رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۷ آبان ۱۳۸۹
فصل ۱۴ (پایانی) کتاب "روا و ناروا در سینمای ایران"

آخرین رویارویی‌ها در سینمای امروز

علی امینی نجفی

در نظام جمهوری اسلامی سینما به تنگنایی افتاد که تا امروز در آن گرفتار مانده است. به ویژه از زمان انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری که با موجی از اعتراضات دنبال شد، وضعیت سینما چنان آشفته و نومیدکننده است که می‌تواند نشانه‌ی تحقق آرزوی دیرین نیروهای تاریک باشد: ختم هرگونه فعالیت سینمایی مستقل.

با سیاست‌های فرهنگی بسته‌ای که از آغاز به قدرت رسیدن نیروهای محافظه‌کار در نیمه دهه ۱۳۸۰ دنبال شد، شکافی عبورناپذیر میان آفرینشگران و کارگزاران فرهنگی دهان گشود که هر روز عمیق‌تر شد، تا این که امروز آفرینش سینمایی را یکسره فلج کرده است. به موازات فشارهای سیاسی، بحران اقتصادی نیز که از سالها پیش گریبانگیر صنعت سینما بود، باز هم شدیدتر شده و موجودیت سینمای بومی را تهدید می‌کند.

با نگاهی گذرا به وضعیت تولید و نمایش فیلم، می‌توان به خوبی عمق بحران را دریافت:
آمار نشان می‌دهد که مردم کمتر به سینما می‌روند و فروش فیلم‌ها روز به روز پایین می‌آید، هرچند اشتیاق تماشای فیلم، از راه‌های دیگری جز سینما همچنان بالاست. در سال ۱۳۶۵ بيش از ۷۸ میليون بليت سينما به فروش رفت. آن سال هر شهروند ايرانی به طور متوسط نزديک ۴ بار به سينما رفته بود. با وجود افزایش جمعیت، پنج سال بعد یعنی در
 اوایل دهه‌ی ۱۳۷۰ سالانه حدود ۵۵ میلیون نفر به سینما رفتند. این رقم سال به سال کمتر شد و در سال ۱۳۸۱ به ۲۱ میلیون رسید. این سیر نزولی ادامه داشت تا در سال ۱۳۸۶ به پایین‌ترین حد رسید: در این سال ۷ میلیون در تهران و ۷ میلیون نفر در سراسر کشور به سینما رفتند.

با وجود افزایش بهای بلیت، تولید فیلم کسب و کاری زیان‌آور باقی ماند: از حدود ۷۰ فیلم سینمایی که سالانه در کشور ساخته می‌شود، تنها تعداد اندکی سودآور هستند، و برخی حتی به روی پرده نمی‌آیند. در سال ۱۳۸۸ تنها ۱۰ فیلم به فروشی مناسب (بالای یک میلیارد تومان) دست یافتند. فیلم کمدی "اخراجی‌های ۲" با اقبال زیادی روبرو شد و در مقام پرفروش‌ترین فیلم سینمای ایران قرار گرفت. پس از آن فیلم ارزنده و خوش‌ساخت "درباره الی" بود که هم در اکران عمومی و هم در بازار "دی‌وی‌دی" فروش بالایی داشت، و نشان داد که مردم از فیلم خوب استقبال می‌کنند.

به تازگی "شورای عالی سينما" كه بیشتر تهيه‌كنندگان فعال سينمای ايران در آن عضو هستند با انتشار نامه‌ای از وخامت اوضاع خبر داده است. از آغاز سال ۱۳۸۹ فیلم‌های سینمایی به ندرت با استقبال روبرو شده‌اند. در نیمه اول امسال از ۳۵ فیلمی که به روی اکران عمومی رفتند، هیچ فیلمی نتوانست به فروش ميلياردی برسد. موفق‌ترین فیلم سال تا کنون فیلم "پوپک و مش ماشالله" بوده که کمتر از یک میلیارد تومان فروش کرده است. در نامه یادآوری می‌شود که سال قبل فیلم سینمایی "اخراجی‌های ۲" به فروش نزديك ۳ ميليارد تومان رسيد و فيلم "درباره الی" نزديك يك ميليارد و ۲۰۰ ميليون تومان فروش داشت.

از مقایسه کل فروش فیلم‌های سینمایی در نیمه اول سال ۱۳۸۸ و نیمه اول سال ۱۳۸۹ نتیجه‌ای ناگوار حاصل می‌شود: در شش ماه اول سال ۱۳۸۸ فیلم‌های ایرانی نزدیک ۱۰ میلیارد تومان فروش داشته‌اند، درحالیکه میزان فروش در شش ماه اول سال جاری اندکی بیش از ۵ میلیارد تومان بوده است. به عبارت روشن: میزان استقبال از فیلم‌های ایرانی نصف شده و تماشاگران سینما در عرض یک سال ۵۰ درصد کاهش یافته است.

کارگزاران رسمی و کارشناسان امور فرهنگی باید به این پرسش پاسخ دهند: در یک سال گذشته چه پیش آمده که مردم تا این حد از سینما رمیده‌اند؟ اما علت روی گرداندن مردم از سینما هرچه باشد، یک واقعیت روشن است: مردم نمی‌توانند فیلم‌های دلخواه خود را در سالن‌های مناسب تماشا کنند. بیشتر فیلم‌های اکران عمومی کیفیتی پایین دارند. اهل سینما سیاست نظارت دولت را مقصر می‌دانند که مراقبت خود را بر زیر و بالای هرگونه فعالیت فرهنگی گسترده است. در برابر، کارگزاران و مقامات رسمی، دست‌اندرکاران سینما را متهم می‌کنند که به رعایت قانون و احترام به "ارزش‌های فرهنگی" جامعه توجه ندارند.

دولت با امکانات گسترده‌ای که در اختیار دارد، همچنان مسیر حرکت سینما را تعیین می‌کند، و با افزارهای گوناگون تشویق یا تنبیه، تولید سینمایی را در دو جهت سوق می‌دهد: یکی ساخت فیلم‌های تبلیغاتی توسط فیلمسازان "خودی"، و دیگر عرضۀ فیلم‌های تفریحی "سالم"، که از هر نوع انتقاد اجتماعی و سیاسی دور باشند.

عامل مهم دیگر کمبود سالن‌های سینماست. گفته می‌شود که از انقلاب تا امروز جمعیت ایران دو برابر شده، و جمعیت شهرنشین پنج برابر. در همین مدت شمار سینماهای کشور نصف شده است. برای ۷۰ میلیون جمعیت کمتر از ۲۸۰ سالن سینما وجود دارد. از این نظر ایران یکی از فقیرترین کشورهای جهان است؛ و تازه بیشتر سالن‌های سینما، نامرتب و کهنه هستند. امکانات بهداشتی، رفاهی و ایمنی آنها ناچیز است. تجهیزات فنی، صوتی و تصویری فرسوده و خراب هستند. ساختن سینما کاری پرهزینه است که از توان بخش خصوصی بیرون است. دولت وظیفه دارد به سالن‌های قدیمی رسیدگی کند و سالن‌های تازه‌ای راه بیندازد، اما عزم و همتی در این جهت دیده نمی‌شود.

برخورد "جناحی" با فیلم‌سازان

سینمای ایران با برنامه‌ای سنجیده و هماهنگ اداره نمی‌شود، بلکه به ذوق و سلیقه مدیران وابسته است؛ در نتیجه سینما نیز به میدان دخالت‌ها، تحمیل‌ها و صف‌بندی‌های سیاسی بدل شده است. به دنبال هر تحولی در هرم سیاسی، باید پیامدهای آن را در سینما منتظر شد. بسیاری از دست‌اندرکاران سینما عقیده دارند که زمامداران به سینمایی مستقل باور ندارند، سینماگرانی دست‌آموز می‌خواهند که برای تقویت حکومت "فیلم‌‌های مکتبی" بسازند.

حاکمیت که پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری با موج گسترده‌ی اعتراضات روبرو شده بود، در عرصه‌های فرهنگی چنگ و دندان نشان داد. دولتمردان اصول‌گرا برای سرکوب جنبش اعتراضی، بار دیگر به دستاویز "تهاجم فرهنگی" متوسل شدند و این بار از ضرورت مقابله با "جنگ نرم" سخن گفتند. به ویژه سینماگرانی که مانند میلیون‌ها شهروند ایرانی، با استفاده از حق مدنی خود، به روند انتخابات ریاست جمهوری اعتراض کرده بودند، زیر فشار قرار گرفتند.

در ادامه سیاست تهدید و ارعاب سینماگران "معاونت سیاسی صدا و سیمای جمهوری اسلامی" در گزارشی از برنامه‌ی دولت برای کنترل بیشتر دست‌اندرکاران سینما و حتی مجازات فیلمسازان معترض خبر داد. در این گزارش شرکت فیلم‌های ایرانی در "جشنواره‌های جهانی فیلم" و تولید "فیلم‌های زیرزمینی" نمونه‌هایی از "جنگ نرم" علیه جمهوری اسلامی قلمداد شده است. در گزارش گفته می‌شود که فیلم‌های ایرانی شرکت‌کننده در جشنواره‌های جهانی با ارائه "تصویری تیره و نابسامان از اوضاع اقتصادی و اجتماعی ایران" و همچنین "سیاه‌نمایی اوضاع داخلی" به حیثیت و اعتبار داخلی و بین‌المللی انقلاب آسیب می‌زنند.

در این گزارش "سینمای زیرزمینی" چنین تعریف شده است: «فیلم‌هایی که مجوز رسمی برای ساخت کسب نمی‌کنند و در سکوت مطلق خبری ساخته می‌شوند و تمام تلاش سازندگان آنها صرف ارسال آنها به جشنواره‌های خارجی می‌شود.» نکته‌ای که در گزارش ناگفته مانده این است که هر دو پدیده نتیجۀ عملکرد جناحی "ارشاد" است که تمام امکانات دولتی را در خدمت سینماگران دست‌آموز و علیه سینماگران مستقل به کار انداخته است.

در واکنش به حملات مقام "معاونت سیاسی صدا و سیمای جمهوری اسلامی" جمع بزرگی از سینماگران در ۸ آبان ۱۳۸۸ با انتشار نامه‌ای سرگشاده خطاب به دوستداران سینما عملکرد مقامات فرهنگی را افشا کردند و بر مشکل اصلی انگشت گذاشتند: «سالن‌های سینما بعضی از فیلم‌های ما را نشان نمی‌دهند و بسیاری از فیلم‌ها با محدودیت به نمایش در می‌آیند؛ و هیچ قانونی از ما پشتیبانی نمی‌کند. جریانی بین ما و شما فاصله انداخته است. این جریان خواستار حاکمیت پول و سرمایه است و هر کس برای این حاکمیت فیلم نسازد، در نمایش عمومی با شگردهای بازاری تنبیه می‌شود."

در نامه‌ که بیشتر سینماگران با نام و اعتبار آن را امضا کرده‌اند، تأکید شده که هدف اصلی دولت نابودی سینمای ناوابسته است: «در شرایط کنونی، ملاک برای نمایش عمومی یک فیلم، فیلمساز آبرودار و فیلم آبرومند نیست. می‌خواهند سینمای مستقل را حذف کنند و یا حداکثر لطف کنند و در گلخانه نگه دارند."

پایداری سینماگران مستقل در دفاع از گردانندگان "خانه سینما" تکرار شد. به دنبال حمله تبلیغاتی وزارت ارشاد به این آخرین نهاد غیردولتی کارکنان سینما، فیلم‌سازان ایرانی در نامه‌ای از محمدمهدی عسگرپور، مدیر عامل "خانه سینما"، حمایت کردند. در این نامه نیز که بیشتر چهره‌های با نام و اعتبار سینمای ایران آن را امضا کرده‌اند، مخالفت با سیاست‌های کنونی "معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی" و نگرانی برای "سینمای ارزش‌مدار ایران" تصریح شده است.

با گذشت سی سال از انقلاب، وزارت ارشاد اسلامی، تمام پیرایه‌ها و ظاهرسازی‌ها را یکباره کنار گذاشته، آشکارا به سیاستی عریان روی آورده که در شعار "وظایف حمایتی و نظارت حاکمیتی" خلاصه شده است. چکیده این سیاست راست و سرراست یک حرف است: سینما بلندگوی ما باشد، یا اصلا نباشد.

Share/Save/Bookmark