رادیو زمانه > خارج از سیاست > تلویزیون > تلویزیون ایران در دوره ضرغامی | ||
تلویزیون ایران در دوره ضرغامیناصر صفاریانعزت الله ضرغامی از سپاه پاسداران آمد. از صنایع موشکسازی. حرفهاش به منصبش بیربط بود. درست مثل مقام مافوق و کسی که او را انتخاب کرده بود. مردی عضو مؤتلفه و با تخصص موتوریهای احتراقی درونسوز. مهندس مصطفی میرسلیم، وزیر بود و مهندس ضرغامی معاون سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. در دورهای محمد غرضی وزیر نفت بود و در دورهای وزیر پست، در دوره ای مرتضی حاجی وزیر آموزش پرورش بود و در دورهای وزیر تعاون، در دورهای صادق محصولی وزیر کشور بود و حالا وزیر رفاه. پس خیلی ربطی ندارد به این که در چه زمانی باشیم و چه کسی ریاست جمهوری را به عهده داشته باشد. ظاهراً بهتر است که اشخاص مورد اعتماد سر کار باشند تا افراد دارای تخصص. در واقع – گاهی کم و گاهی زیاد – تعهد بر تخصص مقدم بوده و هست. در چنین فضایی و حاکمیت چنین نگاهی، مهندس ضرغامی سکان کشتی سینما را بهدست گرفت. طبیعی بود که دورهی سختی باشد برای اهل هنر که با نگاه یک نظامی هماهنگ شوند. ولی سینما دولتی بود و اهل سینما هم وابسته به امکانات دولت، و چارهای نبود جز همراهی. دورهی سختی بود با مختصات خاص خود، دورهای که سینمای جنگ شکل سفارشی به خود گرفت و سینمای تجاری، گونهی «اکشن» را در صدر نشاند و قهرمانهای اسلحه بهدست یک تنه لشکر دشمن را درو میکردند، دورهای که به فیلمهای «لوله پلیکایی» مشهور شد: جمشید هاشمپور و پیروان او، اسلحهای در دست داشتند شبیه لوله پلیکا که آتش از آن بیرون میجهید و همه نیست و نابود میشدند.
با این حال، اکنون که به آن دوره نگاه میکنیم، فیلمهای ماندگاری میبینیم که امروز دیگر خبری از آنها نیست. البته این را نباید فراموش کرد که امروز در قیاس با هر دورهای پایینتر قرار میگیرد و سینمای ایران در هیچ زمانی پس از انقلاب شاهد این تعداد فیلم سطحی و بیارزش نبوده که حالا هست. به هر روی، ضرغامی این فرصت و شانس را داشت که سالهای طولانی در کار فرهنگی حضور داشته باشد. او مدتی پس از معاونت سینمایی ارشاد، به عنوان رئیس سازمان صدا و سیما انتخاب شد و این سمت برای دورهی دوم تصدی هم تمدید گردید. این اتفاق در حالی رخ میدهد که مثلاً محمد حسین صفار هرندی، وزیر پیشین ارشاد که از سپاه پاسداران آمده بود، دوباره به سپاه بازگشت و در موقعیتی سیاسی قرار گرفت. این مسأله باعث شد که ضرغامی به هر حال روز به روز با هنر بیشتر آشنا شود و نسبت به روزهای نخست، نگاه بازتری در برخورد با مسایل هنری پیدا کند. به همین دلیل، آثاری که روزی برای سینما هم مناسب نمیدانست، در تلویزیون به نمایش گذاشت. افزایش برنامههای سرگرمکننده و بالا بردن تعداد و حجم شبکهها و برنامهها به صورت کلی هم حاصل همین نگاه است، که البته در دل شرایط رخ داده است؛ شرایطی که مهمتریناش همزمانی آمدن او و آمدن ماهوارهها بود. سیل فیلمهای آمریکایی در تلویزیون (که البته بعدها کاهش پیدا کرد) در کنار سریالهای خارجی بیشماری که دیگر محدود به آسیا نبود و نمونههای اروپایی بسیاری در میانشان دیده میشد، سیاستی بود که به قصد جذب مخاطبان شبکههای ماهوارهای در پیش گرفته شد. با این حال تجربه نشان داد که آن چه میتواند مردم را جذب کند، نه آثار غربی، که تولیدات ایرانی است. چرا که مشخص بود بینندهی علاقمند به محصولات آنطرفی، ترجیح میدهد به جای نسخهی سانسورشده، نسخهی اصل را ببیند، حالا چه از تلویزیون ماهوارهایاش و چه در دی وی دیهایی که به زیرنویس فارسی هم آراسته شده بود. همین شد که مهمترین اصل بر تولید فیلمها و مجموعههای تلویزیونی بنا شد و پربینندهترین برنامههای تلویزیون یا سریالهای طنز هر شبه بود یا مجموعههای مناسبتی که در نوروز یا ماه رمضان پخش میشد. ولی در کنار این موفقیت در مجموعهسازی، سیاست تولید فیلم تلویزیونی با شکست روبهرو شد. چرا که عرصه به دست برخی تهیه کنندههای خودی و یا افراد خارج از چارچوب سینما افتاد و آنها هم در کمترین زمان، با کمترین هزینه و با عوامل غیرحرفهای کار را پیش بردند. به همین دلیل از میان حجم انبوه تله فیلمهای تولیدی، تک و توک میتوان به نمونهی قابل توجهی برخورد. تله فیلم آن قدر مفهوم سردستی و یک بار مصرفی به خود گرفت که حتی وقتی کارگردانهای شناخته شده به ساخت آن رو آوردند، اغلب آن را جدی نگرفتند و با دید کاری گذری به آن نگاه کردند. طبیعی هم بود چنین اتفاقی رخ دهد. وقتی ناگهان تصمیم گرفته میشود سالی ۳۵۰ فیلم تلویزیونی ساخته شود مشخص است حاصلش چه خواهد بود. با این حال، سیاست جذب مخاطب، تمرکز، و چارچوباش بر سرگرمیسازی و تماشاگر عام باقی ماند. طوری که به مرور زمان، شبکهی عامهپسند سه بیش از پیش قوت گرفت و شبکهی تقریباً نخبهگرای چهار آن قدر رنگ باخت که کارش به پخش هر روزهی تله فیلمهای سطحی رسید. در این زمانه، نه انتظار پخش اخبار ۲۰:۳۰ به شیوهی روزهای نخست هست، نه توقع میزگردهایی مانند «دیروز، امروز، فردا» در چند جلسهی اول و یا برقراری مناظرههایی از جنس ریاست جمهوری سال پیش. مسأله اینجاست که فارغ از آنچه به سیاست مربوط است و توقع پخش فراگیر و صحیح همهی اخبار جامعه، حتی انتظارهای معمولی مخاطبهای جدیتر برآورده نمیشود. در واقع، آن چه در شبکههای مختلف تلویزیون میبینیم، به دلیل یکی بودن سیاستگذاری کلان حاکم برآنها، تفاوتی میانشان نیست و هر هشت شبکه سیما، عملاً به مثابه یکی عمل میکنند و همه هم در خدمت مخاطب عام و بیتوجه به خواص. نادیده گرفتن مخاطب جدی (نه لزوماً روشنفکر تمامعیار و نخبه و فرهیخته) اتفاقاً باعث همان لطمهای خواهد شد که از سوی دیگر از جانب ضرغامی جدی گرفته شده بود: این که مبادا بینندگان جذب ماهواره شوند. این خطر بالقوه و حالا دیگر بالفعل، آنقدر با بیتوجهی مسئولان، سیاستگذاران و مدیران تلویزیون رو به روست، که جایی برای تعجب هم باقی نمیگذارد. آیا ضرغامی از تعداد افرادی که در تلویزیون ایران چیزی برای تماشا پیدا نمیکنند باخبر است؟ |