رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۶ مهر ۱۳۸۹
نگاهی به نمایش بهمن – بغداد، به کارگردانی شبنم طلوعی

بهمن – بغداد و موقعیت زن ایرانی

الاهه نجفی

نمایش «بهمن – بغداد» به کارگردانی شبنم طلوعی برای نخستین بار در تماشاخانه‌ی «فابریک هدر» در کرفلد، آلمان روی صحنه رفت. این نمایش تا ۱۷مارچ ۲۰۱۱مجموعاً ده بار در تماشاخانه‌ی مشترک دو شهر کرفلد و مونشن‌گلادباخ اجرا خواهد شد. «بهمن – بغداد» از مجموعه نمایش‌هایی است که توسط کارگردانان غیراروپایی کارگردانی شده است. در این مجموعه، هر بار نمایش‌هایی از کشورهای مختلف جهان روی صحنه خواهد رفت. یکشنبه‌ی هفته‌ی گذشته تماشاگران آلمانی با تشویق‌ها و دست زدن‌های پیاپی از این نمایش استقبال کردند.


بازی‌ای که آن را عشق می‌نامند

یلدا، دختر جوان هنرمندی که نوازنده‌ی پیانوست با همسرش که مردی است خشن به نام جهان، شدیداً اختلاف دارد. او به خانه‌ی خانمی که در نزد او پیانو یاد می‌گیرد، اما برای کنسرت به شهری سفر کرده، پناه آورده است. ظاهراً جهان با اقامت یلدا در خانه‌ی دوستش مشکلی ندارد. او حتی هر چند وقت یک بار زنگ می‌زند و از حال و روز یلدا باخبر می‌شود.

در یکی از همین روزهاست که زنی تلفن می‌کند و یلدا به شوهرش شک می‌کند. او گمان می‌کند شوهرش به او خیانت می‌کند. اما مهم‌تر از خیانت شوهر، آینده‌ی اوست. او می‌خواهد در آرامش به آینده‌اش فکر کند. یلدا اما در اینجا هم آرامش ندارد. سر و صدای خیابان و بیش از همه جوانی به نام حامد که در همسایگی او زندگی می‌کند، آرامش خاطر یلدا را به هم می‌زنند.


حامد که می‌خواهد توجه و محبت یلدا را به خود جلب کند، ادعا می‌کند که در جبهه بوده و خاطراتش از جبهه‌های جنگ را برای یلدا تعریف می‌کند. کار این آشنایی و دوستی به عشقی نافرجام می‌انجامد. آنچه که آنها عشق می‌پندارند، در واقع یک بازی است؛ بازی‌ای که بر محور دروغ استوار است و هرگز به نتیجه نمی‌رسد. به‌زودی معلوم می‌شود که حامد که به مرض صرع مبتلاست هرگز در جبهه نبوده است.

در پیش‌زمینه‌ی چنین داستانی که فی‌نفسه دراماتیک نیست، شبنم طلوعی، کارگردان، بازیگر و نویسنده،‌ هم به رابطه‌ی زن و مرد در ایران اسلامی می‌پردازد و هم اینکه طرحی از مسأله‌ی جنگ و سهم‌خواهی و ادعای کسانی به دست می‌دهد که این روزها خود را وارث جنگ می‌دانند.

شبنم طلوعی، گروه فردا و تبعید پاریس

شبنم طلوعی که در پاییز ۱۳۸۳ از بازی در فیلم «شبانه» به کارگردانی امید بنکدار و کیوان علی‌محمدی محروم شد و چندی بعد به خاطر اعتقادات مذهبیش به آئین بهائی از کلیه فعالیت‌های هنری محروم گشت، سرانجام مجبور به ترک ایران شد و از آن زمان تاکنون در تبعید پاریس زندگی می‌کند.خانم طلوعی در ایران گروه «فردا» را بنیان گذاشت و نمایش‌هایی با مضامین اجتماعی روی صحنه برد.


«قهوه تلخ» در جشنواره‌ی بیست و یکم تآتر فجر جایزه‌ی دوم بهترین کارگردانی را از آن خود کرد. او همچنین در جشنواره‌ی چهاردهم تآتر فجر جایزه‌ی اول بازیگری را هم به خاطر بازی در نمایش «مراد» و از همین جشنواره جایزه‌ی دوم نویسندگی متن نمایش «فردا» را به‌دست آورد.

تماشاگران اروپایی که به تآتر ایران علاقه دارند با شبنم طلوعی آشنا هستند. در سال ۲۰۰۳ تآتر مولهایم از برخی گروه‌های نمایش در ایران دعوت کرد که به آلمان بیایند و آثارش را بر صحنه‌ی تآترهای آلمان به نمایش بگذارند. یکی از این نمایش‌ها در آن زمان نمایشی از محمد چرمشیر بود که بر اساس نمایش‌نامه‌ای از واسلاو هاول با بازی شبنم طلوعی در مولهایم و سپس در شهرهای مهم دیگر آلمان روی صحنه آمد. او همچنین در فیلم «زنان بدون مردان» ساخته‌ی شیرین نشاط نیز بازی کرده است.

شاخه‌های یک درخت تناور

در «بهمن – بغداد» هنرپیشه‌ی آلمانی، استر کایل نقش یلدا را ایفا می‌کند. یلدا زنی است نسبتاً افسرده و فوق‌العاده گوشه‌گیر که در زندگی جای امن و دنجی را می‌جوید اما پیدا نمی‌کند. برای همین گاهی مثل یک دختربچه‌ی ترس‌خورده و آسیب‌دیده زیر پیانو پناه می‌گیرد. او آنقدر از فضای بیرون وحشت دارد که سعی می‌کند پنجره‌ها را همواره ببندد و حتی همه‌ی مجراها و منافذ را با فرش بپوشاند.


یکی از نمادهای این نمایش درخت تنومندی است که در باغچه‌ی حیاط خانه قرار دارد. یلدا پنجره‌ها را می‌بندد و همه‌ی منافذ به دنیای بیرون از خودش را مسدود می‌کند، اما همین که پنجره را باز می‌کند، شاخه‌ای از این درخت تناور به درون اتاق راه پیدا می‌کند. چنین است که تلاش یلدا محکوم به شکست است. واقعیت‌های بیرونی مثل شاخه‌ی این درخت سرانجام به حریم او نفوذ می‌کنند و آرامش را از او می‌گیرند.

زندگی روزانه، کسالت آور و غیردراماتیک یلدا ادامه دارد، تا اینکه یک روز جهان به دیدن او می‌آید. یلدا غذا پخته و همه چیز آماده است. اما هر کار می‌کند غذا از گلوی او پایین نمی‌رود. جهان که به خشم آمده، به‌زور متوسل می‌شود و صورت یلدا را با خشونت در بشقاب غذا فرومی‌کند. اما خشونت جهان با تحقیر یلدا به پایان نمی‌رسد. او حتی به یلدا تجاوز می‌کند تا به او بفهماند که چاره ای جز تمکین ندارد.

شبنم طلوعی موقعیت زن ایرانی را به این شکل مقابل دیدگان تماشاگر آلمانی روی صحنه می‌آورد و تماشاگر را از نظر عاطفی با وضعیت بغرنجی که یلدا در آن به‌سر می‌برد درگیر می‌کند: خشونت از یک طرف و عشقی که بر دروغ استوار شده است از طرف دیگر، به تنها پناهگاه باقی‌مانده برای یلدا، مثل شاخه‌ی مزاحم آن درخت تناور نفوذ می‌کنند.

افسردگی یک زن کتک‌خورده

با این حال یلدا فقط قربانی نیست. او زنی است که خود را در موقعیت یک قربانی قرار می‌دهد. در یکی از نقاط اوج دراماتیک این نمایش یلدا را می‌بینیم که با نوار چسب دهان خودش را می‌بندد. او به جای آنکه در هنرش پناهی بجوید، به افسردگی و ترس‌هایش میدان می‌دهد و خود را زیر پیانو پنهان می‌کند. جای او زیر پیانو نیست، اما برای آنکه از زیر پیانو بیرون بیاید به خشمش نیاز دارد.


در صحنه‌ی کوتاهی، وقتی که معلم پیانوی یلدا (خانم امیری) از سفر برمی‌گردد، او که زنی باتجربه و هنرمندی تثبیت شده است، به یلدا می‌آموزد که چگونه خود را از رابطه‌ی خشونت‌آمیز با همسرش نجات دهد. از این نظر یلدا یک شخصیت مثبت و یک قهرمان نیست. او زنی افسرده است که با هنرش می‌تواند از اعتماد به نفس لازم برخوردار شود. راهی که شبنم طلوعی با به صحنه آوردن این نمایش پیش پای زنان ایرانی قرار می‌دهد.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

من نمیدونم در این حکومت هنرستیز به چه دلیل برای یک هنرپیشه در هر عرصه ای از جمله همین تئاتر و سینما، عرصه باید انقدر تنگ بشه تا افراد چاره ای جز ترک وطن پیدا نکنند؟!؟!
شبنم طلوعی یکی از همین نمونه هاست.

-- لیلی ، Sep 28, 2010 در ساعت 03:56 PM