تاریخ انتشار: ۱۳ تیر ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
گفت‌وگو با محمد حقیقت، سینماگر و منتقد سینما در پاریس به بهانه سال‌مرگ فیلم‌سازبرجسته سینمای پیشروی ایران، سهراب شهیدثالث

سهراب شهیدثالث؛ شاعر تلخی‌های آدم‌ها در سینما

کیارش پارسا عالی‌پور
kiaa@radiozamaneh.com

روز گذشته، سال‌روز درگذشت یک فیلم‌ساز صاحب‏‏سبک ایرانی بود که اثری غیرقابل انکار بر سینمای پیشروی ایران گذاشت.

Download it Here!

در حالی که کم‏تر از دو دهه از ظهور سینمای نوین در ایران نمی‏گذشت و هنر هفتم –سینما- تنها در قالب «فیلمفارسی» هویت پیدا می‏کرد، فیلمسازانی پا به میدان گذاشتند که جنبشی پیشرو را در دنیای سینمای ایران آغاز کردند و هویتی مستقل را برای خود و سینمای‏شان تعریف کردند.

یکی از آغازگران موج نوی سینمای ایران، جوانی به نام سهراب شهیدثالث بود. جوانی که در سال ۱۹۷۴ با فیلم «طبیعت بی‏جان»، جایزه‏ی خرس نقره‏ای بهترین کارگردانی از جشنواره‏ی بین‏المللی فیلم برلین را از آن خود کرد ودر دنیای پرده نقره ایی پرآوازه شد.

سهراب شهیدثالث هفتم تیر ۱۳۲۲ در تهران به‏دنیا آمد و پس از پایان دوره‏ی دبیرستان، در اتریش و فرانسه سینما خواند و از مدرسه‏ی کنسرواتور مستقل سینمای فرانسه فارغ‏التحصیل شد.

او در سال ۱۳۴۸ خورشیدی، پس از گذراندن یک دوره‏ی بیماری سل و خونریزی معده، به تهران بازگشت و به استخدام «وزارت فرهنگ و هنر» درآمد.

خودش گفته است: «در وزارت فرهنگ و هنر ۲۲ فیلم کوتاه در عرض ۳ سال ساختم؛ فیلم‌هایی‌ که زیر هیچ کدام را اسم نمی‌‌گذاشتیم، چون درباره کار نقاشی‌، راجع به شهر مهاباد و چندین موضوع دیگر بود .» از بسیاری از این فیلمها نشانی‌ در دست نیست.

او هم‏چنین از بنیانگذاران «کانون سینما‏گران پیشرو» در ایران بود.


سهراب شهیدثالث

شهید‏ثالث نخستین فیلم بلندش «یک اتفاق ساده» را در سال ۱۳۵۲ خورشیدی در ایران ساخت که برنده‏ی جایزه‏ی بهترین کارگردانی از دومین جشنواره‏ی فیلم تهران شد.

آخرین اثر شهید‏ثالث نیز، فیلم « گلهای سرخ برای آفریقا» است که در سال ۱۹۹۱در آلمان جلوی دوربین رفت. این فیلم در چهار جشنواره نمایش داده شد و جایزه بهترین فیلمنامه و کارگردانی را در سال ۱۹۹۲ در آلمان برای او به ارمغان آورد.

چهارده فیلم بلند و بسیاری جوایز معتبر سینمایی در کارنامه هنری زندگی ۵۴ ساله این سینماگر خوش فکر و خود ویرانگر به چشم می خورد. او تنها دو فیلم بلند در ایران ساخت، سپس برای همیشه از ایران خارج شد و دوازده فیلم دیگر را در دوران مهاجرتش درآلمان جلوی دوربین برد. همچنین از او چندین فیلمنامه برجای مانده که هیچ گاه فرصت فیلم شدن نیافتند.

آیدین آغداشلو که دوستی دیرینه‏ای با شهید‏ثالث داشت، در مراسم یادبود او در «خانه‏ی هنرمندان» گفت: «سهراب مردم‏گریزی بود که مردم را دوست داشت. او می‏دانست کجا ایستاده و چه می‏کند. او از شعار، سانتی‏مانتالیسم و احساسات‏گرایی نفرت داشت و هرچیز نحیف و پیش‏پاافتاده‏ای او را رنج می‏داد. او مهر سرشاری داشت نسبت به هر موجودی که در معرض مخاطره قرار می‏گرفت.»

به‏منظور بزرگداشت این سینماگر برجسته‏ی ایرانی، با محمد حقیقت، سینماگر ساکن پاریس و یکی از دوستان و دستیار یکی از فیلم‏های شهید‏ثالث به گفت‏وگو پرداخته‏ام. محمد حقیقت، هم‏چنین نویسنده‏ی کتابی درباره‏ی سهراب شهیدثالث، به نام «سینمای جدید آلمان، سهراب شهیدثالث» است.

از دیدگاه شما، سهراب شهیدثالث که بود و چه جایگاهی در سینمای پیشروی ایران دارد؟

به‌نظر من، در یک کلام می‏شود سهراب شهید ثالث را با نیما در شعر مقایسه کرد. سهراب به‌نوعی نیما یوشیج سینمای ایران است. یعنی نوآوری‏ها و کارهای جدیدی انجام داد که دیگران از ایشان الهام گرفتند. حتی آقای کیارستمی بعدها در مصاحبه‏ای در مجله‏‏ی سینمایی فرانسوی که در سال ۱۹۹۲ به‏چاپ رسیده بود، در پاسخ به سئوالی به این مسئله اذعان کرد. سینماگران دیگری هم بودند که طبیعتاً راه شهیدثالث را ادامه داده‏اند.


محمد حقیقت، منتقد سینما (عکس: پرویز جاهد)

به نوآوری‏های سهراب شهیدثالث اشاره کردید. می‏توانید توضیح بدهید که این نوآوری‏ها چه هستند؟

نوآوری‏هایی از قبیل خیلی ساده‏ به زندگی آدم‏ها نگاه کردن، حالت شعرگونه را از زندگی عادی روزانه‏ی مردم گرفتن و در فیلم تصویر کردن و هم‏چنین استفاده از صداهای خارج کادر برای نشان دادن آن‏چه تماشاگر روی پرده نمی‏بیند، یعنی صداهای اضافی خارج کادر.

سینما به‌قول آقای شهیدثالث، حالتی چندضلعی دارد. یک ضلع آن همان است که شما روی پرده‏ی سینما می‏بینید و حالت تصویری دارد. اضلاع دیگر آن بیرون از این کادر هستند. او حتی در اولین فیلم‏ کوتاهش [قفس] هم از همین مسئله استفاده کرده است.

در این فیلم پسر کوچکی دارد با یک قناری که در قفس است، بازی می‏کند. در عین حال صدای پدر و مادر او را می‏شنویم که مرتب با هم دعوا دارند. ما هیچ‏گاه این پدر و مادر را نمی‏بینیم و فقط از طریق صداها است که حضور آنها و این‏که این بچه‏ی کوچک دارد در تنهایی خود زندگی‏ می‏‏کند را حس می‏کنیم.

این نوع کارها بعدها در فیلم‏های بلند آقای شهیدثالث مانند «یک اتفاق ساده»، «طبیعت بی‏جان» و ... تکرار شد و در کارهای آقای کیارستمی و خیلی از سینماگران دیگر نیز بازتاب یافت.

پس می‏توانیم بگوییم که سهراب سبکی به نام «شهیدثالثیسم» را در سینمای ایران وارد کرده است؟

بله. این دور از واقعیت نیست.

فیلم «طبیعت بی‏جان» سهراب شهیدثالث توانست در سال ۱۹۷۴ جایزه‏ی خرس نقره‏ای بهترین کارگردانی در جشنواره‏ی فیلم برلین را به‏دست بیاورد. به‏نظر شما، تاثیر این جایزه بر سینمای ایران چه بوده است؟

یادآوری می‏کنم که این فیلم جدا از این جایزه، در همان جشنواره‌، چندین جایزه‏ی دیگر نیز به‏دست آورد؛ از جمله جایزه‏ی «منتقدین بین‏المذاهب کلیساها»، جایزه‏ی «منتقدین» و ...

در ارتباط با جایگاه این فیلم می‏توان گفت که توجه‏ها به سینمای ایران در صحنه‏ی بین‏المللی بیش‌تر جلب شد و وقتی مدیران جشنواره‌های مختلف این مورد را شنیدند، توجه بیش‌تری به سینمای ایران کردند. بعد از آن دیدیم که مثلاً در همین جشنواره‌ی برلین فیلم آقای پرویز کیمیاوی پذیرفته شد که آن هم جایزه برد. جشنواره‌‏های دیگر هم به همین‏ ترتیب توجه‏شان بیش‌تر به سینمای ایران جلب شد.

این فیلم در خود ایران نیز در یک سینما به‏نمایش درآمد که توجه آن‏چنان تماشاگر عادی را جلب نکرد، ولی روی برخی از فیلمسازان ایران تاثیر گذاشت.

به‏نظر شما، علت این‏که این فیلم با تماشاگران عادی سینما نتوانست ارتباط برقرار کند، چه بود؟

این تیپ سینما که در فرانسه به آن «سینمای هنر و تجربه» می‏گویند، در همه‏ی دنیا همین حالت را دارد. حال چه فیلمساز فرانسوی چنین فیلمی را بسازد و چه در کشور ایران آقای شهیدثالث یا کارگردان دیگری چنین فیلمی را ساخته باشد، اساساً فیلم‏هایی هستند که کم‏وبیش در حاشیه قرار می‏گیرند. به‏دلیل این‏که مشخصه‌‏های تماشاگرپسندی مانند زدوخورد، داستان‏های کشدار، صحنه‏های خشن و ... در آنها نیست.

«طبیعت بی‏جان» در واقع نوعی نقاشی زندگی یک انسان حاشیه‏ای است که برای خودش نشسته، صبح تا شب فقط راه ریل قطار را باز می‏کند و بعد آن را می‏بندد و شب می‏رود می‏خوابد. بنابراین داستان آن‏چنانی ندارد که برای تماشاگر عادی سینما جذاب باشد. طوری که او بخواهد برود این فیلم را ببیند و بعد برای دوستان و آشنایانش تعریف کند که آنها نیز تشویق بشوند و به دیدن آن بروند.

این فیلم‏ها در همه‏جای دنیا همین حالت را دارند. چه در ایران، چه در امریکا، فرانسه و...

اگر کارهای سهراب را به دو مقطع فعالیت‏های در ایران و خارج از ایران تقسیم کنیم، نگاه شما به فعالیت‏های خارج از کشور او چیست و آن را چگونه می‏بینید؟

به‏نظر من، مهر و امضای سهراب شهیدثالث چه روی فیلم‏هایی که در ایران ساخته و چه فیلم‏هایی که در خارج از ایران ساخته است، کاملاً وجود دارد.

شهید ثالث فیلم‏های خارج از ایران را به‏ویژه در آلمان ساخته است که از تلویزیون آلمان و هم‏چنین جشنواره‌‏های این کشور پخش می‏شد. در خود جامعه‏ی آلمان، تماشاگران آلمانی و حتی منتقدین آلمانی، آنها را به‌عنوان یک فیلم کاملاً آلمانی می پذیرفتند و جایزه‏های مهم سال سینمای آلمان به آنها تعلق می‏گرفت. بنابراین انسانی بود که به‏راحتی توانست خود را با جامعه‏ی جدیدی که در آن زندگی ‏می‏کرد، وفق بدهد.

فعالیت‏های او در دو مقطعی که اشاره کردید، آن‏چنان تفاوتی با‏هم ندارند. برای این‏که نگاه شهیدثالث در همه‏ی فیلم‏هایش به آدم‏های معمولی زندگی است. قهرمان‏پروری در هیچ‏کدام از فیلم‏هایش دیده نمی‏شود. آدم‏ها، آدم‏های خیلی ساده؛ زندگی، زندگی روزمره و داستان‏ها، داستان‏های خیلی معمولی زندگی هستند.

به همین دلیل منتقدان گوناگونی در غرب از او به‌عنوان «چخوف سینما» نیز نام برده‏اند. چون همان‏طور که می‏دانید داستان‏های چخوف اکثراً راجع به زندگی‏های عادی روزمره‏ی آدم‏های کوچک جامعه بوده است.

شما از نزدیک با سهراب همکاری کرده‏اید و دستیار او بوده‏اید. به‏نظر شما، سهراب چه شخصیتی داشت؟ او را چگونه انسانی دیدید؟

اولین آشنایی من با سهراب شهیدثالث در سال ۱۳۵۲، زمانی بود که فیلم «یک اتفاق ساده» از ایشان در مسابقه‏ی جشنواره‌ی تهران به‏نمایش درآمده بود. فردای روزی که این فیلم نمایش داده شد، وقتی آقای شهیدثالث را در تالار رودکی دیدم، رفتم و به ایشان تبریک گفتم. یادم هست که همان‏ موقع گفتند: «من سعی می‏کنم در صحنه‏ی بین‏المللی فوق‏العاده موفق شوم و خواهی دید که من از بقیه‏ی سینماگران ایرانی جلو می‏زنم.» این را به‏شوخی می‏گفت، اما در سال‏های بعد دیدیم که در صحنه‏ی بین‏المللی یکی از پرچمداران خیلی مهم سینمای ایران شد.

بعد از آن وقتی در سال ۱۹۷۷ به پاریس آمدم، تلاش زیادی کردم که فیلم‏های آقای شهیدثالث را در سینماتک فرانسه به‏نمایش بگذارند که در فوریه‏ی سال ۱۹۷۹، هم‏زمان با انقلاب، مروری بر آثار آقای شهیدثالث در سینماتک به‏نمایش گذاشته شد.

با توجه به این‏که من دائم دنبال می‏کردم و از آنها خواهش کرده بودم، آقای شهیدثالث که به پاریس آمد، با هم بیش‌تر آشنا شدیم. البته در پاریس هم همه خیلی از ایشان استقبال کردند و قرار بود چندتا از این فیلم‏ها خریداری و به نمایش دربیاید.

چندماه بعد ایشان از من پرسیدند که آیا حاضرم بروم و در فیلمی که در دست ساختن دارد، دستیار ایشان بشوم؟ من گفتم که افتخار بزرگی است و در ماه ژوئن سال ۱۹۷۹ سر فیلمبرداری فیلمی که ایشان در فرانسه، به نام «تعطیلات طولانی لوته آیسنر» می‏ساخت، به عنوان دستیار ایشان حاضر شدم.

این فیلم که راجع به نویسنده‏، سینماشناس و تاریخ‏نویس سینمای آلمان بود که در ضمن با سینماتک فرانسه نیز همکاری می‏کرد، فیلم فوق‏العاده‌ای درآمد و به جشنواره‌‏های گوناگونی نیز راه پیدا کرد.

بعد از این فیلم هم آقای شهیدثالث به من پیشنهاد کرد که در آلمان بر سر فیلم دیگرش به‏نام «فرزند هیچ‏کس» با او همکاری کنم که من گفتم چون آلمانی بلد نیستم، طبیعتاً این‏کار از عهده‏‏ام برنمی‏آید، اما ایشان گفت که بروم و به‌عنوان عکاس فیلم همکاری کنم که همین کار را کردم.

به‏هرحال دائم باهم در ارتباط بودیم و گاه نیز ایشان فیلمنامه‌‏هایش را می‏فرستاد که در فرانسه برایش تهیه‏کننده پیدا کنیم.

سهراب شهیدثالث از نظر شخصیتی، به‏نظر من، شخصیت بسیار والای انسانی داشت. با‏وجود این‏که درآمد آن‏چنانی نداشت، ولی همواره همان مقدار درآمد را با دوستانش و یا بچه‏هایی که بی‏پول بودند تقسیم می‏کرد و دائم به آنها کمک می‏کرد.

یادم هست و شخصا دیدم که ایشان به بچه‏های ایرانی‏ای که در خارج بودند و محدودیت مالی شدید داشتند، کمک‏های فوق‏العاده‏ای می‏کرد و خیلی انسان بود. به‏نظر من، انسان‏گرایی‏ای که در فیلم‏هایش هست، با شخصیت خود ایشان هم کاملاً چفت است.

به‌نظر خیلی از نزدیکان سهراب، او انسانی مصمم با شخصیتی شکننده و حساس بود. همین باعث می‏شد بعضی‏ وقت‏ها، برخی از نزدیکان را به‏نوعی از خود براند. نظر شما در این رابطه چیست؟

من هم دقیقاً همین را در مورد ایشان حس کردم. به‏ویژه این‏که او در زندگی عادی روزانه‏اش خیلی شوخ‏طبع بود و می‏گفت و می‏خندید. ولی در کار سینما خیلی سیمای جدی، سرد و یخی داشت. از طرف دیگر همان‏طور که شما اشاره کردید، آدمی فوق‏العاده حساس بود.

در پایان می‏خواستم به نکته‏ای اشاره کنم و آن این که قرار بود آقای شهیدثالث و آقای کیارستمی فیلمی را به‏طورمشترک با هم کار کنند. در همان سال‌ها آقای کیارستمی سناریویی فوق‏العاده به نام «عشق و دیوار» در رابطه با فروریختن دیوار برلین، نوشته بود. یکی از شخصیت‏های اصلی این فیلم را قرار بود آقای سهراب شهیدثالث بازی کند. چرا که اصلاً فیلم راجع به ایشان بود.

این کار مدت‏ها طول کشید و متأسفانه به نتیجه نرسید. ولی من مطمئن هستم که اگر این فیلم ساخته شده بود، در نتیجه‌ی همکاری این دو باهم، یکی از درخشان‏ترین و مدرن‏ترین فیلم‏های امروز دنیا می‏شد. به‏ویژه این که آقای کیارستمی نیز یکی از بزرگ‏ترین و مهم‏ترین فیلمسازان ایران در سطح بین‏المللی است.

آیا می‏دانید چرا این فیلم به نتیجه نرسید و به مرحله‏ی تولید نرسید؟

کمی طول کشید و کمی هم صحبت‏های گوناگونی مطرح بود. یک‌روز آقای شهیدثالث قبول می‏کرد، روز دیگر می‏گفت نه. روز بعد دوباره می‏گفت باشد و ... به همین دلیل خیلی طول کشید و آقای کیارستمی خودبه‏خود منصرف شد.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

دوستان عزیز قدیمی و جدیدم آقایان حقیقت و پارسا عالی پور.
در سینما سبک به نام افراد وجود ندارد.سینما مثل سیاست کد گذاری نمی شود. سهراب شهید ثالث صاحب لحن بود. اما در تحلیل نهایی او واقع گرا بود. در سینما چهار سبک بیشتر بوجود نیامده است. بقیه لحن شخصی فیلم سازان است که در ژانر ها می گنجند. سبک شناسی در سینما کاری پیچیده است اگر رادیو زمانه بخواهد می توانم در یک سلسله مقالات در باره آن بنویسم.

-- مسعود معمار ، Jul 5, 2010

از این گفتگوی خوب شما ممنون هستیم دو سوال - فیلمهای المانی شهید تالث را چگونه میشود پیدا کرد ؟ - آدرس ایمیل و تلفن آقای محمد حقیقت را اگر میتوانید برایمان بنویسید - با تشکر از رادیو زمانه - میترا حجازی

-- میترا حجازی ، Jul 5, 2010

ممنون از مصاحبه خوبتان
من خيلي دنبال فيلمهاي آلماني سهراب شهيد ثالث بودم اما متأسفانه اين فيلمها در ايران موجود نيست. من هم مثل دوست قبلي ميخواستم ببينم راهي براي تهيه فيلمهاي آلماني سهراب شهيد ثالث هست؟

-- مصطفي ، Jul 5, 2010

آقای حقیقی امکان دسترسی به همه فیلم های شهید ثالث چگونه است ؟ مثلا فیلم زندگی چخوف

-- مزدک ، Jul 6, 2010

آقای حقیقت خواهش می کنم بیاد سهراب شهید ثالث یک بار دیگر در آلمان در سینما تک کلن فیلم هایش را نمایش دهید. احتمالا این امکان را دارید، اگر نه دوستانی در کلن می شناسم که می توانند در تدارکات آن به شما کمک کنند. دخترم که به تازگی در رشته سینما فارغ التحصیل شده سالهاست که دوست دارد فیلم های سهراب را ببند اما در هیج ویدیو تک آلمانی این فیلم ها موجود نیست.

-- پروین ، Jul 6, 2010

خدمت علاقمندان آثار سهراب شهید ثالث عرض کنم که متاسفانه فیلمهای آلمانی این بزرگوار را تلویزیون های آلمان تهیه کرده اند و تا آنجا که من اطلاع دارم / d.v.d./ از انها وجود ندارد و زمانیکه ما انها را در سینما تک فرانسه نشان دادیم بلافاصله کپی ها به تلویزیون های آلمان پس داده شد. اگر در آلمان همت کند و از zdf و دیگر کانال های این کشور کپی این فیلم ها را گرفته و بتواند از انها DVD تهیه کند کار بزرگی کرده است. طبیعتا این کار باید با اجازه تهیه کننده گان ان صورت گیرد . -- محمد حقیقت - پاریس

-- محمد حقیقت ، Jul 6, 2010

بنده ناشر و روزنامه نگاری هستم در تهران! زمانی که من در آۀمان سهراب را دیدم او بشدت از این شخص مورد گفتگو پرهیز می کرد. سهراب بصورتی ظریف این بابا دلال بلیط در پاریس می نامید. و حالا عجب است که ایشان شده است دستیار او و هم سهراب شناس. وقتی جای مردان بزرگی چون غفاری و دیگر متفکرین تاریخدانان سینما خالی شد، هر کسی صاحب نظر می شود. اگر خود سهراب زنده بود، با آن صراحتی که داشت البته بسیاری و از جمله همین آقای پر از حقیقت جرات نمی کرد ابراز وجودش کار کند.

-- بدون نام ، Jul 6, 2010

به خانم پروین - کلن.
در آلمان سهراب شهید ثالث دوستانی داردکه در کار سینما هستند و با تلویزیون های انجا ارتباط دارند اگر بتوانند مرور بر اثار او را ترتیب دهند کار ارزشمندی میکنند. از جمله انها اقای بزرگ نیا که من متاسفانه تلفن ایشان را گم کرده ام. در مکالمه تلفنی که چند روز قبل از فوت با سهراب از آمریکا داشتم میگفت که اثر فیلم های اورا به شکل ویدو - خانم مهرناز وفا- که در امریکا اقامت دارند حفظ کرده است. -- در ضمن برای خانم میترا حجازی که ایمیل مرا خواسته اند.انرا یادداشت میکنم/ mamadhagh@hotmail.com با احترام - محمد حقیقت - پاریس

-- محمد حقیقت ، Jul 8, 2010

الان 4 تا از فیلمهای استاد شهید ثالث که تو آمان ساخته شده پخش شده و من دارم. امیدوارم بقیشون هم پخش بشه. به مرور زمان فیلمها می آد. من این آثار رو دارم:اتوپیا-در غربت-درخت بید- لوته آیزنر

-- سامان ، Aug 29, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)