رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۷ خرداد ۱۳۸۹
گزارشی از نشست تنی چند از علاقه‌مندان به هنر بیضایی در لندن

کند و کاو در هنر بیضایی

شادی علیزاده

چندی پیش به کوشش دکتر سعید طلاجوی در دانشگاه یو سی ال لندن نشستی با عنوان «اسطوره‌ای کردن و گذار» درباره‌ی سینما و تآتر بهرام بیضایی و در بزرگداشت این هنرمند برگزار شد. در این نشست پنج نفر از علاقمندان به سینما و تآتر بیضایی سخنرانی‌ کردند و دو نمایش «آرش» و «مرگ یزدگرد» نیز روی صحنه آمد. حدوداً هفتاد نفر از هموطنان ما در لندن در این نشست شرکت داشتند. شادی علیزاده برای رادیو زمانه گزارشی از این نشست تهیه کرده که می‌خوانیم:

سمینار بیضائی در دانشگاه UCL فرصت مجددی بود برای یادآوری ارزش‌های بلامنازع کار استادی که نزدیک به پنج دهه آثار درخشانی را بر روی صحنه تئاتر اجرا کرده، به فیلم برگردانده یا تنها توانسته بر صفحه کاغذ ثبت کند به امید آن که روزی فیلم‌نامه‌ها و نمایش‌نامه‌هایش این فرصت را بیابند تا فیلم شوند یا بر صحنه بیایند.

سمینار بیضائی به شکل مفصل (هشت ساعت) برگزار شد، اما کماکان کاستی‌هایی داشت که به چشم می‌آمد. عدم حضور منتقدان سرشناس و کارشناسانی که به عنوان متخصص جهان بیضائی شهره‌اند، مهم‌ترین ضعف این سمینار بود.


بهرام بیضایی (راست) و سوسن تسلیمی، مرگ یزدگرد (۱۹۸۲)

سخنرانان جلسه با هم تفاوت‌های زیادی داشتند و شناخت آنها از بیضائی در سطوح کاملاً متفاوتی بود؛ برخی همچون گرداننده‌ی جلسه، شناخت قابل توجهی از جهان بیضائی داشتند و برخی دیگر تنها مقاله‌ای بر اساس منابع دم دست تهیه کرده بودند تا در این جلسه بخوانند.

برای مثال یکی از سخنرانان در حرف‌های خود گفت بیضائی در «داخل و خارج ایران» کار و تحصیل کرده است، در حالی که کاملاً مشخص است که بیضائی هیچ وقت در خارج از ایران کار یا تحصیل نکرده است. یا سخنران دیگری که درباره‌ی «باشو غریبه‌ی کوچک» سخنرانی می‌کرد، گمان می‌کرد که دیالوگ‌های گیلکی فیلم زیرنویس فارسی داشته‌اند.

با این حال برای مخاطب فرنگی، سخنرانی‌ها نکات مفیدی هم به همراه داشت. برای غالب شرکت‌کنندگان در این سمینار - که انگلیسی بودند - این جلسه می‌توانست مقدمه‌ی نسبتاً مناسبی برای آشنایی با جهان بیضائی و توجه به ارزش‌های او باشد و به روی علاقمندان به هنر بیضایی دری را برای مطالعه بیشتر درباره‌ی او باز کند.

در این جلسه به درستی بیضائی به عنوان نابغه‌ای معرفی شد که طی سال‌های دراز هیچ وقت نومید نشده و به قول آقای طلاجوی زمانی که غلامحسین ساعدی، عباس نعلندیان و بیژن مفید درگذشتند یا به مرگ خودخواسته تن دادند، بیضائی با جدیت و به طور «سیستماتیک» به کارش ادامه داد: «او ابتدا از نقالی در کارهایش استفاده کرد، سپس از خیمه‌شب بازی، بعد از تخت حوضی، بعد تعزیه و سپس همه‌ی آنها با یکدیگر.»

در بخش پرسش و پاسخ، گرداننده و میزبان جلسه ارزش‌های مختلف بیضائی را تشریح کرد. وی گفت بیضائی طی دوره‌های مختلف به سیاست توجه نکرد، چرا که می‌داند مشکل، مشکل فرهنگی است. او گفت بیضائی مذاکره‌ای را بین گذشته و حال پیشنهاد می‌دهد و ارتباط با فیلم‌های او آسان است، اما درک آنها آسان نیست.

طلاجوی اضافه کرد کاری که بیضائی با زبان می‌کند، مانند کاری است که فردوسی با زبان کرده است. طلاجوی همچنین اشاره درستی کرد که بسیاری از فیلم‌های ایرانی بر روی بچه‌ها تمرکز دارند و بیضائی اولین کسی است که در سفر و عمو سیبیلو درباره‌ی بچه‌ها فیلم ساخته است. همچنین در زمانه‌ای که کلاه مخملی‌ها قهرمان بودند، قهرمان او، آقای حکمتی روشنفکر است که می‌خواهد با جامعه‌اش ارتباط برقرارکند: «همه این‌ها بیضائی را بی‌همتا می‌کند.»

اجرای نمایش «آرش» توسط دانشجویان انگلیسی دانشگاه ردینگ، بخش دیگری از این برنامه بود. آرش که از آثار اساطیری بیضائی محسوب می‌شود، با داشتن راوی به نقالی شبیه می‌شود و از این رو کار بازیگر در این نمایش بسیار دشوار است. بازیگران جوان این نمایش سعی داشتند از پس این کار مشکل که به کل با جهان نمایشی آنها فاصله دارد برآیند.

در جلسه‌ی پرسش و پاسخ با بازیگران و کارگردان این نمایش، یکی از بازیگران دختر این نمایش گفت که نثر آرش او را به یاد شکسپیر می‌اندازد و یکی دیگر از بازیگران نمایش که درباره‌ی تآتر چین تحصیل کرده بود، به شباهت‌های تآتر چین و این نمایش اشاره‌ی مختصری داشت.

یکی دیگر از سخنرانان با نام دکتر پروشوت کلامی، حرف‌هایش را با اشاره به پروژه‌هایی از بیضائی که مجوز نگرفتند آغاز کرد. او گفت بیضائی در هر دو دوره‌ی شاه و پس از انقلاب، شرایط سیاسی مطلوبی نداشته و مانع‌تراشی‌های زیادی را تحمل کرده و جلوی برخی از کارهای او گرفته شده است. او از جلوگیری اجرای «ندبه» در سال ۱۳۵۵ آغاز کرد، اما اندکی پیش از آن هم نهایت تلاش بیضائی برای ساخت «حقایق درباره‌ی لیلا دختر ادریس» کاملاً بی‌نتیجه ماند و بیضائی در صفحه اول کتاب چاپ شده‌ی این فیلم‌نامه می‌نویسد:«هر کسی در هر مقامی کوشید تا این فیلم ساخته نشود!»

در بخش پرسش و پاسخ یکی از حضار پرسید که چرا بیضائی به اندازه‌ی کیارستمی و برخی دیگر از فیلم‌سازان ایرانی در جهان شناخته شده نیست. آقای طلاجوی به پیچیده بودن و آمیخته بودن فیلم‌های بیضائی با فرهنگ ایران اشاره کرد و این که او حاضر نیست باج بدهد و فیلمش را برای جشنواره‌های جهانی آسان‌فهم‌تر کند.

اما «وحید» یکی از سخنرانان، گفت طی سال‌ها مرکزی که در ایران مسئول روابط خارجی سینمای ایران و فرستادن فیلم‌ها به جشنواره‌های جهانی است هیچگاه روی خوشی به فیلم‌های بیضائی نشان نداده است. با این حال او اشاره کرد که در داخل ایران عکس این ماجرا صادق است و پس از مرگ احمد شاملو، بهرام بیضائی مهم‌ترین چهره‌ی روشنفکری ایران محسوب می‌شود.

هر چند اشاره و تلاش برای بازگشایی جهان بیضائی در دانشگاه معتبری در لندن، خود قابل تقدیر است، اما به نظر می‌رسد با توجه به مخاطبان شرکت کننده در این همایش (که برای مثال طبق اعلام بیش از نود درصد آنها فیلم «باشو، غریبه‌ی کوچک» را دیده بودند) به نظر می‌رسد مخاطبان این همایش، بیشتر اشخاص حرفه‌ای باشند که بیضائی را می‌شناسند.

اگر این فرض را درست بگیریم، به نظر می‌رسد که در چنین سمیناری با چنین شرکت‌کنندگانی، تحلیل‌های جدی‌تر و عمیق‌تری ارائه می‌شد. اما اگر فرض را بر این بگیریم که مخاطب این جلسه فرنگی‌هایی هستند که چیز زیادی درباره‌ی بیضائی نمی‌دانند، در این صورت، قطعاً با سمیناری روبرو هستیم که حاصلی دارد و آن اضافه کردن دانش و اطلاعات این مخاطبان درباره‌ی یکی از برجسته‌ترین چهره‌های هنری ایران است.

اما شاید حضور خود بیضائی می‌توانست رنگ و بوی دیگری به این جلسه بدهد، اما طبق گفته‌ی مدیر سمینار، تلاش آنها برای دعوت از بهرام بیضایی به لندن بی‌نتیجه مانده است.

Share/Save/Bookmark