رادیو زمانه > خارج از سیاست > فستيوال فيلم > سینما، سیاست و دیگر هیچ | ||
سینما، سیاست و دیگر هیچامید حبیبینیاشصت و سومین جشنواره فیلم کن همچون آغازش با یاد سینماگری به پایان رسید که هم اکنون در سلول انفرادیاش در زندان اوین اسیر است. از وقتی که هیئت داوران جشنواره یک صندلی خالی را به نام جعفر پناهی کرد، نام این کارگردان که به سینما سوگند خورده که از خواستههایش کوتاه نیاید، در تمام روزهای جشنواره کن بارها از زبان بسیاری از همکارانش تکرار شد تا آنکه بار دیگر ژولیت بینوش در هنگام دریافت جایزهی بهترین بازیگر زن جشنواره برای فیلم «کپی برابر اصل» ساختهی کیارستمی نامنوشتهی پناهی را که بر روی همان صندلی خالی قرار داده بودند، برداشت، آن را در دست گرفت و ضمن جلب توجه همگان به وضعیت خطرناک این سینماگر اسیر در مخوفترین زندان جهان، مراسم پایانی جشنواره را هم با یاد او آذین کرد.
جشنوارهی امسال که ریاست هیئت داوران آن را تیم برتون سینماگر خلاق سینمای آمریکا و خالق فیلمهایی چون «اد وود»، «مریخ حمله میکند» و «سونی تود» به عهده داشت، از دوازدهم مه (۲۲ اردیبهشت) آغاز شد. چنان که انتظارش میرفت، جشنوارهی امسال بسیار سیاسی بود. اما شاید اطلاق این عنوان به جشنوارهی کن که مهمترین رخداد سالیانه در جشنوارههای سینمایی محسوب میشود چندان نامعمول نباشد، چرا که جشنواره کن اصولا جشنوارهای سیاسی است. آیا میتوان تصور کرد در کشوری که موج نو هنوز زنده و سیاست جزئی از زندگی روزمره مردم است، این جشنواره سیاسی نباشد؟ شاید از وقتی که ژان لوک گدار و رفقایش بساط جشنواره کن را در مه ۱۹۶۸ به هم زدند تا به خیزش سراسری در هنگامهی رخدادهای انقلابی آن زمان بپیوندند، سیاسی بودن جشنواره کن بیش از هر جشنوارهی دیگری در جهان در ذهنها نقش بست. با این حال دورههایی هم در تاریخ این جشنواره بوده است که ترکیب انتخاب فیلمها و یا حتی برندگان جوایز اصلی خشم منتقدان رادیکال را برانگیخته است. به هرحال جشنوارهی امسال با حضور کارگردانهای برجستهای چون مایک لی (سالی دیگر)، کن لوچ (مسیر ایرلندی)، نیکیتا میخائیلکوف (آفتاب سوخته - دو)، برتراند تاورنیه (شاهزاده مونت پانسیه) و عباس کیارستمی (کپی برابر اصل) در بخش مسابقه و کارگردانهایی چون ژان لوک گدار (سوسیالیسم) در بخش نوعی نگاه و الیور استون (وال استریت، پول هیچگاه آرام نمیگیرد)، استفن فریز (تامارا درو)، رایدلی اسکات (رابین هود) و وودی آلن (تو یک غریبه تیرهی قدبلند را ملاقات میکنی) در بخش خارج از مسابقه چنان پررونق بود که توجه همگان را به خود جلب میکرد، هر چند برای من حضور ژان لوک گدار و وودی آلن کفایت میکرد اما همچنان که قابل انتظار بود هیئت داوران بیش از آنکه به غولهای سینما در بخش مسابقه توجه کند، به سینماگران دیگر که فیلمهایشان به دلایل مختلف قابل توجه بود چشم دوختند.
«عمو بونمی که میتواند زندگیهای گذشتهاش را به خاطر آورد»، طبعاً فیلمی بود که باید مورد توجه هیئت داوران قرار میگرفت و قرار هم گرفت! دو ماه پس از آغاز درگیریهای گسترده در تایلند بین سرخپوشها و نیروهای دولتی که در هفتهی گذشته به رویایی و جنگ خیابانی در بانکوک بدل شد، یک فیلم تایلندی با نگاهی کنایهآمیز به فلسفهی زندگی با دیدگاهی انتقادی میپردازد و با طنزی سورئال شرایط اجتماعی را به چالش میکشد. آپیچاتپونگ ویراستاکون، کارگردان این فیلم، کارگردان مشهور تایلندی است که پیش از آن برای فیلم «خوش به سعادت شما» جایزهی جشنواره کن را در بخش نوعی نگاه دریافت کرده بود. او که با نام جو نیز شناخته میشود ساعاتی پیش جایزه نخل طلای جشنواره کن را به خود اختصاص داد وی در هنگام دریافت این جایزه گفت که برای تهیه این فیلم سه سال و نیم وقت صرف کرده است. فیلم دیگری که توجه بسیاری را به خود جلب کرده بود، کپی برابر اصل ساختهی عباس کیارستمی بود زیرا فیلمی بود ساختهی یک کارگردان ایرانی و در واقع اولین فیلم بلند کیارستمی که کاملاً در خارج از کشور تهیه و تولید شده بود. (ای بی سی آفریقا، فیلم مستند ایرانی دیگر کیارستمی به همراه چند فیلم کوتاه دیگر وی نیز پیشتر در خارج از کشور تهیه و تولید شده بودند)
ژولیت بینوش که سال گذشته در همین روزها هفتهای را در تهران مهمان کیارستمی بود نیز بازیگر نقش اصلی آن بود. اکران این فیلم در جشنوارهی کن و کنفرانس خبری آن همزمان شد با اعلام اعتصاب غذای جعفر پناهی در بند دویست و نه اوین که اشک ژولیت بینوش را هم درآورد و سرانجام عباس کیارستمی را وادار ساخت تا در سخنانی از «زندانی بودن هنر و سینما» در ایران یاد کند و از دشمنی دولت حاکم بر ایران با مردم ایران سخن براند. کپی برابر اصل آخرین فیلم کیارستمی پس از «شیرین» است که این بار در بخش مسابقه شرکت داشت، کیارستمی پس از «ده» و دریافت نشان لژیون دونور ادب و هنر از وزارت فرهنگ و هنر فرانسه گفته بود که قصد ندارد فیلم دیگری را در بخش مسابقه جشنوارهها شرکت دهد. فیلم در توسکانی میگذرد و رابطهی عجیب صاحب یک گالری هنری (بینوش) و یک مرد تازه از راه رسیده (ویلیام شیمل، خواننده اپرا) را که کارشناس تشخیص نسخههای اصل از کپی است، شرح میدهد. در این فیلم ژان کلود کاریه فیلمنامهنویس پرآوازهی سینما که با ایران پیوند نزدیکی دارد نیز در یک صحنه حضوری افتخاری دارد. کیارستمی برای نخستین محصول کاملاً غیربومی خود از یک نابازیگر در نقش مقابل بینوش استفاده کرده است که هرگز تجربه بازی نداشت. گفته میشود او وقتی برای این نقش انتخاب شد که مذاکره با رابرت دونیرو برای ایفای نقش نخست مرد فیلم به نتیجه نرسید.
فیلم با بودجهای نزدیک به چهار میلیون یورو ساخته شده که احتمالاً پرهزینهترین فیلم کیارستمی تا امروز است، کارگردانی که اولین فیلمش «نان و کوچه» را دقیقاً چهل سال پیش با بودجهای ناچیز و یک دوربین شانزده میلمتری ساخت و از آن پس با وجود نادیده گرفتن شدن در کشورش، در طول دو دههی گذشته به یکی از مشهورترین کارگردانهای سینمای جهان بدل شده است. فیلم در زمان نمایش در جشنوارهی کن با نقدهای مثبت بسیاری روبرو شد، از جمله فیگارو آن را ملهم از روسلینی در سفر به ایتالیا خواند و دبورا یانگ در هالیوود ریپورتر، آن را اقبالی برای بینوشه جهت بازنمایی وجوه مختلف و طنزآمیز یک شخصیت ضمن تغییر زبان مکرر از فرانسوی به انگلیسی و ایتالیایی دانسته است. ژولیت بینوش البته در کارنامه خود بازی در نقشهای احساسی و تاثیرگذاری از عشاق پل نهم (لئوکاراکس، ۱۹۹۱) تا سه گانهی آبی، سفید، سرخ کیشلوفسکی داشته است اما من شخصاً بازی او در بار هستی (فلیپ کافمن، ۱۹۸۸) در فیلمی به یاد ماندنی از روی رمانی درخشان نوشتهی میلان کوندرا را به عنوان نمونهای از بازی درونی به حساب میآورم. بینوش برای چهلمین فیلم خود جایزهی نخل طلای بهترین بازیگر زن را از جشنواره کن دریافت کرد. او هنگام دریافت این جایزه ضمن نشان دادن تراکتی با نام جعفر پناهی گفت: «جعفر پناهی سینماگری مستقل است که در زندانی در ایران اسیر است. او کسی است که امشب به او فکر میکنم و امیدوارم خودش سال آینده در اینجا حضور داشته باشد. بسیار سخت است که یک هنرمند و روشنفکر در جایی اسیر خفقان هستی باشد، در حالی که کشورش به او احتیاج دارد.»
سوسیالیسم (یا فیلم سوسیالیسم)، ساختهی ژان لوک گدار (که من از او با عنوان پیامبر سینما یاد میکنم)، اثر فلسفی/ شاعرانهی تازه کارگردانی است که برای بسیاری از اهل سینما نامش با سینما گره خورده است. داستان اصلی فیلم در یک کشتی تفریحی در دریای مدیترانه رخ میدهد که محل برخورد آدمهای مختلف است. از یک جنایتکار جنگی گرفته تا آلن بودیو فیلسوف معاصر فرانسوی که برای نظریاتش در باب حقیقت و واقعیت مشهور است. (یعنی موضوع اصلی مورد علاقه گدار) سوسیالیسم، اولین تجربه گدار با فرمت HD است. او گفته بود اگر در زمان آغاز موج نو دوربینهای ویدئو داشتیم جهان را زیر و رو می کردیم. در سی سال گذشته گدار با ویدئو فیلم ساخته است. شاید پس از اسلوموشن که نامزد نخل طلای کن سی سال پیش بود گدار بیشتر فیلمهای خود را با ویدئو ساخته باشد. (گدار پیش از آن نیز تجارب بسیاری با ویدئو داشت) اما در بخش نوعی نگاه که کلر دنیس رئیس هیئت داوران آن بود «هاهاها» از کره جنوبی ساخته هونگ سانگ سو جایزه را ربود، فیلمی دربارهی رابطهی یک فیلمساز و یک منتقد فیلم. اما جایزهی بزرگ جشنواره به «از خدا و انسان» ساخته زویو بووا دربارهی هشت راهب مسیحی در کوهستانی در مغرب که علیرغم تهدید از سوی مسلمانان بنیادگرا تصمیم به ماندن در دیر خود میگیرند، تعلق گرفت. جایزهی بهترین کارگردانی به متیو آمالریک رسید که در ضمن جایزه منتقدان (فیپرشی) نیز به فیلم او «در تور» اعطاء شد. وی بازیگر و فیلمنامهنویس این فیلم نیز بود. جایزهی بهترین فیلمنامه به لی چانگ دونگ برای فیلم «شاعرانه»، جایزه ویژهی هیئت داوران نیز به «مردی در حال فریاد» ساختهی محمت صالح هارونی تعلق گرفت؛ فیلمی دربارهی جنگ داخلی در چاد که توجه بسیاری را جلب کرد. جایزهی بهترین بازیگر مرد بهطور مشترک به خاویار باردوم برای زیبا و الیو ژرماندو برای «زندگی ما» تعلق گرفت. خاویر باردم که در فیلمهایی چون عشق در زمانه وبا، جایی برای پیرمردان نیست و ویکی کریستینا بارسلونا ایفای نقش کرده است در زیبا در یکی از بهترین نقشهای خود که پیچیدگیهای بسیاری دارد، ظاهر می شود. زیبا را الخاندرو گونزالس اناریتو که با بابل به شهرت رسید کارگردانی کرده است. شصت و سومین جشنواره فیلم کن، ساعتی پیش به پایان رسید تا شاید سالی دیگر صاحب آن صندلی خالی سفید رنگ آزادانه بر آن تکیه بزند. در همین زمینه: • کنفرانس مطبوعاتی برندگان امسال جشنواره کن • مراسم اختتامیه جشنواره |