رادیو زمانه > خارج از سیاست > کارگردانان > «درخت ممنوع» برای من یک سمبل بود | ||
«درخت ممنوع» برای من یک سمبل بودکیارش پارسا عالیپورkiaa@radiozamaneh.comامسال در جشنواره فیلم کن، فیلم پویانمائی درخت ممنوع، ساختهی بنفشه مدرسی، فیلمساز جوان ایرانی در میان ۱۹۲۰ فیلم کوتاه در رده ۱۰ فیلم برتر جای گرفت.
در این بخش جشنواره که با همکاری بنیاد سینمایی ن. ف. ب. کانادا و «شورت فیلم کورنر» کن برگزار شد، فیلمهای انتخاب شده بر روی رسانه اجتماعی یوتیوب قرار گرفتند تا کاربران اینترنتی با ارائه رأی و نظر خود به داوری فیلمها بپردازند. به همین بهانه به سراغ بنفشه مدرسی، که ساکن تهران است رفتم و با او به گپ و گفتوگو پرداختم:
لطفا از خودتان بگویید، بنفشه مدرسی چه کسی هست و چند سال است که کار فیلمسازی و پویا نمایی میکند؟ درباره اینکه بنفشه مدرسی چه کسی هست و چند سال است که فیلمسازی میکند باید بگویم، من دوران دبیرستان را به مدرسهی هنر رفتم. لیلا مدرسی خواهرم نقاش بود. همیشه میدیدم که اینها کار میکردند و اصلاً عاشق نقاشی و رنگ و فضاهای هنری بودند. در دانشگاه رشتهی عکاسی را انتخاب کردم. سالها به عنوان فتوژورنالیست کار میکردم. فرشته، خواهر دیگر من کار خبرنگاری میکرد. خبرنگار آژانس فرانس پرس و فرانکفورت آلگماینه سایتونگ در تهران بود. ما باهم سالها کار میکردیم. ولی خب در تهران زن بودن و خبرنگار و عکاسبودن کمی سخت بود. بخصوص آنموقع که ما این کار را میکردیم، ماجرا برمیگردد به دهـ پانزده سال پیش و خیلی نبودند خانمهایی که کار عکاسی فتوژورنالیستی کنند. مشکلات خاصی داشت و کار شاق و سختی بود. بعد از آن دیگر به جایی رسیدم که دیدم با این مسائلی که پیش میآید دیگرنمیتوانم ادامه دهم. و خب فکر کردم که من اگر نتوانم از دوربینام استفاده کنم، ابزارم را عوض میکنم. فکر کردم یک هنرمند، مهم نیست که حالا عکاس باشد یا گرافیست یا نقاش. چون اینها همه ابزار میشود. پس رفتم رشتهی گرافیک را خواندم. سالها نقاشی و طراحی میکردم در کنار خواهرم. ولی بعد از این که گرافیک را خواندم و فوق لیسانسام را در گرافیک گرفتم، احساس کردم آن رشتهی مورد علاقهی من نیست. اتفاقاً خیلی هم در این رشته موفق بودم، ولی این که بخواهم تمام وقتم را پای کامپیوتر بگذارم و آرم یا لوگو طراحی کنم، خیلی آن احساس رضایت درونی، در قیاس با زمانی که عکاسی میکردم، و پشت دوربین با مردمم بودم، در من برانگیخته نمیشد. برای همین احساس کردم که خب باید از همهی این چیزهایی که میدانم، طراحی، نقاشی و عکاسی استفاده کنم و حیف است که یکیشان کنارگذاشته شود. پروژه پایان نامه ام را در کار فیلم گرفتم و راجع به گرافیک و سینما نوشتم و خیلی علاقهمند شدم. وقتی مطالعه تئوری میکردم راجع به فیلم و گونههای مختلف سینمایی را برای تحقیق فوق لیسانسام بررسی میکردم، به شدت درگیر و علاقمند شدم و پی این قضیه را گرفتم و در کارگاه آقای کیارستمی ثبت نام کردم. چون دیگر حقیقتا دوست نداشتم برای این حوزه وارد دانشگاه شوم. هرچند که در دانشگاه سوربن پاریس برای مقطع دکترا در رشتهی سینما ثبت نام کردم. ولی این تنها یک بهانه بود. نه این که آن فضا بخواهد چیزی به من بدهد. کلاس آقای کیارستمی بسیار عالی بود. برخلاف آنچه خیلیها فکر میکنند، ایشان در کارگاهشان سینمای خودشان را آموزش نمیدادند، بلکه خیلی ما را تشویق میکردند که سینمای خودمان و آن چیزی که مورد علاقهی شخصیمان است را پیدا کنیم. این کار انیمیشن «درخت ممنوع» اولین کار متحرک سینمایی است که من انجام دادهام و تا قبل از کن هم آن را برای هیچ جشنوارهای نفرستادم. در واقع «درخت ممنوع» برای من یک سمبل بود. من فکر میکنم هنرمندها، حالا ازجمله خودم را میگویم، من بهراحتی خیلی تحت تأثیر شرایط محیط جامعه و جهانی که در آن زندگی میکنم قرار میگیرم و خیلی زجر میکشم وقتی میبینم آدمهای دیگر دارند زجر میکشند یا ممنوعیتهایی هست که نمیتوانند به آن چیزهایی که میخواهند برسند. نسبت به این قضیه حساسیتام شاید گاهی بیش از حد طبیعی هم باشد. این کار برایم یک حالت سمبلیک داشت. آن درخت سمبول آن ممنوعیتهایی است که ما در زندگی داریم یا برایمان میگذارند. چی شد که فیلمتان راهی جشنوارهی فیلم کن شد؟ من این کار را بهصورت مستقل فرستادم و چون اولین کارم هم بود، حقیقتاً بیشتر از این که خودم در این فکر باشم، تشویق دوستانم و کسانی که این فیلم را دیدند موجب شد. همهشان اصرار داشتند که باید فیلم را بدهی و قبل از این که یک کار بلند کنی یا قدم بعدی را برداری، ببینی که کلیپها و ویدئوهایش چه جوری میشوند. وقتی هم که کار را فرستادم با این که این کار ساخت سال ۲۰۰۷ بود، خود آنها به من ایمیل زدند که اگر این نمایش آغازین فیلم باشد و اگر تا حالا آن را جایی نمایش نداده باشی، ما این را به عنوان کار ۲۰۰۹ قبول میکنیم، و خب چون تا حالا من جایی آن را ارائه نداده بودم، توانست به کن برود. آیا فیلمهای دیگری هم تولید کردید یا در دست تهیه دارید؟ کنار این فیلم، البته این اولین کار انیمیشنام بود، بعد از این من دهتا مستند کوتاه کار کردم، برای کانال آرته فرانسه که راجع به تهران است و اسم این دهتا اپیزود، «میدین تهران» هم هست. در اصل این داستان «درخت ممنوع» یک داستان بلند است و من خیلی دلم میخواهد آن را به صورت یک داستان بلند کار کنم. یک طرح دیگر انیمیشن دارم که تقریبا همه استوری بورد هایش را طراحی کرده ام و دارم روی آن کار میکنم. کار کردن در تهران کمی سخت است. بهخاطر نبودن امکانات کافی، بهخاطر نبودن حمایت کافی از هنرمندان. من این کار و بقیه کارهایم، همه را میتوانم بگویم به صورت تکنفری کار کردم و خودم تهیهکنندهی کارهایم بودم. این قضایا، این که یک نفر باید همه چیز را بپذیرد و با آن مبارزه کند و برود جلو، کار فیلمسازی را در تهران کمی پیچیده و سخت میکند. در نخستین صحنهی فیلمتان شما این شعر مولانا را آوردهاید که میگوید: دوش دیوانه شدم، عشق مرا دید و بگفت:/ آمدم، نعره مزن، جامه مدر، هیچ مگو/ گفتم ای عشق من از چیز دگر میترسم/ گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو. میتوانید بگویید آن چیزی که شما را میترساند چه چیزی بود؟ یکسری مجموعه است از تمامی این ترسها و اضطرابها و فشارهایی که جامعه به آدم وارد میکند. حتی خیلی وقتها ما اینها را نمیدانیم. یعنی سالها میگذرد و این لایهها مدام کشف میشوند و میبینیم که مثلاً در یک زمانی چقدر فشار به ما وارد شده است. مگر یک دختر ۲۵ ساله چقدر میکشد که باید همهی اینها را تحمل کند؟ خدا انگار انرژیهای خاصی به آدم میدهد که آن شرایط را رد میکند ولی این ذهن خسته میشود، این ذهن کمی فرسوده میشود. و این اتفاق برای من افتاد. خیلی از بخش های این فیلم را هم به عهده خود بینندهها گذشته ام، این که چه جوری برداشت کنند. یکجاهایی هم دوست داشتم فضاهایی ایجاد کنم که با آن حسی که میخواهد خودش ارتباطش را برقرار کند و از این فیلم بگیرد. نه این که همه چیز همان ذهنیت خاص درونی من باشد. میخواستم که مخاطب من هم نقشی در برداشت فیلم داشته باشد. فیلم شما در میان ۱۹۲۰ فیلم کوتاه در ردهی ده فیلم برتر قرار گرفته است. در میان این ده فیلم برتر، فیلم شما در حال حاضر در چه ردهای است؟ راستش در آماری که خود «شورت فیلم کورنر» فرستاد، فیلم سوم بود. فیلم اول « ن. ف. ب کانادا» اسپانسر آن فیلم و تهیه کننده آن است. و دومین فیلم هم «آرتس کانسل» لندن اسپانسر و تهیهکننده است. در همین زمینه: • «درخت ممنوع»؛ بنفشه مدرسی |