رادیو زمانه > خارج از سیاست > تئاتر > تلاش مضاعف برای خنداندن! | ||
تلاش مضاعف برای خنداندن!آرش پارسانویسنده: تیری مونیه، مترجم: ابوالحسن نجفی، کارگردان: ایرج راد، دستیارکارگردان: خیام وقارکاشانی، طراح صحنه: منوچهرشجاع، طراح لباس: ادنا زینلیان، انتخاب موسیقی: جهانسوزفولادی، طراح چهرهپردازی: سارا اسکندری، طراح نور: امیرترحمی، عکاس: سیامک زمردی مطلق، طراح پوستر و بروشور: کمال کچوییان. بازیگران: ایرج راد، «آنیبال لوبورنی»؛ زری اماد «اوگوستا»؛ افسانه شفیعی «مارتا»؛ فرزانه سهیلی، «کلو»؛ هوشنگ قوانلو، «تونی دوبوآ»؛ سامان دارابی، «ژرمن پره»؛ نوید نوروزی، «روزنامه فروش»؛ و خیام وقار کاشانی، «ژول ژولیمار». تئاترشهر – سالن چهارسو – بهمن و اسفند ۱۳۸۸
«تیری مونیه»، پژوهشگر و نمایشنامهنویس و منتقد فرانسوی است که به ویژه هجونامههای سیاسی و انتقادهای ادبیاش معروف است. از مهمترین ویژگیهای آثار مونیه نگاه انتقادی و تندی است که او به جوامع مصرفی دارد. تقابل فرد با کالاها و وسایلی که دست ساخت خود بشراست و انسان درمواجهه با آنها دچار مشکلات عدیدهای میشود. این نوع نگاه مونیه نسبت به جوامع شباهت زیادی به تفکر و نظریه مکتب فرانکفورت دارد. مونیه تا به امروز نمایشنامههای بیشماری را به رشته تحریر درآورده است که ازمهمترین آنها میتوان به: «ژاندارک و داورانش»، «خانه شب»، «آن که هیچ کاری نکرده بود»، کمدی «عیش و نیستی» و... اشاره کرد.
مونیه در نمایشنامه «عیش و نیستی» موقعیت و قصهی نویسندهای «لوبورنی» را دستمایه اثر خود قرار میدهد که اشراف کاملی بر جهان پیرامون خود دارد. او در مقطعی از زندگی شخصی و کاری خود تصمیم میگیرد تا در حرکتی نمادین خودکشی کند و از نظرها ناپدید گردد. چنین تصمیمی پایهگذار موقعیتی میشود که نویسنده برمبنای آن درام خود را به پیش میبرد. پس از چنین اتفاقی چهرهی واقعی اطرافیان او «همسر، نوکرش و افراد جامعه» نمایان میشود. همسراو دستنوشتههایش را به حراج میگذارد. در واقع نویسنده با خلق کاراکتر «اوگوستا» به نقد تفکرمصرفی میپردازد و بر این نکته صحه میگذارد که هنر مصرفی قدرت درک و تخیل را از مخاطب سلب میکند. نمونهی بارز این امر صحنهای است که اوگوستا از لوبورنی میخواهد تا دستنوشتههایش را به بازارعرضه کند تا از طریق آن پولی بدست بیاورند. چنین اتفاقی پس ازغیبت لوبورنی هم مورد تأکید دوباره توسط نویسنده قرارمیگیرد.
ورود خبرنگاران و دختری که بهعنوان مخاطب شیفته لوبورنی شده است در ادامه همان روندی است که شخصیت اوگوستا طی کرده است. در واقع اثر خود را در دو لایه متفاوت به مخاطب ارائه میدهد، یکی لایه بیرونی اثر است که با نگاهی کمیک طراحی شده است و دیگری لایه درونی اثر، که مخاطب با نگاهی تلخ نسبت به جامعه مواجه میشود. راد در مقام کارگردان تحلیلی تک بعدی از متن ارائه میدهد. او با پر رنگتر کردن لایه بیرونی اثر در اجرا، مخاطب را به سمت و سویی پیش میبرد که مخاطب تنها در انتظار لحظاتی در نمایش است که خنده سردهد. این اتفاق تا جایی به پیش میرود که در صحنه رویارویی دوباره اوگوستا و لوبورنی که باید صحنهای تلخ باشد، تأثیری برخلاف آنچه نویسنده مد نظرش است، دارد. گروه اجرایی با پیش رفتن نمایش به سمت و سویی میرود که تنها خنداندن مخاطب برایش بهعنوان رکن اصلی اجرا مورد توجه است.
در بخش طراحی میزانسن، راد موفق عمل نمیکند. استفاده مداوم از حرکات خطی، عدم استفاده از ترکیببندیهای دو نفره و جمعی، تکرار بیش از حد یک موتیف در صحنه، عدم هدایت صحیح برخی از بازیگران و... از نکاتی است که راد در مقام کارگردان کمتر به آن توجه کرده است. اما نکتهی خلاقانه و کاربردی اجرا، طراحی صحنه نمایش است. منوچهر شجاع در مقام طراح، نگاه و تحلیل درستی نسبت به درونمایه متن دارد. او با انتخاب رنگ قرمز در صحنه «فرش قرمزی که در کف صحنه استفاده شده» و در لباس اوگوستا، به خوبی نمایانگرتنهایی و اسارت نویسندهای «لوبورنی» است که درمیان جهانی شهوانی و غریزی گرفتار شده است. انتخاب بافت بیروح و خنثی دیوارهای خانه لوبورنی هم از نکات هوشمندانهای است که شجاع به خوبی در جهت انتقال فضای بیروح و سرد حاکم بر خانه او، طراحی کرده است.
بازیها در اجرا از هارمونی و هماهنگی مناسبی برخوردارنیستند، راد براساس تحلیلی که از اثر داشته بازیگرانش را انتخاب کرده است. در واقع اکثر بازیگران روی صحنه بیش از آنکه تلاشی در جهت بازسازی و طراحی دنیای درونی و تلخ شخصیتهای اثرکرده باشند، در مسیر متضاد پیش رفتهاند که هدف غایی آن تنها خنداندن مخاطب است؛ تنها ایرج راد و افسانه شفیعی به خوبی نمایانگر روحیات و درونیات کاراکترهایشان هستند. به نظر میرسد اجرای نمایش «عیش و نیستی» بیش از آنکه در راستای هدف متن و بازسازی فضای درونی اثر باشد، تلاش مضاعفی است برای خنداندن مخاطب. تلاشی که تنها تا پایان اجرا بر مخاطب اثر میگذارد و با پایان نمایش، مخاطب دنیای اثر را به بوته فراموشی میسپارد. |