سینماگران رند رومانی
برایان سمپلی برگردان ونداد زمانی
v.zamaani@gmail.com
میلیونها نفر از مردم سراسر دنیا، تلویزیونهای خود را در روزکریسمس سال ١٩٨٩ روشن کرده بودند تا شاهد تیرباران چائوشسکو، دیکتانور جنایتکار رژیم کمونیستی رومانی و همسرش توسط جوخه آتش باشند.
نیکولای چائوشسکو به مدت ٢٤ سال با مشت آهنین حکومت کرد ولی در بحبوحه فروپاشی اروپای شرقی، حکومتش بیش ازچهار روز دوام نیاورد و بلافاصله در هم فرو پاشید. با آنکه اعدام او جنجالیترین حادثهای بود که در پایان دوره جنگ سرد اتفاق افتاده بود ولی بیستمین سالگرد سقوط و مرگ چائوشسکو موج خبری جدیدی در جهان ایجاد نکرد ومثل بقیه سالها بیشتر توجهات به سمت بزرگداشت سقوط دیوار برلین معطوف گشته بود.
نیکولای چائوشسکو
بسته شدن پرونده رژیم ددمنش چائوشسکو و دوران مخوف ولی به زعم او «دوران طلایی»، شاید برای بقیه دنیا دیگر جالب نباشد ولی به نظرمیرسد سینماگران رومانیایی که در دوران حکومت غیر انسانی او رشد کردهاند مصمم هستند که نگذارند نسل جدید رومانی فراموش کند که چه بر سرنسل های قبلی آورده شده بود.
از مهمترین فیلمسازان این نسل میتوان به «کریستین مونگیو» اشاره کرد که فیلمی در باره ماجرای وحشتناک ولی جذاب سقط جنین غیر قانونی در کوچه پس کوچه های تحت کنترل چائوشسکو ساخته است به نام «چهار ماه، سه هفته و دو روز» که جایزه نخل طلایی کان را در سال ٢٠٠٧ نصیب او کرده است.
کریستین مونگیو درفیلم دیگرش از مجموعه سه فسمتی با عنوان «قصههایی از دوران طلایی»، در طنزی سیاه به دنیای مردم عادی رومانی نزدیک میشود که به ناچار مشغول گذران زندگی در زیر قیومیت رژیم عجیب وغیر عادی چائوشسکو بودند.
در «قصههایی از دوران طلایی»، اهالی روستایی کوچک با هزار زحمت مشغول رنگ زدن درختان، تمیز کردن گاوهای خود و جادههای روستا هستند چون یکی از مسؤولین عالیرتبه قرار است از روستا بازدید کند. قراری که هرگز اتفاق نمی افتد. در همین حین، یک خبرنگار عکاس، که گرفتن عکس بی کلاهی از چائوشسکو در کنار عکس کلاه دار رئیس جمهور فرانسه او را سرآسیمه و هراسان کرده است، مستاصلانه تلاش میکند که عکس فوق سر از روزنامه در نیاورد.
کریستین مونگیو
پلیس ساکن روستا که از طرف اقوامش یک خوک کادو گرفته است برای آنکه بی سر و صدا و دور از چشم و شکم گرسنه همسایهها خوک را بکشد به راه حلی عجیب تن میدهد. او خوک بیچاره را درون آپارتمان کوچکش با گاز خفه میکند.
کارگردان فیلم آقای مونگیو ٢١ ساله بود وقتی که چائوشسکو و رژیمش سقوط کرد. او دل خوشی از فیلمهایی که بلافاصله بعد از سقوط حکومت مثلا سوسیالیستی رومانی ساخته شدهاند ندارد.
او می گوید «اولین فیلمهای ضد کمونیستی رومانی خیلی بد و مملو از شعار بود. فیلمهای که به شدت عصبانی بودند. فیلمهای جدید رومانی دست از عصبانیت و شعار کشیدهاست. ما می خواهیم همه اتفاقات تلخ آن دوره را با طنز و خنده به مردم نشان دهیم. جوک و طنز وسیله و تکیهگاهی بود برای مقاومت و ایستادگی در مقابل دنیای کابوس گونهایی که برای ما در دوران چائوشسکو ردیف کرده بودند.»
به اعتقاد روزنامه نگار و معلم سابق و فیلمساز کنونی آقای مونگیو، همه جیز باید تبت و به تصویر کشیده شود. او می گوید به عنوان فیلمساز همه تلاشش را خواهد کرد با به جای آوردن همه خاطرات و ماجراهای ریز و معمولی به ثبت کامل و تمام عیاری ازگذشته دست یابد.
کریستین مونگیو میداند که اکثر مخاطبان فیلمهایش، رومانیهایی خواهند بود که بیشتر از چهل سال دارند. با این وجود او خوشبین است ازاینکه نسل جدید نیزبه آثار امثال او دیر یا زود توجه خواهند کرد.
تنها مسأله ایی که آقای مونگیو آنهم به عنوان یک فیلمساز در دوران دیکتاتوری چائوشسکو از آن به عنوان یک خاطره خوش یاد میکند همانا تعداد زیاد سالنهای سینما بود. در دوران چائوشسکو بیشتر از ٨٠٠ سینما در شهرهای مختلف رومانی وحود داشت ولی در حال حاضر در تمام کشور ٢١ میلیونی جمعا ٣٠ سینما هنوز مشغول به کار است.
هیچکس اذعان نمی کند که چائوشسکو با آن همه سانسور دولتی برای سینمای رومانی اقدام مفیدی کرده باشد ولی این حقیقت وجود داشت که فیلم کارگردانان دولتی به هرصوت توسط مردم عادی دیده می شد. به قول مونگیو «در این دور و زمانه نمیشود با مردم زیادی ارتباط برقرار کرد.»
او میافزاید «همنسلان فیلمساز من از دو طرف مورد بی مهری قرار گرفته اند. از سویی کارگردانان نسل مسن تر از ما که از قضا امکان تدارک سرمایه را نیز دارند استقبال بین المللی که به کارهای ما شده را نمی پسندند ودست یاری به ما نمیدهند و از سوی دیگر بعد از پیوستن کشور رومانی به اتحادیه اروپا، ما باید با بوروکراسی بزرگتری برای دریامت کمک مالی دست و پنجه نرم کنیم.»
منبع
• Brian Semple, Romania’s gallows humour, 22nd December 2009 — Issue 166, Prospect magazine
|
نظرهای خوانندگان
آقای زمانی
-- حسن ، Mar 3, 2010 در ساعت 06:06 PMتوسل به خشونت در پایان عمر بلوک شرق فقط در جوامع عقب افتاده تر ان اتفاق افتاده است. امیدوارم تاکید بر امر اعدام رییس حکومت ربطی به انتخاب َشما برای ترجمه مقاله نبوده باشد.
ادبیات و فرهنگ غنی هر ملتی به نوعی مدیون موقعیت طوفانی و تلخی است که بر آن ملت تحمیل شده است. آیرانیان نیز حتما از این سنگ خارا الماسی می تراشند به ریبایی کوه نور.
-- ترانه99 ، Mar 3, 2010 در ساعت 06:06 PMتیتر مقاله شما مرا به یاد کتابی انداخت از آقای فروزانفر به نام " از کوچه رندان" که در باره حافظ همیشه رند است.
-- یک سبز ، Mar 3, 2010 در ساعت 06:06 PMجالب این است که رندان ما در میان قلع و قمع حکومت کنونی در حال ثبت کردن جنایاتشان هستند. نمونه ها کم نیستند مثل آخرین رند سینماگر به زندان افتاده جعفر پناهی
بنظر میاید که مساعل همه فیلمسازان در همه کشورها مثل هم است.
-- بدون نام ، Mar 3, 2010 در ساعت 06:06 PMدر سرزمینهایی که دیکتاتوری جولان می دهد و از جمله در ایران طنز و جوک حربه ای است که مردم کشورها از ان کمال استفاده را می کنند.
-- بدون نام ، Mar 3, 2010 در ساعت 06:06 PMmerci khoob bood, maghalehhay ejtemai khoobi golchin mi konid
-- کاوه - د ، Mar 4, 2010 در ساعت 06:06 PM