رادیو زمانه > خارج از سیاست > تئاتر > شیوهای ناهمخوان با گذشته! | ||
شیوهای ناهمخوان با گذشته!آرش پارسانویسنده: هنریک ایبسن، مترجم: طلایه رویایی، کارگردان: محمود رضا رحیمی، طراح چهره پردازی: ماریا حاجیها، طراح نور: امیرترحمی، طراح صحنه: رامین اعتمادی بزرگ، طراح پوستر و بروشور: امیررجبی، طراح لباس: نازنین گودرزیان، موسیقی: آنکیدودارش، روابط عمومی: پیمان شیخی، طراح ویدیو: رامین اعتمادی. بازیگران: شهره سلطانی «ربکا»، شمسی صادقی «هلست»، میرطاهرمظلومی «کرول»، فریدون محرابی «روسمر»، مجید جعفری «برندل»، علی اولیائی «پیترمورتنسگارد»، روشنک گرامی «بئات»، و مانی قاجار «پیترمورتنسگارد». دی و بهمن ۱۳۸۸ – ساعت ۱۹ سالن سایه – مجموعه تئاترشهر
هنریک ایبسن یکی از تأثیرگذارترین درام نویسان اروپایی به شمارمیآید که پیامآورسبک رئالیسم در نمایشنامهنویسی مدرن است. آثار او همواره از سوی کارگردانان ایرانی مورد استقبال قرار گرفته است و در سالیان گذشته اجراهای متفاوتی از آثار او بر روی صحنه رفته است. یکی ازمهمترین ویژگیهای آثار ایبسن نگاه متفاوتی است که او به عنصر شخصیت دارد. شخصیتهای آثار ایبسن افرادی مجازی نیستند و تنها به یک منطقه جغرافیایی خاص تعلق ندارند. درگیری اصلی و ظاهری شخصیتهای ایبسن در ظاهربا جهان بیرونی و مادی است اما در واقع شخصیتهای او گرفتار دنیای درونی خود هستند و در پی کشف معناهای ناشناخته درونیات خود و دیگران میباشند.
نمایشنامه «رسمر سهلم» جزو آثار متأخر ایبسن به شمار میآید که در سال ۱۸۸۶ به رشته تحریر درآمده است. ایبسن در دوره پایانی زندگی هنری خود از سبک رئالیسم تا حدودی فاصله گرفت و در آثار پایانی او میتوان به راحتی نشانههایی از عناصر غیررئالیستی را به وضوح مشاهده کرد. «رسمر سهلم» هم برمبنای چنین دیدگاهی توسط وی به نگارش درآمده است. نمایشنامه روایتگرزندگی کشیشی «روسمر» است که همسر خود «بئات» را از دست داده است و در حال حاضر با زنی «ربکا» که رابطه رسمی با یکدیگر ندارند، زندگی میکند. موقعیت نمایشنامه از زمانی شکل میگیرد که کشیش ایمان خود را ازدست رفته اعلام میکند و این امر باعث برافروخته شدن اطرافیان او از جمله دوست صمیمیاش «کرول» میشود. رحیمی در طرحریزی شیوه خود در اجرا، ساختار منطقی متن را دستخوش تغییر میکند و با طراحی صحنه و اصرار بر حضور شبح «بئات» در صحنه تناسب و هماهنگی فرم نمایشاش را با اشکال مواجه کرده است.
اما در همین طراحی صحنه نیز از یکسو میز و صندلی شفاف و دیوارهای مات یکدست که ریشه در نگاه نمادگرایانه فضاسازی بصری دارند، در تضاد با استفاده از جزئیات واقعی مثل کتابها و لباسها قرار میگیرند. این اتفاق زمانی بیشتر نمود بیرونی برای مخاطب پیدا میکند که بازیگران ارتباط مناسبی با اشیاء و ابزارآلات صحنه برقرار نمیکنند. در واقع طراحی تخت در صحنه این امکان را از بازیگر و کارگردان سلب میکند که از زوایا و ابعاد گوناگون صحنه برای روایت جهان اثر استفاده کنند. اعتمادی در مقام طراح صحنه کمترین امکانات را برای گروه اجرایی فراهم آورده و در بخشی از نمایش دکور کارکرد نمادین خود را از دست میدهد. البته استفاده از شیشههای مات، میز و صندلیهای شیشهای و بیرنگ در القای فضای غیررئالیستی برای مخاطب قابل درک است، اما عدم توجه طراح به ترکیببندی این عناصر با یکدیگر باعث شده است تا از تأثیر دراماتیک این عناصر در صحنه کاسته شود.
نکتهی دیگر عدم تقطیع مناسب نور در صحنهها است. نور در تئاتر کارکردی حیاتی و تاثیرگذار دارد. اما در تمامی فصول نمایش مخاطب شاهد استفاده از یک گروه نوری است. این اتفاق در حالی در نمایش رخ میدهد که اتفاقات نمایشنامه در زمانهای مختلفی در خانه روسمر روی میدهد. توجه به چنین عنصری از سوی کارگردان و طراح میتوانست کمک شایانی به عنصرتنوع در نزد مخاطب داشته باشد. در بخش طراحی میزانسن و حرکات رحیمی کاملا متناسب با درونمایه و انگیزه شخصیتها عمل کرده است. اما تنها ایرادی که میتوان در این بخش به او گرفت، حضور مداوم و بیثمرشخصیت «بئات» در صحنه است. زمانی که این شخصیت بصورت شبحواربرای مخاطب تصویرمیشود «پشت لتههای انتهای صحنه»، ارتباط مناسبی با فضای غیررئالیستی اثر برقرار میکند. اما زمانی که این شخصیت بر روی صحنه ظاهر میشود بر تمامی کارکردهای پیشین خود خط بطلان میکشد.
نکتهی دیگر در بخش کارگردانی، عدم انتخاب مناسب برخی ازبازیگران است.عدم تناسب فیزیکی مانی قاجار با شخصیت «مورتنسگارد». بازی تحلیل اثر توسط شخصیت «برندل» و عدم همخوانی نقش «روسمر» با فریدون محرابی از نکاتی است که رحیمی در مقام کارگردان کمتربه آن توجه کرده است. به نظر میرسد رحیمی راهی را برای کارگردانی آثار نمایشی در پیش گرفته است که همخوانی مناسبی با آثارمتأخر او مانند: چند کاپریس برای ویولن، تقاطع ۲۰۰۲ و... ندارد. نمایشهایی که با رویکردی مدرن و برمبنای حرکت و بدن در صحنه خلق میشدند و به راحتی میشد شیوه منحصر به فرد رحیمی را در چنین آثاری مشاهده کرد. |