رادیو زمانه > خارج از سیاست > تئاتر > بازنگری دوباره به اجرایی خام | ||
بازنگری دوباره به اجرایی خامآرش پارسانمایش «واوها، ویرگولها» مضمونی را دستمایه کار خود قرار میدهد که چندان برای مخاطب امروزی ناآشنا نیست. بحران ارتباطی میان نسل جوان امروز جامعه ایران، معضلی است که دارد سیری صعودی را در جامعه میپیماید. نویسنده چنین تم یا درونمایهای را مبنای روایت خود قرار میدهد و در چهار اپیزود، چهار داستان متفاوت را برای مخاطب بازگو میکند.
ولی نویسنده در گسترش فضاهای داستانی اثرش در اپیزودهای مختلف ناموفق است؛ زیرا نویسنده نمیتواند محتوای مناسبی برای فرمی که برای اثرش انتخاب کرده، مورد گزینش قرار دهد. مهمترین دلایل این اتفاق هم به چینش اتفاقات، طراحی شخصیتها، نحوه نگارش دیالوگها و عدم انتخاب ساختار مناسب برای داستانها باز میگردد. در بیشتر اپیزودها، آدمهای قصه در سطح یک شخصیت تیپیکال باقی میمانند و در برخی اپیزودها، حضور برخی از شخصیتهای طراحیشده کمک شایانی به پیشبرد درام نمیکند. بخشی از این ضعف به نحوه دیالوگنویسی نویسنده باز میگردد. عنصر دیالوگ در جهان داستانی بیش از آنکه به عاملی برای عمل دراماتیک تبدیل شود، تنها یکی از وظایف خود را بر دوش میکشد و آن هم دادن اطلاعات درباره شخصیتهاست. نکته دیگر در این بخش، عدم توجه کافی نویسنده به استفاده از «سکوت» است. ارتباط کلامی طولانی در برخی اپیزودها (به عنوان مثال، گفت و گوی غیر دراماتیک شخصیت امیر و کورش در اپیزود دوم و مونولوگ کسالتبار و فاقد ریتم صحیح شخصیت هومن در اپیزود سوم) باعث ضربه زدن به شبکه ارتباطی میان مخاطب و جهان اثر میشود. مخاطب در مواجهه با اپیزودها، برشهایی از روابط امروزی دختران و پسران را در جامعه ایران مشاهده میکند که برای او ناآشنا نیست. در واقع نویسنده تنها به نشان دادن چنین برشی از زندگی اکتفا میکند و هیچ تلاشی برای شکلگیری موقعیتی دراماتیک در جهان داستانیاش نمیکند؛ البته این اتفاق تنها تا حد کمی در اپیزود چهارم روی میدهد. رویارویی شخصیت «بابک» و «رعنا» از این جهت برای مخاطب جذاب میشود که این دو شخصیت در درون یک موقعیت جذاب در کنار هم قرار گرفتهاند.
در بخش کارگردانی هم کارگردان تلاش چندانی برای برونرفت اثر از ضعفهای ساختاریاش انجام نمیدهد. در واقع بخشی از عدم استفاده صحیح از ابزار توسط نویسنده به کارگردان هم منتقل شده است. کارگردان در بهکارگیری ابزار و عناصری که میتواند به کمک آنها از نقاط ضعف متن بکاهد، استفاده شایان توجهی نمیکند. عدم توجه کافی به ترکیببندی در صحنه، استفاده بیش از حد از میزانسنهای خطی برای شخصیتهای نمایش، عدم هدایت صحیح برخی از بازیگران در صحنه (به عنوان مثال، شخصیت کامیار در اپیزود اول، شخصیت ساره و کورش در اپیزود دوم و شخصیت آلاله و هومن در اپیزود سوم) عدم تأکیدگذاری صحیح بر شخصیتها در ترکیببندی صحنه از نقاط اصلی ضعف کارگردان اثر در این بخش است. اما استفاده هوشمندانهای که کارگردان از طراحی و انتخاب رنگ در لباسهای شخصیتها و انتخاب رنگ متناسب برای هر صحنه در طراحی نور میکند، باعث کمرنگ شدن بخشی از این کاستیها میشود.
نکته دیگری که در بخش کارگردانی توجه چندانی به آن نشده است، عنصر ریتم است. عدم آکسانگذاری صحیح در جملات از سوی بازیگران، عدم رعایت مکثها و سکوتها، عدم طراحی حرکات از سوی برخی از بازیگران، ریتم درونی اتفاقات را به سمت و سویی هدایت میکند که باعث دوری مخاطب از اثر میشود. بخشی از این اتفاق به عدم شناخت عمیق برخی از بازیگران به مقوله بازیگری است. این اتفاق زمانی بیشتر نمایان میشود که برخی از بازیگران بر صدای خود برروی صحنه تسلط لازم و کافی را ندارند. به عنوان مثال، در اپیزود چهارم لحظهای وجود دارد که شخصیت «رعنا» فریادی میزند. بازیگراین نقش تنها شکل ظاهری آوای فریاد را بر روی صحنه نمایش میدهد. انتخاب لباسها از سوی طراح به خوبی صورت گرفته است. یکی از عناصری که در صحنه کمک شایانی به فضای اثر میکند، انتخاب رنگها در طراحی لباس و طراحی منظر نمایش است. طراح با تفکیک صحنه از مرکز به دو بخش، دو دنیای متفاوت و متضاد را همزمان در مقابل چشمان تماشاگر مجسم میکند. این انتخاب هوشمندانه، امکانات بیشماری به کارگردان و گروه اجرایی میدهد که متأسفانه در این بخش گروه اجرایی استفاده خلاقانهای از این طراحی نمیکند. به نظرمیرسد نمایش «واوها، ویرگولها» که نتیجه تمرینات یکساله گروهی جوان و کمتجربه است، نیاز دوباره به بازنگری در برخی از بخشها را دارد. گروهی که با تمام ضعفهایش، از زمینه و پتانسیل بالایی برخوردار است.
نویسنده: محمد منعم بازیگران: مکان: تماشاخانه ایرانشهر، سالن شماره ۲، مهر ۱۳۸۸، ساعت ۲۱ |