رادیو زمانه > خارج از سیاست > کارگردانها > «میخواستم فیلمم به زندگی واقعی نزدیکتر باشد» | ||
«میخواستم فیلمم به زندگی واقعی نزدیکتر باشد»سارا محمدیsara@radiozamaneh.com«آرام باش و تا هفت بشمار» آخرین ساختهی رامتین لوافیپور در جشنوارههای مختلفی شرکت کرده و در جشنواره فیلم دبی امسال جایزهی بهترین فیلمبرداری را برد. او بعد از تحصیلات در دانشگاه صدا و سیما در رشتهی کارگردانی، کار حرفهای خودش را با فیلم کوتاه «باد فقط در آسمان نمیوزد» در سال ۱۳۸۰ شروع کرد. بعد از آن فیلمهای «جاده»، «یک دو سه چهار»، «باد در خاموشی خاک»، «پشت آن تپهی برفی» و «هدرسه» (که جوایز زیادی را از آن خود کرده است) ساخته است. داستان فیلم در جنوب ایران اتفاق میافتد و چند لایه دارد. در شروع فیلم فکر میکنیم که داستان در مورد قاچاق جنس و آدم از مرز آبی جنوب ایران است ولی به مرور این داستان قاچاق تبدیل به زنجیری میشود که آدمها و داستانهای مختلف را به هم وصل میکند. داستان عشق یک سرباز به دختری محلی، داستان تلاش موتو، یک نوجوان محلی برای امرار معاش و یافتن پدرش و داستان مردی که جنس قاچاق میخرد و میفروشد و به دنبال قاچاقچی آدم میگردد که زن و پسرش را که آرزوی زندگی در خارج را دارند از مرز خارج کند و در این میان در کشاکش درونی به سر میبرد. با رامتین لوافیپور که برای فیلم «آرام باش و تا هفت بشمار» برندهی جایزهی ببر طلایی جشنوارهی روتردام شد، گفت و گو کردهام.
آقای لوافیپور، فکر میکنید چرا داوران، فیلم شما را در کنار فیلم کرهای و ترکیهای انتخاب کردهاند؟ در بیانیهی هیأت داوران این توضیح کاملاً آمده بود و توضیح دادند که چرا این فیلم را انتخاب کردند. گفتهاند به نوعی نگاه هنرمندانه و خلاق سینمایی و پرداخت به جزییات و ساختار مستندگونه برگرفته از زندگی واقعی را به عنوان المانهای فیلم شمردهاند که توانستند این فیلم را برای این جایزه انتخاب کنند. چیزی که مورد توجه است این است که سه فیلم آسیایی انتخاب شده است. فکر میکنید دلیل خاصی داشتند؟ فکر نمیکنم. چون من هم قسمت عمدهای از فیلمها را دیدم و میشد تا اندازهای به یکی دو فیلم تقریباً فکر کرد چون قبل از این خیلیها صحبت میکردند و نظر روی یکی دو فیلمی بود که جایزه گرفتند و نگاه بییندههای حرفهای و آدمهایی که کل جشنواره را دنبال میکردند تقریباً همین بود.
فکر نمیکنید شرایط سیاسی ـ اجتماعی ایران امروز در انتخاب فیلم تأثیر داشته است؟ منظورت رابطهی بین سیاست ایران و کشورهای دیگر است؟ نه، بیشتر از این نظر که الان ایران در بورس خبرها است. کره تو خبرها نیست، ترکیه هم تو خبرها نیست و به هر حال قبول کنید ترکیه یک کشور اروپایی محسوب میشود و نه آسیایی. گفتم که خودشان به ساختار سینمایی اشاره کردند. با توجه به عکسالعملی که از خیلیها دیدم اصلاً قبل از مراسم پایانی یکی دو تا از این فیلمها واقعاً مورد توجه بود. یعنی خیلیها قبل از اهدای جوایز به من گفتند احتمال کسب جایزه خیلی زیاد است. مراسم چگونه برگزار شد و وقتی فیلمت را انتخاب کردند تو چه احساسی داشتی؟ مراسم خوب و ساده و صمیمی و خیلی هم کوتاه بود. من هم خوشحال شدم و این هم کاملاً طبیعی است. برای اینکه فیلم من جایزه گرفت و برای اولین بار یک فیلم ایرانی جایزه ببر طلایی را گرفت. یادمان نرود وقتی یک فیلم ایرانی جایزه میگیرد همیشه پسوند آن میآید که «فیلمی از سینمای ایران» و «فیلم ایرانی» و گفتن این کلمهی ایرانی جذاب است و میتواند احساس خوبی به همهی ما، من به عنوان کارگردان و بقیه به عنوان مالک فیلم بدهد.
اما پیش از دریافت این جایزه هم با رامتین لوافیپور دربارهی اثرش گفت و گو کرده بودم. دقیقاً نقطهی خیلی مهم داستان برای من همین کشاکش و درگیری است که این آدم برای نگه داشتن آن زن در ایران دارد و میخواهد همان ذرهای را که از آن زندگی خانوادگی باقی مانده حفظ کند و نگذارد آن بپاشد. در پروسهی کار با چه مشکلاتی روبهرو شدید؟ نمیدانم چرا وقتی میخواهید از محدودهی فیلم کوتاه وارد محدودهی فیلم بلند شوید، جز اینکه تقاضاها زیاد است و همهی فیلمسازان جوان میخواهند این کار را بکنند، یکجور واکنشی هم نسبت به آن وجود دارد. از یک طرف کسی که میخواهد سرمایه بگذارد و حمایت کند میترسد و میگوید خب، اگر فیلم کوتاه میساخته هر چهقدر که خوب بوده اما فیلم کوتاه بوده و در ۱۵ دقیقه داشت حرف میزد اما الان میخواهد در ۹۰ دقیقه حرف بزند. از طرف دیگر به هر حال محدودهی ساختن یک فیلم بلند کم است. یعنی یک محدودیتی وجود دارد و یکسری فیلمساز از قبل بوده که اینها مدام فیلم میسازند. یکسری دیگر هم هستند که چند سال یکبار میسازند. هر ساله چند فیلمساز جوان میخواهند وارد شوند. میزان تقاضا خیلی بیشتر از آنهاست. مشکل دیگر برای فیلمسازانی است که ساختار فیلم مستقل را انتخاب میکنند و دنبال سینمای گیشه نیستند. اینگونه فیلمسازی حتا برای فیلمسازان باتجربه هم سخت است. برای اینکه بازخورد مالی خیلی راحتی ندارد. آن المانهایی که در فیلم گیشه خیلی جلب توجه میکند بین اینها نیست. به همین دلیل همهی کارهای فیلم را خودت انجام دادی؟ تقریباً، البته همه کار نه. ولی تدوینگر، نویسنده،کارگردان و تهیهکننده بودم. نمیترسید در دنیای سینمای ایران متهم به این شوید که فیلم جشنوارهای میسازید؟ نمیدانم این جملهی فیلم جشنوارهای از کجا آمده است. هیچوقت یک جا را نمیبینید که در کل تاریخ سینما به یک فیلم بگویند فیلم جشنوارهای و فیلم دیگری بگویند غیر جشنوارهای. اولاً یا فیلم است یا نیست. دوماً یا فیلم خوب است یا نیست. ولی تقسیمبندی مرسوم، فیلم تجاری، فیلم آرت هنری و فیلم فرهنگی است. موقعی که فیلم میدیدم چون تماشاچی اینگونه فیلمها بودم ناخودآگاه فیلم ساختن من هم میرود به سمت همان سینمایی که خودم دوست داشتم و میدیدم. به هر حال بین منتقدان سینمای ایران این کلمه استفاده میشود و به هر حال یکسری از فیلمسازان را به این اسم میخوانند که کار جشنوارهای میکنند. آیا این به کار بعدی شما لطمه نمیزند؟ فکر میکنم اگر منتقد این فرصت را به خودش بدهد و به من هم بیشتر از خودش، که فیلم را فارغ از آن قضاوتهای قبلی و پیشزمینهی ذهنی ببیند، هیچوقت قضاوتی در مورد فیلم نخواهد کرد. فیلم که به انگیزهی نمایش داده شدن در جشنواره که ساخته نشده است. زمانی که فیلم را ساختم اصلاً فکر نمیکردم قرار است فیلم کجا نمایش داده شود. ۱۰ سال بعد که هیچ جشنوارهای نیست، برای من خیلی مهم است که کسانی که فیلم را میبینند چه میگویند و راجع به فیلم چه فکر میکنند. نسبت دادن چنین چیزی به یک فیلمساز چیز قشنگی نیست و در ضمن میان همان فیلمهایی که به فیلم جشنوارهای معروف هستند هم فیلم خوب است و هم فیلم بد؛ پس بهتر است برای تقسیمبندی فیلمها همان کلمهی فیلم خوب و بد را حفظ کنیم.
چه مدت درگیر ساختن فیلم بودید؟ فکر میکنم در همهی دنیا شیوهی مرسوم فیلمنامه نوشتن این است که در دفتر کارتان یا اتاقتان و یا پشت میزتان بنشینید و بنویسید و بنویسید و بنویسید. ولی برای ساخت چنین فیلمی اینگونه نوشتن شاید فیلمنامهای جذاب را درمیآورد ولی فیلم اصلاً واقعی از آب در نمیآمد. برای همین برای نوشتن فیلمنامه یک مقطع زمانی را در لوکیشن و با آن آدمها گذراندم و با آنها تجربه کردم. حتا یک سفر قاچاق را با آنها تجربه کردم به خاطر اینکه ترجیح میدادم بیش از آنکه فیلم من دارای ساختار دراماتیک باشد، بیش از آنکه دارای اوج و فرودهای داستانی باشد، به زندگی واقعی نزدیکتر باشد. نه اینکه مثل زندگی واقعی ملالآور باشد ولی دارای المانهای واقعی زندگی باشد. ولی تصور و تفکر آدمی نباشد که یک زمانی را در جنوب گذرانده و صرفاً با دانستن لهجه و یکسری خاطرات از جنوب ایران میآید در تهران زندگی میکند و یک داستان را مینویسد. میخواستم خیلی شبیه آن کسی باشد که درگیر آن زندگی است و میتواند المانها و جزییات زندگی آن را در قصهاش بگذارد. ساخت فیلم از پروسهی نوشتن نزدیک به دو سال طول کشید. از جور کردن سرمایه، عوامل و رساندن فیلم به مرحلهای که شوتینگ تمام شده و هنوز پستپروداکشن مانده است. بعد جور کردن این هزینهها و ادامه دادن آنها حدود دو سال زمان برد. کمی هم در مورد فیلمبرداری فیلم میگویید که در جشنوارهی دبی هم به عنوان بهترین فیلمبرداری انتخاب شده است؟ زمان انتخاب فیلمبردار بیشترین چیزی که برای من مهم بود، با توجه به ساختاری که در فیلم میبینیم میخواستم فیلمبرداری با پیشینهی مستند باشد. فیلمبرداری که حس و حال مستندگونهی فیلم را درک کند و من با فیلمبردارم رضا تیموری با اینکه اولین تجربهی کاری ما بود رابطهی خوب و نزدیک و راحتی پیدا کردیم. پروژهی بعدی هم در ذهنت داری؟ چند ماهی است که درگیر نوشتن یک فیلمنامه به نام «آدمهای نامربوط» هستم که داستان چند آدم در حاشیهی تهران است که هیچ ربطی به هم ندارند. ولی به نحوی درگیر هم میشوند. آنقدر درگیر میشوند که به هم مربوط میشوند. قر ار است در این فیلم هم همه کاره خودتان باشید؟ نه طبیعتاً، باور کنید حداکثر تلاشم را میکنم که چنین کاری نکنم و اگر شرایط این اجازه را به من بدهد ترجیح میدهم که من هم مثل یک کارگردان خوب بنشینم و فیلمنامهام را سر صحنه بیاورم و به تنها چیزی که فکر میکنم این است که پلانم را بگیرم و کسانی آن اطراف باشند که کارهای دیگر را انجام بدهند. |