جیمز باند جدید، مخلوق کارگردانی گوشهگیرترجمه: علی آخوندانمارک فارستر خیلی خوب به یاد میآورد زمانی که مدیر برنامههایش گفت در فهرست نامزدهای کارگردانان برای ساخت بیست و دومین فیلم «جیمز باند» قرار دارد، او چه واکنشی نشان داد. فارستر فقط میگفت: «نه، نه». این آلمانیتبار ۳۹ ساله با خنده میگوید: «مطمئن بودم آنها کارگردان نامربوطی را انتخاب کردهاند». اکنون هجده ماه از آن تاریخ گذشته و او به عنوان کارگردان جیمز باند، اینجا روبروی ما نشسته است. راستش را بخواهید فارستر تا آن زمان با تهیه کنندهای به سماجت باربارا بروکلی مواجه نشده بود. او به کامپیوتری که جلویش قرار دارد چشم دوخته و در حالی که بازتاب نور آبی آن، روی صورتش افتاده، صحبت میکند: «با خودم فکر کردم، آخرش چی میشه؟» رزا کلب، دستیارش، آن طرف اتاق ساکت نشسته و مشغول تایپ با لپتاپی است و ناخودآگاه شما را به این فکر میاندازد که دارد جوابها را به فارستر میرساند: «با خودم گفتم، از جنبه حرفهای در نقطهای هستم که میتوانم هر فیلمی با بودجه متوسط را که میخواهم، بسازم. همچنین در تدوین نهایی نیز دستم باز است و حالا آنها فیلمی دویست میلیون دلاری به من پیشنهاد کردهاند. اگر شکست بخورم، در واقع به حرفهام لطمه میخورد و اگر موفق شوم، تنها فایدهاش این است که میتوانم به ساختن فیلمهای پرخرج ادامه دهم، ولی واقعاً این خواست من است؟ فکر نکنم».
فارستر این پیشنهاد را به ریشخند گرفته بود. مردی که با برق چشمانش و آن کله تاس، بیش از هر چیز یادآور پسرکی تخس است. در این میان دانیل کریگ، بازیگر فیلم، بود که توانست فارستر را از تردید در آورد. او به عنوان هنرپیشهای که اولین بار خباثت را وارد شخصیت باند کرد، شایسته تقدیر است و البته به دلیل اینکه موجب رشد بیرویه در پوشیدن اسپیدو هم شده، باید ملامت شود. «من و دانیل خیلی به هم شبیه هستیم. او بازیگری بسیار باهوش و احساسی است. مهمترین دستاورد کریگ، انسانی کردن باند است. او میتواند یکی از ما باشد. دیگر قهرمان نیست بلکه ضد قهرمانی است که وجهی تاریک دارد. ملاقات با دانیل موجب شد خطر را قبول کنم و وارد پروژه شوم». در عین حال یکی ازمشکلات کار این بود که فیلم هنوز اسم نداشت: «وقتی قرارداد را امضا کردم، تاریخ کار را مشخص کردیم. اما نه فیلمنامه داشتیم نه عنوان». در هنگام پیش تولید بروکلی و میشل جی ویلسون، دیگر تهیهکننده فیلم، فارستر را به دفترشان دعوت کردند، جایی که پوستر فیلم را با نامی پیشنهادی به او دادند. بیانصافی نیست اگر بگوییم واکنش اولیه فارستر هم مثل اکثر هواداران باند بود. او هم گفت: «ذرهای آرامش» بدترین اسمی است که از فیلم «اختاپوس» به این طرف، برای فیلمی از مجموعه باند گذاشته شده است. او با اخم گفت: «اسم فیلم چیه» ؟! اما کارگردان پس از مدتی با همین عنوان کنار آمد و حالا حتی به آن علاقه هم دارد: «راستش دست کم بحثانگیز است».
در هنگام گفت و گو، فارستر هنوز مشغول تدوین فیلم بود و از فشردگی برنامهاش شکایت داشت. طبق برنامه، تدوین باید پنج هفتهای به پایان برسد، در حالیکه معمولاً فیلمهایش را چهارده هفتهای تدوین می کند: «به نظرم این به دلیل تداخل کار استودیو است، وگرنه تحمیل کردن چنین زمانبندی وحشتناکی چه دلیلی میتواند داشته باشد؟!». فارستر برای تحویل به موقع کار، هفتههاست که خودش را از نور آفتاب محروم کرده. او حتی نمیداند ملودیهایی که امی و اینهاوس برای باند جدید درنظر گرفته، چگونه است و با خندهای گستاخانه میگوید: «اوه! امی هیچ چیزی ضبط نکرده بود. ما درباره همین موضوع همدیگر را دیدیم و فکر نکنم آن موقع احساس خوبی داشت». تردید واینهاوس را نمیتوان از مشکلات حادی که در راه تولید قرار داشت، دانست. مشکل جدیتر زمانی بود که عملیاتهای خطرناکی که در فیلم وجود داشت، با دردسر روبرو میشد. مثلاً تصادف آریس کامنینوس، راننده بدل فیلم در کنار دریاچه گرادا منجر به بستری شدنش شد و یا شکایت دولت بولیوی، به دلیل نشان دادن تصویری نسبتاً نامناسب از مردم این کشور و همچنین صدای شلیکی در شیلی که موجب اخلال در کار شهردار شهر شد. البته پیش از این فیلم، فارستر چیزهای بدتری را هم تجربه کرده است. در فیلم قبلیاش، بادبادکباز که تنها با کمک مترجم بازیگرانش را هدایت میکرد، او مرتب شاهد غیبت بازیگرانی بود که میخواستند پس از این شایعه که فیلم به دنبال بدنام کردن فرهنگ افغانستان است، به خانههایشان بازگردند. در مقایسه با آن فیلم است که فارستر ساختن این فیلم جدید باند را بیشتر شبیه تفریح میداند. نگاهی به فیلم، حکایت از استقلال کامل فارستر در این پروژه دارد. ذرهای آرامش، فیلم جدید باند، فیلمی است به تند و تیزی عنوانش و ضمناً طراحی آن آثار کن آدامز در فیلمهای «گلد فینگر» و «فقط دو بار زندگی میکنید» را به یاد میآورد. [فیلمهای قدیمی باند، ساخته شده در سال های ۱۹۶۴ و ۱۹۶۷، هر دو با بازی شان کانری] اما این فیلمی متفاوت به نسبت مجموعه فیلمهای باند است: «زمانه عوض شده. مردم دیگر با یک قهرمان صرف همذاتپنداری نمیکنند. آنها کسی را میخواهند که شکست هم بخورد». اکنون بهتر میتوان به دلیل احتیاط فارستر برای قبول کارگردانی فیلم را پی برد: «تمام فیلمهای من با خودم رابطه دارند. همه قهرمانهایم، از نظر عاطفی سرکوب شده هستند. این جلوهای ازحضور باطن من در پروژههاست. باند، فردی گوشهگیر است. او نمیتواند خودش را بیرون بریزد، موجودی حساس که درون پوستهای سخت قرار دارد. من به هر حال باید با همه شخصیتهایم ارتباط برقرار کنم. یک فیلم، فقط وقتی برایم فیلم میشود که بتوانم چیزی شخصی را وارد آن کنم».
فارستر خودش هم قبول دارد فردی سرخورده و منزوی است. چیزی که با دانستن پیشینه او عجیب به نظر نمیرسد. زمانی که مارک سه ساله بود، پدرش با فروختن کارخانه داروسازی اش، صاحب پول هنگفتی شد. این قضیه در رسانههای آلمان سر و صدای زیادی به پا کرد و در نتیجه خانواده فارستر، بارها تهدید به گروگانگیری شدند، که نتیجه آن، مهاجرت سریع «فارستر ها» به دهکده تفریحی داوس در سوییس بود: «احساس خطر نمیکردم. تازه فهمیده بودم که از خانوادهای ثروتمند هستم. یکی از دلایلی که در داوس گوشهگیر بودم و همیشه تنها بازی میکردم، این بود که در میان کشاورزانی بزرگ میشدم که زندگی بسیار سختی داشتند و میدانستند من پولدارم. بنابراین هیچ وقت نمیتوانستم با آنها جور شوم ». اما وقتی فارستر هفده سال داشت، پدرش همه چیز را از دست داد: «این بهترین اتفاقی بود که در زندگیام افتاد. مرا مجبور کرد برای رسیدن به رویاهایم منظم شوم. بین سنین هفده تا سی و یک سالگی، خیلی فقیر بودم. ولی چیزی برای باختن نداشتم. میتوانید تصور کنید؟ این یعنی هیچکسی نمیتواند مانعی سر راه شما قرار دهد». او حتی هنوز هم تا جایی که میتواند دور از سایرین زندگی میکند. خانهاش در لسآنجلس است، اما دور از هیاهوی اجتماع. پیادهروی میکند، به شنا میرود و همانطور که از کسی که در کودکی ثروتمند بوده و بعد هم آن را پشت سر گذشته انتظار میرود، اهمیتی به پول نمیدهد: «وقتی برای کارگردانی باند به من تلفن شد، به مدیر برنامههایم هشدار دادم که به من نگو چه پیشنهادی دادند، چون نمیخواهم روی تصمیمم اثر بگذارد». • منبع: گاردین |
نظرهای خوانندگان
تا امروز که دلیل این همه توجه به فیلمهای بی معنای جیمز باند را نفهمیده ام ، اما ببینیم این فیلم جدید که ازش خیلی تعریف می کنند ، چیز دندان گیری هست یا نه ...
-- Alireza ، Nov 3, 2008 در ساعت 09:51 PMمن كه از این دانیل كریگ خوشم نمی یاد. شان كانری عالی بود. راجر مورخوب.لازنبی افتضاح. دالتون مزخرف. برازنان قابل تحمل.
-- هدی ، Nov 3, 2008 در ساعت 09:51 PMjames bond faghat roger o sean,,,daniel craig aslan tippesh be james bond nemikhore,,,ama khob filmaye james bond az lahaze mohtava to in do ta behtar budan vah la aghal aghayede siyasi dashtan
-- ehsan ، Nov 3, 2008 در ساعت 09:51 PMsalam mataleb shoma ro hamishe ali jan baram email mikone va mikhonam mamnoon khili jaleb hast aksare mataleb man madare shiva hastam
-- بدون نام ، Nov 3, 2008 در ساعت 09:51 PMبه عليرضا (کامنت اول) و هدي (کامنت سوم): اي عزيزان خودتان را ناراحت نکنيدو فيلم هايي را که پيشاپيش ميدانيد دوست نداريد تماشا نکنيد.گمان نمي کنم هيچ تهيه کننده اي حاضر باشد فيلمي مطابق ميل شما عزيزان تهيه کند يا به خاطر شماعزيزان ،تغيراتي در فيلم هاي ساخته شده اش بدهد.
-- شاهد ، Nov 4, 2008 در ساعت 09:51 PMبه شاهد ( کامنت آخر ) : شما هم زیاد خودتو ناراحت نکن ...
-- علیرضا ، Nov 4, 2008 در ساعت 09:51 PMمرسی علی جان از مطلبت
-- حسن شیر ، Nov 5, 2008 در ساعت 09:51 PMجیمز باند داره با محتوی میشه؛ یاسر هم سلام میرسونه.