رادیو زمانه > خارج از سیاست > فستيوال فيلم > جورج، رد شو دیگه، کشتی ما را... | ||
جورج، رد شو دیگه، کشتی ما را...اردوان روزبهa.roozbeh@radiozamaneh.comسومین روز از جشنواره فیلم ونیز، در حالی آغاز شد که فضای حاکم بر جشنواره، به شدت امنیتی و پلیسی بود. بحث بر سر فیلم «بعد از خواندن بسوزان» همچنان در نشریات مختلف ادامه دارد. به نظر میرسد حواشی و بازیگران این فیلم بیشتر از خود فیلم، کانون توجه خبرنگاران و روزنامهها قرار گرفته است. با آزاده اسدی که در محل این جشنواره در ونیز حضور دارد گفت و گو کردم.
آیا فیلم «بعد از خواندن بسوزان» هنوز هم مورد توجه است؟ این فیلم اینقدر سرو صدا کرده که همچنان در جشنواره در مورد آن حرف میزنند. من زیاد موافق نیستم که این فیلم تاکنون بهترین فیلم جشنواره بوده است. البته سر و صدای این فیلم بیشتر بهخاطر چیزهای دیگر است. در واقع قبل از اینکه خود فیلم مهم باشد؛ حاشیهها و بازیگران آن خیلی مهم هستند و این موضوع تاثیر بیشتری روی خود فیلم گذاشته است. در نشریههای روزانهای که اینجا چاپ میشود؛ دائم درمورد حاشیههای این فیلم مطلب مینویسند. درست است که میگویند هنرپیشههای خیلی مطرح در این فیلم بازی نمیکنند. مثلاً میگویند جورج کلونی بازی میکند؟!! گفتی جورج کلونی، بگذار بگویم که تا الان یکی از پر دردسرترین کسانی که در این جشنواره حضور داشته است؛ همین آقای جورج کلونی بوده است. هر وقت که میخواهد از جلوی سینمای نمایش دهندهی فیلم رد بشود، سر و صدا و جیغ همه بلند میشود. دیروز یک کنفرانس مطبوعاتی بود که اعضای هیات داوران و خود ویم وندرس در آن حضور داشتند و بیرون، صدای جیغ و فریاد دخترها میآمد. یکی از اعضای هیات داوران گفت این داد و فریادها بهخاطر حضور آقای ویم وندرس در جلسه است. بعد ویم وندرس گفت: «نه آقا، جورج، رد شو دیگه، کشتی ما را...»
واقعاً دلم برای جورج میسوزد که اینقدر عذاب میکشد! آزاده یک مقدار از فضای جشنواره صحبت کن. آیا قضیه مثل همیشه است؛ یعنی ستارهها میروند روی آن فرش قرمز و راه میروند و عکاسها هم تند تند عکس میگیرند و بومهای بلند میکروفن را جلو میآورند و چیزی از آنها میپرسند. همینطور است؟ اگر اینجا باشید، قضیه کمی متفاوتتر است. چون بهعنوان عکاس یا خبرنگار باید ۱۰ مرحله را بگذرانید تا بتوانید وارد این ماجرا بشوید. اولاً بهعنوان عکاسی که میخواهد روی آن سکوی بلند بایستد و عکس بگیرد، باید کت و شلوار و کراوات مشکی داشته باشید. اگر خانم باشد باید حتماً یک کت و شلوار یا یک کت و دامن مشکی داشته باشد. یعنی تا این حد قضیه جدی است. حتی اگر بخواهید بیرون سالن از بازیگرها عکس بگیرید باید همینگونه باشید. برای رفتن به داخل سالن افتتاحیه که تمام این بازیگرها و ستارهها از روی فرش قزمز رد میشوند و داخل سالن میروند، باید یک کارت دعوت داشته باشید و این کارت هم هیچ ربطی به کارت خبرنگاری ندارد. نکتهی جالب اینکه در روز افتتاحیه، در بخش توالت زنانه و مردانه، کت و شلوارها و لباسهای شب آویزان بود و این موضوع، اصلاً با فضای اسپورتی که خبرنگارها روی زمین مینشینند، با لپتاپشان کار میکنند و مینویسند و برنامه تهیه میکنند، همخوانی ندارد. در اینجا یک هتل بسیار بزرگ است که مخصوص ستارههاست. ماشینهای اسپورت مقابل هتل نگه میدارند تا بازیگر مورد نظر سوار آن ماشین شود. بعد آن ماشین کنار فرش قرمز نگه میدارد و بازیگر از آن رد میشود. این طرف فرش قرمز هم یک عدهی زیادی از دختران و پسران و طرفداران این ستارهها هستند که خیلی از آنها حتی با پلاکارد ایستادهاند و پیام و یا حرفشان را روی این پلاکاردها نوشتهاند. این دختران و پسران در این صف میایستند تا بتوانند از این ستارهها عکس و امضا بگیرند. تعداد زیادی از پلاکاردهایی که روز اول افتتاحیهی امسال بود؛ مربوط به براد پیت و جورج کلونی بودند. در یک مورد، دخترها یک طومار نوشته بودند و بعد آن را به جورج کلونی دادند که بادیگاردهای او آن را گرفتند و به سویی پرت کردند. درواقع فضا، آنقدر فضای پلیسی و امنیتی است که اصلاً اجازه نمیدهند کسی چیزی به اینها بدهد.
آزاده، کت و شلوار پوشیده بودی یا کت و دامن؟ چون میبایست برنامه را برای رادیو، زنده میفرستادم؛ نرسیدم هیچکدام از اینها را انجام بدهم. ولی به این سوالت هم جواب نمیدهم... برخوردها با خبرنگاران چطور بود. آیا راضیکننده بود؟ فضا، خیلی فضای امنیتی و پلیسی است و پلیس در همه جا حضور دارد. از هر مرحله که بخواهید رد بشوید؛ باید کارت خودتان را نشان بدهید. برخورد با خبرنگارها در درجهی اول مبتنی بر اعتماد نکردن به آنها است. میتوانم بگویم حتی تا حد زیادی این برخوردها شبیه برخوردی است که در ایران با خبرنگاران میشود. یعنی کمتر میشود با کارت خبرنگاری وارد فضاهای مختلف شد. همچنین بین خبرنگاران هم تبعیض قائل میشوند. به این صورت که مثلاً اگر از رادیو باشید، حق ندارید از دوربین عکاسی استفاده کنید. این مفهوم که الان رادیو به معنی رادیوی قدیمی نیست و الان فقط موج کوتاه نیست و یک سایت اینترنتی هم وجود دارد و مطالب روی سایت میرود و عکس میخورد؛ هنوز برای آنها جا نیفتاده است. اگر کارت رادیو صادر شده باشد، یکسری مقررات برای شما هست؛ اگر کارت روزنامه صادر شده باشد که باز با موارد و مشکلات دیگری روبهرو هستید. به عنوان مثال چون برای روزنامه هستید، نمیگذارند با دوربین فیلمبرداری بروید. اگر هم عکاس همراه شما باشد، دوباره همین مشکلات وجود دارد. یعنی باید کارت شما چند رنگ باشد که خودشان به این کارت میگویند «ماکارونی». تمام اطلاعاتی که ما در این فضا تولید میکنیم؛ توسط پلیس چک میشود. براساس هر کارتی که به خبرنگار دادند، اینترنتی به او میدهند که هر سه ساعت یک بار، اسم و رمز عبور آن عوض میشود. دوباره باید آن را شارژ کنید و باز هم تمام اطلاعات شما چک میشود. از آنها پرسیدم چرا اینقدر فضا را امنیتی کردید و آنها گفتند بهخاطر تروریسم است. خوشحالم که این صحبتها را کردی چون فکر میکنم دل خبرنگارها در ایران شاد شد و آنها فکر میکنند جای دیگری هم غیر از ایران وجود دارد که این بلاها را سر خبرنگارها بیاورند. همه فکر میکنند ایتالیاییها خیلی شبیه ایرانیها هستند، واقعاً حالا شبیه ایرانیها هستند؟ خیلی شبیه ایرانیها هستند. در درجه اول با شما ایتالیایی برخورد میکنند و ایتالیایی هم صحبت میکنند و تا زمانی که با آنها صحبت نکردیم متوجه نمیشوند که ایتالیایی نیستیم. از نظر قیافه که شبیه هستیم، ولی از نظر خوشگلی نمیدانم. برنامه بعدی شما چیست، چون فکر میکنم جشنواره تا روز ششم سپتامبر ادامه داشته باشد. چه اتفاقاتی قرار است بیفتد؟ قرار است هر روز فیلم نمایش داده بشود. ۲۱ فیلم در بخش مسابقه است و این ۲۱ فیلم باید با هم رقابت کنند تا بتوانند شیرطلایی را به دست بیاورند. در بین این فیلمها، یک فیلم ایرانی از امیر نادری است و مابقی فیلمها هم بیشتر از آسیا آمدند. یعنی فیلمها ژاپنی، چینی و حتی تایوانی هستند. قرار است که هر روز دو یا سه فیلم در بخش مسابقه، دو فیلم در بخش افقها و در بخشهای دیگر هم فیلمهایی نمایش داده شود.
چرا خبری از امیری نادری بهعنوان فیلمسازی که در این جشنواره شرکت دارد در رسانههای ایرانی نیست؟ از ۲۴ سال پیش که امیر نادری به آمریکا رفت، هیچ خبری از او در رسانهها نیست؛ چون اصلاً او اهل مصاحبه و گفت و گو و سر و صدا نیست. البته من با او یک گپ دوستانه زدم و بیشتر درمورد مفهوم جهانیشدن و این مسایل حرف زدیم. فیلمی هم که امسال دارد؛ یک فیلم آمریکایی به نام «وگاس» است که دربارهی یک خانوادهی آمریکایی است که وضع مالی زیاد خوبی ندارند و در حاشیهی لاس و گاس زندگی میکنند و اتفاقهایی برای این خانواده میافتد. امیر نادری آدم خیلی خاصی است، اهل صحبت نیست، و وقتی بفهمد خبرنگار هستید، حتماً فرار میکند. تو را که دید باید حتماً از تو فرار میکرد، اینطور نیست؟... امیر نادری با من صحبت کرد ، ولی با خبرنگارهای دیگر نه. الان هم در صف هستم که با آقای کیارستمی مصاحبه کنم و همین الان هم آقای امیر نادری دارد برای من دست تکان میدهد... • گزارش روز نخست جشنواره فیلم ونیز • گزارش روز دوم جشنواره فیلم ونیز |