رادیو زمانه > خارج از سیاست > نقد فيلم > در جهنم کیبوتص | ||
در جهنم کیبوتصفهیمه فرساییتا چندی پیش کارگردان مشهور بریتانیایی، مایک لی، (Mike Leigh) و همکار اسرائیلیاش، درور شاول، (Dror Shaul)از نظر بیان سینمایی، وجه مشترکی با یکدیگر نداشتند. اولی فیلمهای درام دربارهی بچههای «نامشروع»، الکلیها و رانندگان تاکسی با عنوانهای «رازها و دروغها» و «هیچ یا همهچیز» میساخت و دومی کمدیهای غیرعادی و موفق چون «ماموریت مادربزرگ» یا «سیما واکنین جادوگر». مایک لی، اغلب در این فیلمها از نبود ناکجاآبادهای سیاسی گله میکرد و درور شاول، بدون اینکه از مسایل اجتماعی روبرگرداند، پیام میداد؛ دم را غنیمت دان. وجه مشترکی که حالا این دو کارگردان مطرح را به هم مربوط میسازد، تغییر سبک کار و جابهجایی بیان سینمایی آنها با یکدیگراست؛ از مایک لی در حال حاضر فیلم کمدی Happy-Go-Lucky روی پردهی سینماهاست و از درور شاول، درام Sweet Mud که به آلمانی عنوان «زندانی آسمان» را هم یدک میکشد. زندگی «اشتراکی» در کیبوتص درور شاول در این فیلم به زندگی «اشتراکی» در یک کیبوتص در جنوب اسراییل در سالهای دههی هفتاد قرن پیش میپردازد. داستان از دید پسری ۱۲ ساله که دویر نام دارد و با خانوادهاش در این کیبوتص زندگی میکند، بازگو میشود. دویر در آستانهی پا گذاشتن به دنیای «پر مسوولیت بزرگترها» ست. پیش از آن، ولی باید از عهدهی یک سری «آزمایشهای سخت» برآید.
از اولین صحنهی فیلم میتوان پی برد که شاول قصد تأیید قضاوتهای کلیشهای در بارهی کیبوتص را به عنوان «نهادی سوسیالیستی و دموکراتیک» که بر مبنای شعار «از هر کس به اندازهی امکانش و به هر کس به قدر نیازش» استوار شده باشد، ندارد. در این صحنه که در سپیدهدمی تابستانی در آغلی نیمه تاریک و متعفن رخ میدهد، دویر ناخواسته شاهد مغازله و همخوابگی یکی از بانفوذترین دهقانان کیبوتص با برهی «زبانبسته» خود میشود. این اولین ضربهای است که در آستانهی شناخت واقعی زندگی «اجتماعی در کیبوتص» بر او وارد میآید. ضربههای بعدی شدیدترند: از یک سو برادر بزرگش، کیبوتص را برای انجام «خدمت سربازی» ترک میکند و او را با مشکلات بیپایان خود تنها میگذارد. از سوی دیگر بیماری مادرش، میری، که در اثر فشار روحی ناشی از خودکشی پدر، تعادل روانی خود را از دست داده، حاد میشود. میری در نتیجه، قوانین و مقررات سخت کیبوتص را ناخودآگاه زیرپا میگذارد و خشم و کینهی ساکنان آن را علیه خود برمیانگیزد. دویر که از فهم رفتار غیرمنصفانه و بیرحمانهی اعضای کیبوتص در برابر مادر بیپناه و رنجکشیدهاش عاجز است، میکوشد یک تنه با آنان بجنگد و از میری محافظت کند؛ تلاشی که از ابتدا محکوم به شکست است. در همین حال دویر پی میبرد که پدرش بهخاطر ناسازگاری با شرایط دشوار کیبوتص دست به خودکشی زده است... انتقادی جسورانه فیلم تکاندهندهی «کثافت شیرین ـ زندانی آسمان» که محصول مشترک آلمان، اسرائیل، فرانسه و ژاپن است، اولین اثر سینمایی است که از نهادی به نام کیبوتص و شیوهی ادارهی آن انتقاد میکند. البته چندی است که کتابهای انتقادی بسیاری دربارهی روش جداسازی کودکان از پدر و مادرها و نگهداری آنان در «خانههای کودکان» کیبوتص نوشته شده و در اسرائیل نشر یافتهاند. این کتابها ولی بیشتر بر تأثیر ویرانگر شیوههای آموزشی و تربیتی این واحد اجتماعی بر روح و روان کودکانی که در آن پرورش یافتهاند، میپردازند.
انتقاد سینمایی درور شاول که خود تا دوران نوجوانی در یکی از این کیبوتصها زندگی کرده، از این حد فراتر میرود و کل روابط و مناسباتی که بر این «شهرک اجتماعی» حاکم است، زیر علامت سوال میبرد: فساد، توطئهچینی، غرضورزی، سوءاستفادههای شخصی و تجاوزات جنسی نمونههایی از این دستند. شاول با نگاهی حساس و کنجکاو نشان میدهد که در پس رنگ و لعاب «نشستهای همگانی، رایگیریهای دموکراتیک، یکی برای همه و همه برای یکی بودن» زندگی کیبوتصی، واقعیتهای تلخی نهفته اند؛ واقعیتهایی که با ادعاهایی نظیر وجود برابری و تساوی در این «شهرک اشتراکی» فرسنگها فاصله دارند. او در صحنههایی تکاندهنده، آشکار میسازد که ظاهراً در کیبوتص همه با هم برابرند، ولی عملاً و به تعبیر اورولی، «برخیها بیشتر از دیگران با هم برابرند» و آنها کسانی هستند که گرهگاههای اصلی زندگی در کیبوتص را در دست دارند: مدیرهای ارشد، مسئولان اداری، ماموران برقراری نظم و ترتیب... شخصیتپردازیهای درخشان درور شاول، در این درام روانکاوانه و موثر توانایی خود را در شخصیتپردازی به ثبوت میرساند. در کنار کمپوزیسیونی قوی و سرشار از تصاویری گویا، گفتوگوهای هوشمندانه و پراحساس، ولی نه فاضلمآبانه و احساساتی، غنای این اثر سینمایی را به نمایش میگذارند. تام اشتاینهوف، (Tomer Steinhof)در نقش دویر، که برای اولین بار روبروی دوربین قرار میگیرد، و مادرش، رونی یودکویچ، (Ronit Yudkevitz)، با حساسیتی فوقالعاده، به نقش خود جان میبخشند. زمینهی قهوهای کدر اغلب صحنهها که حالتی از حزن و کهنگی را باز میتاباند، اشاره به عمق این درام اجتماعی ـ خانوادگی دارد و بر درجهی پذیرش رویدادها تا سطح یک اثر مستند میافزاید. دیدگاه کمتر امیدوارانهی کارگردان، در پایان فیلم که القاگر فضایی پرتشنج و اندوهبار ست، بهخوبی مشخص میشود: در سپیدهدمی تیره و تار، دویر و همکلاسی دخترش که تنها مونس شبها و روزهای تنهایی اوست، زیر بارانی شدید، در آستانهی دروازهی کیبوتص ایستادهاند و خود را برای ترک آن آماده میسازند.
دوربین از پشت پنجرهای تار و بخارآلود و در لانگ شات، حرکات مکانیکی آنان را دنبال میکند. افق پیدا نیست. کسی به بدرقهشان نیامده است. بهنظر میرسد که در دور دست تنها رعد وبرق و طوفان انتظارشان را میکشد. این گریز از چارچوب تنگ و ناعادلانهی کیبوتصی، پیروزی نیست که جشن گرفته شود؛ اجباری دلهرهآور است که این دغدغهی پریشانکننده را به همراه دارد: چه کسی میتواند تضمین کند که آنها به حلقهی تنگ کیبوتصی بزرگتر پا نمیگذارند؟ وجه مشترکی دیگر مایک لی و درور شاول یک وجه مشترک دیگر هم دارند؛ فیلمهای هر دو برای اولین بار در جشنوارههای فیلم برلین به نمایش درآمدند و خرسهای نقرهای و بلوری این فستیوال معتبر بینالمللی را به خود اختصاص دادند: خرس نقرهای سال ۲۰۰۸ را سالی هاوکینز، (Sally Hawkins)، هنرپیشهی اول فیلم Happy-Go-Lucky به عنوان بهترین بازیگر زن بهدست آورد و خرس بلوری سال ۲۰۰۷ را درور شاول برای بهترین فیلم در بخش «فیلمهای کودکان و نوجوانان». یک سال پیش از این، فیلم «کثافت شیرین ـ زندانی آسمان» چهار جایزه برای بهترین فیلم، بهترین موسیقی، بهترین صدا و بهترین طراحی را از آن خود کرد، آنهم از مهمترین نهاد سینمایی اسراییل؛Israeli Academy Award . با اینحال میبایست دو سال بهطول بینجامد تا شرکت پخشی در اروپا برای پخش و نمایش این فیلم در کشورهای این قاره سرمایهگزاری کند. Sweet Mud |