رادیو زمانه

تاریخ انتشار: ۸ مهر ۱۳۸۶
نگاهی به فیلم‌های بخش مسابقه‌ی جشنواره‌ی سن‌سباستین

حنا مخملباف؛ بخت ویژه سن‌سباستین

مهدی عبدالله‌زاده
mehdi.abdollahzadeh@gmail.com

جشنواره‌ی «سن‌سباستین» امسال جان ندارد؛ حس ندارد؛ بی رمق است. انگار خوره‌ای که به جان سينمای دنيا افتاده کارش تمامی ندارد. فيلم‌ها هر سال آب می‌روند؛ کوچک می‌شوند و تماشایشان روح آدم را بيش‌تر خسته می‌کند. و در این ميان، چشم‌انتظاری برای يافتن تک‌ستاره‌ای ميان این همه فيلم بيخود و باری به هر جهت، طولانی‌تر شده.

وقتی دیوید کراننبرگ بعد از آن همه آثار درجه‌ی يک با فيلمی در حد و اندازه‌های «وعده‌های مشرقی» ظاهر می‌شود، حساب کار دست آدم می‌آيد که تکلیف بقيه‌ی فيلم‌ها چيست. کراننبرگ آن نامه‌ی معروف را خطاب به مدیر فستیوال طوری نوشته بود که انگار این فيلم را از همان ابتدا برای سن‌سباستین ساخته! اما همين چند روز پيش شنیدم فيلم را قبلا به کن و ونیز داده، نپذیرفته‌اند!


سوزان ساراندون و ماکس فون سیدو در نمایی از فیلم «حسابگر احساس»

«حسابگر احساس» فيلمی متفاوت از سینمای آمریکاست که ديدار سه یهودی نجات‌يافته ازهولوکاست را در سنین کهولت به تصوير می‌کشد. ماکس فون سیدو، کریستوفر پلامر و سوزان ساراندون، که هر سه‌شان قبلا جايزه‌ی افتخاری سن‌سباستین را به دست آورده‌اند، در این فيلم هم‌بازی‌اند. فيلم هيچ نشانی از خلاقیت و تفکر با خود ندارد.


نمایی از فیلم «باشگاه بیلیارد هفت میز»

«باشگاه بیلیارد هفت میز» از آن فیلم‌های اسپانیایی گرم و گیراست که گرچه برای یک جشنواره‌ی بزرگ حرفی برای گفتن ندارد، اما دست کم بلد است قصه‌اش را درست و بدون لکنت بیان کند؛ خاصیتی که خیلی از فیلم‌های پرمدعای این دوره از آن بی‌بهره‌اند: زنی در پی فوت پدر و متواری شدن شوهر رشوه‌گیرش، تصمیم می‌گیرد با تشکیل یک تیم چهار نفره به باشگاه رونقی دوباره بخشد.
مهم‌ترین ویژگی فیلم خانم گراسیا کریتا این است که بدجور برجک آقای آلمودوار را نشانه گرفته و در برابر رویکردهای فمینیستی اغراق‌آمیز و توخالی فیلمساز هموطنش نگاه درست و به‌قاعده‌ای از فمینیسم ارایه می‌دهد.


نمایی از فیلم «هجرت دسته‌جمعی»

مجرمی که به طور مخفی از توالت عمومی زنانه فیلمبرداری می‌کرده، در بازجویی اشاره می‌کند که قصدش از این کار جمع‌آوری مدرک بوده است. او می‌گوید سندیکایی از زنان به وجود آمده که هدف‌شان نابودی مردان است و اعضایش جلسات خود را در توالت عمومی زنانه برگزار می‌کنند؛ چون آنجا تنها جایی‌ست که مردها حرف‌هایشان را نمی‌شنوند. این یک شروع بی‌نظیر و تکان‌دهنده برای فیلمی‌ست به نام «هجرت دسته‌جمعی». اما صد حیف که این ایده‌ی بکر و عالی با فیلمنامه‌ای بی‌ربط و پراشتباه ادامه پیدا می‌کند و فیلم را به بیراهه می‌برد. پروراندن درست این ایده می‌توانست به خلق اثری هولناک بینجامد و در ژانر وحشت تکانی به وجود آورد. اما حاصل کار کارگردان کره‌ای فیلم، بیش از آن‌که ترسناک باشد اثری سر در گم و گاه خنده‌دار است. البته فیلمبرداری این اثر، چشم‌گیر و چشم‌نواز بود. شاید جایزه‌ی بهترین فیلمبرداری را ببرد.

«هزار سال نمازگزاری نیکو»، تازه‌ترین ساخته‌ی وین ونگ، در مقایسه با فیلم‌های قبلی‌اش یک اثر معمولی‌ست. اما در میان فیلم‌های پنج روز نخست، بیشترین توجه‌ها را به خود جلب کرد. مایه‌های طنز قوی، به‌خصوص در گفت‌وگوهای زن ایرانی (با بازی ویدا قهرمانی) و مرد چینی به جذابیت اثر کمک کرده. آقای وین ونگ در نمایش رسمی فیلمش حضور نداشت. احتمالا رفاقت و همکاری دیرینه‌ی او با پل استر، رییس هیأت داوران، باعث شده ترجیح دهد این روزها آفتابی نشود. فیلم خوبی ساخته، اما نه آن‌قدر خوب که جایزه‌بگیر باشد. اگر فردا به او جایزه دادند بدانید کار کار شخص آقای استر است!

«همه را بکش» فیلمی‌ست از سینمای آرژانتین که تلاش‌های یک وکیل دعاوی زن برای یافتن شیمی‌دان معتمد ژنرال پینوشه و سازنده‌ی بمب‌های شیمیایی به کار رفته علیه مردم در دهه‌ی شصت را روایت می‌کند. قصه‌ی فیلم هم سیاست‌زده است و هم مثل جمله‌ی قبلی این پاراگراف، شلوغ و آشفته. چنگی به دل نزد.

یک فیلم کره‌ای دیگر هم در بخش مسابقه هست که فضا، کادربندی‌ها و حتا اسمش، شباهتی عجیب دارد با سریال جواهری در قصر، که اینک در تلویزیون ایران در حال پخش است و قسمت‌هایی از آن را روی اینترنت دیده‌ام.

«سایه‌ها در قصر» در باره‌ی قتل‌های زنجیره‌ای‌ست که در استراحتگاه زنان خدمتکار قصر رخ می‌دهد. روایت فیلم به قدری آشفته و بلاتکلیف است که آدم به فکر ترک صندلی‌اش می‌افتد برای نوشیدن فنجانی قهوه و گیراندن سیگاری در هوای دمدمی مزاج بندر سن‌سباستین.


نمایی از فیلم «پدران ما»

اما در روز هفتم، درست در زمانی که با ناامیدی تصمیم به مراجعت زودهنگام از جشنواره را در سر داشتم، فیلمی از یک کارگردان تازه‌کار که برای کمپانی تازه‌تأسیس براد پیت فیلمنامه می‌نویسد، چرتم را بدجوری پاره کرد: «پدران ما» حکایت دو نوجوان مکزیکی‌ست که به طور غیرقانونی وارد آمریکا می‌شوند. یکی بعد از فوت مادر راهی نیویورک شده تا پدرش را پیدا کند، اما آن دیگری به طور تصادفی و هنگام فرار، سر از کامیون حمل مسافران قاچاق درآورده.
فیلم از آن فیلم‌های تلخ و سیاه است که حال آدم را بدجوری دگرگون می‌کند. به نظرم از بقیه‌ی فیلم‌ها خیلی سر است. اما امروز به طور اتفاقی از پل استر شنیدم که داشت به یکی می‌گفت I hate it! انتظار نداشتم این‌قدر از فیلم بدش آمده باشد.

قصد دارم با او در باره‌ی جشنواره و متفرقات گفت‌وگو کنم. حتما در این باره از او سوال خواهم کرد.

راجع به دو فیلم ایرانی جشنواره: «ده به علاوه چهار» و فیلم حنا مخملباف (بودا از شرم فرو ریخت) و خانواده‌اش فردا خواهم نوشت. اما فعلا این را بگویم که ظاهرا هیأت داوران قرار است جایزه‌ی ویژه‌شان را به فیلم خانم مخملباف بدهند.

نظرهای خوانندگان

...گیر آوردید؟! چرا عنوان مقاله با موضوع بحـث شده انطباق ندارد؟

-- بدون نام ، Sep 29, 2007 در ساعت 01:10 PM

آقای عبدالله زاده! پدرو آلمادور هم از شما خوشش نمی یاد. حالا دیگه volver شده توخالی؟ حتما A history of violence کراننبرگ هم واسه ترسوندن ساخته شده؟ چند تا فیلم تو پر بفرمایید ما بریم ببینیم.

-- No Name ، Sep 29, 2007 در ساعت 01:10 PM

با یه تیتر جذاب آدمو میکشونید تو و بعدش یه گزارش بی رمق و کم مایه و بی ربط تحویل آدم میدید!

-- بابک ، Sep 29, 2007 در ساعت 01:10 PM

آقای no name, اولا volver از نظر من در آثار آلمودموار یک استثنا است. ثانیا فکر می کنم فمینیسمی که در فیلم های ایشان وجود دارد زیاده از حد افراطی و تو خالی است. شما می توانید نظر دیگری داشته باشید. اما بهتر است قبل از بر افروخته شدن، بلد باشید چگونه یک متن را درست بخوانید. من آخرین فیلم کراننبرگ را با شاهکار های دیگرش مقایسه کردم. معنی اش این است که بقیه فیلمهایش از جمله A history of violence به نظر من آثار خیلی خوبی هستند. این که خیلی روشن است. دادن توضیح واضحات عجب کار سختی است. اصلا خود شما فهمیدید دارید به چه چیزی اعتراض می کنید؟

آقای بابک عزیز

از این که گزارش من بی رمق است عذر خواهی می کنم. اما در کم مایه و بی ربط بودنش دارید بی انصافی می کنید. می دانید که هر تیتری، یک روتیتر هم دارد. روتیتر این مطلب را بخوانید : نگاهی به فیلم‌های بخش مسابقه‌ی جشنواره‌ی سن‌سباستین . پس بیربط نیست و عین ربط است. ممنون از توجه ات.

-- مهدی عبدالله زاده ، Sep 30, 2007 در ساعت 01:10 PM