رادیو زمانه > خارج از سیاست > کارگردانها > فوتبالِ سربسته | ||
فوتبالِ سربستهشهره جندقیانسال گذشته برای نخستین بار پس از انقلاب اسلامی در ایران، تیم ملی فوتبال زنان ایران در برابر بازیکنان زن باشگاه آلمانی Al-Dersimspor ، در ورزشگاه آرارات تهران بازی کردند. این اولین مسابقه در فضای باز برای بازیکنان زن ایرانی در داخل کشور بود. نتیجهی این بازی دوستانه تساوی ۲ بر ۲ بود و بازی برگشت این دو تیم، امسال روز اول ماه ژوئن در باشگاه Kreuzberger Katzbachstadion در برلین برگزار خواهد شد. دربارهی این موضوع دو فیلمساز جوان به نامهای دیوید آسمن David Assmann و آیت نجفی یک فیلم مستند بلند کارگردانی کردهاند که به احتمال زیاد پاییز امسال بر روی پردهی سینماهای آلمان خواهد رفت.
آیت نجفی فیلمساز سی سالهی مقیم تهران است که تحصیلاتش را در رشتههای جامعهشناسی و سپس طراحی صحنهی تئاتر در دانشگاه آزاد تهران به پایان رسانده است. فیلمسازی را با ساخت چند فیلم کوتاه و مستقل شروع کرده که آخرین آن در بخش Talent Campus جشنوارهی فیلم برلین در سال ۲۰۰۵ به نمایش درآمد؛ جایی که زمینهی ساخت نخستین فیلم بلندش Football under cover با موضوعی دربارهی فوتبال زنان فراهم شد. آیت نجفی در حال حاضر برای مراحل پایانی فیلمش در برلین به سر میبرد و برای همین گفتوگویی با او ترتیب داده شده که آن را میخوانید:
Football under cover را چطور به فارسی ترجمه میکنید؟ ''فوتبال سربسته''. ولی این عنوان موقتی فیلم است و به احتمال زیاد عوض خواهد شد. چرا ''فوتبال زنان'' را برای موضوع فیلمتان انتخاب کردید؟ سه سال و نیم پیش بود که با واقعیتی به نام ''فوتبال زنان'' در ایران آشنا شدم و خیلی جذبم کرد. تا اینکه یک فیلم کوتاه آزمایشی دراینباره ساختم که ببینم با این سوژه چه کار میشود کرد. این فیلم کوتاه در بخش مسابقهی فیلمهای کوتاه با موضوع فوتبال در Talent Campus جشنوارهی فیلم برلین در سال ۲۰۰۵ پخش شد که همانجا هم برای یک دورهی کوتاه مستندسازی پذیرفته شدم. در Talent Campus با مارلنه آسمن Marlene Assmann، یک فیلمساز جوان آلمانی آشنا شدم که او هم با یک فیلم کوتاه دربارهی فوتبال زنان آمده بود. مارلنه خودش فوتبالیست هست و در یکی از باشگاههای برلین بازی میکند. ما با هم تصمیم گرفتیم که سوژهی فیلمهامان را به هم ربط بدهیم و یک کار مشترک بکنیم. فکر کردیم مشکلی که فوتبال زنان ایران دارد این است که هیچگاه برایشان مسابقه نمیگذارند در حالی که مهمترین چیزی که برای فوتبالیستها اهمیت دارد این است که با تیمهای دیگر مسابقه بدهند. طبیعتاً این انگیزهی خوبی میداد تا ما از آن به یک روایت سینمایی برسیم. ما هم تصمیم گرفتیم یک مسابقهی دوستانه بین تیمی که مارلنه در آن بازی میکند و تیم زنان ایران برگزار کنیم. در نهایت ایدهی بازی فوتبال پارسال و برگزاری این مسابقه از طرف ما بود چون در واقع میخواستیم داستان فیلم اتفاق بیفتد. مسابقهای که در اول ژوئن امسال برگزار میشود چی؟ بازی امسال را مسؤولان فدراسیون فوتبال آلمان برگزار کردند که در واقع ادامهی همان گفتوگوی فرهنگی است که پارسال شروع شد و در رسانهها صحبتش هست ولی ما از این مسابقه فیلمبرداری نمیکنیم. فیلم ما حولوحوش مسابقهی فوتبال سال پیش است.
شما در فیلمتان تیم ملی زنان ایران را در برابر یک تیم آماتور قرار دادید. مبنای این انتخاب چی بوده؟ باید این را در پرانتز بگويم که ما در ایران فوتبال زنان به آن معنی نداریم. ''فوتسال زنان'' داریم و ''فوتسال'' فوتبالیست که توی سالن بازی میکنند چون برای بازی خانمها راحتترست و احتیاجی به پوشش اسلامی ندارند. در نتیجه در ایران فوتبال زنان به مفهوم حرفهای مثل آنچه که در کشورهای دیگر هست، وجود ندارد. ما یک تیم آماتور آلمانی را انتخاب کردیم که به لحاظ شرايط مختلفی با تیم ایران برابری میکرد و نقاط مشترک داشت. هر دو تیم شناختهشده نیستند، بازیکنانش فوتبالیستهای حرفهای نیستند ولی میخواهند باشند. یعنی هر دو انگیزهای برای پیشرفت دارند. طبیعتاً این دو تیم در کنار هم خوب قرار میگرفتند. فوتبالیستهای آلمانی مجبور شدند که با پوشش و حجاب فوتبال بازی کنند. برای آنها مشکلی نبود؟ مشکل که طبیعتاً بود، ولی بیشتر از آن یک تجربه بود. ببینید وقتی که من ایده را با مسؤولان در ایران مطرح کردم گفتند که فوتبال زنان وجود ندارد، شما از چی میخواهید فیلم بسازید! درنتیجه ما دو راه داشتیم: یا اینکه تیم فوتبال آلمانی بیاید ایران و بیحجاب داخل سالن بازی کنند که طبیعتاً نمیشد فیلمبرداری کرد. یا اینکه بازی را در فضای باز برگزار کنند و در این صورت باید بازیکنان آلمانی با شرایط ایران کنار میآمدند. در اینجا دو برخورد مختلف با قضیهی حجاب شد: یک عدهای در ایران فکر میکردند که بازیکنان آلمانی برای این به ایران میآیند که با گذاشتن حجاب بر سرشان به حجاب بخندند. و عدهای هم در آلمان فکر میکردند که زنان آلمانی به شرایط خفقانآور ایران دربارهی پوشش زنان تن میدهند. به نظر من با یک نگاه منصفانه میبینیم که هیچکدام از این نگاهها درست نیست. چون ایران که از تیم آلمان دعوت نکرده بود. آنها با تصمیم خودشان آمدند. به نظر من این روسری سر کردن و فوتبال بازی کردن آلمانیها صرفاً یک تجربهی احترامبرانگیز از یک فرهنگ متفاوت است. با یک تحلیل ساده، یک تیم فوتبال ( تیم ایران) به خاطر متفاوت بودن شرایطش با بقیهی تیمهای دنیا، امکان بروز خودش را ندارد و بعد یک تیم دیگری (آلمان) خودش را در آن شرایط متفاوت قرار میدهد تا این امکان بروز را به تیم مقابل بدهد. این صرفاً مسألهی احترام است نه تأیید و تکذیب یا تمسخر.
تمرکز اصلی شما در این فیلم روی چیست؟ فیلم دو وجه متفاوت دارد که با هم کامل میشوند. یک وجه آن دربارهی چگونگی برگزاری این مسابقهی فوتبال در سال ۲۰۰۶ است با هدف این که چطور ورزش میتواند بین فرهنگهای مختلف گفتوگو بهوجود بیاورد و آنها را به هم نزدیک کند. و بخش اصلی فیلم، که داستان زندگی این دخترها و اتفاقاتی است که تا زمان برگزاری مسابقه برای آنها رخ میدهد. ما روی دو تا دختر در برلین و تهران از طبقهی متوسط دست میگذاریم و بر روی محیط زندگی این دختران تأکید میکنیم. دو فرهنگ متفاوت در دو محیط زندگی متفاوت. داستان فیلم ۶۰ درصد در ایران و ۴۰ درصد در آلمان اتفاق میافتد. در واقع تمرکز بر روی آماده شدن برای بازی سپس معرفی تیم فوتبال و در نهایت تکیه بر روی شخصیتهای فیلم است. چطور تهیهکننده پیدا کردید؟ با ایدهای که شما داشتید برای مسابقهای که معلوم نبود آیا برگزار شود، به سختی میتوان تهیهکنندهای را راضی به همکاری کرد... دقیقاً! مشکل اساسی ما این بود که چون هیچکدام فیلم بلند نساخته بودیم در نتیجه هیچ تهیهکنندهای به ما اعتماد نمیکرد. تنها اعتبار کوچکی که کسب کرده بودیم حضورمان در جشنوارهی برلین بود، ولی خب کافی نبود. در ایران که اصلاً با فوتبال زنان از بیخ و بن مشکل دارند! من برای مطرح کردن ایدهی برگزاری مسابقه به فدراسیون فوتبال رفتم، گفتند شما؟ گفتم آیت نجفیام. گفتند نه، شغلتون چیه؟ گفتم فیلمسازم گفتند خوب به شما چه ربطی دارد؟ به تو چه که میخواهی فوتبال برگزار کنی. بعداً ما نامه نوشتیم به فیفا و یوفا، به فرانس بکنبائر و خیلیهای دیگر. همه میگفتند چه ایدهی جذابی ولی ما کمکی نمیتوانیم بکنیم. در نهایت من و آسمنها (مارلنه و دیوید) هم بدون هیچ کمک مالی و با بودجهی شخصی خودمان شروع به فیلمبرداری کردیم. هزینه خیلی سنگین بود و کار خیلی سخت پیش رفت. تا اینکه دیگر هیچ پولی نماند و امکان ادامه دادن نبود. در نتیجه از فیلمهایی که گرفته بودیم یک نسخهی ۱۸دقیقهای مونتاژ کردیم و با همان نسخهی ناقص، تهیهکنندهای در آلمان پیدا کردیم و توانستیم فیلم را به آخر برسانیم. به غیر از آن، گذشتن از هفتخوان رستم مجوزها و تأییدشدنها و این جور مسائل از بزرگترین مشکلات زمان فیلمبرداری در ایران بود که خیلی زمان و انرژی گرفت. من دائماً با عدم اعتماد از جانب مسؤولان مواجه بودم که چی میخواهی بگويی، تصویر مورد نظرت چیست، غربیها راجع به ما اینطور و آنطور فکر میکنند... من باید آنها را راضی میکردم که ما اصلاً حرف سیاسی در این فیلم نمیزنیم و این فیلم صرفاً دربارهی دخترانی هست که میخواهند فوتبالیست شوند و زندگی اجتماعی اینهاست و از این حرفها... آنقدر مشکلات اداری کار زیاد بود که بعضی وقتها یادمان میرفت که پول نداریم!
رابطهی بین شخصیتهای فیلم، یعنی دو فوتبالیست ایرانی و آلمانی چطور شکل گرفت؟ اعضای دو تیم با اینکه در اولین برخورد با انگلیسی دستوپاشکسته با هم حرف میزدند ولی خیلی خوب با هم رابطه گرفتند و دوست شدند وخوشبختانه هنوز هم با هم در تماس هستند. برای من این زیباترین بخش کار هم بود. ولی یک مشکلی که اول کار پیش آمد این بود که وقتی تیم آلمانی وارد ایران شد ما توقع داشتیم که دو تیم بتوانند پیش از مسابقه همدیگر را ببینند. ولی متأسفانه مسؤولان در ایران اجازه ندادند. چرا و به چه علت؟ نمیدانم. و این خیلی باعث دلخوری تیم آلمان شده بود. چون آنها به خاطر این بازی به ایران آمده بودند واین مسابقه یک بازی دوستانه بود نه مسابقهی جام جهانی و از این حرفها. تنها بعد از مسابقه بود که به شیوهی خیلی رسمی یک مهمانی گرفتند که دو تیم همدیگر را ببینند. از این بابت خیلی دلخورم. در جامعهی ایرانی، شما به عنوان یک شهروند هیچوقت جواب سؤالهايت را نمیگیری. من از مسؤولان میپرسیدم چرا و هیچ جوابی نمیدادند. خب من نگران فیلمم هم بودم چون برای فیلم جذاب بود برخورد بین این دو تیم، ولی گذشته از این برای من سؤال بود که دیدن اینها چه اتفاق بدی ممکن است ایجاد بکند! نمیدانم چه کسی این تصمیمات را گرفت و کی اجازه نداد و به چه دلیل. ولی خیلی دلخور شدم. برای ساخت این فیلم، شما با دیوید آسمن یک گروه کارگردانی تشکیل دادید. همکاریتان چطور پیش رفت؟ ایدهی فیلم را من و مارلنه، خواهر دیوید با هم نوشتیم و بعد چون برای کارگردانی کار سنگینی بود با دیوید که تحصیلات سینمایی در ماینس دارد و همچنین به فوتبال زنان علاقمند است، با هم کارگردانی فیلم را به عهده گرفتیم. کار با دیوید خیلی راحت بود، تمام اختلافنظرهای ما با یک گفتوگوی ساده حل میشد و این خودش برای من بخش خیلی جذابی از کار بود. وقتی ایران کار میکردیم بخش اصلی کار به دوش من بود و در آلمان هم طبیعتاً دیوید مسؤولیت بیشتری داشت. ولی در کلیت کار با هم بودیم. الان هم که با هم روی مراحل پایانی مونتاژ کار میکنیم. فیلم را کجا و کی نمایش خواهید داد؟ فیلم در ماه ژوئيه آماده خواهد شد. به احتمال زیاد ماه اکتبر به طور رسمی در سینماهای آلمان روی پرده میآید و قرار است که در سال ۲۰۰۸ هم از شبکهی آرته ARTE پخش بشود. در ایران کِی نمایش داده میشود؟ توی ایران نمایش داده نمیشود! چرا؟ دقیقاً نمیدانم چرا. ولی نمیخواهند که تصویری از فوتبال زنان ایران نمایش داده شود. این دقیقاً یکی از شرایطی بود که هنگام اجازه دادن برای فیلمبرداری در ایران از من خواستند. اینکه این فیلم هرگز در ایران پخش نشود!
چرا؟! بازیکنان که همگی حجاب دارند... نمیدانم... من احساس میکنم که در جامعهی ایران، منظورم مردم نیست... یک مقدار ترس از زن وجود دارد! ریشههای این ترس چی هست، شاید خیلی عمیق باشند. مسخره است ولی هست! یعنی تا یک مقدار زنها دور هم جمع میشوند تا با هم یک حرکتی بکنند سریعاً تعبیر به حرکتهای مخالف میشود. در حالی که این خانمها صرفاً یک شرایط بهتر و زندگی راحتتر میخواهند و همچنین میخواهند پیشرفت کنند. من این تجربه را زمان دانشجویی هم داشتم و متوجه شدم که مثلاً از پیشرفت سریع دخترهای همسنوسال من اصلاً خوشحال نیستند. مثلاً در رشتهی تئاتر، دخترهای زیادی بودند که از من کارشان بهتر بود ولی من از آنها راحتتر کار پیدا میکردم. این چیزی است که در همهی زمینهها هست... هنوز یک نوع زنستیزی وجود دارد... خیلی دلم میسوزد که نمیخواهند این فیلم در ایران عرضه بشود... چون فکر میکنم که مردم ایران این فیلم را دوست خواهند داشت... چون کاراکترهای فیلم خیلی راحت به زبانی حرف میزنند که خاص طبقهی متوسط ایران است و برای ایرانیها این شخصیتها قابل باور و پذیرفتنی هستند. ولی خب حیف... حالا به نظر شما بازی فوتبال خانمها چطور بود؟ من را که تو ورزشگاه راه ندادند! من و دیوید بیرون منتظر بودیم تا بازی تمام بشود! پس چه کسی فیلمبرداری کرد؟ مجبور شدیم از چند تا فیلمبردار زن بخواهیم که بازی را فیلمبرداری کنند و ما بعداً فیلمِ بازی را دیدیم... این هم یک چیز مسخرهی دیگری است که برايش جوابی وجود ندارد. نمیدانم چرا توی سالن سینما یا تئاتر، توی کتابخانه یا در سطح شهرتجمع زن و مرد با هم اشکالی ندارد ولی یک دفعه توی ورزشگاه غدقن میشود! مگر این ورزشگاه چه ویژگیای دارد یا چه خطری میتواند ایجاد کند؟ میدانید هنوز یک سری تابوهایی توی جامعهی ما وجود دارند که من به عنوان یک ایرانی معتقدم که برای بخش عمدهای از مردم ایران این تابوها پذیرفتنی نیستند... این تابوها برای ما فرض میشوند و همین زندگی ما را سخت به هم پیچانده است! فوتبال سربسته (عنوان موقت) مستند – ۸۶ دقیقه |
نظرهای خوانندگان
لطفا نام فرانتس بِکِنباوِر Franz Beckenbauer را تصحیح کنید. فرانتس بِکِنباوِر، یکی از معروفترین فوتبالیست ها، مربی و یکی از روسای فدراسیونی و باشگاهی آلمان است.
-- تانیا ، May 24, 2007 در ساعت 10:43 PMتانیا جان، از توجه و توضیح شما ممنون.
-- شهره جندقیان ، May 25, 2007 در ساعت 10:43 PMاین فقط یک اشتباه چاپی بوده.
wow!!! i'd love to see that game! how can I get a ticket? thanx
-- sam ، May 25, 2007 در ساعت 10:43 PMبرای علاقمندان به دیدن مسابقه
-- زمانه ، May 25, 2007 در ساعت 10:43 PMتاریخ برگزاری: اول ژوئن ۲۰۰۷
ساعت ۱۸.۳۰
در ورزشگاه:
Kreuzberger Katzbachstadin
Dudenstr. 44-45
Berlin-Kreuzberg
قیمت بلیط: ۵ یورو ـ برای کودکان زیر ۱۲ سال رایگان
برای آگاهی بیشتر از مسابقه تارنمای زیر را ببینید:
http://www.bsv-aldersim.eu
Kheili jaleb bood , omidwaram ke moshkele ejtemaee hal beshe va khanum ha ham betoonam rahat football bazi konan va hatta footbaleshoon az tv pakhsh beshe , baraye kargardane aziz ham arezooye towfigh darim
-- Hossain-Fariba ، May 26, 2007 در ساعت 10:43 PMآقای نجفی کارتون قابل تحسینه.
-- Taraneh ، Sep 7, 2007 در ساعت 10:43 PMنگران نباشید به شما قول می دم فیلم شما رو همه ایرانی ها خواهند دید