رادیو زمانه > خارج از سیاست > نقد فيلم > «چوب حراج جهان زده شد» | ||
«چوب حراج جهان زده شد»فهیمه فرساییوقتی روی دری، تابلوی "خصوصی است" را میبینید، چه میکنید؟ لابد فوری از آن فاصله میگیرید تا از برانگیختن این سوءظن که قصد ورود به آن و تجاوز به حریم خصوصی دیگری را داشتهاید، پیشگیری کنید. چون معلوم است که تمام "چیز"هایی که پشت آن در قرار دارد، ملک طلق صاحبش است و با آن هر کاری میتواند انجام دهد؛ از جمله این که ورود شما را به آن اتاق ممنوع کند. فلوریان اوپیتز حالا اگر "چیز"هایی که پشت آن در انبار شدهاند با نیازهای ابتدایی شما در پیوند باشند و بسیاری ازآنها را برآورده کنند، چه اتفاقی میافتد؟ پاسخ بسیار ساده است: همان اتفاقی که سالهاست دارد در سراسر دنیا در اثر روند "جهانیشدن" رخ میدهد: یعنی آنچه مورد نیاز همه است و باید همه از آن استفاده کنند، مثل آب یا سیستم درمانی، آموزش یا وسایل نقلیه عمومی ناگهان به ملک "خصوصی" شمار اندکی در میآید و آنها هر کاری که مایلند با ملک شخصیشان انجام میدهند؛ بدون توجه به پیآمدهای فاجعهبار آن بر زندگی روزمرهی مردم! فلوریان اوپیتز Florian Opitz، کارگردان 34سالهی آلمانی، برعکس به این جنبه از روند جهانی شدن اهمیت بیشتری میدهد. از این رو در چهاردهمین فیلم مستندی که به نام "چوب حراج جهان زده شده" Der grosse Ausverkauf ساخته، تنها به این وجه از روند خصوصی شدن اموال و خدمات دولتی پرداخته است. این فیلم با آن که اواسط ماه مه امسال (2007) اکران جهانی دارد، تا به حال در 9جشنوارهی بینالمللی و کشوری به نمایش درآمده و تحسین صاحبنظران را برانگیخته است. اوپیتز با تصاویری تکاندهنده و گویا نشان میدهد که روند خصوصی شدن در حال حاضر، چیزی جز عقبگرد آرام دولت از مسؤولیتهای همگانی خود نیست و این که این عقبگرد به نوعی تهی کردن جامعه از احساس همبستگی و همدلی با دیگران است. دوربینی کنجکاو و سرنوشت انسانها "چوب حراج جهان زده شده"، نمونهی خوبی بر این ادعاست که مستندساز هوشیار میتواند از موضوعی عادی و تا اندازهای خستهکننده، فیلمی پرماجرا و گیرا بسازد، بدون آنکه لازم باشد ویژگی آموزنده بودن آن را فدای پرداخت هیجانانگیزش کند. برای این منظور اوپیتز تنها به این بسنده نکرده که با دوربینی کنجکاو به گوشه و کنارهای غیرمتعارف و نادر و لوکیشنهای بکر در چهار قارهی جهان سر بزند، بلکه از جاذبیت بافت روایتی فیلم هم استفاده کرده است: یعنی سرنوشتهای پر فراز و نشیب چهار "قهرمانش" را مثل چهار رشتهی روایتی در هم تنیده است و از آنها "کلی" پرکشش آفریده است. این قهرمانان که در چهار قاره زندگی میکنند و از وجود یکدیگر به کلی بیخبرند، یک لوکوموتیوران انگلیسی، یک مادر فیلیپینی، یک اکتیویست از آفریقای جنوبی و یک مادر 60 سالهی اهل بولیوی هستند که زندگی عادی همهشان در اثر یک عامل فاجعهبار بیرونی ناگهان به کلی دگرگون شده است: روند خصوصی شدن. قربانی یا مبارز؟ انتخاب این افراد خود نمایانگر نگرش متعهدانهی کارگردان است. اوپیتز در این باره میگوید: «برای من مهم این بود که نشان بدهم، قهرمانان فیلم چوب حراج جهان زده شده، قربانیهای منفعلی نیستند، بلکه افرادی هستند فعال و شریف که قادرند، سرنوشت خود را خود به دست بگیرند و واقعیتی که در اثر خصوصی شدن دگرگون شده، تغییر دهند. آن ها حتی وقتی لازم باشد، مقاومت هم می کنند...» مثلا لوکوموتیوران 37 سالهی انگلیسی، سیمون ولر Simon Wellerکه در چارچوب فعالیتهای اتحادیهی لوکوموتیورانان انگلیس علیه این روند مبارزه میکند. چون «راهآهن دولتی سابق بریتانیا British Railدر سال 1977 به بیش از 150 شرکت که با هم در رقابت بودند، فروخته شد، با این شرط که بهای بلیت قطار را مناسبتتر و خدمات بهتری عرضه کنند. متأسفانه در آن زمان درست مقرر نکردند که کدام یک از این شرکتها مسؤول حفظ شبکهی ریلها، سرمایهگذاری برای امنیت راهها و تنظیم برنامهی حرکت قطارهاست. به همین خاطر چندین بار در انگلستان قطارها با هم تصادف کردند و تلفات جانی تأسفبرانگیزی به بار آوردند.» اوپیتز با تدوین یک رشته گفتوگو و نمایش فیلمهای خبری و گزارشی، نشان میدهد که در جریان خصوصی کردن راهآهن دولتی بریتانیا در آغاز روند جهانی شدن، تنها بانکها و صاحبان بورس سود بردند. دلیل اصلی فروش راه آهن دولتی بریتانیا، دستیابی به کارآیی بیشتر و کاهش سوبسیدهای دولتی بود که از سوی بانک جهانی "توصیه" شده بود. کارشناسانی که اوپیتز در فیلم با آنان به گفتوگو مینشیند، ثابت میکنند که نه تنها این اهداف کسب نشده، بلکه امروز دولت سوبسید بیشتری برای سامان دادن به راهآهن بریتانیا میپردازد؛ این پول معلوم است که از جیب مالیاتدهندگان بیرون کشیده میشود! درک و حس "چوب حراج جهان زده شده"، نه تنها فیلمی است جسور و افشاگر، بلکه مستندی است که به اندازه کافی جا برای بروز عاطفه و مهر هم میگذارد و احساسات تماشاگر را نیز برمیانگیزد. مثلا در تصویر زندگی میندا لوراندوی فلیپینی Minda Lorando، زن 53 سالهای که هر روز با مرگ پسر 19 سالهاش، جینکی Jinky دست به گریبان است. چون جینکی در 16 سالگی ناگهان بیمار شده و هفتهای دو روز به دیالیز خون احتیاج دارد. اگر این خون تازه، هر چند روز یک بار در رگهایش جریان نیابد، او در عرض کمتر از یک هفته از بین میرود. ولی از آن جا که سیستم درمان و بهداشت فیلیپین از دههی 90 قرن پیش خصوصی شده، هزینهی این معالجهی پرخرج، دیگر از سوی دولت پرداخت نمیشود. یکی از مسؤولین به میندا که هر روز برای تهیهی مخارج معالجهی پسرش به این در و آن در میزند، در فیلم به او میگوید: "برای شما بهتر است، بپذیرید که بالاخره پسرتان میمیرد." هیچ هنرپیشهای نمیتواند حالت بهت و یأس و خشمی که پس از شنیدن این جمله در چهرهی میندا نقش میگرفت، چنین "واقعی" و مؤثر بازی کند. اوپیتز که تحصیلات خود را در رشتهی تاریخ و ادبیات انگلیسی و آمریکایی در دانشگاههای هایدلبرگ و کلن به پایان رسانده، در بارهی هدف ساختن این فیلم میگوید: «با چوب حراج جهان زده شده خواستهام نشان بدهم که پشت پدیدهی تجریدی خصوصی کردن خدمات اجتماعی چه چیزی پنهان است و این برای انسانهایی که مستقیماً درگیر این مسأله هستند، چه معنایی دارد. من سعی کردم نشان بدهم، یک جامعه، وقتی کنسرنهای بزرگ مسؤولیت مراقبتهای اولیه آن را به عهده میگیرند، چه چیزی را از دست میدهد. انسانهای فیلم من به خوبی معنی این که آب و برق و اتوبوس و قطار و حتی درمانشان بهکلی خصوصی میشود، چه معنی دارد....» |
نظرهای خوانندگان
ماهشهر: شهربدون کلانتر
-- دلسوز ، May 21, 2007 در ساعت 10:56 PMبازداشت بی دلیل دانشجویان دختر و پسر دانشگاه آزاد ماهشهر
روز 5شنبه 20/2/86 دو نفرلباس شخصی مسلح بدون دلیل حدود 40-50دانشجوی دختر و پسر دانشگاه آزاد ماهشهر را ضمن ضرب و جرح دانشجویان پسر و توهین شدید به دانشجویان دختر، آنها را از مقابل دانشگاه به ستاد امربه معروف منتقل کردند. در آنجا ضمن موعظه درباره فواید حجاب چادربرای دختران، با رفتارهای غیرانسانی خود و با ایجاد رعب و وحشت،قدرت خود را به رخ دانشجویان بی گناه کشیدند و از نثار هرگونه حرف رکیک خودداری ننمودند و ضمن بازدید بدنی دختران و پسران، وسایل و کیف و ساک و حتی موبایلها را بازرسی کردند و از آنها خواستند برای جرمی که مرتکب نشده اند تعهد کتبی بدهند. دراین میان، سکوت مقامات شهر، دانشگاه و رسانه ها بسیار معنی دار است.
این خبر کاملا موثق است
کاملا درست است من خودم یکی از همون دانشجویان 20 اردیبهشت هستم نکته جالب اینجاست که مسئول منکرات خواهران خواهر [...] (حراست دانشگاه) بود !!!
-- nini_koochooloo78@yahoo.com ، Jul 22, 2007 در ساعت 10:56 PMو نیز بعد از اعتراض به رئیس دانشگاه و دفتر فرهنگی هیچ اقدامی صورت نگرفت و تنها به این جمله بسنده کردند : " یک اتفاقی بود که افتاد دیگه دنبالش و نگیرید "
می دونم که منتشر نمیشه