رادیو زمانه > خارج از سیاست > بازيگران > اعتیاد به همهی ما نزدیک است | ||
اعتیاد به همهی ما نزدیک استمجتبا پورمحسنگفتوگو با باران کوثری را از «اینجا» بشنوید. ستارهی بیست و یک سالهی سینمای ایران در جشنوارهی فیلم فجر خیلیها را غافلگیر کرد. در مراسم اختتامیهی این جشنواره، باران کوثری دو بار به عنوان نامزد دریافت جایزهی بهترین بازیگر فیلم فجر معرفی شد و سیمرغ بلورین جشنواره به این بازیگر جوان تعلق گرفت. کوثری امسال با دو فیلم «روز سوم»، ساختهی حسین لطیفی، و «خون بازی»، به کارگردانی رخشان بنی اعتماد، در جشنواره حضور داشت. پس از بازی در نقش “دینا” در سریال «صاحبدلان»، اگر چه «روز سوم» دومین تجربهی موفق کوثری از همکاری با لطیفی بود اما قطعا بازی در «خون بازی» چیز دیگری بود.
خانم کوثری! خیلی ممنون از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید. از خون بازی بگویید. راستش صحبت کردن دربارهی خون بازی کمی سخت است. میتوانم، بهعنوان بازیگر، بگویم نقش سارا در خون بازی از آن نقش هاییست که هر بازیگری دوست دارد آن را بازی کند. یعنی وقتی یک کاراکتری، یک ویژگی پررنگ مثل اعتیاد دارد، خیلی بازیکردنش برای بازیگر جذابتر میشود. مخصوصا فکر میکنم اولین بار است در سینمای ایران که یک دختر جوان معتاد در نقش اصلی فیلم قرار میگیرد. تا حالا، فکر نمیکنم به زنان معتاد به این صورت، یعنی با این تمرکز، پرداخت شده باشد. ضمن اینکه ما میخواستیم شخصیت سارا ضد همهی کلیشههایی که در سینماهای ایران تا حالا از معتاد وجود داشته باشد. دلمان میخواست تصویر جدیدی باشد. اما واقعی. برای همین، قدری نگران بودیم که تماشاگر نتواند بپذیرد. چون به کلیشههایی از آدمهای معتاد در بازیگری عادت کرده که سارا هیچ کدام آنها را ندارد. شما برای اینکه از این کلیشهها دور شوید تحقیقی در مورد نقش سارا داشتید؟ خیلی زیاد. در مرحلهی فیلمنامه نویسی، همراه فیلمنامه نویسهای فیلم، و البته کارگردانهای فیلم یک مرحله تحقیقات انجام دادیم. حدود دو یا سه ماه قبل از فیلمبرداری من یک سری تحقیقات به تنهایی انجام دادم که بیشتر در جلسات ترک اعتیاد بهعنوان یک معتاد میرفتم و با آدمهایی که درگیر این ماجرا بودند صحبت میکردم. مشاوران پزشکی ما هم دکتر مرتضوی و دکتر کامکار بودند که خیلی من به لطف داشتند. در واقع من اعتیاد را به لحاظ فیزیکی و ذهنی از طریق آنها شناختم. موقعی که داشتید تحقیق میکردید آیا به واقعیتهایی از اعتیاد دست پیدا کردید که تا قبل از آن با آنها آشنا نبودید؟ حتما. حتما. مهمترین مسألهای که در فیلمنامهی خون بازی هم خیلی مشهود است، و اصلا فکر میکنم هدف کارگردانهای فیلم از ساخت خون بازی یک نوع هشدار در این زمینه بوده، این بود که اعتیاد اینقدر به همهی ما نزدیک است که خودمان هم نمیتوانیم باور کنیم. یعنی در این مرحله از تحقیق، من خودم ترسیدم. برای اینکه فکر کردم چقدر آدمهایی مثل من، با اعتماد به نفس من، با شرایط من، میتوانند در معرض این خطر قرار بگیرند. مهمترین چیزی هم که در خون بازی عنوان میشود فکر کنم همین باشد. فکر میکنم فیلم خون بازی هم بیش از این که سارا را مخاطب نشان دهد، خود مخاطب را به مخاطب نشان میدهد. این طور نیست؟ فکر میکنم. اصولا در آثار خانم بنی اعتماد، لابد بهعنوان یک مستندساز قدیمی که دغدغهی اجتماعی دارد، این اتفاق میافتد. برای اینکه به هرحال، همهی فیلمهایشان ریشههای مستند و واقعی دارد و فکر میکنم این اتفاق راجع به اکثر فیلمهای ایشان میافتد. فکر میکنید اتفاقی بوده که به هرحال دو تا از فیلمسازهای خیلی بزرگ، مثل خانم بنیاعتماد و آقای داریوش مهرجویی، در سال گذشته دربارهیاعتیاد فیلم ساختند و هر دو تا هم بازیگر نقش اصلیشان جایزه برد؟ من حقیقتا هم اتفاقی میبینم و هم نمیبینم. یعنی به نظرم، وقتی دو تا کارگردان مطرح، با دغدغههای اجتماعی، هر دو میآیند روی یک سوژه تمرکز میکنند این اعلام خطر خیلی جدی برای همهی ماست. حالا، هم برای ما، هم برای جوانها، هم خانوادهها و مسئولین بهخصوص. برای اینکه فکر میکنم اینقدر این ماجرا پررنگ بوده که به هر حال از نگاه تیزبین خانم بنیاعتماد و آقای مهرجویی نگذشته. من فقط به تنها چیزی که امیدوارم، این است که هم خون بازی و هم سنتوری خیلی خوب دیده شوند.
فیلم خون بازی از یک کلیشهی دیگری که گذشت، این بود که معمولا در این فیلمهای ایرانی، کسانی که از آن طرف آب میآمدند معتاد بودند. در همین جا، کسی که اینجا بود، قرار بود ترک اعتیاد بکند. فکر میکنم این هم هوشمندی خانم بنیاعتماد را نشان میداد که نقش را به هر حال از دامن همین اجتماع خودمان انتخاب کرد؟ قطعا. خب، فکر میکنم چون این اجتماع را بهتر میشناسند. راجع به همین فیلم میسازند. ولی واقعیتش این است که مسألهی اعتیاد کاملا یک مسألهی بینالمللیست. یعنی یک مرحله از تحقیقات ما روی یک خانوادهای بود که در اروپا زندگی میکردند و یک دختر جوانی، هم سن و سال سارا، که درگیر اعتیاد بود. فکر میکنم ماجرا خیلی خیلی فراتر از این حرفهاست. یعنی نه مال ایران است نه فقط آسیا، نه فقط مال اروپا. در همهی دنیا، فکر میکنم همه جوانی مخصوصا در این دوره، در معرض این خطر قرار دارند. ولی خانم بنیاعتماد هم، فکر میکنم، یک جوان ایرانی را که در ایران زندگی میکند انتخاب میکند چون این جامعه را بهتر میشناسد. وقتی فیلمنامه نویسها خون بازی را بهعنوان شکل اعتیاد سارا انتخاب کردند، فکر نمیکردید که مثلا درآوردن شخصیتی که به هر حال خون بازی میکند خیلی دشوار باشد؟ خیلی. ولی اصلا همین نقش هاست که برایم خیلی جذاب است. یعنی همیشه گفتم من دوست دارم نقشهایی را بازی کنم که دفعهی اول که فیلمنامه را میخوانم، فکر کنم ممکن نیست که بتوانم این نقش را خوب بازی کنم. نقش سارا هم این قابلیت را داشت. فیلم خیلی متکی به شماست. این ضعف فیلم نیست. شاید بتوان گفت که قوت فیلم است که به شما و فیلمبرداری فیلم خیلی تکیه دارد. شاید به فیلمهایی که این روزها در اروپا ساخته میشود خیلی نزدیک باشد. فکر میکنم این مسأله کار شما را خیلی دشوار کرد. این طور نیست؟ خیلی. یعنی خیلی زیاد. برای اینکه میگویم کاراکتر سارا از آن کاراکترهاییست که در مرکز توجه تماشاگر قرار میگیرد، به دلیل شرایطش و به دلیل عکسهای درشت و بزرگی که دارد. اینجا خیلی باید از خانم فرهی تشکر کنم، به عنوان پارتنرم. برای اینکه خیلی خیلی به من کمک کردند. خیلی مهم است که پارتنر آدم بپذیرد که همهی اکتها مال شما باشد و همهی ریاکشنها مال ایشان. و بپذیرد که در واقع فیلم قرار است روی کاراکتر دیگر بچرخد. این واقعا از بزرگواری خانم فرهی، و البته تجربهی زیاد ایشان در بازیگری بود که مسئولیت مرا خیلی خیلی زیاد میکرد. ولی خب، گروه خوشبختانه خیلی زیاد حرفهای بودند و همه خیلی به من لطف داشتند و رعایت مرا میکردند. در واقع هیچ چیز قابل پیشبینی برای من نبود. هر پلانی را که شروع میکردیم، همه فقط آمادهی هر حرکتی از طرف من بودند. برای اینکه هیچ چیزی را نمیتوانستند پیشبینی کنند. شما و پدرتان و خانم بنیاعتماد خیلی به کار گروهی علاقهمند هستید. چیزی که در سینمای ایران کم اتفاق میافتد. برای اینکه فکر میکنم خانم بنیاعتماد از آن کارگردانهایی هستند که خیلی مشکل این را ندارند که ساختار و کارگردانی فیلم به چشم بیاید. برای اینکه به دلایل بزرگتری فیلم میسازند. نظر شما در مورد سیاه و سفید بودن فیلم چیست؟ آیا از این طریق خواستید کنتراستهای این شخصیت را بیشتر نشان دهید؟ من از جملهی خود خانم بنیاعتماد استفاده میکنم که گفتند خون بازی سیاه و سفید نیست، در واقع رنگ پریده است. برای اینکه یک رنگهای گرمی، مثل قرمز تند یا سبز تند، در فیلم خیلی خوب دیده میشود. یعنی آن رنگها را تماشاگر میتواند ببیند. فکر میکردند این رنگ پریدگی به فضای تلخ فیلم بیشتر کمک میکند. در بیست و یک سالگی به سیمرغ رسیدید. فکر میکنم خیلی بار سنگینی را روی دوش شما میگذارد این سیمرغ. حتما. حتما. خیلی زیاد. برای اینکه همهجا هم گفتم؛ واقعا برای من هیچوقت این نبوده که حالا سیمرغ را که گرفتم برایم همه چیز تمام شده. فکر میکنم آدم در آینده نشان میدهد که چقدر شایستگی دریافت این سیمرغ را داشته است. خیلی هم سیمرغ جنجالیای بود، برعکس همهی سیمرغها. نه. حقیقتش بر عکس همهی سیمرغها نیست. هر سال بعد از جشنوارهی فیلم این اتفاق میافتد. یکسری اعتراضها وجود دارد. فکر میکنم دو تا دلیل اصلی وجود دارد؛ یکی اینکه متأسفانه یکسری از همکاران ما هنوز بعد از این همه تجربه و این همه سال شرکت در جشنوارههای مختلف، این را یاد نگرفتهاند که سیمرغ در نهایت نظر هفت یا هشت نفر از صاحبنظران و پیشکسوتان سینماست. چیز بیشتری نیست. قطعا اگر هیأت داوران هیأت دیگری بودند، رأی یکجور دیگری صادر میشد. دربارهی سیمرغ سلیقهای هم، که یکی از دوستان گفته بود افتخار نیست، بله من هم فکر میکنم سیمرغ بیشتر از افتخار، تشویق است. ولی در نهایت فکر میکنم وقتی پیشکسوتی، مثل استاد نصیریان، بازی مرا در هیأت داوری تأیید میکنند، خیلی مسخره است که من بخواهم به حرف آدمهای بیتجربهتر گوش کنم. خانم کوثری! معمولا سینما بچههایی که از سن بچگی وارد سینما شدهاند را پس میزند. لااقل سینمای ایران تجربهاش را اینجوری نشان داده. فکر کنم شمااز معدود کسانی باشید که از سنین، گمان کنم، ده سالگی شروع کردید. و حالا به یک ستاره تبدیل شدهاید. ستاره که نه. من اولین فیلم را در سن پنج سالگی بازی کردم. کارگردان فیلم هم مادرم نبود. ولی نه، من سینما را دوست دارم. خوشبختانه همیشه یک احترام و امنیتی برای من، به دلیل خانوادهام، در محیط سینما وجود دارد که باعث میشود من با تمرکز بیشتری بتوانم کارم را انجام بدهم. سال ۸۵ برای شما خیلی باید سال خوبی بوده باشد. اینطور نیست؟ حتما. به لحاظ کاری موفقترین سال زندگیام بود. و امیدوارید که سال ۸۶ و سالهای بعد بهتر باشد. همهی سعیام را میکنم. باید اینطور باشد. |
نظرهای خوانندگان
عالي بود ... خيلي خيلي خوب بود و خيلي خيلي ممنون !
-- S ، Apr 12, 2007 در ساعت 01:46 PMمن تورا دوست دارم و خیلی زود باهم در یک فیلم همبازی میشویم از رشت
-- مهران؟ K ، Apr 15, 2007 در ساعت 01:46 PMسلام.من.تو رو خيلي دوست.دارم من هر شب يك فيلم تو رو نگاه ميكنم مثل خابگاه دختران 10بار ديدم تمام ديالوگهاتو حفظم من ميدونم به زودي با هم همكار ميشويم شايد در كنار هم بازي كنيم جواب من رو زود بده دوستت دارم.دوستت دارم.دوستت دارم.دوستت دارم.از رشت ميام زود ميام.خداحافظ
-- روزبه.کوثری ، Apr 15, 2007 در ساعت 01:46 PMچرا.جواب.من رو نمیدید.من تو رو دوست دارم وهرشب یک فیلم تو رو نگاه میکنم.من تمام فیلماتو دیدم.مثل خابگاه دختران که تمام دیالوگهاتو حفظ هستم من میدونم به زودی باهم همکار میشیم شاید در فیلمی کنارهم بازی کردیم .....خیلی زیبا هستی .دوستت دارم.دوستت دارم.دوستت دارم.دوستت دارم.دوستت دارم.از دور می بوسمت.توروخدا جوابم بده.من هر روز میام.به امید دیداری زود.تورو به خدا جوابم بده .تورو به خدا جوابم بده .چشمانتظارم نزار
-- روزبه.کوثری ، Apr 16, 2007 در ساعت 01:46 PMشاید اگر منم می توانستم وارد سینما بشم بازیگر خوبی می شدم به هر حال این شانس در خونه همه را نمی زنه وبه نظر من بزرگترین دلیل موفقیت باران کوثری چهره ای معصومانه وبسیار زیباست که در ایفای نقشش به اون کمک می کنه البته امیدوارم که همواره با خویشتن داری از حاشیه کثیف سینما دور باشه ،براش آرزوی موفقیت وسلامتی دارم ، خدا حافظ.
-- محمد معین ، Apr 26, 2007 در ساعت 01:46 PMنه من نه تنها دوستت ندارم بلکه ازت متنفرم.. درسته خوب بازی کردی اما خیلیها خوب بازی میکنند تو به دیگران تکیه کردی و پا روی شونه اونا گذاشتی همین
-- بدون نام ، May 2, 2007 در ساعت 01:46 PMاول که اقای بدون نام یا خانوم بدون نام خانوم کوثری بازی میکنن تا مردم بازیشونو ببینن نه این که سیماشونو ببینن که یکی خوشش بیاد یکی نه شمام که میگی بازیشون خوبه پس خوبه که با ادب باشیم ممنون با کمال احترام
-- امیر ، Jun 3, 2007 در ساعت 01:46 PMاول که اقای بدون نام یا خانوم بدون نام خانوم کوثری بازی میکنن تا مردم بازیشونو ببینن نه این که سیماشونو ببینن که یکی خوشش بیاد یکی نه شمام که میگی بازیشون خوبه پس خوبه که با ادب باشیم ممنون با کمال احترام
-- امیر ، Jun 3, 2007 در ساعت 01:46 PMبه نظر من خانم باران کوثری بهترین بازیگر تاریخ سینمای ایران هستند.من منتقد حرفه ای سینما نیستم اما فیلم های بسیاری دیده ام و به این نتیجه رسیده ام.امید وارم باران کوثری عزیز همچنان در اوج باشند.
-- بدون نام ، Jul 22, 2007 در ساعت 01:46 PMدوستت دارم باران
-- امیر ، Jul 28, 2007 در ساعت 01:46 PMخيلي دوستت دارم هم تورا هم پورسرخ را باهاش بيشتر بازي كن
-- نازنين ، Jul 30, 2007 در ساعت 01:46 PMbe nazare man shoma behtarin bazigar hastid va ba poorsorkh ham bishtar bazi koonid
-- neda ، Aug 3, 2007 در ساعت 01:46 PMبه نظر من باران كوثري اگر مانند ديگر هنرپيشه ها وارد حاشيه نشود به موفقييت ميرسد
-- محسن ، Aug 4, 2007 در ساعت 01:46 PMخیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی دوستت دارم موفق که هستی امید وارم همین طور حرکت صعودیت رو ادامه بدی
-- زهرا ، Aug 7, 2007 در ساعت 01:46 PMشما واقعا بخاطر این فیلم سیگار کشیدید درصورتی که پدر شما تهیه کننده و مادرتان کارگردان هستند
-- هیچکس ، Aug 17, 2007 در ساعت 01:46 PMیک شب داشتم توی خیابونای تهران قدم میزدم
-- در دنیای هپروت ، Aug 18, 2007 در ساعت 01:46 PMبعد یک دفعه یک مردی به من گیر داد که بفرماید برید تو بیست وپنجمبن جشنواره فیلم فجر هر قدر گفتم نمیام آقا نمی خوام مشهور بشم گفت نه نمیشه پسر گلم خلاصه بعد از کلی اصرار من رفتم تو وقتی نشستم دیدم اااا آقای نمیگم فامیلشونو و ودخترشون هم هستند بعد که با دیدن این همه بازیگر هیجان زده شده بودم باکلی تلاش تونستم آروم بگیرم ناگهان صدای تیر اندازی شنیدم پریدم که تیر به آن دو نفر نخورد وداد زدم همه بخوابین روی زمین بعد از چند ثانیه فهمیدم که هیچ تیری درکارنبوده است سوت زنان نشستم سر جام ( دیگه بقیه داستانی هم وجود نداره)
نا لوتی ها دو متن خوشگل نوشتم نگذاشتین اصلا دیده بشه حد اقل اگه میخواهید سانسور کنید یک قسمتی ازش را سانسور کنید نه همه ی متن را. اگه جوابی دارید به mail من جواب بدهید واگر اصلا نمی خواهید در معرض دید باشند آن متن ها را به من mail بزنید که حد اقل یادگاری نگه دارم.
-- در دنیای هپروت ، Aug 22, 2007 در ساعت 01:46 PMمسئولین متشخص سایت لطفا دومطلب خاطره انگیزم را که درمعرض دید قرار ندادید به پست الکترو نیک من بفرستید.(متشکرم)
-- در دنیای هپروت ، Aug 22, 2007 در ساعت 01:46 PMدلم گرفته ای دوست !
-- تازه آگاه شده ، Aug 24, 2007 در ساعت 01:46 PMعجب زندگی مسخره ای تاسن18 فقط باید بخوری مدرسه بری وخوشحالی کنی چون تابستان آمده بعدشم مجبوری به فکر پول در آوردن بشی ازدواج کنی و یکی مثل خودت به وجود بیاری!
اما من نمی خوام اینطوری باشم به نظر من آدمی که کشف یا اختراع نکنه مفید نیست یا حد اقل یک کار جدید انجام بده .
ومن این حرف را قبول ندارم که میگن اگه همه دکتر مهندس می شدن ما رفتگر نداشتیم . چون انسان کار اصلی که بایدانجام بدهد استفاده از استعداد ومغز است .نه اینکه مثل یک روبوت باشد.
salam baran,kheili bazita dost daram omidvaram ke hameye pelehayie mofaghiyata tey koni kheil,kheili doset daram bye,
-- amir ، Sep 5, 2007 در ساعت 01:46 PMbahal bod
-- بدون نام ، Sep 12, 2007 در ساعت 01:46 PMاز سه تا دکه ی توداراباد تهرون درباره ی دیدن بازیگرا پرسیدم .!
اولی گفت نمیشه دیدشون با نگاهی عاقل در سفیه.
دومی گفت بانک فیلم بگیر هنوز نیومده.
-- واقعی ، Sep 15, 2007 در ساعت 01:46 PMسومی گفت حالت خوبه داداش.......!!! آخرش چون زیاد گیر داد بهش گفتم باران کوثری را می خواهم بیبینم و سه سوال ازش بپرسم گفت........
من عاشق باران هستم
-- بدون نام ، Sep 16, 2007 در ساعت 01:46 PMگفت: با چند تا از دوست پسراش میاد اینجا شاید من رو اس کرده بود. دکه دور وبر سه راه یاسر بود.
اما من سه سوالم به ترتیب این بود:
1.چرا در خون بازی سیگار کشیدید؟
2.چه طوری می توان در مدرسه دوست خوب پیدا کرد ومحبوب شد من از یک نفر دیگر این سوال را کردم گفت برای محبوب شدن خودت باش!.. یا مثلا روز اول مدرسه ها چه طوری سر بحث را باز کنم؟..
-- واقعی ، Sep 17, 2007 در ساعت 01:46 PM3.به باباتون بگین که به آقای شهیدی فرد بگن چرا هر سال در مدارس کتاب جدید چاپ میشود .!این ها اسراف است.!!
الان پشیمونم چرا حدااقل سوال اول را به فرد در دکه نگفتم.!!!!!
آقا اصلا خانم باران کوثری اینها را میخوانند؟؟!..
عالیه
-- فرهنگ ، Sep 22, 2007 در ساعت 01:46 PMباران کوثری یه روزی بهترین بازیگر جهان میشی دوست دارم.
-- فرهنگ ، Sep 22, 2007 در ساعت 01:46 PM