رادیو زمانه > خارج از سیاست > نقد فيلم > دروغگوها بر میگردند | ||
دروغگوها بر میگردندحسین آریان«نه تنها نباید هرودت را پدر تاریخ دانست، بلکه باید او را پدر دروغگوها دانست»۱ «ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم اين شهر و اين سرزمين وارد آيد. وضع داخلی بابل و جايگاههای مقدسش قلب مرا تكان داد … من برای صلح كوشيدم. من بردهداری را برانداختم؛ به بدبختی آنان پايان بخشيدم؛ فرمان دادم كه همهی مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نيازارند؛ فرمان دادم كه هيچكس اهالی شهر را از هستی ساقط نكند.»۲ کریستن سن، خاورشناس بزرگ دانمارکی میگويد: «رفتار مردان نسبت به زنان، در ایران باستان، همراه با نزاکت بود. زن، چه در زندگی خصوصی و چه در زندگی اجتماعی، از آزادی کامل برخوردار بود. در مورد آزادی در ازدواج، هیچ چیزی مستندتر و موجهتر از رفتار خود زرتشت نسبت به دختر کوچکش نیست. زرتشت به دختر کوچکش، پروچیستا، میفرماید: «پروچیستا! من جاماسب را که مرد دانشمندیست[وزیر گشتاسب و منجم و ستارهشناس معروف زمان] برای همسری تو برگزیدم؛ تو با خرد مقدس خود مشورت کن و ببین که آیا او را لایق همسری خود می دانی یا نه؟» منشور کورش در فصل ۳۸ یسنا آمده است: «ای اهورامزدا! زنان این سرزمین را میستاییم. و زنانی را که از آیین راستی و نیکی برخوردارند.» زن زرتشتی در قرن اولیهی ظهور زرتشت و نیز در زمان هخامنشیان، از بیشترین حقوق متعالی برخوردار بود و یکی از درخشانترین ادوار تاریخی خود را میگذاراند. همانطور که گفته شد، نمونهی کامل آن «ماندانا» مادر کورش بود، که بارها کوروش به وجود او افتخار کرده است. و حضور زنانی از قبیل آتوسا، پانته آ، رکسانا، آرتمیز و غیره نمودار حضور فعال زن ایرانی در این دوران است. نجوای «تاریخ را پیروزشدگان مینویسند» (از کتاب «مرگ یزدگرد» بهرام بیضایی) را همیشه در گوشم میشنوم و روز به روز بیشتر به آن ایمان میآورم و به بیعدالتی تاریخ پی میبرم. فیلم ۳۰۰ را سرانجام دیدم. جدا از قصهی آن، که به آن میپردازیم، از تکنیک بالای آن تعریفها شنیده بودم. اما به نظر من، یک فیلم استودیویی بود که تقلیدی بود از انیمیشنهای ژاپنی و فیلم نوآرهای آمریکایی مثل مرد سوم کارول رید. حتی به گمان من، جیسون و آرگوناتها جذابیتهای بیشتری نسبت به این فیلم داشت. اینقدر این فضای استودیویی آزاردهنده است که هر لحظه انتظار پایان فیلم را میکشی تا از خفگی آن رها شوی. فرانک میلر، طراح و نویسندهی کتاب اصلی که آن را ۹ سال پیش انتشار داده بود و فیلم شهر گناه (Sin City) را از او دیدهایم، شخصیتهایش را همیشه با کنتراست سیاه (منفی) و سفید (مثبت) نشان میدهد. آدمهای خاکستری در کاراکترهای او جایی ندارند. چیزی که در شهر گناه و ۳۰۰ به وضوح میبینیم. مشکل بزرگ او در فیلم ۳۰۰، دست گذاشتن روی یک واقعهی تاریخیست که در واقعیت آن (که راوی آن هرودت بوده است) شک و تردید بسیار است. یک حساب ریاضی ساده هم که بکنیم ۵/۲ میلیون سپاه ایران در مقابل ۳۰۰ نفر که شکست بخورد، یعنی هر یونانی تقریبا حریف ۸۳۳۳ نفر ایرانی شده است. از این شوخی هرودتی که بگذریم، به موضوعات مهمتری میرسیم که مشکل هرودت نیست، بلکه مشکل شخص فرانک میلر است. سخنگوی کمپانی وارنر میگوید: «این فیلم بر محور کتاب فرانک میلر، که آن هم بر محور یک قصهی واقعیست ساخته شده، و هیچگونه قصد بیاعتبار کردن فرهنگ و نژادی در آن نبوده است»۴ به زبان خودشان باید گفت bullshit. با دیدن این فیلم میفهمیم که نویسندگان غربی هم وقتی میخواهند یک واقعهی تاریخی را بیان کنند، از سیستم بزن-در- رویی استفاده میکنند. آقای میلر نه از پوشش ایرانیان آن زمان اطلاعی داشته، نه از روابط اجتماعی ایرانیان آن دوره اطلاعی داشته، و نه به خود زحمت داده که اگر مبنای داستان گرافیکی خود را یک واقعهی تاریخی قرار میدهد، کمی بیطرفانه به آن نگاه کند. توجه کنید که تمامی بحث ما این است که هم آقای میلر و هم کمپانی فیلمسازی میگویند چنین فیلمی بر اساس یک واقعیت تاریخی ساخته شده است. بنابر این، اینها باید به همهی ریزهکاریهای این واقعیت تاریخی وفادار باشند. اگر تاریخ میگوییم، نمیتوانیم تاریخِ خوشخوشانِ خودمان را بگوییم. نمیتوانیم. ما هم در برابر گذشتگانمان مسئولیم هم در برابر آیندگانمان. خانم اعظم علی، که در آوازِ بخشی از فیلم همکاری داشته، برای اینکه پاسخ معترضان خود را بدهد، میگوید فیلم را جدی نگیرید. ۵ من میگویم فیلم را جدی بگیرید. نه برای اینکه اینها تصویری خشن از ایرانیان نشان دادند، که لازمهی هر جنگی خشونت است، بلکه برای اینکه اینها به تحریف تاریخی یک فرهنگ دست زدهاند. نشان دادن یک نبرد چه ربطی به وارونه نشان دادن یک فرهنگ غنی دارد؟ که اگر حکومتداران کنونی ما این همه داعیهی عرب را بر سینه نمیزدند و گذشتهی ما را تحقیر نمیکردند، فیلمسازان هالیوود هم با آنها همصدا نمیشدند واین اشتباهات عظیم را مرتکب نمیشدند. «زنان و مردان پارسا یکسان مورد خطاب قرار میگیرند. پس از مرگ نیز به روان و فروهر هر دو آنها یکسان درود فرستاده میشود. در یشتها آمده است: «فروهر همهی مردان و زنانِ نیک را می ستاییم. در فصل ۳۸ یسنا آمده است: «ای اهورامزدا! زنان این سرزمین را میستاییم. و زنانی که از آیین راستی و نیکی برخوردارند.» در فروردینیشت، که طولانیترین یشت اوستاست، بر فروهر زنان و مردان نیک جهان، یکسان درود فرستاده شده است. زن زرتشتی در قرن اولیهی ظهور زرتشت، و نیز در زمان هخامنشیان، از بیشترین حقوق متعالی برخوردار بود و یکی از درخشانترین ادوار تاریخی خود را میگذراند. همانطور که گفته شد، نمونهی کامل آن ماندانا، مادر کوروش بود؛ که بارها کوروش به وجود او افتخار کرده است. و حضور زنانی از قبیل آتوسا، پانتهآ، رکسانا، آرتمیز و غیره نمودار حضور فعال زن ایرانی در این دوران است و مشارکت همهجانبهی زنان در این عصر چشمگیر است. از حفریات و کشفیات باستانشناسی که در تخت جمشید به عمل آمده٬ الواحی به دست آمد که نشان میدهد در ساختمان تخت جمشید، عدهی زیادی از زنان، مانند مردان، مشارکت داشته و حقوق و مزایای جنسی، از قبیل نان و شراب و غیره، مطابق مردان دریافت داشتهاند. این الواح هماکنون در موزههای جهان ضبط است.»۶ نمونه ای از پوشش زن دوران هخامنشی «به کمک لوحهای دیوانی تخت جمشید، تصویری کاملا نو از ملکههای هخامنشی به دست میآوریم. آنها عروسکهای محبوس در حرمسراها٬ که نویسندگان یونانی میخواهند بقبولانند٬ نبودهاند. یا مثلا تأمین هزینههای کفشهایشان به مالیات چندین شهر نیاز نداشته است. البته مبالغ هنگفتی خرج آنها و اطرافیانشان میشد؛ اما خود آنها نیز در ادارهی امور مربوط به خود سهیم بودهاند. سرپرستی نهایی املاک و کارگاههایشان را به عهده داشتهاند؛ برای کارهای گوناگون خود، کارمندان دیوانی مخصوص داشتهاند؛ ناگریز از تسلیم گزارشهای کارهای خود به دیوان شاه بودهاند. در لوحهای دیوانی فقط گفتوگو از زنانیست که در خدمت دولتاند. یا به زنانی درباری برمیخوریم و از صدها هزار زن دیگر، که در طیف عملیات دیوانی قرار نمیگرفتهاند٬ خبری نمییابیم. اینها زنهای پیشهوران و کشاورزان، یا زنهای مستقل مالک بودهاند. به اینان تنها هنگام پرداخت مالیات، محصول یا چارپایان برخورد میکنیم. اسناد حقوقی برجای مانده از دیگر سرزمینهای امپراتوری٬ مانند بابل و مصر، نشان میدهد که زنان این مناطق شخصیتهای حقوقی کاملا مستقلی داشتهاند. این زنها، بی آنکه چیزی از ثروت شخصی خود از دست بدهند یا مالکیتشان به خطر بیفتد٬ میتوانستند دعوای حقوقی طرح کنند یا طلاق بگیرند. بررسی دقیق لوحهای دیوانی تخت جمشید نشان میدهد که زن در زمان فرمانروایی داریوش بزرگ، از چنان مقامی برخوردار بود که در میان همهی خلقهای جهان باستان نظیر نداشت. ۷ بد نیست جملهی فیلسوف مشهور یونان را هم بیاوریم (که میگفت: خوشحالم یونانی زاده شدم و زن زاده نشدم) تا به نگاه یونانیان به زن پی ببریم. «در دنياي سلسله مراتب ارسطويی، و بيان فرضيهی سودمندی امور، به حقوق زنان كه از جنس دوم و بالطبع پست ميباشند، اجحاف شده است. ارسطو در خصوص سروري ارباب بر برده میگويد كه: "اگر چه نفع مشتركی ارباب طبيعی و بردهی طبيعی را با هم يگانه میكند، اما ترديدی نيست كه آن اقتدار، بيشتر به سود ارباب اعمال میشود و سود برده فقط در آن، بهطور فرعی و عرضی ملحوظ است." به طور كلی، از نظر ارسطو، رابطهی فرمانروا و فرمانبر، ارباب و برده، و زن و شوهر، رابطهایست كه قابل جدا شدن از يکديگر نيست؛ زيرا وجود يكی، مستلزم وجود ديگریست. ارسطو با بيان اين عبارت كه "فرمانبران و تحت سلطهها همانند نیسازان هستند و آنان كه فرمان میدهند و سلطهگرند، بسان نینوازان میباشند و از نیای كه ساختهاند استفاده میكنند." به روشنی سلطهی مردان بر زنان را نشان میدهد. او بر اين باور است كه زنان "به طور طبيعی" دارای جنس پست و درجهی دوم هستند و طبيعتا میبايست تحت سلطهی مردان، كه از جنس اول و برترند، قرار گيرند.» حالا سخنان فیلسوف یونانی را، که در تایید بردهداری و پست بودن زنان گفته و نمونهای از زندگی یونانیان بوده، مقاسه کنید با کلام زرتشت نسبت به زنان و فرمان کوروش نسبت به آزادی بردگان و لغو بردهداری. پاسارگاد خب، آقای میلر تاریخ را وارونه میکند. مرد یونانی زنش را دوست دارد و او را در کارهای سیاسیاش دخالت میدهد (که اصلا در یونان چنین چیزی نبوده) و مرد ایرانی حتی از حرف زدن زن با مرد عصبانی میشود. خوب است اشاره کنیم که در همین جنگ دریایی، فرمانده یکی از کشتیهای ایرانیان زنی بوده به نام ملکه آرتمیز، که یونانیان را بسیار خشمگین میساخته است که زنی فرماندهی یکی از کشتیها را دارد و فریاد میزند: ترسوها! مبادا فرار کنید. ۱۰ ما نمیتوانیم ادعای پرداختن به یک واقعهی تاریخی را داشته باشیم و قصهی خود را بر بستر فرهنگی و اجتماعیای که خودمان دوست داریم پیاده کنیم، بدون اینکه زحمت این را بکشیم داستان خود را بر حقیقت موجود استوار کنیم. میپردازیم به لباسها که یک اشتباه فاحش دیگر از آقای میلر است. آقای میلر بشدت در اشتباه نگاه به فرهنگ ایران قبل از اسلام و بعد از آن است. در واقع او تفاوتی را در این دو برههی تاریخی ندیده است که همهی نگاه اجتماعیاش به ایرانیان فیلم دچار اشتباه شده است. پوشش ایرانیان زمان هخامنشیان بسیار متفاوت است با چیزی که در فیلم میبینیم. چه پوشش معمول آنها و چه پوشش جنگی آنان. پادشاه لخت این فیلم با کدام سنگکاری باقیماندهی شاهان برابری میکند؟ کدام ایرانی پارچه دور سرش میپیچیده و به جنگ میرفته؟ (پوششی که عربها استفاده میکنند) کدام زن ایرانی، در آن دوران، روبنه و چادر میپوشیده؟ اصلا زن ایرانی در آن روزگار، حجاب امروزی را که اعراب وارد ایران کردند، نداشته است. تحریف تاریخ چه میتواند باشد که شما یک زن رزمنده و جنگاور را، که خشم یونانیان را بر میانگیخت، بردارید و چند زن جادوگر را با روبنه و چادر نشان دهید؟ یا زنان کاخ شاهی را که با برهنگیشان جاسوس میفریبند؟ غیر از اینها، و برخوردی که پیامآور پادشاه با زنان دارد، چه واقعیتی از شکوه زن ایرانی در آن دوران را در فیلم شاهدیم؟ خانم اعظم علی! لطفا فیلم را جدی بگیرید! جالب است بدانیم که اصلا سنت زنهای متعدد داشتن را یونانیان آن زمان بعدها در زمان فتح ایران به ایران آوردند. نکتهی دیگر در لباس رزمآوران ایرانیست. عکسی را که از لوحهای به دستآمده از آن دوران به تصویر کشیده است اینجا میگذارم تا خود مقایسه کنید چه تحریف فاحشی در واقعیت صورت گرفته است. «يكی از نكات جالب توجه در تمام نگارههای باستانی هخامنشيان اين است كه در هيچ نگارهای، انسان برهنهای ديده نمیشود و اصولاً برهنگی از ديدگاه هخامنشيان بسيار زشت و قبيح بوده است. پروفسور گزنفون، در كتاب «از زبان داريوش»، در اين باره میگويد: «در جای ديگر، روی كاخ داريوش در تخت جمشيد، پيكرهی پهلوانی در حال كشتن شيری ديده میشود. بالاپوشی كه اين مرد هخامنشی به تن دارد، غير از فرمیست كه تا به حال دربارهی آن گفتهايم. اين بلوز بدون آستين بوده و جلو آن مانند جليقه باز است؛ و چنين به نظر میرسد كه اين پهلوان در زير جليقهی خود چيزی نپوشيده است. يا آنكه در زير آن، پيراهنی بدون آستين به تن دارد. به طوری كه از سنگنگارههای تخت جمشيد بر میآيد، قسمت پايين لباس پارسيان دو نوع مختلف بوده است. نوع اول آن كه در جلو، دارای چينهايیست كه از دو سمت راست و چپ روی ساق پاها، به صورت منحنیهايی كنار هم آويزان شدهاند و تا قسمت پشت ادامه دارند. اين نوع دامن در روی ناف با كمربند يا ليف كمر بسته ميشده. نوع دوم تنپوش يا دامنیست كه در قسمت جلو، دارای دو رديف چين چهارتايیست كه ميان آن دو، يک پليسهی چيندار منحنیشكل قرار گرفته است. به هر حال، همهی نقوش و مهرها نظر دو تكه بودن لباس هخامنشيان را تأييد میكنند.» ۱۴ بجز لباسهایی که فقط چشمان آدمها را از زیر یک پارچه شاهد هستیم، و همگی آنها ازرنگ تیره برخوردارند، کجای فیلم لباس واقعی رزمآوران ایرانی را شاهد هستیم؟ اصلا رنگهایی که ایرانیان برای لباسشان استفاده میکردند همه رنگهای روشن بوده است. و پرچم مشکی را هم اعراب به ایران آوردند. گزنفون میگوید پرچم ایران آن زمان عقابی زرین بوده با بالهای گشوده. ۱۵ «نخستين رنگهای پرچم ايران زرد و سرخ و بنفش بود. بدون آنکه نشانهای ويژه بر روی آن وجود داشته باشد. در دوران کورش و هخامنشیان نیز نشان درفش کاویانی به عنوان پرچم استفاده میشده است. درفش کاويان صرفاً افسانه نبوده و به استناد تاريخ، تا پيش از حملهی اعراب به ايران، بهويژه در زمان ساسانيان و هخامنشيان، پرچم ملی و نظامی ايران را درفش کاويان میگفتند. هر چند اين درفش کاويانی اساطيری نبوده است.» ۱۷ آقای میلر و کمپانی وارنر، که مدعی هستند فیلمشان را بر اساس یک واقعیت تاریخی ساختهاند، چرا هیچ نشانی از تاریخ در فیلم خود ندارند؟ اشکال ندارد اگر میخواهند دروغِ یک دروغگوی بزرگ (هرودت) را بهوسیلهی یک سیستم دروغسازی (هالیوود) به خورد ملت بدهند و بگویند دو و نیم میلیون نفر احمق وحشی (که معلوم نیست چگونه دنیا را در فتح خود دارند) حریف ۳۰۰ نفر متمدن و دلاور نشدند. اما واقعیات اجتماعی و رفتاری را نباید تحریف کنند. اگر آقای میلر شخصیتهایش را بر بستر یک فانتزی ساختگی میساخت نه یک رویداد تاریخی، و ادعای سخنگوی کمپانی وارنر نبود، من اینچنین برنمیآشفتم که پاسدار حقیقت گذشتگانمان باشم. روزگاری که اسکندر، و بعد از او اعراب، همهی هنر و فرهنگ یک سرزمین را سوزاندند و در مقابل، کوروش هر جا را که فتح میکرد اجازه میداد مردم آن سرزمین مذهب و فرهنگ خود را داشته باشند. مسخرهتر از همه، جاییست که کوروش، در فرمان خود، میگوید بردهداری را برانداختم و آقای میلر جابهجای فیلم نشان میدهد که بردهداری خصیصهی جدانشدنی این امپراتوری بوده است و یونانیان چقدر به این رفتار وحشیانه معترضند (چیزی که در یونان بسیار مرسوم بوده است). حالا مقایسه کنید منشورکوروش را که ۲۵۰۰ سال پیش میگوید بردهداری را برانداختم و در دوران معاصر، در همین آمریکای متمدن، تا چند دههی پیش، سیاهان بردهی سفیدان بودند. ناگفتههای دیگر را میگذارم به عهدهی دیگران. این پروژه اصلا ارزش چهار ـ پنج سال کار کردن را نداشته است. جدا از تحریفات تاریخی، فیلم از ارزش هنری هم برخوردار نیست. همهی فیلم در یک فضای استودیویی خفه ساخته شده است. در حالی که مقایسه کنید لانگشاتهای لارنس عربستان را، و عظمت و حسی که در آن فیلم به ما منتقل میشد، با لانگ شاتهای استودیویی این فیلم که هیچ شکوهی ندارد. بازیهای اغراقشده و شخصیتپردازی بشدت تیپیکال (قابل پیشبینی) و نه کاراکتری (قابل پرداخت)، فیلم را به یک فیلم فانتزی-اکشن سطحی و سبک نزدیک میکند. صحنهی آخر فیلم، شما را به یاد پردهخوانیهای ایرانی نینداخت؟ قهرمانی که در مرکز تصویر، میان کشتههای دیگر، پس از مرگش هم شکستناپذیر نشان میدهد. این کتاب را فرانک میلر ۹ سال پیش نوشته؛ ولی چرا آن موقع اعتراضی بر نینگیخته؟ چون همان بحث قدیمی سینما و ادبیات پیش میآید. سینما مخاطب بیشتری دارد و در عین حال تأثیرگذاریاش روی تماشاچی امروزی بیشتر از ادبیات است. تصویر بهتر در ذهن ما میماند تا نوشته. سینما همان تصویری را به ما میدهد که خود میخواهد، نه تصویری که هر کدام از ما در ذهن خود میسازیم. بنابراین، طبیعیست حساسیتها بیشتر باشد. بهخصوص اگر میخواهیم تصویر یک ملت را نشان دهیم. من هیچ نمیخواهم از شاهان آن دوره طرفداری کنم. قصد من افشا کردن دروغهای دروغگوهای بزرگ جدید است که اگر ساکت بنشینیم باید منتظر دروغهای بعدی آنها باشیم. پانوشتها |
نظرهای خوانندگان
سخن گفتن در مورد واقعیت تاریخی یک ملت و پیشگیری از تحریف و دروغ در مورد آن بسیار ارزنده و قابل تقدیر است اما دو نکته در این میان مغفول مانده است. و فریاد وا هویتا اصل ماجرا را به زیر کشیده است.
-- رضا ، Apr 8, 2007 در ساعت 03:41 PM1. بیایید فرض کنیم داستان این فیلم سرا پا دروغ است ، اصلا از بیخ و بن هیچ اتفاقی نیفتاده است. آیا می توانیم تمامی تاریخ را نیز سرپوش نهیم . تاریخ یک واقعیت است. در مقابل متجاوزان ، مظلومان قرار می گیرند ، اگر ما در آن جنگ بد نبوده ایم و اگر کوروش چنین و چنان بود پس ایرانی در بتخانه های هندوستان پی چه می گشت ، آغا محمد خان در اطراف و اکناف ایران دختران زیباروی را برای چه از سرسفره عقد به حرمسرای شاهانه خود به غارت می برد. تقصیرسرها و چشم های بیشمار دریده شده در تاریخ ایرانی فقط متوجه عرب ها و مغولها و افغانهاست؟ سردارافشین چگونه بابک را سرکوب کرد. چگونه است که قتل و کشتارهای گذشتگان ما چه در ایران و چه خارج از آن فراموش می شود. اگر کارگردان فیلم 300 ، حمله نادرشاه را به تصویر می کشید واکنش مان باز همان بود : تحریف تاریخ!! اگر این هست آن هم هست و هیچیک مهم تراز حق انسانی و آزادی انسان نیست. به نظر می رسد اگر بپذیریم که جنگ و کشتارهای واقعی گذشته ایرانیان را در دوران شکوه و عزتشان! می توان به تصویر کشید و فقط غرضمان از این همه اعتراض به نادرست نشان دادن تاریخ گذشته باشد آنگاه صورت مسأله زیاد عوض نمی شود. اشخاصی در گذشته ما بودند که اگر امروز به جهانیان آنان را به عنوان تاریخ خود عرضه کنیم همه متفقا آنان را شریر و قاتل خواهند نامید. اگر خشایارشا این چنین نکرد و نبود آن دیگری این چنین بوده است. مگر کدام ملتی است که بتواند ادعا کند در گذشته غرورآمیز خود قتل ها و خونریزهای شرم آوری به راه نیانداخته است.
2. گذشته از این مگر فیلم های بسیاری در مورد کشورهای مختلف دنیا ساخته نمی شود که یکی به دیگری حمله می کند انبوهی از فیلم های مربوط به جنگ جهانی و کشتار وحشتناک آلمانيان، کشتار آمریکاییان در ویتنام و به طور مشخص تر می توان نام برد از فهرست شیندلر، عمر مختار ، شجاع دل و مانند آن.آنچه مشخص است در این فیلم ها آمریکاییها ، آلمانیها ، فرانسوی ها ، انگلیسها ، اطریشها ، اسکاتلندی ها و... در برهه ای از زمان به شکل شخصیت های بسیار بد به حق یا نا حق معرفی می شوند و جالب آنکه شخصیت خوب داستان همیشه به طرزی حیرت آور یک سوپرمن و فناناپذیر نموده می شود. راستی چرا تا کنون ملت آلمان هویت خود را زیر سؤال رفته نخوانده است ، چرا آمریکاییها در مقابل انبوهی از فیلم های مربوط به جنگ ویتنام که اتفاقا بیشترینش را نیز خود آمریکاییها ساخته اند فریاد وامصیبتا و واهویتا سرنداده اند.
-- رضا ، Apr 8, 2007 در ساعت 03:41 PMتکرار این جمله شاید خسته کننده باشد اما برای من ایرانی آنچه در گذشته رخ داده است، همسان و یکدست است. افتخارات دیروزیان اعم از ادب و فرهنگ و علم و نیز ذره ای از فجایع و اعمال شرم آور آنان، تصویری قابل توجه از من را نشان نمی دهد؛ مگر آنچیزی که من اینک لحظه به لحظه و با همت و دستان خود در معرض دید جهانیان و دراین دنیا می سازم، از خود و برای خود.
من با نظر شما اقاي رضا موافق نيستم درست است كه ما در گذشته حكام ظالم داشتيم ولي اين دليل نمي شود كه فيلمي درست شود و در همه دنيا به نمايش در ايد كه ما را به صورت مردماني عقب افتاده در برابر يونانيان نشان دهد اگر هم اين جنگ واقعيت داشته است ولي به همه نكات تاريخي ان توجه نداشته اند و چرا صادقانه شكست ما را نشان نداده اند ؟ چرا ما را مثل اعراب به تصوير كشيده اند چون آنها هميشه مي خواهند ايرانيان را در برابر يونانيان كمتر نشان دهند چون تمدن خود را از يونان گرفته اند . به هر حال من هم فكر مي كنم وقتي كه در كشور ما همه چيز براي اسلام و مسلمانان است بايد هم اين اتفاق بيافتد و ما خود بايد براي نشان دادن گذشته خود تلاش كنيم تا ديگردان هم براي ما ارزش قائل شوند هنگامي كه سد سيوند را براي نابودي يادگار كوروش آبگيري مي كنند بدون توجه به اينكه با اين كار بخشي از گذشته را از بين مي برند از خارجي ها چه توقعي است .
-- maryam ، Apr 10, 2007 در ساعت 03:41 PMبحث ایشان در مورد تحریف بخشی از تاریخ ایران بوده است که دستمایه این فیلم بوده و خود کمپانی هم معتقد بوده است که بر اساس یک واقعیت تاریخی فیلم را ساخته اند. بنابراین این واقعیت تاریخی را بررسی کرده اند که چقدر با زمان مورد نظر متفاوت بوده و با غرض ورزی ساخته شده است. بنابر این بر کسی پوشیده نیست شاهان جنایتکاری هم در تاریخ ایران بوده اند و چه بسا اگر کسی جنایات آنان را بسازد هیچ ایرادی نباشد اما در این مورد خاص همانطور که در مطلب دیده می شود تاریخ تحریف شده است و با دلایلی گفته شده که این تحریف چگونه بوده است.
-- بهرام ، May 5, 2007 در ساعت 03:41 PM