مصاحبهی دِبورا سولومون با عباس کیارستمی
کیارستمی: «من فیلمِ موردِ علاقهای ندارم»
روزنامهی نیویورک تایمز ۱۱ مارس ۲۰۰۷
مصاحبهی کوتاهِ زیر که پیداست باشتاب در فرودگاهِ نیویورک انجام گرفته، مثلِ بیشترِ گفتوگوهایِ هنرمندِ بزرگمان عباس کیارستمی، هوشیارانه و طنزآمیز و خواندنی است. وقتی متنِ انگلیسی را خواندم و جایی ندیدم که کسی آن را به فارسی ترجمه کرده باشد، فکر کردم بد نیست فارسیِ آنهم برایِ دوستدارانِ کیارستمی و آثارِ زیبایش، جایی موجود باشد؛ اگرچه امروزه دیگر خوشبختانه بسیاری، بهخصوص جوانانِ ایرانی، انگلیسی میدانند.
ناصر زراعتی
عباس کیارستمی | عکس از Richard Peña
موزهی هنرِ مُدرنِ نیویورک، در این ماه، سی و دو فیلمِ شما را بهعنوانِ آثارِ هنریِ یکی از فیلمسازانِ بزرگِ زمانِ ما، بهنمایش میگذارد. بهگمانم، شما در زادگاهِ خود، تهران، کمتر مشهورید.
[آنجا] هیچکس از من انتقاد نمیکند؛ هیچکس مرا تشویق [و حمایت] نمیکند؛ هیچکس هیچ کاری با من ندارد. آنها که نیاز دارند مرا بشناسند، میدانند کی هستم.
بهعنوانِ فیلمسازی مستقل که در جمهوریِ مذهبیِ سرکوبگری زندگی میکند، آیا موردِ مزاحمتِ حکومت قرار میگیرید؟
آنها خیلی مؤدباند، اما اجازه نمیدهند فیلمهایم را نمایش بدهم.
اگر فیلمهاتان در سینماها نمایش داده نمیشود، چطور ایرانیها با آثارتان آشنا هستند؟
آنها میتوانند [نُسخههای] دی. وی. دیِ [فیلمهایم] را از بازارِ سیاه بخرند.
عجیب است که فیلمهایِ شما آثاریِ مُخالفِ حکومت تلقی شدهاند، حال آنکه بیشتر فلسفیاند تا سیاسی؛ با چشماندازهای زیبایی از روستاها... فیلمِ موردِ علاقهی من «خانهی دوست کجاست؟» است که در آن، پسربچهای تمامِ طولِ شب، برای برگرداندنِ دفترچهی دوستش که آن را اشتباهی برداشته، در جُستوجوست.
من فیلمِ موردِ علاقهای ندارم. وقتی فیلمهایِ موردِ علاقهی قدیمیام را میبینم، حتی نمیتوانم ده دقیقه از آنها را تحمل کنم. یا من تغییر کردهام، یا آن فیلمها کُهنه شدهاند.
چرا [وقایعِ] خیلی از فیلمهایِ شما تویِ اتومُبیل میگذرد؟ ازجُمله «طعمِ گیلاس» که در تمامِ طولِ آن، مردی در جادّههایِ بیرونِ شهر رانندگی میکند، بدونِ آنکه موفق شود غریبهای را بیابد تا به او برایِ خودکشی کمک کند.
اتومُبیلِ اتاقیست خصوصی و شخصی درحالِ حرکت. تنها اُتاقیست که شما میتوانید در آن بنشینید، بدونِ آنکه مهمانی [سرزده] وارد شود. من زمانِ زیادی را در اتومُبیل میگذرانم. رانندگی را دوست دارم. اگر فیلمساز نشده بودم، دلم میخواست راننده کامیون شوم.
برخلافِ بعضی هنرمندانِ ایرانی که کشور را ترک کردهاند، شما چرا تصمیم گرفتهاید بمانید؟
من خانه [وطن]ام را دوست دارم. تنها جایی که خوب میخوابم، تویِِ اتاقم در ایران است.
هنرمندان در ایران، واقعاً چگونه با محدودیتهایِ تحمیلشده از سویِ حکومت، برخورد میکنند؟
این محدودیتها آنها را خلاقتر میکند، زیرا هنر چیزِ مُثبتیست که میتوانند آن را از زندگیشان در ایران بیرون بکشند.
دربارهی رییسجمهور احمدی نژاد چه فکر میکنید؟ آیا با سیاستهایِ او موافقاید؟
فکر میکنم او نمیتواند کارش را خوب انجام بدهد. وقتی به قدرت میرسید، قول داد مشکلاتِ اقتصادی را حل کند؛ کاری که هرگز انجام نداد.
آیا شما مسلمانِ شیعه و مذهبی هستید؟
این سؤالیست بسیار خصوصی، اما اگر اصرار دارید، به آن جواب میدهم. من مذهبیِ سیاسی نیستم، اما اعتقاداتی دارم.
بسیاری از ما غربیها از شدّتِ خشونتِ بینِ شیعیان و سنّیها، متحیر ماندهایم؛ حال آنکه آنان پیروِ یک دین هستند.
این تضادی مذهبی نیست. این جنگ، جنگی اعتقادی نیست. جنگیست اقتصادی. این جنگ نتیجهی تقسیمِ نامتناسبِ پول میانِ دو طبقه از جامعه است.
شما مخارجِ ساختِ فیلمهاتان را تأمین چگونه میکنبد، درحالیکه معلوم است درآمدِ چندانی از آنها ندارید؟
مخارجِ فیلمهایم را از فروشِ عکسهایم تأمین میکنم. در سالِ 2000، در گالریِ Andra Rosen در [همین] نیویورک نمایشگاهی داشتم، اما درحالِ حاضر، تحریمِ [اقتصادی] ایالاتِ متحده برقرار است و امکانِ تبادلِ تجاری وجود ندارد.
اخذِ روادید از حکومتِ ایالاتِ متحده برایِ این سفر، دشوار بود؟
آنها با من خیلی مهربان بوند؛ به من روادید دادند. اما وقتی رسیدم اینجا، [فرودگاهِ] جان اف. کندی، دو ساعت و نیم سین جیم پس دادم.
حکومتِ ایالاتِ متحده سین جیم میکند؟
[البته] نه مثلِ شما. با این کار فقط به شما هُشدار میدهند که مُراقبتان هستند. از من پرسیدند: «مادرت چند سالش است؟ پدرت چند سالش است؟ کجا زندگی میکنی؟» من به همهی سؤالها، بامسرت جواب دادم.
[حالا،] مادرتان چند سالش است؟
مادرم 105 سالش است. او خیلی خوشبخت و آسوده است.
دربارهی فیلمهایِ شما نظرش چیست؟
وقتِ تماشایِ آنها، خوابش میبَرَد.
آیا شما همیشه عینکِ آفتابی میزنید؟
وقتی دوش میگیرم، آن را برمیدارم.
------------------------------
مطالب مرتبط با کیارستمی: شعر را بايد مصرع-مصرع نوشيد کیارستمی: وظیفه ما "دیدن" است دوربین را روشن کردم و خوابیدم
|
نظرهای خوانندگان
جالب بودنِ کیارستمی به همین هجو ظریف اش است. من از وقتی که شهرت جهانی نداشت، دوستدار فیلمهایش بودم. اما باید اقرار کنم که کارهای اخیر او نیز گاه حوصله آدم را سر می برد. حالا چی این وسط تغییرکرده است نمی دانم. شاید محدویتِ بیش از حد است که دارد باعث خفقان می شود و جلوی خلاقیت را می گیرد (برعکس آنچه که ایشان می گویند).
-- میرزا- کامنت گذار ، Mar 19, 2007 در ساعت 05:59 PMwould be nice if you translate a piece you put up the link to the original text.
-- Alireza ، Mar 20, 2007 در ساعت 05:59 PMregards
آن محدوديتهایی كه در ايران هست منجر به خلاقيت نمي شود بلكه به اختناق مي انجامد جناب عباس خان. عجیب است که فیلمسازان برجسته سالهاست کتمان می کنند که مختنق شده اند.
-- مختنق ، Mar 22, 2007 در ساعت 05:59 PMواقعا مرسي خيلي جالب و قشنگ بود ممنونم
-- elham ، Mar 31, 2007 در ساعت 05:59 PM