رادیو زمانه > خارج از سیاست > کارگردانان > درباره آدمها فیلم میسازم نه ایدئولوِژیها | ||
درباره آدمها فیلم میسازم نه ایدئولوِژیهامجتبي پورمحسن
بهروز افخمی فیلمسازی است که اهل جنجال نیست. فیلم های جنجالی می سازد نطق های جنجالی می کند اما اهل جنجال نیست. عجیب است نه؟جوان سی ساله ای که کار نیمه تمام ناصر تقوایی را تحویل گرفت آنقدر شهامت دارد که بیست سال پس از آن اتفاق بگوید شاید جوانی کرده است. او در هیات فیلمساز همیشه فیلم خودش را ساخته و اگرچه کارنامه فیلمسازی اش محدود به یک سریال و شش فیلم سینمایی است اما به یکی از فیلمسازان صاحب سبک سینمای ایران تبدیل شده است. افخمی چهار سال بطور جدی وارد عرصهی سیاست شد و نماینده مردم تهران در مجلس بود. او در این چهارسال چندبار خبرساز شد. اما چه وقتی که راست های مجلس و روزنامه های نزدیک به این جناح سیاسی ، به شلوار جین افخمی گیر دادند ،چه زمانی که در نطقی جنجالی در مجلس از آرزوهای پسرش برای زندگی در آمریکا گفت هیچگاه چهره ای جنجالی نبود. همچنان که در گفت و گوی زیر با آرامش درباره حواشی پیرامونش حرف می زند.بهروز افخمی در گفت و گو با رادیو زمانه از کارنامه کاریاش گفت. آقاي افخمي، كارنامهي شما با سريال كوچك جنگلي آغاز شد كه كار نيمه تمام آقاي ناصر تقوايي بود، آن موقع شما مدير فيلم و سريال شبكه اول سيما بوديد. بعد از اينكه تقوايي كار را نيمه تمام رها كرد ،شما كار را دست گرفتيد بعد هم در اظهارنظري گفته بوديد كه اگر آقاي تقوايي 10 سال هم ادامه ميداد نميتوانست سريال را تمام كند. دربارهي حاشيههاي "كوچك جنگلي" بگوييد. من يادم نميآيد كه در مورد تقوايي اين حرفها را زده باشم يعني به اين شدت و صراحت گفته باشم كه مثلا 10 سال طول ميكشد تا سريال ساخته شود. فقط ميدانم كه راندمان كار در روزهاي اول فيلمبرداري به كارگرداني آقاي تقوايي خيلي پايينتر از حدي بود كه در زمان معين پيش بيني شده بود. احساس كردم- درست يا نادرست - ناصر تقوايي به عنوان يك فيلمساز،خيلي وسواسي و كمال طلب برخورد ميكندكه درحقيقت شايد با شرايط فيلمبرداري و توليد برنامه در تلويزيون خيلي انطباق پيدا نميكند. يعني حاضر نيست انطباق پيدا بكند يك وسواس شخصي هم داشت و آنكه اساسا آنقدرها كه از فرهنگ مردم جنوب آگاهی داشت زندگي مردم شمال - مردم گيلك و فرهنگ به اصطلاح مردم تالش و مردم گيلان و بندر انزلي را نميشناخت. تقوايي فيلمساز خيلي وسواسي است و در مورد جنوب و بنادر جنوب و مردم جنوب ايران فيلمهاي اصيلي ساخته - فيلم ناخدا خورشيد یا آن فيلم كوتاهش فيلم خيلي زيبايي كه براي كانون پرورش فكري ساخته به نام رهايي - به هر حال فيلمهاي مستندي كه براي جنوب و مردم آن ساخته، فيلمهاي موفقي بودند كه خيلي ملموسند .اما احساس من اين بود كه در واقع تقوايي با زندگي گيلان وفرهنگ مردم شمال البرز - كه تفاوتهايي اساسي دارند با مردم جنوب احساس ناآشنايي كرده. مادرمن گيلك بوده و به همین دلیل در ميان يك خانواده اي گيلك بزرگ شدم و متوجه يك جور ناآشنايي شده بودم .
در عين حال تقوايي نسبت به اين ناآشنايي آگاهي داشت و این آگاهی باعث ميشد وسواساش خيلي شكل افراطي پيدا بكند و شكل غيرقابل تحملي در شيوههاي توليد و نتايج ناگواری در مسايل مالي و برنامهريزي به وجود آمده بود. يك حالتي بود مثل اينكه وحشت داشت و ترجيح ميداد كه اينكار را كه درست نميشناسد انجام ندهد. اين بهانهگیری در كارش بود كه عملا فكر ميكنم باعث شد با اولين ايرادگيريهايي كه ما گرفتیم، خودش قهر كرد و گفت با اين شرايط من كار نميكنم. بعد از آن آقاي تقوايي چندين كار را نيمه تمام رها كرد؟ ببينيد من خودم فيلمسازي ناصر تقوايي را خيلي ميپسندم يعني حداقل يكي دو تا از فيلمهايش را خيلي خوب ساخته - البته فيلمي كه من اصلا نميپسندم هم دارد مثل فيلم كاغذ بيخط كه فكر ميكنم اصلا فيلم خوبي نيست -اما به طور كلي فيلمسازي است كه من دوست دارم و وسواس و كمال طلبياش را هم خيلي ميپسندم. ميتوانم بگويم كه جنبههاي مختلف فيلمسازي را تا حدود زيادي از ناصر تقوايي ياد گرفتم و اصلا علت اينكه سريال كوچك جنگلي در زمان مديريت من در شبكه شروع شد و مقدمات توليدش فراهم آمد اين بود كه تقوايي از نظر من در آن موقع يكي از بهترين كارگردانهاي ايران بود و هنوز هم هست. بنابراين اينكه من در شرايطي قرار گرفتم كه مجبور شدم جاي تقوايي را بگيرم و اين كار را تمام بكنم به اين معني نيست كه فكر ميكنم كه كار او ايرادهاي جدي داشته. الان بعد از سالها ميتوانم بگويم كه شايد خشونت و سختگيري هم در تصميم من بود كه به به دوران جوانيام مربوط ميشد ، الان اگر در آن شرايط بودم حتما تصميم ديگري ميگرفتم. چطور افخمي به عنوان مدير فيلم و سريال شبكهي اول تلويزيون با فيلم جنجالي عروس وارد سينما شد؟ به هر حال فيلم عروس به خاطر كلوزآپهايي كه از بازيگر زن در آن ارايه شده بود درسينماي ايران تحولی ايجاد كرد. از نظر من تفاوت محسوسي بين كارگرداني سريال كوچك جنگلي و ساخت فيلم عروس وجود نداشت .همه چيز به اقتضائات خود داستان مربوط ميشد. البته شرايط اجتماعي هم تغيير كرده بود يك جوري در واقع بعد از رحلت امام به نظر ميآمد تحولي در جامعه در حال رخ دادن بود. نسل جواني داشت به عرصه ميرسيد كه اعتقادش به انقلاب، به آن شكلي كه ما اعتقاد داشتيم نبود .من فكر ميكردم كه اينها در آن داستان منعكس است داستان خوبي كه حال و هواي وضعيت آن دوران را بيان ميكند. خب طبيعتا در اين داستان زني بود و يكسري مسايل مربوط به ازدواج و عشق و ... داشت و ما هم براساس اقتضائات آن داستان كار كرديم. اينكه من كلوزآپ گرفته باشم از بازيگر زن چيزي نبودكه به نظرم كار غيرعادي باشد . من بعد از اينكه فيلم ساخته شد و نمايش داده شد فهميدم كه ظاهرا از يك خط قرمزي عبور كردم و يك چيزهايي به نظر ميآمد كه از لحاظ بعضيها لااقل ممنوع بوده است ولي اين بعضيها خوشبختانه در اقليت بودند يعني تصميم گيرندگان در دستگاه به اصطلاح مميزي فيلم در وزارت ارشاد همان موقع هم اين احساس را نداشتند كه فيلم خيلي كار عجيب و غريبي كرده و براي همين هم به آن اجازهي نمايش داده شد. نه، منظور من مقايسه افخمي كارگردان كوچك جنگلي و افخمي كارگردان عروس نبود. به هر حال شما به همراه فيلمسازاني نظير مخملباف كه نظريه نفر سوم را در آن سالها مطرح كرد مدافع يك نوع سينماي انقلابي بوديد. چطور شد كه افخمي، مدير فيلم و سريال شبكهي اول فيلم عروس را ساخت ؟ كلوزآپهاي فیلم مشكلاتي را هم براي بازيگرانش ايجاد كرد،نه؟ نه، واقعا هيچ مشكلي براي بازيگران به وجود نيامد و براي خود من هم مقايسه با مخملباف، فكر ميكنم مقايسهي درستي نيست. سابقهام هم قابل مقايسه با آقاي مخملباف نيست. من قبل از انقلاب هم در واقع فيلمسازي ميخواندم. در كلاسهاي كانون پرورش فكري آموزش فيلمسازي را شروع كردم در دوراني كه عباس كيارستمي در كانون پرورش فكري كار ميكرد و فيلمهايي ميساخت دربارهي كودكان ،و اسفنديار منفردزاده،رييس بخش آموزش فيلمسازي بود كه در واقع يكي از كساني بود كه به ما سينما ياد ميداد. در سال 54 رفتم به مدرسه عالي تلويزيون و سينما. اينكه من آدم مذهبي بودم و اعتقادات شخصي مذهبي داشتم ربطي نداشت به رفتارهايي بعضي از بچههایيكردند كه بعد از انقلاب آمدند به طرف سينما.اينها با يكسري تعصبات و نوعي ناآشنايي دربارهي فيلمسازي و فضاي سينما آمدند و كارها و رفتارهايي كردند كه باعث ناراحتي شد و بعضي وقتها رفتارهاي مسخرهاي از آنها سر زد که بعد مجبور شدند به خاطر آن رفتارها عذرخواهي كنندو بعدهم شايد از آن طرف بوم افتادند. امثال آقاي مخملباف كه همچنين وضعيتهايي راتجربه كردند و از سر گذراندند بالاخره عالم خودشان را داشتند. من اصلا چنين تحولاتي نداشتم .
من قبل از انقلاب علاقمند به فيلمسازي بودم در مدرسهاي درس خواندم كه يكي از شيكترين مدرسههاي سينمايي منطقه بود و بعضي شيوههاي زندگي را كه براي امثال آقاي مخملباف اصلا به كلي ناآشنا و يا حيرت انگيز بود من پيش از انقلاب ديده بودم و به آنها عادت كرده بودم. البته خودم اهل آن رفتارها نبودم ولي دعوايي هم با كسي نداشتم خلاصه ميخواهم بگويم كه سابقهي من شباهتي به آقاي مخملباف ندارد و نوع فيلمسازي من هم از كوچك جنگلي تا عروس تفاوتي نكرده، من آدمي هستم كه هميشه سعي كردم داستاني را كه فكر ميكنم خوب نوشته شده ،خوب بسازم و خوب تعريف كنم. بعد از عروس، "روز فرشته" و "روز شيطان" را ساختيد. "جهان پهلوان تختي" اما دومين پروژهي نيمه تمامي بود كه به دست گرفتيد. براي دومين بار شما كار نيمه تمام يك كارگردان را كاملا دگرگون كرديد. چرا فيلم "جهان پهلوان تختي" كه قرار بود فيلمي تاريخي باشد ،تحت كارگرداني شما به فيلمي تريلر تبديل شد؟ بله ممكن است كه جهان پهلوان تختي به عنوان تريلر یا فيلم نوآر تعريف شود. يك چيزي شبيه فيلمهاي كارآگاهي. ولي اين شايد از روي ناچاري بود چون به هر حال فيلمسازي علي حاتمي، فيلمسازي خيلي خيلي شخصي و خاص خودش بود. فكر نميكنم هيچ فيلمسازي در ايران بتواند- حتي اگر سعي كند- اداي علي حاتمي را دربياورد و موفق باشد. علي حاتمي يك دنياي خيلي شخصي داشت كه دنياي تختي را خوب فيلم ميكرد. او روشهاي خاص خودش را هم داشت و اساسا گذشته از اينكه در طراحي صحنه و صحنهآرايي فيلمهايش خودش عامل اصلي بود يك عتيقه شناس هم بود و موزهاي ازاشياي قديمي ايران داشت. در ديالوگنويسياش هم شايد بايد گفت عتيقهشناس بود و گوهرشناس. موقعي كه تكميل فيلم جهان پهلوان به من پيشنهاد شد يك مقداري كه راجع به موضوع فكر كردم فهميدم كه به هر حال كار علي خاتمي را نميشود تقليد كرد. فهميدم كه در حقيقت دو تا تصميم بايد بگيرم. اول اينكه بخواهيم اين كار را همينطور متوقف و تعطيل كنيم. راه دوم اينكه من فيلمي بسازم كه آن بخشهايي كه علي حاتمي ساخته مثل يك يادگاري در فيلم درج شود و ديده شود.حالا اگر شما جهان پهلوان تختي را ديده باشيد حتما يادتان هست نماهايي كه علي حاتمي گرفته به بهانههاي مختلف به عنوان فيلمها و نماهايي كه يك فيلمساز مرحوم و از دست رفته گرفته در فيلم جهان پهلوان تختي ديده ميشود.اما در همين حد،يعني به عنوان حفظ اين يادگاري و به عنوان اينكه بالاخره اين پروژه - پروژهي تعطيل شده و مدفون شدهاي نباشد، من قبول كردم اين كار را انجام بدهم. منتها ميدانستم نميتوانم كار علي حاتمي را تقليد كنم .بايد فيلم خودم را بسازم و سعي كنم آن بخشي از كار علي حاتمي كه بالاخره گرفته شده و قابل ديدن است در فيلم باشد و همين كار را هم كردم. "جهان پهلوان تختي" اگرچه از نظر كارگرداني يكي از بهترين آثار شماست اما چندان با استقبال تماشاگران مواجه نشد. چرا؟ فكر ميكنم كه فيلم از جنبههايي براي كساني كه در تاريخ ورزش كشتي پهلواني ميخواهند يك تاريخ پر از حماسهي پهلواني ببينند دلسرد كننده است در واقع فيلم نشان ميدهد كه تاريخ كشتي پهلواني در ايران از قديم تا به حال همان قدر كه همراه با حماسه بوده و همراه با مردانگي؛ از يك جنبهي ديگر همراه با خيانت و زيركشي و مسموم كردن رقبا و كشتن و توطئه كردن عليه رقيب بوده است.يعني همان قدر كه ميتوان در اين عرصه مردانگي و پهلواني پيدا كرد خيانت و نامردي هم ميتوان پيدا كردو اين مسالهای نيست جامعهي ورزش و ورزش پهلواني علاقه داشته باشند به اين جنبههاشود. اگر در فيلم "عروس" نميدانستيد كه داريد از خط قرمز عبور ميكنيد، در فيلم "شوكران" فكر ميكنم آگاه بوديد كه داريد از يكسري خط قرمزها عبور ميكنيد. بله، فكر ميكنم ميدانستم شوكران فيلم جنجالي خواهد شد. يعني شايد بتوان گفت همان كاري كه در عروس اتفاق افتاد اينبار با كمي تجربه و شناخت و آگاهي نسبت به اينكه اين فيلم احتمالا مساله ساز خواهد بود تكرار شد. يعني دقيقا دربارهي مسايلي فيلم ساختيم كه شايد مردم دوست نداشتند مستقيم راجع به اين مسايل فكر كنند و يك جورهايي تكان دهنده و ناخوشايند بود كه باعث جنجال هم شد. فكر ميكنيد نمايندگي شما در مجلس، در اعتراضاتي كه پيرامون اين فيلم شكل گرفت نقش داشت؟ من واقعا فكر نميكنم خيلي مربوط باشد يعني فكر ميكنم فيلم بعضي از تماشاگران را ناراحت و متوحش ميكرد و بعضي از پرستارها شايد تحت تاثير جريانات سياسي بودند اما خيليهاي ديگر اصلا نگران اين بودندكه تصويري كه از پرستار در فيلم عرضه ميشود تصويري ناخوشايند و مثلا نگران كننده است كه البته خيليها فيلم را نديده بودند بلكه دهن به دهن شنيده بودند و حرفها به اصطلاح يك كلاغ و چهل كلاغ شده بود. ما جلسهاي گذاشتيم و نمايندههاي انجمن صنفي پرستاران و پرستارها را دعوت كرديم . حدود 500-400 نفر فيلم را ديدند و بعد از اينكه فيلم را ديدند خيلي نظرات تغيير كرد. در واقع اينها فكر ميكردند فيلم به قصد توهين و تحقير و كم ارزش جلوه دادن شخصيت پرستارها ساخته شده، در حالي كه وقتي فيلم را ديدند متوجه شدند كه اين طور نيست اما در هر حال اگر جنبهي آزار دهندهای در شوكران هست فكر ميكنم همان با ارزش است. اگر ارزشي داشته باشد براي اين است که كسي را فريب نميدهد و عين حقيقت است و ممكن است بعضي از حقيقتها براي تماشاگران قابل تحمل نباشد. به نظر ميرسد فيلم "شوكران" به نوعي به برخورد شرع و عرف ميپردازد. اين مساله به خود مردم بر ميگردد. آدم اگر شرع را به نفع خودش تفسير بكند يا فرض كنيد عرف به معناي اين باشد كه آن جنبههايي از شرع كه مورد پسند مردم نيست ناديده گرفته شود و آن جنبههايي از شرع كه مورد علاقهي مردم است خيلي برجسته شود و...اینها به خود آدمها برمی گردد.من درباره آدمها فيلم ميسازم نه دربارهي عقايد و ايدئولوژيها. فكر ميكنم فيلم سازي يعني پرداختن به داستانهايي دربارهي آدمهایی كه اين تقسيمات را به وجود ميآورند. چيزي به اسم عرف،محصول رفتار و تعامل اجتماعي آدمهاست. يك برداشت تنگ نظرانه از شرع هم باز محصول آدمهايي است در يك دورهي خاص با يك فرهنگ خاص. من فكر ميكنم شوكران دربارهي آدمهاست درباره آدمهايي كه خودشان را گول ميزنند و از ديگران سو استفاده ميكنند. خودشان را فريب ميدهند و حتي از خودشان هم سو استفاده ميكنند و بعد متوجه ميشوند كه زندگي خودشان را تلف كردهاند و اگر كه اين جنبهي ويران گرانه يا خود ويرانه گرانهي رفتار آدمها زياده از حد صريح است اما به هر حال يك فيلم ايدئولوژيك يا سياسي نيست .يعني نميشود اين جنبه يا اين جهتگيري از فيلم را ترجمه كرد و مثلا يك جهتگيري يا به اصطلاح تفسير سياسي كرد. ساخت فيلم "گاو خوني" خيلي از اهالي سينما را متعجب كرد. چرا كه شما كارگرداني هستيد كه معمولا به سينماي داستاني علاقمنديد، چه طور شد كه در "گاو خوني" به سمت سينماي شاعرانه رفتيد؟ گاو خوني يك فيلم داستان گو است و داستان سر راستي هم دارد. اين داستان در حقيقت از زبان آدمی که گرفتار ماليخولياست روایت میشود و بيان وضع آدمی است كه در حقيقت در يك جور پريشاني منجر به جنون دارد زندگي ميكند. يعني از آن نظر كه قهرمانش اوضاع غير عادي دارد داستان خاصي دارد . ولي از اين نظر كه او دارد سعي ميكند داستانش را به سر راستترين شكل تعريف بكند به نظرم داستان سر راستي است. داستان سر راستي در مورد آدمي كه در موقعيت پيچيده و پر ابهامي قرار گرفته است. اما گذشته از اين تغييري كه شما ميگوييد با گاو خوني اتفاق افتاده - و شايد از قبل هم زمينه داشته - فيلم مورد استقبال تماشاچيها قرار نگرفت به دليل شايد پيچيدگي یایی باشد که در فیلمهای دیگر هم وجود داشت يك نمونه همان جهان پهلوان تختي است كه شما به آن اشاره كرديد . به طور كلي ميتوانم بگويم به نظر ميآيد در سالهاي اخير يعني در 15-10 سال اخير تغييراتي در كل سينما به وجود آمده است. و اگر آدم خودش را با شرايط جديد منطبق نكند و ضرورتهاي شرايط جديد را نفهمد و همان جوري فيلم بسازد كه مثلا (20 سال) پيش فيلم ميساخت احتمالا تبديل به موجود خسته كنندهاي خواهد شد. از پروژهي "فرزند صبح" بگوييد. فيلمي كه دربارهي زندگي امام خميني است. چرا ساخت اين فيلم اينقدر طول کشید؟ فرزند صبح يك جذابيت اصلي دارد، يك چيزي كه تا حالا در سينماي ايران امتحان نشده . اينكه ما اجازه داديم كه بازيگر اصلياش يعني همان كه نقش كودكي امام را بازي ميكند در طول فيلم بزرگ شود يعني از حدود چهار سال و نيم تا هفت سال و نيم تفاوت سن پيدا ميكند. اين تفاوت باعث ميشود كه ما ببينيم قدش بلند ميشود . اين البته براي ما از لحاظ فشارهايي كه آوردند خيلي گران تمام شد. وگرنه به هر حال فيلمبرداري لازم بود در يك دورهاي تعطيل بشود. براي اينكه اين بازيگر خردسال روح ا.. .بزرگ شود،مجبور بوديم اين دوره را طي كنيم. جنجالهايي هم دربارهي بازي هديه تهراني در نقش مادر امام بوجود آمد. هنوز هم قرار است هديه تهراني اين نقش را بازي كند؟ اصلا من از همان اول هم گفتم خانم تهراني نقش مادر امام را بازي نميكند. كساني كه نسبت به اين مساله اعتراض كردند اگر از خود ما ميپرسيدند ميفهميدند نقش مادر امام را خانم سحر دولتشاهي بازي ميكند. هيچ وقت قرار نبود خانم هديه تهراني نقش مادر امام را بازي بكند چون او نقش زني به نام نهنه خاور را بازي ميكند كه يك دورهاي دايهي امام بوده يعني در غيبت مادر امام از او نگهداري ميكرده و من فكر ميكنم بعضي از كساني كه اين جنجالها را راه انداختند دلسوز بودند و از علاقهمندان شخصيت امام. دليلي نداشت كه اين قدر هيجان به خرج بدهند در مورد اينكه كدام بازيگر نقش چه كسي را بازي ميكند. بالاخره بازيگر حرفهای ، اگر كار خوب انجام بدهند يعني اگر بازيگرهاي خوبي باشند ميتوانند هر نقشي را بازي بكنند صرف نظر از اينكه حالا در اين فيلم بخصوص خانم هديه تهراني نقش مادر امام را بازي نميكنند، ولي اگر هم اين كار را ميكرد هيچ عيبي نداشت .به شرطي كه نقش را خوب بازي كند و خوب از آب در بيايد. ساخت "فرزند صبح" كي تمام ميشود؟ بيش از 80 درصد فيلمبرداري فرزند صبح انجام شده. فقط يك صحنهي پاياني داريم كه شامل يك جنگ و درگيري در خانهي قديمي امام است. يعني در دكوري كه ساختيم و بايد در بهار فيلمبرداري شود . الان به دليل اينكه برگ روي درختها نيست، نميشود فيلمبرداري كرد و اين صحنه يك كمي مفصل هم است. فكر ميكنم در ارديبهشت و خرداد فيلمبرداري فيلم تمام شود ولي كارهاي فني اش طول می کشد. به خاطر اينكه فيلم سوپر 35 ساخته شده و اين شيوهاي است كه در ايران متداول نيست اما به هر حال اميدوارم فيلم را براي جشنواره فجر سال آينده بتوانيم برسانيم. آقاي افخمي، دوباره به سياست بر ميگرديد؟ اميدوارم كه ديگر هيچ وقتي در اين زمينه تلف نكنم . البته خب يك مقدار رفاقتها و به اصطلاح مناسباتي كه با بعضي از دوستان در عرصهي سياست داريم باعث ميشود كه براي فيلمهاي تبليغاتي آقاي كروبي اگر كه ايشان مايل باشد كه دوباره كانديداي رياست جمهوري باشد من در خدمتشان باشم يعني كمك بكنم براي ساخته شدن فيلمهاي تبليغاتي شان. منتهايش من قول ميدهم كه در سياست دخالت نكنم. حتا در نقش راه اندازي تلويزيوني مثل "صبا"؟ بله . الان اگر از من بخواهند من ديگر حوصله و وقتش را ندارم. فكر ميكنم به وجود آمدن يك شبكهي خبري مستقل از حكومت و بيطرف لازم بود يعني مردم الان نه به مثلا صداي آمريكا اعتماد دارند و نه به برنامههاي خبري تلويزيون خودمان صد در صد اعتماد ميكنند. شايد يك بنگاه خبري مستقل لازم باشد كه به نظر بيايد هم تحت فشار مصالح و مناسبات حكومتي نيست و هم از آن طرف دشمني و عداوت با مردم و حكومت ايران ندارد. چنين شبكهاي خوب است كه وجود داشته باشد. ما فكر ميكرديم شبكهي صبا يك چنين شبكهاي خواهد بود يعني نه مثل صداي آمريكا دشمني با ملت ايران نشان ميدهد و نه مثل تلويزيون و صداي رسمي حكومت خيلي بر اساس مصالح سانسور ميشود. يك چيز مستقل و قابل اعتماد كه راست ميگويد و نفرت هم نشان نميدهد از حكومت يا نسبت به ملت بغض ندارد. اما يك چنين چيزي را نخواستند. خب من هم كه علاقهي اصليم اين نبود حالا به هر حال اين برنامه و پروژه را فراموش كرديم و ديگر اگر از من بخواهند چون ديگر دوباره برگشتم به كار اصليم و علاقهي اصليم كه فيلم سازي است ،خودم نميتوانم در يك چنين كاري درگير شوم ولي فكر ميكنم صلاح ملت و حاكميت است كه اجازه بدهد چنين شبكهي مستقل خبري يا بیش از يك شبكهي مستقل خبري به وجود بيايد. در يكي از نطقهاي جنجاليتان در مجلس گفته بوديد كه پسرتان از شما پرسيده كه كي دورهي نمايندگي تان تمام ميشود تا به آمريكا برويد. او هنوز هم دوست دارد كه به آمريكا برويد؟ يكي از بچههاي من خيلي علاقهمند بود به رفتن به آمريكا و هنوز هم علاقهمند است. موقعي كه پسر وسطيم اين حرف را زد دو تاي ديگر هم دوست داشتند بروند، ولي بعدا طي يك دورهي يكساله كه در دبي زندگي كردند آن دو تا به شدت بدشان آمد از زندگي در يك كشور خارجي. اين يكي هم فكر نميكنم كه ديگر خيلي شيفتهي زندگي خارج از ايران باشد. ولي البته وقتي ازش ميپرسم هنوز خودش ميگويد من دوست دارم در آمريكا زندگي كنم و خيلي راحت خواهم بود و نميترسم از تنهاييومسايلي كه در يك كشور خارجي اتفاق ميافتد. خودتان چي؟ من هيچ وقت علاقه نداشتم در خارج از ايران زندگي كنم. |
نظرهای خوانندگان
این جناب «بهروزخان افخمی»، دروغ میگوید مثل «آهو»!
-- حسین ، Mar 9, 2007 در ساعت 08:05 PMایشان فرمودهاند: « آقاي كروبي اگر كه ايشان مايل باشد كه دوباره كانديداي رياست جمهوري باشد من در خدمتشان باشم يعني كمك بكنم براي ساخته شدن فيلمهاي تبليغاتي شان. منتهايش من قول ميدهم كه در سياست دخالت نكنم...»(البته به ایراد دستوری جمله اصلا کاری نداریم)، اما گویا بهروزخان یادشان رفته که با انگیزه«سیف الله داد» شدن رفت و فیلم سرلسر شعارهای کذب کروبی را ساخت و آخرش هم رای گیرشون نیومد.
وای! چرا بعضیها مثل آب خوردن یعنی به راحتی آب خوردن، ژست میگیرند؟«قول میدهم در سیاست دخالت نکنم.»
افخمی که به «محسن مخملباف» طعنه میزند و میگوید برای مردم فیلم میسازم و نه ایدئولوژی، پس ماجرای فیلم سفارشی – دولتی«فرزند صبح»چیست؟
قسم حضرت عباس را باور کنیم، یا دم خروس را؟
مرد مومن مسجد ندیده!
بازهم به مرام محسن مخملباف که رفت در افغانستان و 4 تا مدرسه ساخت، رفتی پیش آقایون روحانی در مجلس...به این موضوع هم میشه گیر نداد؛ اما بفرمایید در این 4 سالی که قبول زحمت وکالت کرده بودید، چه گلی به سر مردمی را که ازش دم میزنید زدید؟
حالا فیلم ساختن برای مردم پیشکش!
http://karaa.blogfa.com
ایشان خوب خودشان را با شرایط متفاوت تطبیق می دهند .
-- siavash ، Mar 9, 2007 در ساعت 08:05 PMدیگه یواش یواش برین با جواد شمقدری و سجادپور و امثال اونها هم مصاحبه کنین دیگه که از خودشون واسه تون تعرف کنن. فرق شما با سوره و جام جم چیه؟ این همه فیلمساز جوون تو ایران حرف واسه گفتن دارن، شما این مارمولکها رو علم می کنین؟
-- هوشنگ طاهری ، Mar 12, 2007 در ساعت 08:05 PMآقای بهروز افخمی فاصله ی شما با ناصر تقوایی بزرگ بسیار است . من سر صحنه ی کوچک جنگلی بودم و با آمدن شما بیرون آمدم . یادتان هست وقتی جلسه گذاشتید تقوایی درباره ی مشکلات کار توضیح بدهد جمع شدید و شعار سر دادید و صلوات فرستادید و حالا هم که بوی تغییر میآید دارید رنگ عوض میکنید .پس از سه سال تدارکات و نوشتن ناصر تقوایی را با اعصاب خورد خانه نشین کردید و سپس یک نویسنده ی خودی آوردید هر آنچه باید تغییر دادید. اما غافل از اینکه مردان بزرگ راههای جدید میابند و تقوایی که آمد و با کسانیکه از سریال میرزا بیرون آمده بودند فیلم درخشان ناخدا خورشید را ساخت تا بگوید ناتوانی او را کنار نگذاشت بلکه سانسور کنار گذاشت . شما یک آدمی هستید که میتوانید در سیستمی که سوسن تسلیمی را به تبعید فرستاد زن خوشگل بیارید و چون جامعه دارد منفجر میشود شوکران بسازید و چون هیچ کس دیگری حق ندارد فیلم سیاه بسازد شما سوپاپهای نمایش دموکراسی در ایران فیلم سیاه گاو خونی را بسازید و اکران بگیرید و بگویید ناصر تقوایی یکی دوتا فیلم خوب دارد ها....ها.....ها. ناصر تقوایی جوانکی که تازه از آبادان به تهران آمده بود آرامش در حضور دیگران را با آنهمه تفاوت و فاصله با سینمای ایران ساخت . آیا اهل تهران بود ؟ آیا تیمسار ارتش بود؟ نفرین و صادق کرده و دایی جان ناپلئون را نیز اضافه کنید لطفا . حتی ای ایران اثر درخشانیست درباره ی انقلاب ایران و با اینکه آرشیو رادیو فیلم را نیمه تمام گذاشت باز هم تنها فیلم درست درباره ی این انقلاب است که سانسور شد و نمایش نگرفت . کاغذ بی خط را هم لطفا بیست سال دیگر تماشا کنید. آقای نماینده ی مجلس لطفا پاسخ بدین شما که حق دارین سریال امام خمینی را با دستمزدهای کلان سالهای سال ادامه بدهید چرا چرا چرا وقتی در دوران شما فیلم درخشان چای تلخ ( که به جنگ میپردازد) به کارگردانی ناصر تقوایی را تعطیل میکنند رسیدگی نکردید . آیا شمایان که بودجه های میلیاردی برای آقای درویش هماهنگ میکنید نتوانستید یک فیلم 300 میلیون تومانی را برای تقوایی هزینه کنید و همین تقوایی باز برای تصویب هنر تعزیه در یونسکو در یک هفته 62 دقیقه فیلم ساخت ضمن اینکه تعزیه خوان هم نیست . پس میتواند. اما همین فیلم تعزیه را تله ویزیون جمهوری اسلامی شما قابل پخش ندانست چون شمر و امام حسین برابری میکنند! تاریخ زنده است برادر من ....تاریخ زنده است.
-- بدون نام ، Mar 18, 2007 در ساعت 08:05 PMبدنبود بهتربود عکس چند تااز عکسهای فیلماشم بود
-- بدون نام ، Jun 29, 2007 در ساعت 08:05 PMدر کارنامه اقای افخمی اثر درخشانی وجود ندارد ، شاید برخی از این رو بعضی از اثار ایشان را درخشان می دانند که در زمانهای خاص به سوژه هایی که هیچ کس اجازه ی بیانش را نداشت پرداخته است .
-- فرشاد ، Sep 1, 2007 در ساعت 08:05 PMدر مورد کاغظ بی خط هم باید بگویم که از زیباترین فیلم های ایران است، که برای سازنده ی شوکران درک ان خیلی سخت است.