رادیو زمانه

تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۳۸۵
‌نگاهی‌ به‌ رويكرد فيلمسازان‌ ايرانی‌ به‌ سينمای‌ جنگ‌

‌بازگشت‌ سينمای‌ ايران‌ به‌ جبهه‌

مجتبی پورمحسن


پرویز پرستویی در صحنه ای از فیلم آژانس شیشه ای

به‌ گواه‌ تاريخ‌ در ايران‌ هميشه‌ سينما پيش‌ و بيش‌ از بقيه‌ي‌ هنرها تحت‌ تاثير تغيير دولت‌ها و تبعا تغيير نگرش‌ حكومت‌ به‌ فلسفه‌ي‌ وجودي‌ هنر بوده‌ است. اوايل‌ دهه‌ي‌ شصت‌ جامعه‌ سينمايي‌ ايران‌ نيز تحت‌ تاثير بقيه‌ گروه‌هاي‌ جامعه، “تسويه‌ حساب‌ با گذشته” را اولويت‌ اول‌ نگاه‌ خود قرار داد. سينماي‌ اين‌ دوره‌ كه‌ با ظهور چهره‌هاي‌ جديدي‌ همچون‌ مخملباف‌ همراه‌ بود فيلمسازاني‌ مثل‌ مهدي‌ فخيم‌ زاده‌ را نيز به‌ همراه‌ داشت. از يكسو مخملباف‌ با ساخت‌ فيلمهايي‌ مثل‌ “بايكوت” ارادت‌ خود به‌ انقلاب‌ اسلامي‌ را ثابت‌ كرد و از سوي‌ ديگر فخيم‌ زاده‌ در فيلم‌ “تشريفات” به‌ تحسين‌ روحيه‌ي‌ انقلابي‌ پرداخت.

اگرچه‌ مخملباف‌ بعدها راهش‌ را از نگاه‌ حكومتي‌ جدا كرد اما فخيم‌ زاده‌ همچنان‌ همراه‌ خوبي‌ ماند. از همين‌ رو بود كه‌ پس‌ از فروپاشي‌ شوروي، فيلم‌ “تاواريش” را ساخت. با آغاز جنگ‌ ميان‌ ايران‌ و عراق‌ سياست‌ ایران در عرصه‌ي‌ سينما بر ساخت‌ فيلمهاي‌ جنگي‌ به‌ منظور تهييج‌ روحيه‌ي‌ شجاعت، دلاوري‌ و ميهن‌ پرستي‌ متمركز شد. همزمان‌ با شبكه‌ي‌ اول‌ تلويزيون‌ ايران‌ كه‌ فيلمهاي‌ عصر جمعه‌اش‌ را به‌ فيلمهاي‌ پارتيزاني‌ اروپاي‌ شرقي‌ اختصاص‌ مي‌داد، ساخت‌ فيلمهاي‌ جنگي‌ با جهت‌گيري‌ “كماندويي” در اولويت‌ قرار گرفت. “عقابها” كه‌ هنوز هم‌ يكي‌ از پرفروش‌ترين‌ فيلمهاي‌ تاريخ‌ سينماي‌ ايران‌ است‌ شاخص‌ترين‌ فيلم‌ جنگي‌ در اين‌ سالها بود. اگر مخملباف‌ در دوره‌ي‌ اول‌ همگرايي‌ ايدئولوژيكي‌ با حكومت‌ داشت، در عوض‌ ساخت‌ فيلمهايي‌ نظير “عقابها”، “كاني‌ مانگا” و “پلاك” پاسخي‌ به‌ عطش‌ ماجراجويانه‌ي‌ كساني‌ بود كه‌ در خانه‌ نشسته‌ بودند و اخبار جنگ‌ را از راديو و تلويزيون‌ پيگيري‌ مي‌كردند.

اگرچه‌ تعداد فيلمهاي‌ جنگي‌ فاقد ارزشي‌ كه‌ در اين‌ سالها ساخته‌ شد به‌ حدي‌ بود كه‌ گاهي‌ حتا صداي‌ مسوولان‌ فرهنگي‌ را هم‌ در مي‌آورد و مثلا به‌ خاطر “خالي‌ بندي‌ مفرط” در كماندو بازي‌ در “پلاك” كارگردان‌ اين‌ فيلم‌ را مدتي‌ از فيلمسازي‌ محروم‌ كردند. اما در همين‌ سالها فيلمسازاني‌ مثل‌ ابراهيم‌ حاتمي‌ كيا، رسول‌ ملاقلي‌ پور و كمال‌ تبريزي‌ نگاه‌ متفاوتي‌ به‌ جنگ‌ داشتند. نگاهي‌ كه‌ پس‌ از پايان‌ جنگ‌ مورد توجه‌ دولتمردان‌ ايراني‌ قرار گرفت. نسل‌ جديد فيلمسازان‌ كه‌ آنها را كارگردانان‌ پرورش‌ يافته‌ توسط‌ انقلاب‌ مي‌ناميدند موقعيت‌ انسان‌ را در جنگ‌ مورد تحليل‌ قرار مي‌دادند. هر چند نگاه‌ انساني‌ اين‌ فيلمسازان‌ گاهي‌ با رويكردي‌ منفي‌ به‌ جنگ‌ همراه‌ بود و آنان‌ را به‌ فيلمسازاني‌ معترض‌ تبديل‌ مي‌كرد اما به‌ هر حال‌ مسوولان‌ فرهنگي‌ كه‌ به‌ سينماي‌ جنگ‌ نگاهي‌ “ارزشي” داشتند همچنان‌ توجه‌ ويژه‌اي‌ به‌ “سينماي‌ دفاع‌ مقدس” داشتند. سينمايي‌ كه‌ به‌ زعم‌ آنها، بازتاب‌ “حماسه”هايي‌ بود كه‌ توجيه‌ كننده‌ حفظ‌ نظام‌ مي‌شد.

انتخابات‌ دوم‌ خرداد همچون‌ ديگر تحولات‌ سياسي‌ پيش‌ از همه‌ تاثيرش‌ را بر سينما گذاشت. افشاگري‌ همكاري‌ مسعود كيميايي‌ با گروه‌ سعيد امامي‌ توسط‌ يك‌ روزنامه‌نگار، هر چند جنبه‌اي‌ سياسي‌ پيدا كرد اما باعث‌ آزاد شدن‌ انرژي‌ پنهاني‌ شد كه‌ ساخت‌ فيلمهايي‌ سياسي‌ نتيجه‌اش‌ شد. “متولد ماه‌ مهر” و “اعتراض” از برجسته‌ترين‌ فيلمها در اين‌ زمينه‌ بودند. فيلمهايي‌ كه‌ در آنها تحولات‌ سياسي‌ روزمره‌ نظير واقعه‌ي‌ كوي‌ دانشگاه‌ مورد توجه‌ قرار مي‌گرفت. در حالي‌ كه‌ سينماي‌ جنگ‌ در نيمه‌ي‌ اول‌ دهه‌ي‌ هفتاد به‌ سينمايي‌ معترض‌ تبديل‌ شده‌ بود با تحولات‌ سياسي‌ و تولد سينمايي‌ كه‌ به‌ مسايل‌ اجتماعي‌ روز مي‌پرداخت، سينماي‌ جنگ‌ به‌ حاشيه‌ رانده‌ شد و عده‌اي‌ آن‌ را منحصر به‌ خود كردند؛ آنهايي‌ كه‌ از سينماي‌ جنگ، فيلمهايي‌ با كاركرد پروپاگاندايي‌ انتظار داشتند. نمونه‌هايي‌ كه‌ در دهه‌ي‌ شصت‌ خواهان‌ زيادي‌ داشت. فيلمهايي‌ كه‌ در آنها هميشه‌ ايراني‌ها پيروز بودند و عراقي‌ها همچون‌ لشكر كفر نابود مي‌شدند. اما بديهي‌ بود كه‌ سالها پس‌ از پايان‌ جنگي‌ هشت‌ ساله، مردم‌ علاقه‌ي‌ كمتري‌ به‌ تماشاي‌ “حماسه”ها داشته‌ باشند. تنها چيزي‌ كه‌ مي‌توانست‌ هنوز توجه‌ آنها را نسبت‌ به‌ جنگ‌ جلب‌ كند نمايش‌ زواياي‌ پنهان‌ وجود كساني‌ بود كه‌ در جنگ‌ جنگيده‌ بودند و مثل‌ همه‌ي‌ آنها كه‌ توي‌ شهرهايشان‌ زندگي‌ عادي‌شان‌ را مي‌كردند احساسات‌ متناقضي‌ داشتند. نگاهي‌ كه‌ در دوره‌ي‌ هشت‌ ساله‌ي‌ رياست‌ جمهوري‌ خاتمي‌ از نظر سياسي‌ در اقليت‌ قرار گرفته‌ بود چنين‌ برداشتي‌ از جنگ‌ را برنمي‌تافت.

بنابراين‌ آنها حتا فيلمسازاني‌ همچون‌ حاتمي‌ كيا را كه‌ زماني‌ يكي‌ از فيلمسازان‌ رسمي‌ نظام‌ محسوب‌ مي‌شد در گروه‌ غير خودي‌ قرار دادند. در اين‌ سالها سينماي‌ حاتمي‌ كيا و ديگر فيلمسازان‌ جنگ‌ با اين‌ استدلال‌ كنار زده‌ مي‌شد كه‌ جامعه‌ ديگر نمي‌خواهد قصه‌ي‌ پدرها را بشنود.

بر همين‌ اساس‌ بود كه‌ فيلمهاي‌ عاشقانه‌ي‌ كم‌ ارزش‌ در كنار فيلمهاي‌ كمدي، جريان‌ اصلي‌ سينماي‌ بدنه‌ در دوره‌ي‌ دوم‌ رياست‌ جمهوري‌ خاتمي‌ بود.

ساخت‌ اين‌ فيلمها و استقبال‌ از آنها واكنشي‌ به‌ نياز جامعه‌ي‌ سياست‌زده‌ به‌ فضايي‌ مفرح‌ براي‌ رهايي‌ از فشارهاي‌ نااميد كننده‌ي‌ وضعيت‌ سياسي‌ موجود بود. سوژه‌ فيلمها در اين‌ دوره، همان‌ قصه‌ي‌ قديمي‌ پسر پولدار و دختر فقير يا بر عكس‌ بود كه‌ با چاشني‌ طنز كم‌ مايه‌ به‌ خورد مخاطب‌ داده‌ مي‌شد. فيلم‌ “كما” نمونه‌ي‌ برجسته‌ي‌ اين‌ دوره‌ بود، ملغمه‌اي‌ از كمدي، عشق‌ پسر فقير به‌ دختر پولدار، طعنه‌هاي‌ سياسي، ساز و آواز و.... در اين‌ دوره‌ جنگ‌ جزو “گذشته‌ها” بود و تهيه‌ كنندگان‌ سينما ترجيح‌ مي‌دادند به‌ فيلمهاي‌ جنگي‌ به‌ چشم‌ خاطره‌ نگاه‌ كنند. در اين‌ سالها ساخت‌ فيلمهاي‌ جنگي‌ منحصر به‌ تهيه‌ كننده‌هايي‌ شد كه‌ از سوي‌ مراكزي‌ همچون‌ “بنياد حفظ‌ آثار و ارزشهاي‌ دفاع‌ مقدس” حمايت‌ مي‌شدند. مراكزي‌ كه‌ بودجه‌ خرج‌ مي‌كردند بي‌آنكه‌ نيازي‌ به‌ بازگشتش‌ داشته‌ باشند.

تاثير نتيجه‌ي‌ نهمين‌ دوره‌ انتخابات‌ رياست‌ جمهوري‌ اگرچه‌ در حوزه‌ي‌ فرهنگ‌ از حوزه‌ي‌ كتاب‌ آغاز شد اما خالقان‌ آثار هنري‌ در حوزه‌ي‌ سينما زودتر از بقيه، خودشان‌ را با سيستم‌ جديد وفق‌ دادند. تشديد مميزي‌ كتاب‌ سبب‌ نشد كه‌ نويسندگان، كتابهايي‌ بنويسند كه‌ خوشا مد نظر مميزان‌ كتاب‌ باشد اما يكسال‌ فرصتي‌ كافي‌ بود تا سياستهاي‌ وزارت‌ ارشاد تاثيرش‌ را بر حوزه‌ي‌ سينما بگذارد. از همين‌ رو بود كه‌ صفار هرندي‌ در زمان‌ برگزاري‌ بيست‌ و چهارمين‌ جشنواره‌ فيلم‌ فجر در پاسخ‌ به‌ خبرنگاران‌ نشريات‌ همفكر او كه‌ به‌ مضمون‌ فيلمهاي‌ نمايش‌ داده‌ شده‌ در جشنواره‌ معترض‌ بودند تاكيد كرد كه‌ اين‌ فيلمها در زمان‌ مديران‌ قبلي‌ پروانه‌ ساخت‌ گرفته‌اند. وقتي‌ اواسط‌ آبان‌ ماه‌ اعلام‌ شد كه‌ ده‌ فيلمساز ايراني‌ فيلمهاي‌ جديدشان‌ را با مضمون جنگ‌ - دفاع‌ مقدس مي‌سازند، مي‌شد حدس‌ زد كه‌ بار ديگر سينما زودتر از بقيه‌ي‌ هنرها خودش‌ را با تغيير دولت‌ها هماهنگ‌ ساخته‌ است.

هر چه‌ هست‌ سينما، هنر پرخرجي‌ است‌ و تهيه‌ كنندگاني‌ كه‌ براي‌ ساخت‌ يك‌ فيلم، چند صد ميليون‌ سرمايه‌گذاري‌ مي‌كنند، ريسك‌ توقيف‌ فيلم‌ و معلق‌ ماندن‌ سرمايه‌ را نمي‌پذيرند.

امسال‌ علاوه‌ بر چند فيلمساز مثل‌ رسول‌ ملاقلي‌ پور و انسيه‌ شاه‌ حسيني‌ كه‌ قبلا فيلم‌ جنگي‌ مي‌ساختند كارگرداناني‌ همچون‌ داريوش‌ مهرجويي‌ و كيومرث‌ پوراحمد نيز به‌ سينماي‌ جنگ‌ روي‌ آورده‌اند.

مهرجويي‌ كه‌ در سالهاي‌ اخير فيلمهايي‌ در ژانرهاي‌ متنوع‌ ساخته‌ اين‌ بار به‌ سراغ‌ جنگ‌ رفته‌ است. “نقاب‌ زيبا” داستان‌ اسيري‌ است‌ كه‌ پس‌ از آزادي‌ مي‌خواهد صورتش‌ را جراحي‌ پلاستيك‌ كند. به‌ هر حال‌ مهرجويي‌ ترجيح‌ مي‌دهد به‌ جاي‌ اينكه‌ همچون‌ بيضايي‌ ساخت‌ فيلمهايش‌ ده‌ سال‌ به‌ طول‌ بينجامد خودش‌ را با “سيستم” وفق‌ دهد.

كيومرث‌ پوراحمد كارگردان‌ سريال‌ تلويزيوني‌ “قصه‌هاي‌ مجيد” فيلمي‌ با مضمون‌ جنگ‌ مي‌سازد. داستان‌ فيلم‌ او درباره‌ي‌ دو دوست‌ دوران‌ جنگ‌ است‌ كه‌ پس‌ از ديدار مجدد با يكديگر ياد يكي‌ از غريب‌ترين‌ شب‌هاي‌ زندگي‌شان‌ مي‌افتند. پوراحمد ريسك‌ نكرده‌ و دو بازيگر اصلي‌ دو فيلم‌ موفقش‌ (خواهران‌ غريب‌ و شب‌ يلدا) را به‌ عنوان‌ بازيگران‌ اصلي‌ فيلم‌ انتخاب‌ كرده‌ تا تضميني‌ حداقلي‌ براي‌ فروش‌ فيلم‌ باشد.

خسرو سينايي‌ بچه‌ي‌ جنوب‌ است‌ بنابراين‌ نبايد حيرت‌ زده‌ شد وقتي‌ قرار است‌ فيلم‌ جنگي‌ بسازد. اينكه‌ تا به‌ حال‌ او فيلمي‌ در اين‌ ژانر نساخته‌ تعجب‌ برانگيزتر است‌ سينايي‌ كه‌ فيلم‌ موفق‌ “عروس‌ آتش” را در كارنامه‌ دارد مي‌خواهد فيلم‌ جديدش‌ را با حضور مردم‌ عادي‌ و نه‌ بازيگران‌ حرفه‌اي‌ بسازد.

اما مازيار ميري‌ كارگردان‌ دو فيلم‌ “به‌ آهستگي” و “قطعه‌ پنجم” كه‌ هميشه‌ در فيلمهايش‌ به‌ موضوعاتي‌ جنجالي‌ پرداخته‌ است‌ اين‌ بار قصد دارد فيلمي‌ در فضاي‌ جنگ‌ بسازد. فيلمنامه‌ي‌ فيلم‌ را فرهاد توحيدي‌ نوشته‌ كه‌ فيلمنامه‌ نويسي‌ حرفه‌اي‌ است‌ و معمولا فيلمهايي‌ كه‌ بر اساس‌ فيلم‌ او ساخته‌ مي‌شود فروش‌ خوبي‌ دارند. وقتي‌ فيلمنامه‌ را او نوشته‌ و بازيگراني‌ نظير پرويز پرستويي، رضا كيانيان، آتيلا پسياني، مهتاب‌ كرامتي‌ و فرهاد اصلاني‌ در فيلم‌ بازي‌ مي‌كنند مي‌توان‌ پيش‌ بيني‌ كرد كه‌ فيلم‌ او با استقبال‌ مواجه‌ شود.

رسول‌ ملاقلي‌ پور كه‌ اصولا فيلمساز جنگ‌ است‌ و فيلم‌ تبليغاتي‌ محسن‌ رضايي، فرمانده‌ سپاه‌ در زمان‌ جنگ‌ را در زمان‌ انتخابات‌ رياست‌ جمهوري‌ ساخت‌ اين‌ بار با عنواني‌ “ارزشي‌تر” پاي‌ به‌ عرصه‌ گذاشته‌ است. “عصر روز دهم” همانطور كه‌ از نامش‌ پيداست‌ با مساله‌ي‌ عاشورا ارتباط‌ دارد. به‌ هر حال‌ با تغيير دولت‌ و سياستهاي‌ فرهنگي‌ جديد كار براي‌ ملاقلي‌ پور و فيلمسازاني‌ مثل‌ او راحت‌تر شده‌ است. “عصر روز دهم” درباره‌ي‌ خانواده‌اي‌ است‌ كه‌ فرزند كوچكشان‌ در دوران‌ جنگ‌ توسط‌ يك‌ سرباز عراقي‌ ربوده‌ مي‌شود و امروز برادر بزرگ‌ او كه‌ شاهد اين‌ صحنه‌ بوده‌ به‌ عراق‌ مي‌رود تا خواهر را پيدا كند.

انسيه‌ شاه‌ حسيني‌ هم‌ فيلمي‌ با مضمون‌ جنگ‌ و فوتبال‌ را مي‌سازد. مسعود ده‌ نمكي‌ كه‌ همه‌ او را با عضويت‌ در انصار حزب‌ ا... مي‌شناسند پس‌ از ساخت‌ چند فيلم‌ مستند اين‌ بار با فيلم‌ سينمايي‌ “اخراجي‌ها” به‌ جشنواره‌ مي‌آيد. در اين‌ فيلم‌ محمدرضا شريفي‌ نيا، كامبيز ديرباز، ارژنگ‌ امير فضلي‌ و اكبر عبدي‌ بازي‌ مي‌كنند. اين‌ فيلم‌ به‌ زندگي‌ چند فرد نااهل‌ مي‌پردازد كه‌ اتفاقا راه‌ جبهه‌ را در پيش‌ گرفته‌اند و سپس‌ به‌ تحول‌ مي‌رسند.

سعيد سهيلي‌ با فيلم‌ “سنگ، كاغذ، قيچي” و ابوالقاسم‌ طالبي‌ با فيلم‌ “كدامين‌ گناه” عرصه‌ي‌ سينماي‌ جنگ‌ را تجربه‌ مي‌كنند. محمد حسين‌ لطيفي‌ كه‌ در سال‌ 85 دو سريال‌ تلويزيوني‌ موفق‌ “وفا” و “صاحبدلان” را ساخت، فيلم‌ “روز سوم” را با بازي‌ باران‌ كوثري‌ و پوريا پور سرخي‌ مي‌سازد. اين‌ فيلم‌ درباره‌ي‌ خواهر و برادري‌ است‌ كه‌ به‌ دليل‌ فوت‌ پدر و مادر بسيار به‌ هم‌ دل‌ بسته‌اند ولي‌ به‌ خاطر شرايط‌ جنگ‌ مجبور مي‌شوند از يكديگر جدا شوند.

سينماي‌ ايران‌ سينمايي‌ دولتي‌ است. حتا تهيه‌ كنندگان‌ خصوصي‌ نيز سرمايه‌شان‌ را از پس‌ بوروكراسي‌ دولتي‌ به‌ دست‌ مي‌آورند و براي‌ حفظ‌ سرمايه‌ ناگزير از تطبيق‌ خود با سياستهاي‌ دولت‌ هستند. اين‌ شرايط‌ هميشه‌ صادق‌ بوده‌ و فرقي‌ نمي‌كند كه‌ چه‌ دولتي‌ بر سر كار باشد.
بنابراين‌ صفار هرندي‌ مي‌تواند اميدوار باشد كه‌ روي‌ قولش‌ مانده‌ و توانسته‌ جشنواره‌ فيلم‌ فجر در سال‌ 85 را با توجه‌ به‌ دغدغه‌هاي‌ ارزشي‌ دولت‌ نهم‌ بيارايد. هر چه‌ باشد سينماي‌ ايران‌ روي‌ كاكل‌ تهيه‌ كنندگاني‌ مي‌چرخد كه‌ يا دولتي‌اند و يا به‌ طور غير مستقيم‌ به‌ دولت‌ وابسته‌اند. بنابراين‌ بعيد نيست‌ كه‌ دفتر كار اين‌ تهيه‌ كنندگان‌ در دوره‌ي‌ يك‌ رييس‌ جمهور بوي‌ ادكلن‌ بدهد و در دوره‌ي‌ ديگر بوي‌ گلوله‌ و خاك‌ جبهه‌ از آن‌ به‌ مشام‌ برسد.