رادیو زمانه

تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۳۸۵

کیارستمی: وظیفه ما "دیدن" است

منصور نصیری

در جشنواره فيلم تصوير هنرمند که از ۲۲ تا ۲۵ آبان ماه در خانه هنرمندان تهران و به همت سيف‌الله صمديان سردبير و مدير مسوول مجله تصوير برپا شده، فيلم "روزی روزگاری در مراکش" به کارگرداني خود او و فيلم "نامه‌ها" اثر عباس کيارستمي برای اولين بار در تهران نمايش داده شد.
فيلم ۵۸دقيقه‌ای نامه‌ها نامه‌نگاری تصويری عباس کيارستمي و ويکتور اريسه فيلمساز اسپانيايي است.

ويکتور واکنش کودکان دبستاني در يک روستا را به فيلم خانه دوست کجاست اثر کيارستمي به تصوير کشيده و کيارستمي بهي بر بالای درخت را که دو پسر بچه با سنگ آن را هدف گرفته‌اند موضوع نامه تصويری خودش به ويکتور انتخاب کرده است.

کودکان روستايي اسپانيايي نمي‌دانند ايران کجاست و معتقدند چون در فيلم "خانه دوست کجاست"
ايراني‌ها با دست، لباسشان را مي‌شويند پس مردمي فقير هستند.

آنها متوجه تفاوت مدارس ايران با مدارس خودشان هم شده‌اند و فکر مي‌کنند در ايران پسر و دخترها را براي اين از هم جدا کرده‌اند که کتک کاری نکنند. بچه‌ها ايران را نمي‌شناسند اما مي‌دانند که مردمش به فارسي حرف مي‌زنند.
بيشتر آنها کودک فيلم خانه دوست کجاست را تحسين مي‌کنند و معتقدند اگر آنها هم در شرايط مشابهي قرار گيرند حتي اگر تنبيه شوند ترجيح مي‌دهند مشق دوستشان را برايش بنويسند تا از مدرسه اخراج نشود.

عباس کيارستمي در پاسخ نامه تصويری ويکتور از نقاشي کودکان اسپانيايي به او پاسخ مي‌دهد:
"ويکتور عزيز مي‌دوني که من از دوستداران فيلم تو هستم. منم مي‌دونم که وقتي تو و آنتونيو لوپز مشغول ساخت اين فيلم بودين حواس هر دوی شما متوجه به‌های روی درخت بود که قرار بود در پايان فيلم پای درخت بپوسند. به همين دليل شايد متوجه شاخه‌اي نبودين که توی کوچه رفته بود و روی اون شاخه يک به باقي مونده بود که ظاهرا سرنوشت ديگه‌اي داشت. در فرهنگ ما شاخه‌هایی که از چهار ديواری باغ خارج ميشن معمولا ميوه‌هاش سهم رهگذراست اينجا دو پسر بچه دبستاني کمي بزرگتر از نوه‌های آنتوني لوپز، که به خوردن اين به بيشتر علاقه نشون مي‌دن تا نقاشي کردن اون، به رو هدف قرار مي دن."

بچه‌ها به را با سنگ مي‌اندازند و به در جوی آب مي‌افتد تا در سفری طولاني به چوپاني مي‌رسد که آن را از آب مي‌گيرد و چند گاز به آن می‌زند و با گوسفندانش مشغول خوردن آن مي‌شود.
ويکتور در پاسخ اين نامه سراغ چوپاني اسپانيايي مي‌رود و فيلم را روی دستگاه آي‌پاد به او نشان مي‌دهد و از واکنش او به سفر کشدار به در جوی آب و چوپان ايراني، فيلم مي‌گيرد و جواب نامه کيارستمي را برايش مي‌فرستد.

چوپان به را ليمو مي‌پندارد و معتقد است چوپان ايراني نبايد به گوسفندان سيخ بزند و تعجب مي‌کند که چطور ممکن است يک چوپان و گله‌اش سگ نداشته باشد.
ويکتور آخرين نامه‌اش را به کيارستمي در بطری نوشيدني‌اش مي گذارد و به دريا مي سپارد.

بعد از نمايش فيلم نامه‌ها، سيف‌الله صمديان در صحبت کوتاهي خود را "مجرم" فيلم "روزی روزگاری در مراکش" اعلام کرد و گفت پس از پايان فيلم به پرسش‌های حاضران در باره فيلمش پاسخ خواهد داد که البته حرف‌های مسوول انجمن سينمای مستند درباره برنامه انجمن و برداشت‌های شخصي‌اش از فيلم، فرصتي برای طرح پرسش و پاسخ بينندگان و سيف الله صمديان باقي نگذاشت.

عباس کيارستمي که روز آغاز جشن تصوير و هنگام پخش فيلم "روزی روزگاری در مراکش"
حضور نداشت و برای برپايي نمايشگاهی ۴۲ روزه از مجموعه عکس‌هايش با عنوان "جاده ها" و "سفيد برفي" در ترکيه به سر مي‌برد همراه با مارتين سکورسيزی سوژه‌های اصلی فيلم ۶۲ دقيقه‌ای صمديان هستند.

کلاس فيلم سازی کيارستمي و سکورسيزی برای تعدادی فيلمساز جوان در مراکش، محلي است که بيشترين زمان فيلم در آن مي‌گذرد.

فيلم با بخش‌هايي از سخنراني جورج بوش که ايران و سوريه را حاميان تروريسم خطاب مي‌کند آغاز مي‌شود. بعد از سخنان بوش که از جبهه و جنگ مي‌گويد يک آمريکايي معروف ديگر در سخنراني تحسين‌آميزی از کيارستمي و نگاه او به جهان مي‌گويد.
سکورسیزی کیارستمی را ارائه‌گر والاترین سطح هنر در سینما مي داند و معتقد است هر کسی که فیلمی از او دیده است آشکارا اين موضوع را درک مي کند.

سکورسيزی درباره فيلم‌های کيارستمي مي‌گويد "فیلم‌های او چیزی بیشتر یا کمتر از بازتاب‌های دنیای اطرافش نیستند، بازتاب‌هایی که از صافی حساسیت‌های فکری او گذشته‌اند."

صمديان سخنان بوش را که از تقابل آمريکا و متحدانش با حاميان تروريسم مي گويد در کنار سخنان مارتين سکورسيزی مي گذارد که معتقد است "اکنون بیش از هر زمان، نیازمند شنیدن هم‌دیگریم، هنرمند می‌تواند شکل‌ ارزش مندی از تبادل فرهنگی باشد، مخصوصا زمانی‌که حاصل اندیشه، استعداد برجسته‌ای مانند عباس‌کیارستمی است".

مارتين سکورسيزی پس از تعريف و تمجيد از عباس کيارستمي از او مي‌خواهد تا روی سن بيايد و جايزه‌اش را دريافت کند.
کيارستمي در متني که به فارسي مي خواند سکورسيزی و شخصيت جهاني و سينمايي او را بي نياز از تعريف خود مي‌داند.

"مي‌خواهم به شخصيت فردی او اشاره کنم. در دنيايي که انسان‌ها را وادار مي کند تا تنها به فکر خود باشندو به منافع فردی خود بينديشند او فارغ از خود و سينماي شخصي خود به سينمای جهان مهر مي‌ورزد. او مطلع، متواضع، گشاده رو و دست و دلباز است. حضور او را در سينمای آشفته امروز مغتنم مي‌دانم."

کيارستمي در آغاز کلاس به فيلمسازان جوان مي‌گويد "سينما را نه مي‌شود ياد داد، نه مي‌شود يادگرفت؛ اما مي‌شود بد ياد داد و بد ياد گرفت."
صمديان با کنار هم گذاشتن تصاويری از شيوه تدريس سکورسيزی و کيارستمي فيلمش را ادامه مي‌دهد. درحالي که سکورسيزی با تحسين فراوان سکانس حمام فيلم "رواني" هيچکاک را الهام بخش سکانس کتک خوردن رابرت دنيرو روی رينگ بکس در فيلم "گاو خشمگين" معرفي مي‌کند اما کيارستمي به فيلمسازان جوان مي‌گويد "ما مي توانيم در مدرسه يواشکي اسم‌های بزرگ را از کارهايشان جدا کنيم. پلان‌هايي در سکانس حمام هست که از يک استاد بعيد است. مثلا پلاني که دوش ازبالا آب مي‌ريزد وقتي کات مي شود به صورت زن، هيچ اثری از آن آب نمي‌بينيم. فقط موسيقي اينها را به‌هم چسبانده است.

بعضي پلان‌های اين سکانس فقط برای تحت تاثير قرار دادن تماشاگر بود و من نمي‌دانم تا چه حد حق داريم تماشاگرانمان را تحت تاثيرقرار دهيم.

سکورسيزی کپي بهتری از اين سکانس را در فيلم گاو خشمگينش دارد و در حقيقت اين سکانس را تصحيح کرده است. يک کپي برداری بهتر نه تنها مجازاست بلکه ما وظيفه داريم اين کار را انجام دهيم و چيزي را که تا اينجا رسيده ادامه دهيم."
کيارستمي به فيلم‌سازان جوان يادآوری مي‌کند که وظيفه و شغل ما "ديدن" است.

گزارش نمایش فیلم روزی روزگاری در مراکش را اینجا بشنوید.

در همین‌باره:

روزی روزگاری در مراکش
دوربین را روشن کردم و خوابیدم

جشن تصویر زیر سایه کیارستمی