رادیو زمانه

تاریخ انتشار: ۷ شهریور ۱۳۸۵

نگاهی به فيلم کشتن جان لنون

کشتن جان لنون

کشتن جان لنون ،ساخته آندرو پدينگتن، داستان ترور جان لنون خواننده مشهور آمريکائی و عضو سابق گروه موسيقی بيتل هاست.


فيلم به جای توجه به زندگی جان لنون بر روی شخصيت قاتل او متمرکز شده و با انتخاب زاويه ديد او، به روايت يکی ازجنجالی ترين ترورهای ساليان اخير می پردازد. ساختار روايتی فيلم بر مبنای اعترافات و حرفهائی که از مارک ديويد چاپمن قاتل جان لنون بعد ازدستگيری او در مطبوعات و رسانه های گروهی منتشر شده، بنا شده است.

فيلمساز، چاپمن را جوانی روان پريش و ماليخوليائی نشان می دهد که نمی تواند از شر کابوس هايش خلاص شود و ميل مفرط او به شهرت در نهايت، او را به جنون می کشاند. چاپمن کسی است که نمی تواند بين رفتار عادی و ذهن پريشان و بيمارگونه خود تعادل ايجاد کند.

گاهی به خودآگاه خود رجوع می کند و هويت واقعی خود را به ياد می آورد و گاهی دستخوش فانتزی های خطرناک و شوک های روحی و روانی می شود و دست به کارهای ناهنجار و جنون آميز می زند.
در تمام طول فيلم صدای او را که بسيار گيرا و تائير گذار است و از زندگی و افکار و احساسات خود می گويد، روی تصاوير فيلم می شنويم. مادر او زن بوالهوسی بوده که در 50 سالگی پدر او را رها کرده و دنبال هوس های خود رفته است و پدر او نيز در کودکی با بشقاب به سر او کوبيده و او در تمام عمرش خواسته که يک روز با اسلحه مخ او را داغان کند.

چاپمن از مردم نفرت دارد و از بالکن خانه اش عابران عادی را نشانه می گيرد و يا با تلفن آنها را تهديد به مرگ می کند.

در کتابخانه شهر،رمان ناطوردشت دی جی سالينجر را پيدا می کند ودلبسته آن می شود. بارها آن را می خواند و نمی تواند از تائير آن رها شود. پس از آن،وقتی برای اولين بار عکس جان لنون را با کلاه و عينک مخصوصش می بيند، صدای او را می شنويم که می گويد از همان لحظه می دانستم يک روز او را خواهم کشت. اسلحه ای می خرد و از هاوائی به نيويورک می رود و همچون تراويس شخصيت فيلم راننده تاکسی مارتين اسکورسيزی در خيابان های نيويورک پرسه می زند و نقشه قتل جان لنون را در ذهن خود مرور می کند.

پای ساختمان محل زندگی لنون در خيابان هفتاد و دوم نيويورک می ايستد و ساعت ها به اتاق او چشم می دوزد. فيلمساز او را آدمی عاشق فيلم و ادبيات معرفی می کند. او حتی زنش را به خاطر نخواندن رمان و ادبيات جدی و واقعی مثل سالينجر سرزنش می کند. در نيويورک پيش از اينکه دست به ترور بزند به ديدن فيلم گاو خشمگين مارتين اسکورسيزی می رود و به نگهبان خانه جان لنون می گويد که اين همان خانه ای است که فيلم بچه رزمری پولانسکی در آنجا فيلمبرداری شده است. اوحتی موسيقی فيلم بچه رزمری را نيز در ذهن خود می شنود. خبر ترور جان لنون، پيش از وقوع آن مدام در ذهن او تکرار می شود. همينطور تصاوير مستند ترور مرتب از مقابل چشمان او رژه می روند و سرانجام در دسامبر 1980 با شليک به جان لنون به کابوس های خود پايان می بخشد.

فيلمساز صحنه ترور جان لنون را در شروع فيلم نشان می دهد و عمدا از هرگونه ايجاد تعليق و هيجان به سبک فيلمهای هاليوودی می پرهيزد. سبک روايتی و بيان تصويری فيلم چشمگير وبازی جوناس بال در نقش چاپمن غافلگير کننده است. نورپردازی با نور طبيعی محيط، حرکات تند و روی دست دوربين و استفاده از مواد آرشيوی به فيلم حالت مستند گونه ای بخشيده است. زوايای نامتعادل وغيرمتعارف دوربين به خوبی عدم تعادل روحی و روانی چاپمن را منتقل می کند.

با اينکه فيلم پاسخ دقيقی به اين پرسش که چرا چاپمن، جان لنون را به قتل رساند، نمی دهد اما با مطالعه روانکاوانه در رفتار و زندگی واقعی او از طريق واگويی ذهنی و عينيت بخشيدن به افکار پريشان او می خواهد تماشاگر را به پاسخ اين پرسش برساند.

کشتن جان لنون يکی از بهترين فيلم هائی است که تا کنون در باره رابطه بين چهره های مشهور عالم هنر و مخاطبان عادی آنها ساخته شده است.

اين فيلم يکی از موفق ترين فيلم های به نمايش درآمده در فستيوال امسال ادينبورگ بود.


پرويز جاهد

.......................................

نام فیلم: The Killing of John Lennon

کارگردان: Andrew Piddington

تهیه کننده: Andrew Piddington, Rakha Singh