از تجمع خواهران بسیجی تا بورسیه ندا

لیدا حسینی‌نژاد

دو روز پیش در سایت خبرگزاری فارس، خبری آمده بود از تجمع تعدادی از خانم‏ها، در مقابل سفارت انگلیس که در آن خواستار استرداد آرش حجازی شده بودند.

محمود احمدی‏نژاد و حکومت جمهوری اسلامی کشته شدن ندا آقاسلطان، یکی از کسانی که روزهای اول اعتراضات به نتایج انتخابات در تهران کشته شد را همواره مشکوک خوانده و نیروهای خارجی را عامل این قتل نامیده‏اند.

پس از مدتی، بسیاری از طرف‏داران محمود احمدی‏نژاد، آرش حجازی پزشکی که شاهد کشته شدن ندا بوده و با بسیاری از رسانه‏های خارجی نیز از مشاهداتش سخن گفته را عامل قتل ندا دانستند.

این خانم‏ها با سر دادن شعارهایی مانند «خط نفاق و فتنه؛ افشا باید گردد، قاتل آقاسلطان رسوا باید گردد» یا «MI6 قاتل است؛ حجازی عامل است» و یا «قاتل فتنه‏انگیز؛ تحویل باید گردد»، خواستار تحویل آرش حجازی به ایران شدند.

در ضمن، در این تجمع طوماری را نیز با عنوان «از رژیم سلطنتی انگلستان می‏خواهیم هرچه سریع‏تر آرش حجازی، قاتل ندا آقاسلطان را به جمهوری اسلامی ایران مسترد نماید و عوامل طراحی این قتل مظلومانه در سازمان مخوف و جهنمی MI6 را برای محاکمه به ایران تحویل بدهد»، امضاء کردند.

این مطلب در سایت بالاترین، یکی از موضوعات داغ روز شده بود و بسیاری از سایت‏ها و وبلاگ‏ها در این مورد نوشتند.

مثلا آرش سیگارچی در وبلاگش، «پنجره‏ التهاب» در مورد این تجمع می‏نویسد:

«این تجمع زنان بسیجی خواستار بازگشت آرش حجازی هم سوژه‏ی جالبی است. گویا نتوانسته‏اند آدم زیاد جمع کنند. زیاد خبرش را در تلویزیون مانور ندادند.»

آرش سیگارچی ادامه داده است:

«همه می‏دانند که ندا به وسیله‏ی یک موتور سوار بسیجی کشته شد و حالا این زن‏ها آمده‏اند بگویند که آرش حجازی قاتل است؛ پس باید جلب شود.»

آرش سیگارچی قاتل دانستن آرش حجازی را وقیحانه می‏داند و می‏نویسد:

«آرش در صحنه‏ی حادثه بوده و در فیلم‏ها معلوم است که پس از زمین خوردن ندا، او به کمک استاد موسیقی ندا، سعی در احیای ندا دارد که متاسفانه نمی‏شود.»

بعد هم به مصاحبه‏ی محمود احمدی‏نژاد با سی‏بی‏اس اشاره می‏کند که محمود احمدی‏نژاد در آن مصاحبه عکس مروه شربینی را نشان می‏دهد و می‏گوید: «چرا دنیا نمی‏خواهد عدالت در مورد این زن محجبه اجرا شود.»

نویسنده‏ی وبلاگ پنجره‏ التهاب فکر می‏کند که تجمع این زنان بسیجی، در واکنش به صدور حکم دادگاه آلمانی برای مروه شربینی صورت گرفته است.

دادگاه آلمان قاتل این زن را به حبس ابد محکوم کرده است و این از نظر آرش سیگارچی، یعنی این که:

«آقای جمهوری اسلامی که نگران مجازات قاتل ایشان بودی، بشین سرجات! حالا ایران مونده و قتل ندا و البته ده‏ها تن دیگر. نه متهمی نه مجرمی و نه دادگاهی.»

او می‏نویسد:

«با این حساب است که اتفاقا زنان بسیجی هدایت‏شده می‏آیند و مدعی خون ندا می‏شوند.»

یکی دیگر از این وبلاگ‏نویسان، محمد معینی است که در «راز سربه ‏مهر» خطاب به خانم‏هایی که مقابل سفارت انگلیس تجمع کرده‏اند، نوشته است:

«ای‏ خواهران بسیجی محترم تهران که در جریان یک حرکت کاملا خودجوش رفتید جلوی در سفارت انگلیس و خواستید که آرش حجازی، شاهد قتل ندا آقاسلطان، تحویل شود و آن‏جا نتایج پنج ماه تحقیقات کارآگاهیتان را رو کردید و اعلام فرموید که "شاهد" همان "قاتل" است؛ آبروی ما را پیش خانم مارپل، این پیردختر تیزبین قصه‏های آگاتا کریستی، بردید!

با خودتان نگفتید اون خانم مهربون با اون شم پلیسی قوی یک بار هم نتیجه‏ی تحقیقاتش را پلاکارد نکرد ببرد بالای سرش؟ یک مقدار فروتنی از خودتان نشان می‏دادید لااقل... همین.»

اما همان‏طور که در خبرها نیز آمده بود، دانشگاه آکسفورد بورس تحصیلی‏ای با نام «ندا» در رشته‏ی فلسفه راه‏اندازی کرده است.

سفارت ایران در لندن هم از این اقدام دانشگاه آکسفورد به شدت عصبانی شده و اعتراض کرده که دانشگاه آکسفورد چرا از اهداف دانشگاهی خود منحرف شده و خود را درگیر مسایل داخلی ایران کرده است.

نویسنده‏ی وبلاگ «گمنام» با اشاره به این خبر و تجمع دو روز پیش خواهران بسیجی در مقابل سفارت انگلیس، نوشته:

«یکی نیست بهشون بگه، این که شما ادعا می‏کنید آرش حجازی ندا را کشته که با بیانیه‏ی سفارت ایران تناقض دارد. سفارت می‏گوید که ندا طی یک سناریوی پیچیده کشته شده و ابعادش هنوز مشخص نیست.»

او ادامه می‏دهد:

«اگر ابعادش مشخص نیست، پس چرا جلوی سفارت تجمع می‏کنید. البته این را با لحن تندی نوشته است و این خانم‏های بسیجی را «فاطی کماندو» خطاب کرده است.»

نویسنده‏ی وبلاگ گمنام در ادامه می‏نویسد:

«از طرفی اگر طبق نظر جمهوری اسلامی، ندا قربانی یک دسیسه است و مخالف جمهوری اسلامی نبوده، چه اشکالی دارد که بورسی به نام ندا وجود داشته باشد؟ این که ادعا کنند آرش حجازی ندا را کشته و این توطئه‏ی بریتانیا است، با رفتار جمهوری اسلامی کاملا در تناقض است.

چرا سنگ قبر ندا را می‏شکنند؟ چرا از این که اسم ندا در دنیا مطرح شده، این‏قدر هراس دارند؟ چرا اجازه نمی‏دهند یک گروه حقیقت‏یاب بین‏المللی برای بررسی این موضوع به ایران بیاید؟»

در پی‏نوشت مطلب وبلاگ گمنام هم در مورد غلط‏هایی که در پلاکاردهای انگلیسی زبان این خانم‏ها که این وبلاگ نویس هم‏چنان آن‏ها را «فاطی کماندو» نام داده، می‏خوانیم.

در یکی دیگر از وبلاگ‏ها هم عکسی را می‏بینیم که سایت فارس از این تجمع منتشر کرده است.

این وبلاگ نویس در مورد قیافه‏ی این خانم‏ها نظر داده است. با این مضمون که خواهرانی که به بسیج می‏پیوندند، اصولا قیافه‏های خوبی ندارند.

این نوع واکنش‏ها موجب شده که برخی از وبلاگ‏نویسان، جدا از خبر این تجمع، وارد بحث جدیدی بشوند و اساساً این نوع برخورد و واکنش‏ها را مورد نقد قرار بدهند. مثلا حامد قدوسی در وبلاگش «یک لیوان چای داغ» نوشته است:

«مدت‏ها است که دوست دارم راجع به وضعیت ناراحت کننده‏ی سایت بالاترین، به عنوان نمادی از سلیقه‏ی عمومی جامعه‏ی اینترنتی کشور در باب مسایل مهم کشور بنویسم. در چند ماه گذشته هر بار که سری به سایت زدم، با تاسف از این که چه لینک‏های نازلی محبوب می‏شوند و چه موضوعات مهمی اصلا بازتاب پیدا نمی‏کنند، باز گشتم.»

منظور حامد قدوسی لینک‏های به اصطلاح «جنبش سبز»ی است که معتقد است به لحاظ بی‏اخلاقی، هیچ تفاوتی با نمونه‏های مشابه‏شان در آن طرف ندارند. بعد هم به عنوان مثال از لینکی می‏گوید که یک نفر به عکس تجمع دختران بسیجی داده و در مورد قیافه‏ی آنان نظر داده است.

نویسنده‏ی وبلاگ یک لیوان چای داغ، در این مورد می‏نویسد:

«من فقط می‏توانم بگویم که از دیدن این رفتار حیرت‏زده و شرمسار شدم. نقطه‏ی آغاز شکل‏گیری جنبش سبز، اعتراض به تباهی‏های اخلاقی سال‏های اخیر بود و نه بازتولید بی‏اخلاقی در شکلی دیگر. این روند و این بازنمودی از سبز بودن که من در بالاترین می‏بینم، راه به هیچ روشنی نمی‏برد.»

او آن‏چه که در میان بالاترینی‏ها می‏گذرد را قابل قبول نمی‏داند و می‏گوید:

«اگر عصاره‏ی جنبش سبز چیزی است که در بالاترین جریان دارد، من از آن استعفا می‏دهم و اگر آن ‏چیزی که می‏گذرد، ربطی به جنبش سبز ما ندارد، پس همین امروز خیلی روشن در مقابلش موضع بگیریم. فردا ممکن است دیر باشد.»