رادیو زمانه > خارج از سیاست > وبلاگ خوانی > اگر کشتن مرهمتان باشد | ||
اگر کشتن مرهمتان باشدلیدا حسینینژادlida@radiozamaneh.comواپسین شعاع آفتاب شبانگاهی آنچه خواندید، در رنجنامهی احسان فتاحیان خطاب به افکار عمومی آمده است که در سایت «کمیتهی گزارشگران حقوق بشر» منتشر شده است. احسان فتاحیان متولد کرمانشاه و ساکن سنندج که بهار گذشته در کامیاران به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی از طریق اقدام مسلحانه» دستگیر شده بود، چهار شنبه صبح در زندان مرکزی سنندج اعدام شد.
این در صورتی بود که به نقل از سایت «مجموعهی فعالان حقوق بشر در ایران» نقایص زیادی در پروندهی او وجود داشت. او در دادگاه بدوی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به ده سال زندان محکوم شد، که با اعتراض او، دادستان شهر کامیاران پرونده را به دادگاه تجدیدنظر ارسال کرد که این دادگاه در استان کردستان، با افزودن اتهام «محاربه»، حکم اعدام به او داد. این زندانی سیاسی کرد در حالی اعدام شد که بسیاری از نهادهای حقوق بشر با صدور بیانیه و نامههایی از رئیس قوه قضاییه توقف حکم اعدامش را خواستار شده بودند. در همین رابطه در وبلاگ «نه از جنس خودم، نه از جنس شما» آمده است: «به دلیل عدم اجازهی ورود به کسانی که به زندان سنندج مراجعه کردند، آنها ساعت ۸/۵ صبح شاهد خروج جنازهی احسان فتاحیان بودند که آنرا به سردخانه تحویل دادند. مقامات زندان به خانوادهی احسان گفتند که میتوانند روز جمعه جنازه را تحویل بگیرند.» در سایت «مجموعهی فعالان حقوق بشر در ایران» هم آمده است که: «احسان فتاحیان امروز در حالی اعدام شد که حتی اجازهی ملاقات با خانوادهی خودش را برای آخرین بار پیدا نکرد. براساس اخبار رسیده از زندان مرکزی سنندج فتاحیان در زمان اعدام اجازهی کشیدن چهارپایه از زیر پاهایش را به مأموران نداده است و خودش را رها کرده است. گزارشگر مجموعه در این مورد میگوید که این آخرین تصویر شاهدان بود، از مردی که دیگر برنگشت.» محمد معینی نویسندهی وبلاگ «راز سر به مُهر» هم به اعدام احسان واکنش نشان داده و در مورد تأثیر این اعدام بر روی فضای سیاسی کشور نوشته است. او نوشته: «اعدام این زندانی سیاسی بیتردید نه تنها به تلطیف فضای سیاسی ـ امنیتی حاکم بر کشور منجر نخواهد شد، بلکه بر سنگینی آن اضافه میکند. فتاحیان اولین مخالف مسلح نظام نیست که اعدام میشود. ولی اینبار به نظر میرسد اعدام این کرد مخالف نظام به لحاظ شرایط سیاسی موجود بازتابی بیشتر از هر زمان دیگر بر کشور و خارج از کشور داشته باشد. مروجان خشونت در طیف حامیان و مخالفان نظام اینک اسباب مطمئنی برای دمیدن بر آتش کورهی هیجان و خشونت به دست آوردهاند، و این چیزی نیست که از پس آن سیر امور کشور بر مدار «شعور» و «مدارا» قرار بگیرد.»
در حالی که دیشب بسیاری از مردم کردستان و فعالان حقوق بشر مقابل زندان سنندج جمع شده بودند، مصاحبهای با مسئول روابط عمومی سازمان زندان کردستان در سایت «ایران صدا» منتشر شد. با این خبر که احسان فتاحیان مجرم محکوم به اعدام در زندان مرکزی سنندج چهارشنبه اعدام نخواهد شد. همینطور در مورد خبر اعتصاب غذای زندانیان زندان مرکزی سنندج در راستای اعتراض به حکم اعدام فتاحیان این مسئول سازمان زندان کردستان در این مصاحبه گفته بود: «که این موارد سری است، اما اعتصاب غذا در زندانهای ایران یک امر طبیعی است.» این در حالی است که در وبلاگ «محمد مصطفایی» آمده بود: «امروز صبح احسان فتاحیان اعدام شد. من از محتویات پرونده و این که واقعاً احسان مرتکب چه گناهی شده بود اطلاعی ندارم، ولی بهخوبی میدانم که با اعدام نوجوانان و جوانانی که متعلق به این آب و خاک هستند، راه به جایی نخواهیم برد.» علی معظمی نویسندهی وبلاگ «اینجا و اکنون» با اشاره به آنچه محمد مصطفایی نوشته و آنچه در سایت «ایران صدا» آمده است، تأکید کرده که «برای اعدام کردن، برای قدرتنمایی هم دروغ میگویند.» از دیگر وبلاگهایی که نسبت به این اعدام واکنش نشان دادهاند، میشود به وبلاگ «تریبون آزاد» نوشتههای ساسان آقایی اشاره کرد. او در وبلاگش نوشته است: «جوانکشی رسم این مُلک است. آنقدر که افسانهها و اسطورههایش را هم با آن درآمیختهاند و در چنین سرزمینی چه شگفتی که تاریخ ما هم مالامال از جوانکشی باشد. در تراژیکترین و ماناترین افسانههایمان سهراب جوان به تیغ پدر به خاک میافتد و در اسطورهای سرشار از حس آزادی حاکم ضحاک از مغز جوانان نیرو میگیرد. این آیینی نامیرا است و گویا مداوم بازتولید میشود، در هر گذری!» ساسان آقایی با اشاره به کشتهشدگان دوران انقلاب، جنگ و اعدامهای گستردهی سال ۶۷، از بهنود شجاعی و احسان فتاحیان میگوید و میپرسد: «چه حاصل از این همه جوانکشی؟» او این را ویژگی توتالیتاریسم و خودکامگی میداند و معتقد است: «قدرت چنان گرفتار میکند آدمی را که راه بر هر دیدهای میبیند و این میشود که بینتیجه و بیهوده میکشند و میکشند. شاید که هراس ما را دربرگیرد. اما نمیدانند که هر کشتهای این ملت را به ستوه آمده را بیشتر میخروشاند.» نویسندهی وبلاگ «تریبون آزاد» در پایان مطلبش با توجه به این که احسان آخرین اعدامی نخواهد بود، از همگان میخواهد که تلاششان را برای متوقف کردن جوانکشی و نجات آینده ادامه بدهند. در پایان هم سری میزنیم به «نوشتههای مسیح علینژاد». مسیح علینژاد که معتقد است دنیا باید برای اعدام احسان موضع بگیرد، مطلبش را در وبلاگش این طور شروع میکند: او ادامه داده است: «احسان فتاحیان را نه من دیدهام و نه هیچیک از کسانی که دور از آن خانهی خراب شده در دنیای مجازی برایش بیتابی و بیقراری را تا خود صبح تجربه کردند. از کودکی و نوجوانی و تا زمانی که هنوز خودمان خوب را از بد تشخیص نمیدادیم، آنقدر این کردها را وحشی خواندند که شاید تا خود صبح تضادی در درون همه میجوشید که مگر ممکن است یک کرد وحشی چنین در دام گربهای ذلیل و ضعیف گرفتار بیاید و خورشید برنیامده، این گربههای ریقوی شهر برای شیر درنده چنگ و دندان تیز کنند و سرآخر جانش را بستانند». مسیح علینژاد معتقد است که چنین برخوردهایی نمیتواند ادامه دار باشد و «حتماً این گربههای هار و ترسخورده یکجایی از هراس بپاخاستن کردستان غمدیده جا میزنند. از هراس آتشی که ممکن است برخیزد از قومی که عمری به ما عنوان قوم غیرقابل کنترل معرفیشان کردهاند.» در بخش دیگری هم مسیح علینژاد اشاره دارد به نامهی احسان فتاحیان که روز پیش از اعدام او منتشر شده است. او مینویسد: «احسان دستهایش در ساعات پایانی مرگ نلرزید و برای تمامی ملت بیقرار و دولتهای به خواب رفتهی دنیا نامهی بدورد، و نه حتی دادخواهی نوشت. اما هیچکس نتوانست به دادش برسد. احسان این را خوب میدانست. از نامهاش بوی التماس نمیآمد. بوی خداحافظی، چرا!». سخن آخر احسان فتاحیان در نامهاش این بوده است: «اگر به گمان زورورزان و حاکمان مرگ من موجب حذف مسألهای به نام مسألهی کردستان خواهد شد، باید گفت زهی خیال باطل! نه مردن من، و نه هزاران چون من مرهمی بر این درد بیدرمان نخواهد بود و چه بسا آتش آن را شعلهورتر خواهد نمود. بیگمان هر مرگ اشارتیست به حیاتی دیگر!». |