رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۹ مرداد ۱۳۸۸
به وبلاگ من هم سر بزن

وبلاگستان از یک «رسانه ملی» چه می‌خواهد؟

لیدا حسینی‌نژاد
lida@radiozamaneh.com

به تازگی یک بازی در میان وبلاگ‌ها به راه افتاده در مورد انتظاری که وبلاگ‌نویسان از یک «رسانه ملی» دارند یا به عبارت دیگر چه نوع رسانه‌ای را «رسانه ملی» می‌دانند. وبلاگ‌های زیادی در این بازی شرکت کردند و اغلب آن‌ها مطالب مفصلی در این خصوص نوشته‌اند که من چکیده آن‌ها را برای شما انتخاب کرده‌ام.

Download it Here!

علی در «فانوس آزاد» می‌نویسد:

«اولین انتظار من از رسانه‌ای ملی، پای‌بندی به اصول روزنامه‌نگاری است؛ گزارش صحیح و بدون جهت‌گیری، سپس نقد منصفانه اخبار؛ یعنی همان طور که از مخالفان من بدون تخریب انتقاد می‌کند، باید دیدگاه‌های من و موافقان من را هم نقد کند و نقایص آن را یاد‌آوری کند.
چنین رسانه‌ای باید از افراد بنا به دانش و سطح اطلاعاتشان دعوت به همکاری کند؛ نه به خاطر دیدگاه سیاسی\دینی\حزبی‌ یا خطی که دنبال می‌کنند.»

نویسنده وبلاگ فانوس آزاد در بخش دیگری از مطلبش می‌نویسد:

«دوست دارم چنین رسانه‌ای در کنار خبررسانی، برنامه‌هایی آموزشی با بهره‌گیری از اساتید و محققین ایجاد کند تا در کنار خبررسانی به فرهنگ‌سازی و غنی کردن دانش عمومی جامعه کمک کند.»

پارسا صائبى نویسنده وبلاگ «پارسا‌‌‌نوشت» انتظارش از یک رسانه ملی واقعی این است که این رسانه:

«دنبال منافع ملی باشد و حرف اکثریت مردم داخل و خارج از کشور را بزند» و «به همه گروه‌ها و سلیقه‌ها و اندیشه‌ها و مشارب فکری و سیاسی و اجتماعی فرصت برای طرح نظرات و ایده‌های خود بدهد.»

از نظر پارسا صائبی این رسانه باید «شادی و امید به مردم ایران هدیه کند، اما از دردها و رنج‌های مردم هم غافل نباشد» و «برنامه‌های آموزشی علمی و فرهنگ مدنی داشته باشد/» هم‌چنین «هیچ چیزی را سانسور نکند؛ مگر این‌که مغایر اصول اخلاقی پذیرفته شده در جامعه بشری باشد» و البته «عملکرد مالی، سازمانی و سیاست‌گذاری آن شفاف و در دسترس نهادهای نظارتی باشد.»

در این‌جا باید بگویم که بسیاری از وبلاگ‌نویسان دیگر هم به این خصوصیت اشاره کرده‌اند.

سانلی فائز، نویسنده وبلاگ «خاک» تشویق به رقابت را یک سوپاپ اطمینان می‌داند برای اینکه یک رسانه ملی بتواند پویایی و همه‌گیر بودنش را حفظ کند. البته او تشویق را اصل قرار می‌دهد و نه صرفا پذیرش رقیب.

موارد دیگری که سانلی به آن‌ها اشاره می‌کند «شفافیت» و «مالکیت» یک رسانه ملی است «به طوری که همگان امکان دسترسی به همه جزئیات تصمیمات و اقدامات رسانه را داشته باشند» و «امکان شرکت جستن در ساختار تصمیم‌گیری برقرار باشد.»

همانطور که گفتم وبلاگ‌نویسان زیادی در این بازی شرکت کرده‌اند؛ از جمله عمو اروند، نیک‌آهنگ کوثر، آرش کمانگیر، نق نقو، محمد تاج‌دولتی، زن متولد ماکو، یک اهری و ...

هم‌چنین مهدی جامی که این بازی را خودش شروع کرده، در وبلاگش «سیبستان» مطلب مفصلی در این مورد دارد که در بخشی از آن رسانه ملی را «رسانه ملت» می‌داند و «نه دولت.» اما در این خصوص که این رسانه چگونه می‌تواند صدای ملت باشد می‌نویسد:

«به نظرم باید در مالکیت آن مردم نقش داشته باشند تا در مدیریت آن هم دخل پیدا کنند؛ مثلاً از راه نوعی مجمع عمومی.»

مهدی جامی در ادامه می‌نویسد: «من این سخن را سخت می‌پسندم که در این ماه‌های اخیر شایع شد و شعار شد که ما رسانه‌ایم؛ یا هر شهروند یک رسانه است.»

نویسنده وبلاگ سیبستان، رسانه ملی را یک رسانه آزاد و رسانه آزادی می‌داند:

«(رسانه ملی) رسانه‌ای است متنوع و بازتاب‌دهنده طیف نظرها و نقدها و سویه‌ها و گرایش‌ها در جامعه ایرانی و در میان ایرانیان ... رسانه ملی رسانه‌ای است که در ان همه می‌توانند حرف بزنند. حرفی را که پشت دوربین می‌زنند و وقتی دوربین خاموش است می‌زنند، جلو دوربین بزنند و بی ترس و بی لکنت.»

از میان وبلاگ‌های دیگری که در این بازی شرکت کرده‌اند، به سراغ وبلاگ «ف.م.سخن» می‌رویم. نویسنده این وبلاگ معتقد است که «زندگی فقط سیاست نیست» و رسانه باید به امور دیگر هم بپردازد.

نکته دیگری که نویسنده این وبلاگ به آن اشاره می‌کند این است که «کار اجرا باید به حرفه‌ای‌ها و اشخاصی با توانایی حرفه‌ای شدن سپرده شود.»

هم‌چنین این وبلاگنویس یک رسانه ملی را متعهد به اصل «بی‌خشونتی»، «ضدیت با انحصار» و اصل «حقوق بشر» می‌داند.

در پایان هم به سراغ مطلبی که دکتر محمدرضا نیکفر در این خصوص نوشته، می‌رویم.

او که معتقد است بایستی کار رسانه‌ای را سخت جدی گرفت و به فکر رسانه‌ یا رسانه‌هایی توانمند بود، می‌گوید:

«با «رسانه‌ی ملی» مخالفم. هم با عنوان آن مخالفم، هم با فکری که در پس آن است.»

او برای استدلال حرف خود ابتدا به تعریف رسانه و ارتباط آن با جنبش می‌پردازد و سپس بحث را به سوی پیوند عمیق رسانه و ایدئولوژی پیش می‌برد و در بخش نقد ایدئولوژی می‌گوید:

«حتّا در وضعیتی که بتوان بر صفت «ملی» در «رسانه‌ی ملی» کنترل قانونی برقرار کرد - طبعاً در یک نظام دموکراتیک - من ترجیح می‌دهم از چنین صفتی چشم بپوشیم و به شیوه‌ی آلمانی‌ها شبکه‌ی عمومی رادیو و تلویزیون را «عمومی - حقوقی» بنامیم؛ متعلق به عموم، بر پایه‌ی مالیات ویژه‌ی گرفته‌شده از عموم مردم، دارای پایه‌ای حقوقی و زیر کنترل دموکراتیک مردم.»

محمدرضا نیکفر وجه تمایز «عمومی - حقوقی» از «ملی» را شفافیت و کنترل‌پذیری محتوای آن می‌داند و می‌نویسد:

«شفافیت آن کیفیتی است که اگر چونی پهنه‌ی سیاست را تعیین کند، امکان درآمیختگی اخلاق با آن را فراهم می‌کند. حق در شفافیت است. کار رسانه به‌حق است؛ اگر وظیفه‌ی خود را شفاف‌سازی قرار ‌دهد.»

این بازی وبلاگی هم‌چنان ادامه دارد؛ اما نظر شما چیست؟ شما از یک «رسانه ملی» چه انتظاری دارید؟

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

دو روز پیش مقاله ای به قلم خودم با این عنوان که نگذاریم اطلاعات به ضد تئاتر ارتباطات بدل شود! برای تان فرستادم. از دیدگاهی فلسفی به بررسی کارکرد رسانه و ارتباط آن با اصطلاح توده پرداخته بودم که انگار به مزاق تان خوش نیامده یا این طور تلقی می شود که آنچه که مقاله از بابت آن نگران است بیخودی نبوده چرا که با عدم انتشار آن مهر تایید به متن بنده را زدید. در آنجا شما و امثال شما را پادرسانه ها خطاب کرده بودم که معنایی مثبت دارد در برابر رسانه ها که به خلق توده های منجمد می پردازند. و اعلام خطر کرده بودم که مبادا پادرسانه ها هم با عملکردی تک بعدی و سلیقه ای و با اعمال سانسورهای مشابه رسانه ملی(؟) به ورطه ی خودانکاری سقوط کنند. اگر شما هم بخواهید دیدگاه ما را سانسور کنید دیگر چه انتظاری می توان داشت از شو تی ویِ علی خامنه ای؟؟؟ نگذارید با این کارهای تان مجبور بشویم برای شما هم رکوییم بنوازیم! انحصار طلبی راه به جایی ندارد حتا اگر این کامنت را منتشر نکنید چیزی از شعور و روشن بینی من کم نخواهد شد، اما خواهش می کنم بیشتر از این به خودتان توهین نکنید. شما که تازه اول کارید! به قول معروف زمستان می رود و روسیاهی اش... دمکراسی یعنی بگذار مخالفت هم حرف اش را بزند. من که اما از دریچه موافقت و همراهی و امید دست به قلم برده ام و می برم.
با سپاس ح ف ( نام را هم در پستوی خانه نهان باید کرد!)...

-- ح ف ، Aug 9, 2009 در ساعت 01:15 PM

All despotisms should be considered problems of mental hygiene, and all support of censorship should be considered as problems of abnormal psychology
Theodore Schroeder

-- H F ، Aug 10, 2009 در ساعت 01:15 PM