رادیو زمانه > خارج از سیاست > وبلاگ خوانی > نگاه طنز وبلاگستان به اتفاقات روزهای گذشته | ||
نگاه طنز وبلاگستان به اتفاقات روزهای گذشتهلیدا حسینینژادlida@radiozamaneh.comاین روزها وبلاگهای زیادی در خصوص آنچه در روزهای گذشته در ایران اتفاق افتاده و نا آرامیها مطلب نوشتهاند. وبلاگها نقش مهمی در خبررسانی و تحلیل خبرها در این روزها داشتهاند. اما نکته جالبی که باید به آن توجه کرد این است که بسیاری از وبلاگها با نگاه طنز به این رویدادها نگاه میکنند.
مهدی جامی هم در مطلبی در وبلاگش «سیبستان» نگاهی به رفتار «بازیگوشانه و سرخوشانه» نسل جوان که مسلماً انعکاس این رفتار را در نوشتههای وبلاگها هم میشود دید، دارد. او میگوید: «این سرخوشی چیزی در خود دارد که شکستناپذیر است. اصلاً ناشی از حس پیروزی است.» یکی از مثالهایی که مهدی جامی در مطلبش از این دست نوشتهها میآورد، در مورد نماز جمعه هفته گذشته تهران است از وبلاگ «تلخ مثل عسل»: «یعنی به روح امام قسم، این دفعه اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم بگذارند من ظهر تابستانی بلند نمیشوم بروم نماز جمعه... حداکثر زین پس برای نماز صبح روی من حساب کنید همرزمان! بسی نسوان زیبارو، این وارثان حقیقی لیلا خالد و جمیله بوپاشا در صفوف ما بودند که نه تنها نماز اولی محسوب میشدند که به وضوح. چادر اولی هم بودند، از بس که بلد نبودند چادر سر کنند... موقع برگشتن یک برادر ارزشی از بلندگوی نماز جمعه داشت خودش را جر میداد اتحدو اتحدو...و برادران بسیجی با باتوم و چماق به صورت عملی درس تئوری تریبون نماز جمعه را اجرایی میفرمودند. فهمیدیم واحد تئوریشان داخل دانشگاه پاس می شود واحد عملیشان بیرون دانشگاه...تقبل الله!» مهدی جامی معتقد است «این رفتار بازیگوشانه و سرخوشانه نشانه خوبی است از حس اطمینان به پیروزی.» باز هم در خصوص نماز جمعه و خطبه هاشمی رفسنجانی به وبلاگ دیگری سر میزنیم، وبلاگ «شیخ شنگر». شیخ شنگر در یکی از مطالبش در مورد این نماز جمعه نوشته است: «خطبهی تاریخی آقا رو بیست و نهم خرداد با جمعی از دوستان میدیدیم. نماز جمعهها به طور کلاسیک چهار تا تکبیر دارن. دو تا خطبهی اول، دو تا خطبهی دوم. نماز جمعهی آقا در کنار همهی ابعاد بینظیری که داشت، حاوی این ویژگی منحصر به فرد نیز بود که رکورد تعداد تکبیرها رو شکست. از همون تکبیر اول، کانتر من روشن شد. با هر موشکی که آقا شلیک میکرد، حضار در اتاق به دور خود گشتن میگرفتند، یا دست در موها فرو میبردند، یا دور اتاق قدم میزدند، یا سیگاری میگیراندند، یا به فحش و فضیحت میپرداختند، اما بنده قبل از هر اقدامی، عرض میکردم: "هفت تا.. هفت تا..." (و منظور این بود که مثلا هفتمین تکبیر هم در شد.) حتی یادم هست که بعد از یک تکبیر دشمن شکن، آقا یک جمله (و فقط یک جمله) فرمودند و ملت بلافاصله دوباره تکبیر در کردند که در نوع خود امری بیسابقه بوده است. یادم نیست آخرش چند تا تکبیر شد، چون دیگه به حالت غش و ضعف دراومده و رو به قبله دراز کشیده بودم، لکن تا پانزده تاش رو شخصاً شمردم...» جمعه گذشته چه پیش از نماز جمعه چه پس از آن با برخورد نیروهای ضد شورش مواجه شدند. اتفاقی که به واقعیت خندهدار نیست ولی میبینیم بسیاری در وبلاگهایشان با دید طنز به این مسایل می پردازند، مثل علیرضا رضایی که در وبلاگش در بیست و یک مورد به برخورد نیروی انتظامی با مردم و شعارهای مردم و برخورد آنها میپردازد که تعدادی از آنها را در اینجا میخوانیم: ـ حاج منصور از همه دعوت کرد تا شعار مرگ بر آمریکا بدهند همه لبیک گفتند نیم ساعت شعار دادند مرگ بر روسیه ـ مردم فوراً با ماشینهایشان میدان انقلاب را دوره کردند. رادیوهای همه روشن و درهای ماشینها باز و صدای رفسنجانی بهخوبی به گوش دشمن رسید. حیف که برق ماشین را نمیشود قطع کرد دشمن کلی سوء استفاده کرد... باز هم برمیگردیم به مطلب مهدی جامی که در بخش دیگری نوشته است: «جوانترها در این جامعه به هر دری زدهاند که فضایی اعلب خصوصی و پنهان برای شوخ و شنگی خود فراهم کنند. حالا این فضا به خیابان آمده است. حالا خیابان و تظاهرات و هر چیزی به آن مربوط است حتی نماز جمعه شده است جایی برای شلنگ تخته انداختن و قاعده شکستن.» او در سیبستان اشاره دارد به مطالبی که رجانیور و کیهان در مورد جوانها در نماز جمعه نوشتهاند که جوانها بلد نیستند نماز بخوانند و مهدی جامی در این مورد مینویسد: «آنها نمیدانند که جوانها بلد نیستند و قصد یادگرفتن هم ندارند. آنها بازی بزرگان را به هم میزنند. آنها قاعده را میشکنند. این رمز سرخوشی آنهاست. جوانان و خاصه زنان طبقات شهرنشین سالها ست که به بازی گرفتن قواعد دستگاه رسمی را آموختهاند. امروز دارند آن را در عریانترین صورت سیاسیاش به کار میبرند...» سیام تیر ساعت نه شب همزمان با پخش خبر قرار بود که طرفداران موج سبز تا جایی که میتوانند لوازم برقی خود را روشن کنند تا در سیستم برق کشور اختلال ایجاد کنند. باز هم یک مطلب طنز دیگر در این مورد در وبلاگ «پسر یخی» میخوانیم. او که هی منتظر دینگ دینگ اخبار شده که اتو و کولر رو روشن کند، مینویسد: «تلوزیون همینجور داشت تبلیغ میداد، تبلیغهای شبکهی سراسری که تموم شد شبکهی استانی (خراسان) شروع کرد به تبلیغ گذاشتن، حالا من هی به ساعت موبایلم نگاه میکنم، نه شده ولی خبری نیست از تیتراژ اخبار ساعت نه. تقریباً نه و یک دقیقه شده که یک دفعه زارپ مجریه اخبار اومد، حتی بسما… و دعا و ادعیهی اولشم گفته بود. منم سریع پریدم کولر و اتو رو زدم. اما دیگه دیر شده بود. حالا حسابشو بکنید تمام استانها رو به این ترتیب با تاخیر دادن ناهماهنگ کنن… لاکن خوشحالیم که همینقدر ترسیده بودن! دفعهی بعد باید یک فکری به حال ساعتش کرد.» و اما در پایان از نگاههای شوخ و طنز کمی دور میشویم و به سراغ وبلاگ «پاگرد» میرویم که فرار از گاز اشکآور و باتوم و کابل را در شعر خود میآورد:
|
نظرهای خوانندگان
afarin bar in javanan baa hoosh va shoja. ZENDEH BAAD IRAN VA NASLE JAVANE IRAN
-- mitra ، Jul 23, 2009 در ساعت 08:37 PMشایسته سالاری را جایگزین فامیل سالاری کنید.این یکی از دلایل عقب مندگی ما در ۳۰ ساله گذشته است
-- بدون نام ، Jul 23, 2009 در ساعت 08:37 PM