رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۸ اسفند ۱۳۸۷
به وبلاگ من هم سر بزن- ۱

«حاج آقا خبر خودکشی را شنیدید؟»

لیدا حسینی‌نژاد
lida@radiozamaneh.com

شاید چند روز پیش در خبرها خوانده باشید یا شنیده باشید که دختری جوان به دلیل مشکلات روحی، روانی در ایستگاه مترو نواب دست به خودکشی زد که با توجه به تحقیقات صورت گرفته مشخص شد متوفی به دلیل بروز مشکلات روحی و روانی ساعتی قبل از مرگ با پرت کردن خود در زیر قطار اقدام به خودکشی کرده است.

همین‌طور زن جوان دیگری در ایستگاه حسن‌‏آباد نیز قصد خودکشی داشته که با اقدام سریع راهبر قطار و ترمز گرفتن قطار خودکشی زن جوان ناکام ماند.

Download it Here!

در همین خصوص در وبلاگ «محمد آقا‌زاده» مطلبی می‌خوانیم با عنوان «متوحش نشوید اتفاقی رخ نداده تنها دختری در ایستگاه مترو خود را کشت.»

محمد آقازاده می‌نویسد: «دختری در ایستگاه مترو نواب خود را کشت و زن دیگری بر آن بود در ایستگاه حسن‌آباد به زندگی‌اش پایان دهد ولی با مداخله دیگران زنده ماند. این رویداد را وقتی در کنار اخبار خودسوزی‌ها قرار می‌دهیم به این نتیجه دردناک می‌رسیم که بحران‌های اجتماعی و فرهنگی آن‌چنان فربه شده‌اند که برای بسیاری تحمل زندگی کردن را سخت‌تر از مرگ کرده است. این مرگ‌های دردناک نشان می‌دهد ناهنجاری تا اعماق جامعه رسوخ کرده و مهم‌تر آن‌که بسیاری به این باور رسیده‌اند که مفری در جهان بی‌مفر وجود ندارد و تنها راه رهایی تن دادن به مرگ خود خواسته است. این درحالی است که همه می‌دانیم انسان‌ها از مرگ می‌هراسند و غریزه بقا در آدمی چیره دستانه عمل می‌کند و از کار افتادن این غریزه را باید بسیار جدی گرفت.»

از نظر محمد آقازاده خودکشی نمایشی که در منظر عام انجام می‌شود اعتراضی آشکار به جامعه‌ای است که فرد را با مشکلاتش به حال خود رها کرده است.

«این اعتراض‌ها بیشتر از آن‌که علیه نهادهای مشخص و سیاسی باشد کلیت جامعه را نشانه می‌رود. اما این اعتراض‌ها در بی‌تفاوتی همه ما٬ دیگر کسی را بر‌نمی‌انگیزد و همه از یاد می‌بریم فقر و شکاف طبقاتی از یک سو و تضادها و نابسامانی‌‌های فرهنگی از سوی دیگر چون چشمه جوشان ناهنجاری‌ها را تولید و به سمت اعماق ناخودآگاه جمعی می‌فرستد و متأسفانه نه سازمان‌های اقتصادی و نه نهادهای فرهنگی نه تنها در برابر این چشمه سدی نمی‌گذارند بلکه با ندانم کاری و رفتارهای غلط خوراک به آن می‌رسانند و بر ابعاد ناهنجاری‌ها می‌افزایند...‌»


در خصوص خبرهای خودکشی یا خودسوزی‌های اخیر در وبلاگ‌های ایرانی مطالب زیادی آمده است. یکی دیگر از این مطالب در این خصوص را در وبلاگ «کاغذ پاره» دیدم با این عنوان: «حاج آقا خبر خودکشی را شنیدید؟ اسلامتان به خطر نیافتاده هنوز؟!»

کاغذ پاره می‌گوید: «‌دوباره خبر خودکشی ـ دوباره کشته شدن جوانی بیکار ـ افسرده ـ طرد شده و شاید هم نخبه و به هر حال یک انسان ـ چقدر امروزه جان انسان‌ها دیگه بی‌ارزش شده! البته خیلی وقته بی‌ارزش شده ـ وقتی رییس مجلس از خودسوزی جلوی مجلس خجالت نمی‌کشه و طرف را معتاد می‌نامد! انگار طرف خودش دلش خواسته معتاد باشه! وقتی که جلوی دفتر رییس جمهور طرف خودسوزی می‌کنه و صدای کسی در نمیاد! وقتی تو خیلی از روستاها و مناطق دورافتاده هر روز شاهد خود‌سوزی و خودکشی دختران جوان به علت قوانین تبعیض‌آمیز هستیم! انگاری دیگه کشته شدن و کشتن امری عادیه! دیگه کسی از این خبرها ناراحت نمی‌شه‌!»

کاغذ پاره ادامه می‌دهد: «فوقش یکی دو روز توی چند تا روزنامه مطلب و سخنی و چند تا مقاله و آخرش هم نتیجه‌گیری مشکلات روحی و افسردگی و بی‌دینی و لا‌ابالی‌گری طرف‌! آخرش همه چیز تموم می‌شه‌! دوباره تا چند روز دیگه که کس دیگه‌ای خودش را زودتر از این دنیا بخواد ببره همه چیز می‌خوابه! نمی‌دونم علما ـ آقایون ـ سینه به چاکان مذهب و دین ـ طرفداران اسلام و قرآن و هزاران نفر دیگه‌ای که ادعای دینداری می‌کنند کجایند! مگر نه این‌که ادعا می‌کنند خودکشی گناه کبیره است! کجایید آقایون‌؟! چرا صدای وای مصیبتا‌یتان بلند نمی‌شود؟ آیا این بار اسلامتان به خطر نیافتاده؟ آیا این بار اجرا گناه کبیره را درملا عام نمیبیند ؟! پس چرا سکوت؟!...‌»

کاغذ پاره در انتها می‌نویسد: «‌همه ما و شما می‌دانیم علت این خودکشی‌ها چیست! پس خواهشاً خودتان را به نفهمی نزنید! من و شما می‌دانیم علت سر‌خوردگی جوانان چیست؟! پس خواهشاً این بار این موضوع را به استکبار و دست‌های پنهان آن‌طرف مرز و ایادی شرق و غرب نسبت ندهید!...»


خبر دیگری که خیلی از وبلاگ‌ها درباره آن نوشتند حضور مهندس میرحسین موسوی در دانشگاه تهران در دو روز گذشته است. میر حسین موسوی که پس از ۱۱ سال در دانشگاه تهران سخنرانی می‌کرد در میان سخنانش انتقادهای تندی را به فضای سیاسی کشور وارد کرد.

یکی از وبلاگ‌هایی که در همین خصوص می‌نویسد وبلاگ «کنج» است. نویسنده این وبلاگ می‌نویسد: «‌امروز برای تهیه گزارش از سخنرانی میرحسین موسوی رفته بودم دانشگاه تهران. حرف‌های تندی زد که ملت کف کرده بودند.»

نویسنده وبلاگ کنج در پستی با عنوان «موقتی میر حسین سکوت می‌شکند...» می‌نویسد: «تازه به این نتیجه رسیدم که ارزشش رو داره آدم یه ۲۰ سالی برای گفتن حتی یه جمله خوب سکوت کنه... تقریباً هر جمله‌ای که می‌گفت حضار براش کف می‌زدن، هورا می‌کشیدند و زنده‌باد حواله می‌کردند... در کل میر حسین یک جمع‌بندی از دیدگاه‌هاش رو در‌باره روحانیت، اقتصاد، رابطه با آمریکا و در نهایت فلسطین ارائه داد... درباره اقتصاد گفت که طرفدار خصوصی‌سازیه اما نه سودا‌گری...»

کنج ادامه می‌دهد: «راستش به نظر نمیاد که رییس چپ‌ترین کابینه انقلاب، بعد از ۲۰ سال همچنان دیدگاهش رو نسبت به اقتصاد تغییر داده باشه... من تصور می‌کنم که میرحسین همچنان مدافع اقتصاد دولتیه شاید کمی متعادل‌تر اما جوهر همونه. درباره رابطه با آمریکا گفت که مردم ایران نمی‌خواهند به ابرقدرت‌ها باج بدهند اما دلشان هم نمی‌خواهد که بی‌جهت دنیا رو علیه خودشان تحریک کنند... باز هم فکر می‌کنم ایشون هم برای نشستن پای میزمذاکره پیش شرط بذارند...»

کنج در ادامه می‌نویسد: «در مورد روحانیت صریحاً گفت که نباید روحانیت دولتی و متأثر از حاکمیت شود... در مورد فلسطین گفت که نباید فقط به عزت مردم غزه، حماس و حزب الله فکر کنیم و عزت مردم ایران رو نادیده بگیریم... اینو که گفت حضار چند دقیقه براش کف و سوت زدند... بعدشم یه جمله‌ای گفت که صاف خورد تو صورت احمدی‌نژاد... نباید صدقه بگذاریم کف دست مردم و بعد همه‌چی رو از آن‌ها مخفی کنیم و باز هم بعد بگوییم که ساکت باشند... سالن منفجر شد بعد از این جملات... خلاصه باید ببینیم که بازخورد این سخنان کجا روی سر میر حسین موسوی آوار می‌شه...»


علیرضا رضایی، یکی دیگر از وبلاگ‌نویسانی است که در همین ارتباط مطلبی با عنوان «تخم کفتر به میر حسین اثر کرد» نوشته است. علیرضا رضایی در مطلب طنزی در خصوص سخنرانی میرحسین موسوی در دانشگاه تهران می‌نویسد:

«‌شـایـعـه لال بـودن مـیـر حـسـیـن مـوسـوی تـکـذیـب شـد‌! به دنبال سخنان محیر العقول میر حسین موسوی در دانشگاه تهران تعدادی آدم نگران که تا همین دیروز برای به حرف آوردن ایشان نبش مولوی دنبال تخم کفتر می‌گشتند با انتشار نامه‌ای هرگونه دیر زبان باز کردن و دور از جان لالی نامبرده را به شدت تکذیب کردند.»

و در ادامه متن این نامه طنز را آورده است. در ابتدای پست این وبلاگ به چند جمله از سخنرانی میرحسین موسوی اشاره شده است. از جمله این‌که «‌روحانیت باید مستقل باشد‌». در بخشی از این نامه طنز می‌‌خوانیم:

«آخ که الهی جمعاً دور تو بگردیم بلا تو از کجا فهمیدی روحانیت مستقل نیست‌؟ دیشب تابحال این‌قدر فکر کردیم که نگو‌. آخرش خدیج خانوم گفت به گمانم توطئه‌ای چیزی باید باشد که چیزهایی که آمیر حسین دیروز گفت تقریباً همه‌اش در همان زمانی اتفاق افتاد که خودش نخست وزیر بود‌. خدیج خانوم گفته این روحانیت آن‌موقع‌ها رفت وابسته شد که بیست سال بعد میر حسین به زبان بیفتد افشایشان بکند‌. خیر نبینند الهی به حق علی‌! خدیج می‌گوید آن‌موقعی که زرت و زرت آدم می‌کشتند هنوز طلسم سلطان ننه اثر نکرده بود که نخست وزیر حرف بزند آره ؟!»

میرحسین موسوی در بخشی از سخنرانی‌اش با انتقاد از صدقه دادن به مردم گفته است: «اگر بخواهیم بحران‌ها را کاهش دهیم، راه آن نیست که به مردم صدقه بدهیم و پول در کف دست آن‌ها بگذاریم زیرا مردم ما با یک مدیریت صحیح می‌توانند با مشکلات روبه‌رو شوند.»

علیرضا رضایی هم در جای دیگری از آن نامه طنز می‌نویسد: «‌تو از کی فهمیدی ما بحران هم داریم که گفتی راه حلش صدقه دادن نیست‌؟ ور بپرد دختر این سمندرتاج الهی که این‌قدر زبانش عین فلفل تند است. می‌گوید آن‌موقعی که تو دفترچه بسیج اقتصادی خیرات می‌کردی ملت را همه پشت فروشگاه شهر و روستا صف کرده بودی همه می‌گفتند دولت به ما صدقه می‌دهد‌.»

علیرضا رضایی در پایان می‌نویسد: «همین‌جوری حرف می‌زند که تابه حال چهل تا خواستگار دیپورت کرده دیگه‌. فکر نکنی سر تحقیق ما براش زده باشیم‌ها نه به جون این هشت تا ووروجکم‌! تازه می‌گفت حالا که خوب است که بنزین غیر هوشمند هم داریم آن‌موقعه‌ها که آمیر حسین هنوز به حرف نیفتاده بود اگر کوپن بنزین یک نفر گم می‌شد لیتری هزار هم که می‌داد بنزینش نمی‌دانند پدرسگ‌ها‌. ور بپرد الهی دختر این سمندرتاج همان بهتر که خودم زیرآبش را پیش چهل تا خواستگار زدم‌!»

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

این خبر خودکشی خیلی غم انگیز است. از آن غم انگیز تر خودکشی جمعی ملت ایران است در مقطع انقلاب اسلامی، سی سال پیش!

-- Natural Born Killer ، Mar 8, 2009 در ساعت 01:00 PM