رادیو زمانه > خارج از سیاست > وبلاگ خوانی > «انتخابات» در وبلاگستان فارسی | ||
«انتخابات» در وبلاگستان فارسیلیدا حسینینژادlida@radiozamaneh.comروز جمعه ٢٢ خرداد ماه ١٣٨٨ دهمین دور انتخابات ریاست جمهوری ایران برگزار میشود. همانطور که در خبرها هم خواندهایم محمد خاتمی، پس از هفتهها تردید، خود را برای ریاست جمهوری آینده ایران نامزد اعلام کرد که با این اعلام موج جدیدی در میان وبلاگهای ایرانی ایجاد شده که در برنامه گذشته هم به تعدادی از آنها پرداختیم.
اما هرچه که میگذرد بحثهای بیشتری در وبلاگها دیده میشود. بحثها، انتقادها، سوالها و تردیدها در مورد شرکت در انتخابات آینده ریاست جمهوری ایران بهانهای شده برای سمیه توحیدلو که یک فراخوان را در وبلاگش منتشر کند. سمیه توحید لو در وبلاگش «بر ساحل سلامت» همه وبلاگنویسان را دعوت کرده که درباره انتخابات حرف بزنند. در این فراخوان میخوانیم: «با شفاف شدن و مشخصتر شدن نامزدها، سوت شروع انتخابات دهم نواخته شده است، انتخاباتی که مثل همیشه نقش تعیین کنندهای در سرنوشت جامعه خواهد داشت. نتیجه انتخابات ریاست جمهوری بر زندگی فردی و اجتماعی تکتک ما کم و بیش تأثیر دارد و نمیتوان منکر آن شد که زندگی در دوران زمامداری اکبر هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی و محمود احمدینژاد با هم تفاوتهایی بنیادی داشته است. در کشوری که نهادهای واسط حاکمیت و مردم در آن بسیار ضعیف و کم رنگ حضور دارند، آمدن و نیامدن افراد و گروهها مهمترین پارامتر تاثیرگذار در شرایط اجتماعی و سیاسی است. به همین دلیل، کافی است کمی دغدغه داشته باشی تا بخواهی از هر فضایی که به دست میآوری برای نقد، پرسشگری و ارزیابی اتفاقات، اظهارنظرها و حتی برنامهها استفاده کنی و امروز محیط مجازی شرایطی را ایجاد کرده است که هیچکس نمیتواند آن را نادیده بگیرد. ایجاد حداقلی از انسجام، در عین حفظ استقلال افراد، مفید خواهد بود. .. تجربه نیز نشان داده است که کمپینها و ستادهای تبلیغاتی نیز آنقدر به خودشان زحمت نمیدهند که این مطالب را جمعآوری و دستهبندی نمایند. در انتخابهای پیشین هم دیدیم که بسیار نوشتند و کم خوانده شد. همین مسئله باعث شد که عدهای از وبلاگنویسان به شکل اولیه گرد هم آیند و تصمیم به گردآوری آنچه هست و تشویق به نوشتن آنچه نیست گیرند.» در ادامه این فراخوان سمیه توحید لو چند نکته اساسی را یاد آوری میکند: «ما و همه شمایی که قرار است به این جمع بپیوندید دغدغه تغییر داریم و منتقد وضعیت موجودیم. نه وامدار و نه مجیزگوی هیچ جریان خاصی نیستیم، اما دغدغه دموکراسی، توسعه، رشد و رفاه مردم و کشورمان را داریم. همین دغدغه انتخاب یکی از میان دیگران را تنها راه پیش پای ما کرده است. ولی قرار نیست که تنها به یک انتخاب بسنده کنیم. میخواهیم درباره انتخابمان، دلیل اینکه این انتخاب را کردیم، مشکلاتی که به انتخاب ما وارد است و حتی پیشنهاداتمان بنویسیم و از تمامی کسانی که قلم در دست دارند بخواهیم که آنها هم بنویسند تا در جریان یک بحث و گفتوگوی وبلاگی بتوانیم نکات ارزشمند و قابل استنادی را در همین فضا تولید کنیم.» در پایان سمیه توحید لو امیدوار است که حاصل این تلاش به کار سیاسیون و فعالین انتخاباتی آید و نامزدها زحمت پاسخگویی و عکسالعمل درباره آن را متقبل شوند. وبلاگ «زیتون» نیز در مورد تحریم انتخابات یا شرکت در انتخابات مینویسد و اینکه شرکت ما در انتخابات باید با آگاهی کامل باشد. زیتون اینطور میگوید: «میتوان مثل خیلی از دفعاتی که رأی ندادیم انتخابات را تحریم کنیم و بگوییم گور پدرشان! هر کاندیدایی که این رژیم صلاحیتش را تأیید کرده به درد ما نمیخورد. میتوانیم مخلصانه و چشمبسته به یکیشان مثلا خاتمی یا کروبی یا احمدینژاد رأی بدهیم و بگوییم بهترین انتخاب است... یا به یکی دیگر، هر کاندیدا شد مهم نیست، حتی به گوگوش و داریوش رأی بدهیم بگوییم مهم ثبت مهر انتخابات در شناسنامهام است. فردا میخواهم هر کسی خر شد سوارش بشوم و در این مملکت کار کنم. شاید هم به جایی، نان و نوایی رسیدم. من که تصمیم ندارم به خارج کشور بروم پس نمیخواهم مُهر ناراضی و ملحد و ضد انقلاب بر پیشانیام بخورد. میشود به خاتمی و یا موسوی و یا هر کاندید اصلاحطلبی رأی داد، نه کشکی، بلکه به شرطُها و شروطِها...» و میگوید: «نکند مثل دفعهی قبل انفعال ما منجر به بد اند بدتری دیگر بشود. همه ما که ساکمان را همراه با پاسپورت و ویزا و بلیت هواپیما آماده نگذاشتهایم دم در، که بگوییم اشکالی ندارد اگر وضع بدتر از این شد میگذاریم از این مملکت میرویم. به یک جای بهتر، آزادتر...» و ادامه میدهد: «من هرگز به کسی نمیگویم رأی بده یا نده. حق این را ندارم.» اما مسلما زیتون حق انتقاد به این جریان را دارد. از جمله انتقادهایی که نام برده است یکی پارتی بازی است. انتقاد دیگر نسیان است یعنی اینکه به محض رسیدن به قدرت، تمام شعارهای خود را فراموش میکنند. «با اینکه جناح اصلاحطلب داعیهی پذیرش حقوق برابر زنان با مردان را دارد و در بعضی کلاسهایشان مواضع کمپین یک میلیون امضا را آموزش میدهند اما به نظر میآید این تاکتیکیست برای به دست آوردن رأی زنان و روشنفکران بیشنر تا اعتقاد واقعی.» تا به الآن تعدادی از وبلاگ نویسان نسبت به این فراخوان واکنش نشان دادهاند و این فراخوان را عینا در وبلاگ خودشان منتشر کردهاند و یا مطلبی هم در کنار آن نوشتهاند. اینکه چه جور مطالبی در این وبلاگها منشر شده یا منتشر می شود را «آق بهمن» اینطور توضیح داده است: «... بهنظر میرسد نوشتهها چند جور خواهند بود. یک سری درباره بیفایده یا مفید بودن اصل رأی دادن در ایران، یک سری درباره اینکه کدام نامزد خوب است و کدام بد و چرا باید به کدام رأی داد، یک سری انتقاد از گذشته کاندیداها، یک سری سؤال از کاندیداها (که هم میتواند درباره گذشتهشان باشد و هم در مورد برنامههای آیندهشان)، و یک سری برنامه پیشنهادی (چه برای زمان تبلیغات و چه برای بعد از رئیسجمهور شدن). خیلیها مدتی است که دارند درباره انتخابات مینویسند. داریوش ملکوت چند روزی است زحمت میکشد و آنهایی را که به نظرش خواندنی میآیند (و البته مستقیم یا غیرمستقیم به خاتمی مربوط هستند) در خاتمی نامه جمع میکند.» در ادامه آق بهمن میگوید: «این یک فراخوان دستهجمعی است به نوشتن و بحث کردن درباره انتخابات... قصد اصلی ما چند نفر این است که بحث کنیم و بحث کنیم و آخر سر هم نتیجه بحثها را به گوش کاندیداها برسانیم...» اما «خورشید خانم» به اصلاحطلبان و نامزدی خاتمی انتقاد دارد. او در وبلاگش میگوید که امسال اون شور و شوق گذشته رو برای اومدن خاتمی ندارد. و میگوید: «راستش ته دل امیدوار بودم که اصلا کاش کس دیگهای به جای خاتمی نامزد بشه.» دلیل آن را اینطور عنوان میکند: «همین فکر اینکه خاتمی ٨ سال رئیس جمهور بوده و فرصت داشته و حالا دوباره ممکنه رئیس جمهور بشه حس خوبی نمیده بهم. آدما یه فرصتی بهشون داده میشه، ٤ سال تا ٨ سال، که یه کاری بکنن در جایگاه ریاست جمهوری (که به نظر من خاتمی خوب هم کار کرد). حالا به نظر من این یه شکست واضح برای اردوی اصلاح طلباست که بعد از چهارسال دوباره تنها ورقی که دارن رو کنن خاتمیه. این نشون از سکون و حتی برگشت به عقبه. نشونه اینه که این گروه (حزب؟) نتونسته به جلو حرکت کنه، خودش رو بازسازی کنه، اتاق فکر حسابی داشته باشه، پیشرفت کنه. یعنی گروهی که اسمشون اصلاح طلبه حتی نتونستن تو ساختار داخلی تشکیلات خودشون رفورمی ایجاد کنن که باعث بشه این گروه حرکت رو به جلو داشته باشن...» او در ادامه از هر کسی که خود را اصلاح طلب میداند یک سری سوال دارد و میپرسد: «دقیقا منظور دوستان از اصلاحطلبی چیه؟ چی رو میخوان اصلاح کنن؟ ولی آیا مثلا اصلاحطلبا راهکار عملی و برنامه دارن که وضع اقتصادی ایران رو واقعا اصلاح کنن و به داد دل قشری از جامعه که در فقر به سر میبرن و دوره قبل به احمدی نژاد احساس نزدیکی بیشتری کردن برسن؟ آیا واقعا برنامه عملی برای اصلاح سیستم آموزشی کشور دارن؟ برنامهای برای حقوق زنان دارن؟ آیا مثلا برنامهای برای حمایت عملی از جنبش زنان ایران که عملا یه جنبش رفورمیستیه نه انقلابی دارن؟ آیا مثلا ما حمایت عملی آقای خاتمی از کمپین یه میلیون امضا رو شاهد خواهیم بود؟» در پایان هم به اصلاحطلبان میگوید: «اصلاحطلبای عزیز، برنامههاتون رو رو کنید. جز انتخاب بین بد و بدتر و بغض معاویه، چه توجیهی هست که ما به شما رای بدیم؟ شما دقیقا چی رو و چه جوری میخواین اصلاح کنید؟» آنچه که تا به اینجا در وبلاگها به چشم میخورد تردید وبلاگنویسان نسبت به اصلاحطلبان است. آنها سوالهای مشخصی از اصلاحطلبان دارند و آنچه که میخواهند حل شدن بسیاری از مشکلاتی است که الآن در کشور وجود دارد. به عنوان آخرین وبلاگ سری به وبلاگ «نامههای سوشیانت هزارم» میزنیم که میگوید: «... در این کشور همه میدانند اقتصاد از ریشه بیمار است،...فاصلهی بین غنی و فقیر را همه میبینند. همه میدانند در ایران بیکاری ببداد میکند، کسی سر و کارش در ادارات ایران بیافتد داد و هوارش از بروکراسی اداری، کاغذبازی، رشوهخواهی، تنبلی و … به آسمان میرود. همه معظلی بهنام ترافیک را میشناسند. همه میفهمند که در کلان شهرها جای سوزن انداختن نیست.... میدانند که در بیمارستانهای دولتی غیر از بیتوجهی چیزی نمیبینند و در بیمارستانهای خصوصی تا آن هزینههای هنگفت را پرداخت نکنی، جواب سلامات را هم نمیدهند تا چه رسد به پذیرش بیمار. این همه و بسیاری دیگر دردهای توده هست و دیده میشوند. روشنفکران، قشر تحصیلکرده، کسانی که به نوعی اگر غم نانشان هم باقیست دردی از جنس دیگر هم برایشان موجود است و میبینند نیز هستاند که به روشنی با تودهی مردم از جهاتی متمایز میشوند. یکی مشکلاش نبود آزادیست. حق پایمال شدهی آزادی اندیشه و بیان است. حقوق از دست رفتهی بشریاش است. یا یکی در یک کلام حداقلی از دموکراسیهای رایج را میخواهد. زیاد هم نمیطلبد. خواستار هرج و مرج هم نیست. درست است که جنس دموکراسیخواهی اهمیت خود را در جای خود دارد اما برای مردمی که برایشان شکم گرسنه ایمان هم ندارد چه رسد به باقی مسایل باید حرفی زد که قابل فهم باشد.» و در پایان میگوید: «فکر میکنم خاتمی و دوستاناش باید به مردم این اعتماد را بدهند که غوغا نمیکنند، سرشان را میاندازند پایین و مثل آدمهای خوب کارهایی که به ایشان محول شده را انجام میدهند و به موقع هم با آمار صحیح و روشن به ارائهی دستاوردهای خود میپردازند...» |
نظرهای خوانندگان
هموطن ما مي توانيم با ارسال اس ام اس به هم و يا نوشتن روي اسكناس جنبش ما هستيم را در سراسر ايران فراگير كنيم.
-- بدون نام ، Mar 1, 2009 در ساعت 01:30 PM