«با خانم و آقای زمانه» برنامه هجدهم
مسیح علینژاد: مظلومنمایی به کار سیاستمداران میآید
لیدا حسینینژاد مریم اقدمی
«راز تنهایی احمدینژاد» عنوان مقالهای از مسیح علینژاد است که چند روز پیش روی سایت زمانه منتشر شد. علینژاد در این مقاله با تحلیل وضعیت کابینه احمدینژاد، به تبدیل موافقان به مخالفان دولت نهم اشاره میکند.
یکی از سوالهایی که او در مقالهاش مطرح میکند این است که آیا مخالفسازی در این دولت آگاهانه است و شیوهای نو برای دولتی نوپاست یا دولت ناخواسته زبانتلخی میکند و یاران را میراند؟
سوال پایانی این مقاله هم این است که آیا برای ملتی که همیشه تنهایی را نشانه مظلومیت تلقی میکند، این بهترین چهره ممکن برایش نخواهد بود؟
این مقاله بهانهای شد تا به سراغ مسیح علینژاد برویم و در مورد نظرات خوانندگان مقالهاش با او گفت و گو کنیم.
این مطلبی که برای رادیو زمانه نوشتم با عنوان «راز تنهایی آقای احمدینژاد» از آن دسته مطالب قربانی شدهای است که در روزنامههای داخل، فرصت چاپ پیدا نکرده است.
بر اساس قراردادی که با خودم بستهام، مطالبی را که در روزنامههای داخل چاپ نشود، بدون دریافت هیچگونه حقوق و مزایایی که بعداً به آن متهم شوم، با دوستانی که در رادیو زمانه یا روزآنلایندارم، در آنجا چاپ میکنم.
خانم علینژاد یکی از مخاطبان به نام نیکدین گفته است این تحلیل شما از یک طرف تحلیل درستی است، اما تعداد کسانی که به ناله تنهایی رییسجمهور گوش خواهند داد، زیاد نخواهد بود و همه آنها هم که گوش میدهند، باور نخواهند کرد. در عوض کمک به او در آنچه میخواهد انجام بدهد، نه تنها دردهای مملکت را عمیقتر خواهد کرد، بلکه این شبهه را هم پیش میآورد که همه در اشتباه بودهاند و حالا به اشتباه خود پی بردهاند. او میگوید: «به نظر من روند کنونی بهترین حالت است و او باید در نهایت به تنهایی، مسئول همه خرابکاریها شناخته شود.»
این دوست ما دیدگاه بسیار مثبتاندیشانهای دارد؛ اما فضای جامعه اینگونه نیست. در فضای جامعه ما همانطور که خود شما شاهد بودید، با توجه به آنکه در روزنامههای دوم خرداد کار کردهایم و نسبت به آقای خاتمی هم تعلق خاطر داریم، آقای خاتمی در سری دوم انتخابات پس از اینکه اشک ریختند، توانستند نظر تعداد کثیری از مردم جامعه را جلب کنند، چه بسا بیش از دوره اول رأی آوردند.
بنابراین فکر میکنم اینگونه مظلومیت خیلی به کار سیاستمداران میآید و این تحلیل آقای نیکدین تا حدی دور از واقعیت جلوه میکند و تنهایی آقای احمدینژاد که البته خود او بیشتر به این تنهایی دامن میزند، این شبهه را ایجاد میکند که بتواند از همین مظلومپرستی و مظلومدوستی توده مردم ایران در انتخابات بعدی استفاده کند.
کامنتگذاری به نام کاوه میگوید که دغدغه شما از این بابت که احمدینژاد و دار و دستهاش این تهدیدها را به فرصت تبدیل کنند، قابل درک است. اما کار آنچنان خراب شده که غیر از رهبر و سپاه و هادیان سیاسی و تقلب در انتخابات، دیگر هیچ امیدی به این نکبت نازل شده به ایرانیان وجود ندارد.
باز هم برمیگردیم به این نکته که احمدینژاد رأی خود را از توده مردم دارد. توده مردم به این تحلیلهای سیاسی کاری ندارند؛ به همان صحنههایی که گفتم، کار دارند.
کما اینکه احمدینژاد هم تلاش میکند همیشه خود را جدا از سیستم نشان دهد و رأی دورهی اولی که به احمدینژاد داده شد، با همین انگیزه بود. یعنی این توجه مردم را جلب کرده بود که احمدینژاد یک طرف ماجرا و از جنس توده مردم است و با آقای هاشمی که سمبل نظام معرفی شده بود، متفاوت است و خیلیها به خاطر مخالفت با سیستم، به آقای احمدینژاد رأی دادند.
اگر نگاه کنید، آقای احمدینژاد در همایش ۳۰ سال قانونگزاری، حضور پیدا نکرد. اگر یادتان باشد در دوره انتخابات هم بیبیسی به همه نامزدها درخواست مصاحبه داده بود که آقای احمدینژاد قبول نکرد.
همینطور روزنامه شرق، دعوت به مصاحبه کرد و همه کاندیداها به جز آقای احمدینژاد پذیرفتند. بنابراین اینکه خود را در گوشهای تنها قرار میدهد، شیوهای است که باید خیلی بیشتر و دقیقتر به آن توجه کرد.
راز مظلومیت آقای احمدینژاد خیلی ساده نیست. یعنی قطعاً جواب میدهد و خودش هم در شهرستانها برنامهریزی میکند و با همین چهره مظلوم در انتخابات بعدی ظاهر خواهد شد.
شما جایی در مقالهتان از احمدینژاد به عنوان اولین رییسجمهور غیر معمم نام بردهاید. که البته این درست نیست و همانطور که چند تا از کامنتگذارها اشاره کردهاند، گویا شما آقای بنیصدر و آقای رجایی را فراموشکردهاید.
کار بزرگی کردم که فقط رجایی و بنیصدر را از قلم انداختهام. آقای احمدینژاد آن قدر خودش را در همه سخنرانیها اولین و برترین معرفی میکند، باید خدا را شکر کنیم که من هم باورم شد آقای احمدینژاد واقعاً اولین است و ننوشتم اولین رییسجمهور جمهوری اسلامی ایران.
بنابراین فکر میکنم تلقین آقای احمدینژاد در اولین بودنش یکجا کارساز واقع شد و من هم دچار اشتباه شدم. از همه کامنتگذارهایی که یادآوری کردند، عذرخواهی میکنم.
مسیح علینژاد، روزنامهنگار
حسام محمدزاده، یکی دیگر از کامنتگذارها، نوشته است: «مگر در جمهوری اسلامی نظر مردم شرط است، مگر احمدینژاد با آرای واقعی مردم انتخاب شده است که حالا از همراه نبودن آنها هراس داشته باشد. مهم این است که رهبری میخواهد ایشان را در قدرت نگه دارد یا نه.»
یک مثال خیلی ساده برای حسام بزنم، یادم هست که روزهای انتخابات، حتی بچههای خبرنگار هم این شک و تردید را داشتند که این رأی هیچ تأثیری نخواهد گذاشت و رأی ما نیست که از صندوق بیرون میآید، بلکه آن چیزی که سیستم و حاکمیت میخواهد از صندوق بیرون خواهد آمد.
این تخم بیانگیزگی که در سطح جامعه پاشیدهاند، خیلی خوب جواب میدهد. بنابراین فکر میکنم اگر از همین حالا همه ما بخواهیم دچار این توهم باشیم که فقط آقای خامنهای تصمیمگیرنده است و رأی ما هیچ تأثیری ندارد یا اینکه در انتخابات تقلب هست، هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم.
فکر میکنم خوب است از این فضای بیانگیزگی و یأسی که طبیعتاً سود آن را یک جریان خاص میبرد، همان جریانی که توقع ندارد ما به پای صندوق انتخابات برویم، بیرون بیاییم.
با اینکه خیلی سخت است و خودم هم به سختی دارم خودم را قانع میکنم، ولی فکر میکنم کمی باید از این فضای یخزده و سرد بیرون بیاییم و ناخواسته به چیزی که آنها میخواهند، تن ندهیم.
در ادامه صحبت شما و کامنت قبلی در مورد حمایت آقای خامنهای از رییسجمهور، کامنتگذار دیگری به نام مرتضی نوشته است: «گمان نمیکنم دلبستگی آقای خامنهای هم به احمدینژاد زیاد دوام بیاورد. آخر این آش خیلی دارد شور میشود. ظاهراً سرنوشت آقای احمدینژاد، همان عاقبت جرج بوش شده که کسی جواب سلامش را نمیدهد.»
با اینکه آقای خامنهای در سخنرانیهای مختلف حمایت صد درصد از ایشان انجام داده است، گمان نمیکنم بتوانیم بگوییم چون این حمایت صورت گرفته، پس همه احزاب و گروهها هم این کار را انجام خواهند داد.
در واقع اختلافات درونی خودشان هم آن قدر زیاد است که حتی با اینکه آقای خامنهای توصیه کرده بودند باید از دولت حمایت شود، کردان توسط مجلس از کابینه کنار گذاشته شد.
بنابراین در معادلات پیچیده سیاسی ایران که هیچ چیز در آن قابل پیشبینی نیست، به این راحتی نیست که منتظر باشیم هر وقت آقای خامنهای از احمدینژاد ناامید شد، ما هم پای صندوق برویم و رأی بدهیم. منتظر نباید بود، ما تصمیم خودمان را میگیریم حتی اگر به نتیجهای نرسیم.
همان طور که در کامنت حسام هم آمده بود، خیلیها معتقد هستند که آقای احمدینژاد با آرای واقعی مردم به ریاست جمهوری نرسیده است.
نمیتوانیم با این قاطعیت این حرف را بزنیم. در روزهای انتخابات در مناطق پایین شهر دیدیم که مردم به احمدینژاد رأی دادند. حتی اردوگاه اصلاحطلبان هم اعتراف کرد که مردم در آن زمان، دموکراسی و گفتمان مدنی نمیخواستند.
تنها چیزی که برای مردم مهم بود، یک چک ۵۰ هزار تومانی بود. آن زمان به دغدغه مالی که آقای کروبی در توده مردم کشف کرده بودند، میخندیدیم؛ ولی دیدیم که آقای کروبی رأی آورد.
بنابراین نمیتوانیم بگوییم که تقلب بوده است. تعدادی از مردم به یک سری از شعارهای پوپولیستی آقای احمدینژاد رأی دادند. حتی اگر بگوییم از ۱۷ میلیون رأی، هفت میلیون هم به هر دلیلی تقلب یا تخلف بوده است، نمیتوانیم به همین راحتی فتوا صادر کنیم که احمدینژاد با آرای واقعی مردم انتخاب نشده است.
به عنوان سوال آخر، بعد از سوالهای کامنتگذارها میخواهیم سوال خودمان را بپرسیم. نتیجهگیری کلی از مقاله شما این است که احمدینژاد عمداً خودش را تنها میکند و دور و بریهایش را کنار میگذارد، برای اینکه مظلومنمایی کند. آیا این برداشت درستی است؟
از ابتدا روندی را که احمدینژاد طی کرده است، نوشتم. این موضوع که آقای احمدینژاد، یکی یکی، همه کسانی را که دور و برش بودند و از قدرت خیلی بالایی هم در مجلس و کابینه برخوردار بودند، طرد کرد.
در تمام حوزهها، کاستی و ضعف بزرگی بوده است که باید به افکار عمومی جواب میداد. بهترین جوابی که احمدینژاد میتوانست بدهد، تبرئه کردن خودش و مقصر دانستن یکی از اعضای کابینه و همراهانش بوده است.
نمیگویم از قصد این کار را کرده است تا مظلوم شود، اما از قصد این کار را کرده است تا خود را تبرئه کند و بگوید من مقصران را کنار گذاشتم. این استدلال را رد کردم که نمیشود در یک مجموعه و کابینه، به خاطر کاستی بزرگی که مثلاً در حوزه امنیت کشور یا حوزه اقتصادی وجود دارد، فقط یک نفر را مقصر بدانیم و برکنارش کنیم و بعد اعلام کنیم که من بیگناهم.
از مقاله من میتوان این نتیجه را گرفت که احمدینژاد میتواند از این فرصتی که به وجود آمده و تنها شده است، به عنوان فرصت بهره بگیرد.
همانطور که مردم ما در انتخابات دوم، به آقای خاتمی به خاطر اشکی که ریخته بود، رأی دادند و دوباره به او اعتماد کردند، طرفداران احمدینژاد هم اگر یکبار دیگر، احمدینژاد در میانشان گریه کند و بگوید نصف اعضای کابینه من با من همراه نبودند، به او رأی خواهند داد. حتی انتقادهای آقای هاشمی و روحانی میتواند به کمک احمدینژاد در میان مردمی که به او رأی دادند، بیاید.
در همین رابطه:
• فرنگیس محبی: شاهزاده، خودش را قیم ایران نمیداند
• مجتبا پورمحسن: حذف گذشته برای ایرانی جرم بزرگی است
• اردوان روزبه: به تکثرگرایی در بیان نیاز داریم
• اکبر گنجی: باورهای دینی تحول پیدا میکنند
• شهرنوش پارسیپور: جامعه نگاه کنجکاوی به زن دارد
|
نظرهای خوانندگان
با این نظر مسیح علی نژاد که اگر احمدی نژاد هم اشک بریزد رئیس جمهور آینده می شود مخالفم و اصولا ایشان این کار را هم نمی کند
-- محمد-ی ، Dec 23, 2008 در ساعت 07:02 PMولی در کلیت من هم با نظر خانم علی نژاد موافقم
در واقع اعتقاد به این فرضیه که "اگر بگذارند احمدی نژاد خوب است" در بین طرفداران رای دهنده دور اول به احمدی نژاد و در بین مخالفان نظام در پایین شهرها(محدوده های فقیر نشین و احیانا شهر های فقیر) هنوز هم جایگاه قابل توجهی دارد.
خانمی دوست داشتنی.
از تجزیه و تحلیل این دوست عزیز باید تشکر کرد.
-- Iraj ، Dec 24, 2008 در ساعت 07:02 PMبا آرزوی موفقیت، همراه با عشق برای شما.
ایرج،
با اينکه من هم از چهره اي که احمدي نژاد از خودش نشان داده موافق نيستم و کم کم دارم از اين گنده گويي هايش خسته مي شوم ولي با اين تحليل خانم علي نژاد هم موافق نيستم که مردم براي چک ۵۰ هزار توماني به احمدي نژاد رأي دادند. پيشنهاد مي کنم که خانم علي نژاد قدري از اين حالت اليت پسندشان بيرون آيند و به مردم به صورت يک مشت دلفين گشته نگاه نکنند. درست است که همه که شامل طبقه خانم علي نژاد مي شود براي منافع مالي به يک نفر رأي مي دهند ولي موضوع احمدي نژاد اين بود که مردم را قانع کرد که از جنس خودشان است و پس از انتخاب شدن هم اين موضوع را ثابت کرد.
-- محمد ، Dec 24, 2008 در ساعت 07:02 PMلنگه کفش ممنوع:درروزخبرنگار باهردوکفش فریادمی زنیم
مسیح عزیز توتنها نیستی………………..ماهستیم
-- لنگه کفش ممنوع:درروزخبرنگار باهردوکفش فریادمی زنیم ، Dec 25, 2008 در ساعت 07:02 PMبیائید.
ماخبرنگاران بخاطر ابراز همدلی وهمدردی باخبرنگارعراقی از هم اینک تدابیری برای روز خبرنگاراندیشه کنیم وبعنوان یک روز بحق… جهت احقاق حق وخواسته هایمان بحق مان نه تنها با یک لنگه کفش بلکه باجفت کفش هایمان (برچپ وراست ) فریادزنیم……
موافقت با نظر مسیح علی نژاد به معنای آنست که به تلویح، ملت ایران را سزاوار آنچه بر وی می رود، بدانیم. البته شاید بتوان گفت "اکثریت ملت ایران"!
-- لونا ، Dec 25, 2008 در ساعت 07:02 PMبا پوزش
در گفته های خانم علی نژاد نو آوری و ابتکار فکری می بینم. در این راستا باید بگویم وقتی شایعه ی تقلب کردان پخش شده بود و خبر استیضاح او در جریان بود، در تمام مراسمات و تصاویری که از احمدی نژاد دکتر پخش می شد به طرز فاحشی کردان در کنار او دیده می شد و این نمایشی بود برای اینکه در رفع فساد دولت حتی از نزدیکترین اشخاص به رئیس جمهور هم نمی گذرد.
-- گزینگ قاضی ، Dec 25, 2008 در ساعت 07:02 PMدر گفته های خانم علی نژاد نو آوری و ابتکار فکری می بینم. در این راستا باید بگویم وقتی شایعه ی تقلب کردان پخش شده بود و خبر استیضاح او در جریان بود، در تمام مراسمات و تصاویری که از احمدی نژاد دکتر پخش می شد به طرز فاحشی کردان در کنار او دیده می شد و این نمایشی بود برای اینکه در رفع فساد دولت حتی از نزدیکترین اشخاص به رئیس جمهور هم نمی گذرد.
-- گزینگ قاضی ، Dec 25, 2008 در ساعت 07:02 PM