«با خانم و آقای زمانه» برنامه سیزدهم
شهرنوش پارسیپور: جامعه نگاه کنجکاوی به زن دارد
لیدا حسینینژاد مریم اقدمی
هشتاد و ششمین قسمت از گزارش زندگی شهرنوش پارسیپور به زمان دستگیری تعدادی از کارمندان رادیو تلویزیون ملی ایران و روزنامهی کیهان برمیگردد، به این دلیل که آنها قصد دزدیدن ولیعهد و فرحدیبا را داشتند.
در همان زمان یعنی حدود سال ۱۳۵۲ بود که گلسرخی و دانشیان و تعدادی دیگر محکوم به اعدام شدند. در چنین شرایط سیاسی ـ اجتماعی، شهرنوش پارسیپور به همراه دو زن دیگر که از شوهران خود جدا شده بودند، تصمیم میگیرند با هم در یک خانه زندگی کنند.
البته این موضوع در جامعه آن روز ایران پذیرفته شده نبود. «اینجا مثل یک فاحشهخانه است» که موضوع این بخش از زندگی شهرنوش پارسیپور بود، بحثهایی را در میان مخاطبان هم ایجاد کرد. به همین بهانه به سراغ او رفتیم تا به کامنتها جواب بدهد.
یکی از سوالاتی که خوانندگان در مورد مطلب شما مطرح کردهاند این است که «اصلیترین ریشه مسایل اجتماعی در هر جامعهای این است که با موضوع زن از چه دیدگاهی برخورد بکند. وقتی در کشورهایی با شرایط آمریکا و اروپا هنوز هم با مسایل مشابهی روبهرو میشویم، دیگر از ایران و دیگر مناطق چه انتظاری میتوان داشت؟»
واقعیت این است که جامعه در کلیت خود و فرق نمیکند که در کجا باشد، به زن نگاه کنجکاوی دارد. یعنی با کنجکاوی به زن نگاه میشود تا ببینند چه عملی را انجام میدهد.
مردان در این زمینه بسیار حساس هستند و چون میخواهند برای آیندهی خود زوجیابی کنند، اصولاً به زن نگاه کنجکاوی دارند.
همچنین به این دلیل که جثه زن کوچکتر از مرد است، در نتیجه این نگاه کنجکاوی با استفاده از زور بدنی هماهنگ میشود، یعنی میتواند علاوه بر کنجکاوی زن را کنترل هم بکند.
ولی این یک واقعیت است که زمانی مسایل جامعه روی غلتک رشد و تعالی میافتد که به زن آزادی داده شود. اگر به بعضی از کشورهای عربی نگاه کنید، میبینید که زنان خیلی کنترل شده هستند و هیچ نوع آزادی عملی ندارند.
اگر در این جامعه آمار بگیرید، میبینید هیچکس اختراع و اکتشافی نمیکند چون هدف اصلی مردان کنترل زنان است و نقش دیگری برای خودشان قایل نیستند.
جامعه ایران در یک حالت گذار است، یعنی هم در حال تغییر و هم در حال رشد است، در عین حال نمیداند باید با زنان چهکار کند.
به همین دلیل است که تا امروز ما این مشکل و معضل زن را داریم و انقلاب ایران فقط و فقط یک نکته داشته و آن حجاب زنان است.
یعنی اگر مسالهی حجاب زنان را از این انقلاب بگیریم دیگر هیچ چیز ندارد. چرا حجاب زنان آمده است؟برای کنترل زنان و اینکه زنان حتاالامکان تکان نخورند. ظاهراً این تکان نخوردن به جامعهی مردان یک آرامش روانی میدهد.
در آمریکا و اروپا مساله به شکل دیگر است. چون این جوامع، جوامعی مولد و تولیدکننده هستند و نقش زن را بیشتر از جوامع دیگر باور کردند در نتیجه زنان در این جوامع راحتتر هستند.
شهرنوش پارسیپور
اما یکی از کامنتگذاران نکتهی جالبی را مطرح کرده است که تنها زندگی کردن یک زن، فقط در ایران مشکوک به نظر نمیآید. او در ادامه نوشته است در سریال آمریکایی «Sex & the City» که در آن چهار زن دوست صمیمی بودند یکی از آنها که وکیل بود میخواست یک آپارتمان را اجاره کند. صاحبخانه از او پرسید آیا شما یک خانم تنها هستید؟ در واقع این موضوع فقط در کشورهایی مثل ایران مطرح نیست.
بله، همه جا مطرح است، عرض کردم زن بیشتر به عنوان یک کالا و شکار مطرح میشود و همیشه توجه میکنند که چهکار میکند و کجا میرود. این حالتی است که همهی جوامع بشری دارند.
ممکن است در غرب از شما چنین سوالی بکنند، ولی دست و پای شما را نمیبندند که این خانه را نداشته باشید. در ایران رسماً اجازه نمیدهند که این خانه را داشته باشید.
یعنی همیشه تصورشان بر این است که شما میخواهید خانه بگیرید و دچار فحشا بشوید. خلاصه جلوی افراد را میگیرند و با این حالتی که جامعهی امروز دارد، مشکلات زیادی را برای افراد ایجاد میکنند.
خانم پارسیپور، آقایی به نام شهاب، کامنت گذاشتهاند و گفتهاند خانم پارسیپور عزیز همیشه با یک لجاجت خاصی میخواهند مردان ایرانی از هر طبقه خصوصاً روشنفکران را مشتی آدم بیفرهنگ جلوه بدهند. او در ادامه گفته است اگر شما به هر دلیلی از ذکر دلایل آن خودداری میکنید که چرا با مردان دیگر اطرافتان مشکل دارید، شایسته نیست که به شکل مبهم نامی مثل دکتر ساعدی را مخدوش کنید.
هرگز سعی نکردهام مردان روشنفکر ایرانی یا مردان ایرانی ر ا کوچک کنم. این یک توهم است و اصلاً واقعیت ندارد. من دارم شرح زندگیخودم و افرادی را که دیدهام، میدهم.
یکی از افرادی که من دیدهام دکتر ساعدی بود. ایشان مرد بسیار شریف و انسان قابل احترامی بود. اما در یکسری از مسایل، تجربه کافی نداشت و یکی از این بیتجربگیها برخورد با زنان بود.
این حالتی بود که خیلیها دارند و دکتر ساعدی به تنهایی دچار این حالت نبوده است. چون جامعه ما طوری است که از کودکی بچهها را به معاشرت با مرد و زن عادت نمیدهد.
وقتی افراد در بلوغ و بعد از بلوغ با هم معاشرت میکنند به دلیل نداشتن تجربه اجتماعی در گذشته میتوانند برای هم مزاحمت ایجاد کنند.
به هر حال دکتر ساعدی مرد بسیار شریفی بود و من افتخار دوستی با او را داشتم، فکر میکنم او به درستی متوجه گفتههای من نشده است. من هنوز مطالبی در مورد دکتر ساعدی دارم که بنویسم و در آینده خواهم نوشت.
یک کامنتگذار دیگر هم گفته است در اینجا عمدی یا غیر عمدی، دکتر ساعدی بدون اینکه کار بدی هم انجام بدهد، همعرض نیکبخت قرار داده شده است.
ببینید، نیکبخت هم آدم بدی نبود، او آدم درستی بوده است. در آن شب خاص از او این رفتار دیده شده است و من هم نوشتم به این دلیل که میخواستم بگویم چه مشکلاتی مقابل زنان است.
وقتی دارند رنج میبرند، راحت نیستند و کسی نیست که به آنان بگوید مشکلتان چیست. ولی وقتی دست همت به کمر میزنند که مشکلشان را حل کنند، آن وقت چنین نظرهایی هم پیدا میشود. یعنی شما لابد یک خانه خاصی درستی کردهاید.
وقتی چهار مرد با هم زندگی میکنند، کسی برای آنان مزاحمتی درست نمیکند، ولی وقتی چهار زن با هم زندگی میکنند، بیدرنگ احساس میشود که آنان یک خانه خاصی بهوجود آوردهاند. به هر حال این افراد در زندگی من بودهاند و این حرفها را زدهاند و من دارم آنها را گزارش میدهم.
خانم پارسیپور، یکی دیگر از کامنتگذاران در راستای همین حرف شما گفتهاست: «در اینکه در جامعه ما زن تنها به خاطر تنها بودنش مجازات میشود هیچ شکی نیست. اما فکر نمیکنم منصفانه باشد که یک مهمانی دوستانهی ۴۰ سال پیش را اینگونه به دید همگان بگذارید و آدمهایی را که دیگر نیستند مورد قضاوت عمومی قرار بدهید. باید کمی منصف باشیم. ما که آنجا نبودهایم».
مشکل ما این است که جامعه ما زیاد عادت به شنیدن شرح حال ندارد. وقتی شرح حالم را میدهم، افرادی هم دور و برم بودهاند. با این وجود باز هم وقتی میخواهم شرح حالم را بنویسم، موارد زیادی را سانسور میکنم و خیلی چیزها را اصلاً نمینویسم.
چون فکر میکنم عدهای فوت کردهاند و تعدای هم زندهاند و من باید فکر کنم زندگی آنان خراب نشود، به همین دلیل گاهی اوقات اسم افراد را نمینویسم.
در این مورد خاص، دکتر ساعدی کار بدی نکرده است که من اسمش را نیاورم. ایشان در یک مهمانی حضور داشته و شوخیهایی داشته و بعد هم حالت عصبی و روانی وی بالا بود. کمی بعد هم دستگیر شده است.
این مساله جزو تاریخ ایران است. یعنی دکتر ساعدی جزو تاریخ ایران است و دستگیری و زندانی شدن هم که برای او پیش آمد یک مشکل اجتماعی ایران است.
قرار است به این چیزها برسم. بنابراین دارم زمینههای اولیه را میدهم که ما همدیگر را چگونه دیدیم. فکر نمیکنم قصد من بد بوده باشد.
یکی دیگر از کامنتگذاران جملهای از شما را انتخاب کرده است و راجع به آن سوال دارند. شما جایی گفتهاید «ظاهراً جامعه آمادگی ندارد، زنانی را تحمل کند که تنها یا با هم زندگی میکنند و روسپی هم نیستند و در عین حال سوگند هم نخوردهاند که دست از پا خطا نکنند».
ایشان البته با پوزش از خردهگیری به شما میگویند: «خیلی جالب است که شما هم به آنچه حق طبیعی و مسلم یک انسان آزاد چه زن و چه مرد است میگویید دست از پا خطا کردن. این از عواقب زندگی در جامعههایی پر از فشار و محدودیتهای گوناگون مثل ایران است».
این جمله کمی حالت شوخی دارد. برای اینکه میخواستم بگویم ما به عنوان راهبه با هم زندگی نمیکردیم. در عین حال که روسپی هم نبودیم.
آدمهایی عادی با زندگی معمولی بودیم که در کنار هم زندگی میکردیم. به نظر میآمد جامعه ما، تحمل دیدن چنین چیزی را ندارد. یا حداقل بخشی از جامعهی ما و یا بخشی از افراد.
در مورد آن مثال زدم و گفتم چرا این اتفاق افتاد و آن را نوشتم. در کل فکر نمیکنم چیز مهمی باشد. اینکه افراد کامنتمیگذارند و نظر میدهند خیلی خوب است و من هم میخوانم.
اما من از ماجراهایی مینویسم که اتفاق افتاده و کمکم پیش میروم. بنابراین باید صبر کرد و دید در ادامه ماجرا چه اتفاقاتی روی میدهد.
در همین رابطه:
• جهان ولیانپور: هیأت مدیره، مسئول کسری بودجه است
• ایرج ادیبزاده: تکنوازی طولانی، خستهکننده است
• اردوان روزبه: حق انسانی هر فردی محترم است
• مجتبا پورمحسن: چیزی به نام تن زن را فراموش کردهایم
• معصومه ناصری: زن ایرانی ناموس کسی نیست
|
نظرهای خوانندگان
kamelan ba khanoome parsopoor movafegham! afarin bar shoma
-- بدون نام ، Nov 17, 2008 در ساعت 04:30 PMحسرت يک عکس تازه از خانم پارسي پور به دلمون موند .اين که عکس پيش از انقلابه
-- کيان ، Nov 17, 2008 در ساعت 04:30 PMبا سلام
-- فری ، Nov 17, 2008 در ساعت 04:30 PMخیلی دوست دارم بدانم زن ها در مورد مردی که در همسایگیشان تنها زندگی میکند و گاهی از حق طبیعی خود به عنوان یک انسان آزاد استفاده میکند چه فکر میکنند.
زمانی که از ایران می آمدم- سعی کردم تمام نفرتم را از فرهنگ عقب افتاده و پس مانده مذهبی را در آنجا بگذارم و با خیال آسوده تری دوران نقاهت دیوانگی ام را در اینجا بگذرانم!! جالب اینجاست- آقایان عزیز( و بعضا خانم ها) در اینجا هم دست بردار نیستند. به زور و به نام معاشرت و دوستی وارد زندگی آدم می شوند- فضولی و کنجکاوی ها و اظهارنظرهایشان شروع می شود- و مسلما اولین سوالی که در ذهن عقده ای و عقب مانده شان هست این است که "برای سکس چه می کند؟ پارتنردارد؟ خودارضایی می کند؟....؟ ....؟ ....؟" بعد شروع می کنند به محبت زورکی. نکته این که آقایانی که متاهلند بیشتر سنگ غیرت به سینه می زنند. و حساسیت بیشتری روی خانم های مجردی که تنها زندگی می کنند دارند!!!و جالب تر از آن، اینست که شروع می کنند به بخت آزمایی- به این صورت که به انواع مختلف سعی می کنند ببینند "اهلش هستی یا نه؟؟" حتی اگر خانمشان دوست صمیمی تو باشد رهایت نمی کنند. و من در عجبم از این پررویی. و ما چه می کنیم؟؟ به حرمت زندگی زناشویی آنها دم نمی زنیم. تا مبادا زندگی شیرینشان غصه می خوریم که تنهاییم و افسوس می خوریم که فرهنگمان درست شدنی نیست. منزوی می شویم و ار همه این گریگوریهای "آمریکایی مآب" دوری می کنیم- و باز از سر تنهایی اجازه می دهیم که زوج بعدی بیاید و همانها تکرار شود.
مدتها بود که فکرم مشغول این قضیه بود که چطور می توان دم آدمهای فضول و بی ادب را چید. البته این هم در فرهنگ ما زیاد رواج ندارد. حجب و حیایی که در خمیره اکثر ما وجود دارد باعث می شود که بعضی ها جسورتر از قبل رفتارهای کثیف و تهوع آور خود را ادامه دهند!
-- N ، Nov 18, 2008 در ساعت 04:30 PMلطف این خاطرات در صراحت و شجاعت راوی است . هرچه ملاحظات و مصلحت اندیشی های رایج وطنی در آن بیشتر شود از ارزش و اثر گذاری آن کاسته می شود .
-- kave ، Nov 18, 2008 در ساعت 04:30 PMافراد را خاکستری دیدن هنور در فرهنگ وتفکر نخبگان ما جا نیفتاده در فرهنگ عمومی ما که جای خود دارد.
این کامنت مربوط به مطلب فوق نیست
-- بدون نام ، Nov 18, 2008 در ساعت 04:30 PMدر سایت خواندنیها خواندم که رادیو زمانه روی موج کوتاه هم پخش میشود جالب است من بارها به سایت رادیو زمانه مراجعه کردهام تا حال نمیدانستم که این رادیو روی موج کوتاه هم پخش میشود طوری از ظواهر برمیآید که گویا فقط پخش اینترنتی است (که شیوه جدیدی برای پخش صوت و تصویر است) خوب باید به این انحصار طلبها چه گفت؟
آیا نمیشد که در بخشی از این وب سایت فرکانسها را بصورت واضح درج میکردید؟
چرا برای ارتباط با مخاطبین بصورت مستقیم جایی را تخصیص ندادهاید؟
ارتباط با شما بوسیله باکس نظرخواهی بسیار ساده و خوب است لظفا باکس نظرخواهی در مورد رادیو زمانه را در جایی در رادیو زمانه راه اندازی کنید
comment e mano chap nakardid, ejaze hast ke addresse websitam ro inja bezaram ?? chera ma dast az censor barnemidarim va nemigozarim ke hame harf bezanand???? vali ede-aye roshanfekri darim???http://livinglaguna.blogfa.com/
-- N ، Nov 18, 2008 در ساعت 04:30 PM