«با خانم و آقای زمانه»، برنامه یکم
مجتبا پورمحسن: زبان ما آمادگی گفت و گوی کوتاه را ندارد
لیدا حسینینژاد مریم اقدمی
مجتبا پورمحسن، گفت و گوی گاردین با ژولیت پینوش را ترجمه کرده بود که کامنتهای زیادی گرفت. چند تا از این سوالات را از مجتبا میپرسیم تا نظرش را برای ما بگوید.
اول از همه با کامنت فروغ تمیمی شروع میکنیم که میگوید: «پس از آن مقالهی سرهم بندی شده در مورد شاملو، این مصاحبهی جالبی بود، اما آیا ایرانیهای مشهور هم حاضر هستند که به اینگونه سوالات پاسخ دهند؟
فکر نمیکنید که شما به عنوان یک ژورنالیست مدرن و شاید هم پستمدرن باید روی هموطنان شسته و رفته که فقط در مورد مسائل اجتماعی و غیر شخصی حرف میزنند، کار کنید؟ البته شاید بگویید که خودیها که در جامعه باز و مدرن زندگی نمیکنند و جرأت حرف زدن ندارند. خوب شاید بهتر باشد از آنها که در همین دور و برها هستند و قصد بازگشت هم ندارند، شروع کنید تا شاید کم کم برای ما هم سنت شود.»
این دوست عزیز ما، آقای فروغ تمیمی در کامنتی که گذاشته به چند مساله اشاره کرده است. این که من در همانجا به او جواب ندادم، به این خاطر بود که سوژهها متنوع است و اگر میخواستم به همه جواب بدهم، یک مقاله میشد. حالا که فرصت پیش آمد، من توضیح میدهم.
ابتدای کامنت، به اعتقاد من و به قول خانم مریم اقدمی دچار «خطاهای روزمره» است، به خاطر اینکه من متنی را ترجمه کردم و ایشان مقالهی دیگر من را خوانده و ارجاع دادن این مقاله به مقالهی آقای شاملو، حالا چه خوب و چه بد، مناسب کامنتی که پای این مقاله گذاشته شده نیست. او میتواند این نظر را پایین همان مطلب شاملو بگذارد.
اما ایشان فرمودهاند که شما به عنوان یک ژورنالیست مدرن و شاید هم پستمدرن باید روی هموطنان شسته و رفته که فقط در مورد مسائل اجتماعی و غیر شخصی حرف میزنند، کار کنید.
اولا من تصور نمیکنم که این مصاحبهی خانم ژولیت پینوش صرفا یک مصاحبه شخصی باشد، کمااینکه یکی از دوستان کامنتی گذاشته بود و به شوخی ایراد گرفته بود که «این مصاحبه زرد است».
خود من برای ترجمهی این مصاحبه خیلی زحمت کشیدم، یعنی زحمت زیادی از من برد. به این دلیل که وقتی شما در جواب یک سوال یک جملهای میشنوید که فقط سه کلمه دارد، خیلی سخت است که شما دقیقا آن منظوری را که نزدیک همان چیزی که مصاحبه شونده گفته، درک کنید.
من فکر نمیکنم که این مصاحبه یک مصاحبه شخصی بوده باشد، کمااینکه در آن راجع به مسائل مهمی صحبت میشود. اما اینکه چرا ما سراغ ایرانیها نمیرویم که چنین صحبتی کنند، من فکر میکنم که جامعه ما هنوز چنین آمادگی ندارد.
ما نمیتوانیم هم گفت و گوهایی با جوابهای کوتاه کنیم و هم مصاحبهی ما جدی باشد. به هر حال ما ایرانیها عادت داریم حتی اگر از ما سوالی کردند، پنج دقیقه بگوییم که «به اصطلاح» یا «عرضم به خدمت شما» یا از اینگونه داستانها. بنابراین من فکر میکنم که زبان ما هنوز با این ریزهکاریهایش برای این مصاحبهها جواب نمیدهد.
مجتبا پورمحسن، شاعر و روزنامهنگار (عکس:کوروش رنجبر)
مجتبا جان حالا من خودم یک سوال دارم. چگونه میتوانیم فرهنگ خودمان را کمکم برای همچین مصاحبهها و گفت و گوهایی آماده کنیم؟
این هم سوال قابل تاملی است و باید به آن فکر کرد. منتهی من یا این توان را در خودم میبینم یا این چیزهایی که در خودم میبینم، نمیتوانم. برای مصاحبههایی که کمی طولانیتر هم هست به همین مشکل برخوردم، چه برسد به اینکه من به یک نفر بگویم با یک جمله جواب دهد.
شاید بهترین کار ممکن این است که ما این مصاحبهها را از آدمهای خیلی خیلی بزرگ کشورمان شروع کنیم. کسانی که آنقدر این توانایی و اعتماد به نفس را داشته باشند که فکر کنند میتوانند با دو یا سه کلمه جواب طرف مقابل را بدهند و یا چیزی بگویند که مخاطب با آن ارتباط برقرار کند.
شاید این از ضعف من است و من این توانایی را در خودم نمیبینم، اما این دلیل شخصی من بود. من میگویم هنوز زبان ما آمادگی چنین چیزی را ندارد. من کمتر دیدم که در مصاحبههایی که از نویسندههای خارجی یا بازیگرهای خارجی یا از هر کسی دیگر که ترجمه کردم، طرف مصاحبه را - من خودم دچار همین مشکل هستم - در چهار جمله آغاز کند. اما ما ده بار میگوییم «در واقع»، ده بار میگوییم «به اصطلاح» یا «عرضم به حضورتان» یا... یعنی کلمات اضافی.
با این حال پیشنهاد خوبی است که این دوست مطرح کرده، اما باید این تفکیک را قائل شویم که این مصاحبه یک مصاحبه شخصی نیست. من فکر نمیکنم که ژولیت بینوش در این مصاحبه در مورد مسائل شخصی حرف زده است.
ضمن اینکه اعتقاد دارم جهانیترین و پرمعنیترین حرفها، شخصیترین حرفهای یک آدم است. این نظر من درمورد کامنت این دوست عزیز بود.
کامنت بعدی را خوانندهای به اسم سانی گذاشته که میپرسد: خوب بود توضیح میدادید که چرا او فقط یک بازیگر نیست و چه چیز زندگی او با دیگر بازیگرها متمایز است؟
من یک اشاره خیلی کوتاهی اول مصاحبهام کردم که وقتی یک آدم مشهوری مثل خانم بینوش دوبار به ایران سفر میکند و عاشق ایران میشود، یعنی خیلی کوتاه گفتهام که چرا بازیگر خاصی است.
اینکه من مقدمهی بلندی بنویسم که چرا او بازیگر خاصی است، با روح مصاحبه به نظر من تعارض دارد. کل آن مصاحبه ۶۰۰ کلمه است و من نمیتوانم ۲۰۰ کلمه راجع به آن توضیح دهم و همچنین فکر میکنم که ژولیت بینوش شناخته شده است.
|
نظرهای خوانندگان
لطفاً بنویسید که ژورنالیست مدرن و پستمدرن یعنی چه؟ چون مرحوم شاملو قبل از تولد ایشان به ایشان دروغ گفته، شده اند ژورنالیست مدرن و پستمدرن؟ و یا چون یک مقاله از گاردین ترجمه کرده اند؟
-- هالو ، Sep 7, 2008 در ساعت 05:47 PMدر ترجمه ی مقاله ی گاردین بسیاری از کامنت ها در مورد غلط های فاحش ترجمه بود، چرا در این گفت و گو چیزی در این باره نپرسیدید؟
-- مهدی ، Sep 8, 2008 در ساعت 05:47 PM