رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۴ مرداد ۱۳۸۷
فلاشر – برنامه هفتاد و دوم

دکترای ارزان و حضور ارزشی در المپیک ورزشی

لیدا حسینی‌نژاد

Download it Here!

آزادی «سربازان آزادی»

«آزادی‌تان مبارک سربازان آزادی
اهوراییان دربند امشب از بند رها شدند.»

این مطلبی است از وبلاگ مهجاد. او ادامه می دهد:

«احمد قصابان، مجید توکلی، احسان منصوری. 460 روز حبس کشیدند، 11040 ساعت، 662400 دقیقه. دقیقه‌هایی که به اندازه‌ی یک سال طول کشیده است بی شک.

ساعاتی که در حکم قرن بوده است. کسی آیا هست که تاوان این ساعات و روزها را بدهد؟ کسی هست که رنج خانواده‌های این سه دانشجو را در دوران حبس جبران کند؟ برای دلهایی که روزها و شب‌ها نگران بودند مرحمی هست؟ برای دروغ‌گوهایی که می‌خواستند احسان و احمد و مجید را به انواع و اقسام جرایم متهم کنند مجازاتی هست؟


خوش‌بین نیستم به مجازات بازجوها و زندان‌بان‌ها. خوش‌بین نیستم که دروغ‌گوها را تاوانی درکار باش. اما خوشحالم که امشب اوین خبرهای خوبی داشت. خبر آزادی. خبر شادی دل مادارن و پدران، خواهران و براداران. خبری برای شادی همه ما.

مایی که در شادی لحظه‌ی آزادی سهیم هستیم، در یک سنگر هستیم و از آزادی اسیران‌مان به وجد می‌آییم. این سنگر، فتح شدنی نیست. این سنگر فروریختنی نیست. سربازان این سنگر مایوس نمی شوند، به پیش می روند با سرود فتح. شیپورچی ها امروز آزادی را سرودی دیگر گونه خواهند.

آزادیتان مبارک سربازان آزادی».

دکترا، ارزان حساب می کنیم!

سری می‌زنیم به وب‌نوشت‌های محمدعلی ابطحی که مدرک دکترای جعلی علی کردان، وزیر کشور بهانه ای شده برای این مطلبش. او می نویسد:

«سال‌ها پیش که در وزارت ارشاد معاون امور بین الملل بودم، یکی از ماموران دولتی اعزامی به آرژانتین، نامه‌ای برای من نوشت که من موفق به اخذ دکترا در این کشور شدم و تقاضا داشت که مدرکش ارزیابی و حقوقش اضافه شود. چند ماه بعدش هم در آلمان در سمیناری بودیم که آن آقای محترم با خانم‌شان شرکت داشتند. بطور غیر معمولی خانم، همسر را آقای دکتر صدا می‌زدند.


این گذشت. نامه را برای وزارت علوم فرستادیم و آن‌ها جواب دادند که این نوع مدارک اصلاً در وزارتخانه ارزیابی نمی‌شود. سال بعد در مراسم دهه‌ی فجر که مهمانانی از جاهای مختلف دنیا شرکت می‌کردند، آقای عرب حدوداً 35 ساله‌ای هم آمده بود. نامش را هم همین آقای تازه دکترشده برای دعوت به ایران پیشنهاد داده بود.

در تهران که بود با من به عنوان رییس ستاد دهه‌ی فجر، دیدار کرد. گفت: برای دوستان‌مان در آرژانتین با هزار دلار مدرک دکترا جور می کنیم ولی برای شما که در اینجا رئیسید، می‌توانیم ارزان‌تر حساب کنیم.

خیلی برایم عجیب بود. به آن آقای دکتر جدید گفتم که خیلی از هم‌طرازان تو دکتر نیستند، خوب هم کار می‌کنند، کسی هم از آنان مدرک نخواسته، چرا با این شرایط عادی خودت را هم به هم می‌ریزی؟ قبول نکرد. سالها بعد هم دیدم در روزنامه به عنوان آقای دکتر فلانی مطلب می نویسد».

حضور ارزشی در المپیک ورزشی

وبلاگ تک تیر از تب المپیک و وضعیت ایران در این روزها این چنین می گوید:

«این روزها تب المپیک در تمام دنیا حرف اول را می‌زند و در هر کشوری هرروزه مردم دنبال خبر افتخاری مبارک برای ورزش کشورشان هستند. آنها روزانه ورزشکاران‌شان را می‌بینند که با تکیه بر علم و تخصص و استعدادهای خدادادی باعث بالارفتن پرچم کشورهای‌شان در صحنه‌ی المپیک می‌شوند.

البته این روزها در ایران هم خبرهایی از المپیک به گوش می‌رسد اما خبرهایی بسیار ناخوش‌آیند که سیستم رسانه ای ایران سعی دارد ضمن آرایش اخبار با لعاب ارزشها از رسوایی‌های تکنیکی و تاکتیکی متولیان ورزش کشور بکاهد.

در حالی که برد ایران در بازی‌های غرب آسیا بر تیم سوم قطر حماسه اطلاق می‌شود٬ لکن شکست و ضربه علی معلومات در ۳۰ ثانیه و رده ۵۸ در رشته قایقرانی در میان ۶۰ تیم و باخت و حذف سوریان و نهایتاً افتضاح ورزشی ایران در المپیک کم‌رنگ می‌شود و متولی المپیک٬ آقای کفاشیان مدعی می‌شود که ایراد از کادرهای فنی و تدارکاتی تیم های اعزامیست.

آیا واقعاً من و تو ایرانی می‌توانیم از تیم‌های ملی انتظاری درخور داشته باشیم؟

در کشوری که قهرمان اولش که البته بر اثر استعداد خدادادی قهرمان می‌شود در اثر احتمالاً دوپینگ از عرصه‌ی ورزش کنار می‌رود و در فدراسیون‌های ورزشی هنوز مشکل ریش و مو لاینحل مانده است چه انتظاری می‌شود داشت؟

در کشوری که اکثر قریب به اتفاق مدیرانش با مدارک جعلی بر مسند امور هستند و تخصص و علم محلی از اعراب ندارد و آن‌چه مهم است سابقه‌ی جنگ و بسیج و مدل و طول ریش و تسبیح است چگونه می‌شود انتظار داشت کاری بر مبنای منطق و اصول علمی در دنیا پیش برود؟

وقتی یک رئیس جمهور خدمت بدون تخصص ومدرک برایش مهم‌تر است از یک حرکت استدلالی صحیح و همیشه منتظر عنایت خودخوانده ولی عصرعج است، آیا می‌شود منتظر پیروزی درهیچ کاری بود؟

آری دوست من در این سیستم حکومتی قید هر افتخاری را باید زد و به اتفاقات آینده چشم دوخت تا شاید دگر باره عاقلی بر حکومت تکیه زند.»

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

تا زماني كه دين با سياست است همين بساط رو داريم . متأسفانه ، متأسفانه.....

-- mas_76 ، Aug 14, 2008 در ساعت 07:19 PM