رادیو زمانه > خارج از سیاست > زمانه از نگاه ديگران > زمانه: دوستداشتنی؛ اما مفصل | ||
زمانه: دوستداشتنی؛ اما مفصلبرای همه ما پیش آمده که وقتی میخواهیم کاری را شروع کنیم، همیشه به هزار باید و نبایدش فکر کردهایم. ذهنمان مدام درگیر این مسأله بوده که چه روشی را امتحان کنیم که درست جواب دهد و از دوست و آشنا هم خواستهایم تا نظرشان را به ما بگویند و به قولی ما راهنمایی کنند. اما بعدها که دیگر اوضاع روی غلتک میافتد و چم و خم کار دستمان میآید، وقتی نگاهی به عقب میاندازیم، همه آن لحظهها دیگر برایمان تبدیل به یک خاطره شدهاند.
حکایت زمانه هم درست همین است. یعنی زمانهایها هم دو سال پیش در همین روزها وقتی دست به کار شدند، به وادی جدید یا به قولی چندرسانهای قدم گذاشته بودند.
الیزه یکی از وبلاگنویسهای باسابقهای است که از همان روزهای اول همراه زمانه بوده است: «بله من یادم است که خیلی خوشم آمده بود و خیلی جدید بود. رسانههای مشابه زمانه زیاد بود؛ ولی برای من آن ایده و ظاهرش، نمیدانم مدلش خیلی جدید و دوستداشتنی بود؛ یعنی من یادم است که بلافاصله از این کار خوشم آمد.» از نظر الیزه تنوع زمانه نقطه قوتش به حساب میآید؛ اینکه میتواند اطلاعات مفصل و جدیدی درباره موضوعاتی را که حتی فکرش را هم نمیکند، در سایت زمانه پیدا کند. اما با این حال وقتی از الیزه میپرسید که اگر میخواست به زمانه از یک تا ۱۰ نمره بدهد، چه نمرهای را میداد، میگوید: «فکر میکنم هشت. من از قسمت متن آن استفاده میکنم. اگر بخواهم زمانه را به عنوان یک رادیو نگاه بکنم، فکر نمیکنم راحت میبودم. شاید یک مقدار مفصلتر و پیچیدهتر از آنی است که صرفاً کارکرد رسانهای بخواهد داشته باشد. ولی آن طوری که من از آن استفاده میکنم، راحت هستم.» زمانه مثل محلهای میماند با کتابخانه، دیسکو و کافه به همراه داستانخوانی، خاطرهخوانی و خلاصه تعداد زیادی کوچه و پسکوچه. دو سال تمام، هر روز به مدت دو ساعت با رادیو یا نامحدود با اینترنت، میتوان وارد این محله شد و به هر کدام از قسمتهایش سرک کشید.
شراگیم یکی دیگر از ساکنان وبلاگشهر است که به گفته خودش چند وقتی میشود که به علت کار زیاد، فرصت پیگیری مطالب زمانه را نداشته؛ اما هنوز هم تصویر ذهنیاش با شنیدن اسم زمانه عوض نشده است: «اولین تصویری که به ذهنم میآید، عباس معروفی است. انگار مثلاً پشت رادیو زمانه، عباس معروفی ایستاده است.» باید این را گفت که جای زمانهای ها محدود به یک مکان نیست. شما در هر جایی که باشید، میتوانید طرحهایتان را بفرستید و با ما همکاری کنید. فقط کافی است تا به مدیر زمانه ایمیل بزنید. اما بین همه این برنامهها و موضوعاتی که در بساط زمانه پیدا میشود، هر کسی به سراغ چه مطلبی میرود؟ اصلاً بخش مورد علاقهشان چیست؟ الیزه میگوید: «یک بخشی است که خیلی هم نوپاست: روایت زنان. چون دقیقاً موقعی به وجود آمد که خیلی جو خوبی برای به وجود آمدنش بود.» و شراگیم نیز اضافه میکند: «قسمتهایی را که مربوط به ادبیات میشود، خیلی دنبال میکنم و دوست دارم. فرصتش باشد، فقط روی قسمت ادبی تمرکز میکنم. بعد اگر باز هم فرصتی ماند، بقیه مطالب را مرور میکنم.» تا به حال برایتان حتماً پیش آمده که جایی مطلبی را خواندهاید و از آن طوری خوشتان آمده که در گوشه ذهنتان باقی مانده است. زمانه چه طور؟ در این دو سال کدام مقاله یا نوشتهای از زمانه در ذهن الیزه ماندگار شده است؟ «یک داستانی در زمانه بود؛ فکر میکنم پارسال بود که داستان کوتاه مرتب چاپ میشد. فکر میکنم اسمش مویرگ بود؛ درباره یک روسپی که عاشق میشود. یادم است که خیلی آن را دوست داشتم. یک سری مطلب هم همین اواخر بود درباره ماه می ۶۸» داستان مویرگ به مسابقه قصه زمانه برمیگردد که ۴۰۰ داستان در آن شرکت داشتند و قسمت دیگر هم به چهلمین سالگرد می ۱۹۶۸ که زمانه با بیش از ۷۰ مقاله به جنبههای مختلف این جنبش پرداخت. حالا این طفل دوساله آمستردامی تازه از آب و گل درآمده و به شیرینزبانی افتاده است. تا سپتامبر که جشن تولد ورود به سه سالگیاش را بگیرد، هنوز مقداری زمان باقی مانده است. اما شما در این روزهای آخر با چه آرزویی او را بدرقه میکنید؟ شراگیم میگوید: «آرزو میکنم که بتوانند همین طور ادامه بدهند. دو سالگی که گذشت، ۲۰ سالگی را هم بتوانند همین طوری بگذرانند و یک روزی داخل ایران با بچههایی که اینجا هستند، این سایت را اداره کنند.» الیزه هم اضافه میکند: «اگر بخواهم فقط به عنوان خبرگزاری بگویم، زمانه به نظر من درصد خوبی بیطرف است و این برای من خیلی مهم است. یعنی من جهتگیری واضحی یا غرضورزی یا چنین چیزی در آن نمیبینم. ولی مطالبش خیلی مفصل است و حجم زیادی و وقت زیادی را از من میگیرد. امیدوارم که یک مقدار کمتر شود تا راحتتر شوم و زیاد بهم فشار نیاید!» |