رادیو زمانه > خارج از سیاست > در وب چه خبر > ۱۸ تیر، مرگ اصلاحات و یاد دوران احمدینژاد | ||
۱۸ تیر، مرگ اصلاحات و یاد دوران احمدینژادلیدا حسینینژاد
۱۸ تیر ۷۸ ، وقتی اصلاحات مُرد ۱۸ تیر نهمین سالگرد واقعه کوی دانشگاه و اعتراضات دانشجویی سال ۷۸ است. مهدی محسنی در وبلاگش جمهور در مورد اینروز چنین مینویسد: آنچه در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ اتفاق افتاد منحصر بهفرد بود. هم از لحاظ موقعیت زمانی آن رخداد و هم اثراتی که پس از آن بر جامعه ایران نهاد و شاید بتوان مدعی شد مسیر حرکت جامعه را به کلی تغییر داد. در اوج جدال میان اصلاحطلبان تازهنفس و محافظهکاران مجلس پنجم، جنبش پر توان دانشجویی ایران زخمی کاری را بر تن خود حس نمود. آن اتفاق به ظاهر ساده شاید آغاز خروج و ریزش نیروها از جبهه دوم خردادیها بود. ناتوانی و شاید کم تجربگی دولت خاتمی در دفاع از حقوق دانشجویان و نتایج حملهی نیروهای انتظامی به کوی دانشگاه تهران و پس از آن نمایش قدرت محافظهکاران در راهپیمایی ۲۳ تیرماه دانشجویان را دلسرد و نا امید به حاشیه راند. از آن پس بود که تجمعات و میتینگ دانشجویی رنگ و بوی دیگری داشت. آنچه که بعدها به عنوان خروج از حاکمیت و یا عبور از خاتمی ظهور کرد. همانگونه پیش از آن بخشی از اصلاحطلبان تصمیم گرفته بودند از دانشجویان عبور کنند و از آنها بخواهند به دانشگاههایشان برگردند و سکان رهبری سیاسی جامعه را به سیاستمداران بسپارند. دانشجویان به دانشگاههای خود بازگشتند در حالی که از آنچه در ۱۸ تیر رخ داد و نتیجه دادگاه کوی دانشگاه سرخورده شده بودند. دادگاهی که شهید عزت ابراهیمنژاد را به عنوان متهم محاکمه کرد و حکم تبرئه سردار نظری را صادر نمود. در این روزها بود که به جای زنده باد آزادی ، فریادهای مرگ بر استبداد شنیده می شد. اصلاحات مرده بود. مثل مجلس ششمی که مرده به دنیا آمد. درست مثل اصلاحطلبانی که حالا شعار اعتدال سر میدادند. اعتدالی که به خون دانشجویان و فعالان سیاسی و اجتماعی رنگین بود. اعتدالی که در آن دهها ملی مذهبی با میانگین سنی ۷۰ سال ، افشاری، عبدی، سازگارا، سحابی، گنجی، عبدالله نوری، احمد باطبی و دهها تن دیگر روانه زندان شدند. اعتدالی که یکصد روزنامه و هفتهنامه را به محاق توقیف کشاند. در ۱۸ تیر ماه ۷۸ این کوی دانشگاه نبود که تنها به خاک و خون نشست ، این عزت ابراهیمنژاد نبود که کشته شد. اصلاحات مرد ، اصلاحات و هر روند رفرمخواهی دیگر از سو حاکمیت طرد و نفی شد. ما همچنان درگیر و دار خاطرات آن روز گرفتاریم و انگار توان عبور از آنرا نداریم. هر قوم به شکلی آن را روایت و تفسیر میکند اما همه ما همچنان هزینهی آن روز را میپردازیم. هزینهای که شاید روزی جبرانناپذیر گردد.
خوشحالم که دستشان میلرزد در روز هجده تیر احمد ابوالفتحی در روی شیروانی داغ هم در مورد این روز میگوید: خون دانشجو دامنگیر است. همین که ما بعد از ۹ سال هنوز به یاد آن روز دلمان میگیرد و به یاد دوستمان «عزت» و به یاد دوستمان «اکبر» اشک میریزیم و دوستمان «احمد» را عزیز میداریم. همینکه آنها میترسند از آن که خیابانی در ایتالیا هجده تیر نامیده شود و تهدید به مقابله میکنند. همین که تلاش میکنند که با ایجاد فضا برای جلوهگری هرچه بیشتر «نظری» به ما بفهمانند که هیچ گهی نمیتوانید بخورید، یعنی که کابوس هجده تیر بر اعصابشان سایه انداخته. خوشحالم که دستشان میلرزد وقتی که هجدهم تیرمیرسد. خوشحالم که خوابشان آشفته میشود. مباد که از یادمان برود: روزی روزگاری امروز، عزت ابراهیمنژاد زنده بود...
نامگذاری و یاد میثم قاسمی در وبلاگش دیگری نوشته : بیبیسی نوشته: گروهی از ساکنان شهر سانفرانسیسکو در غرب آمریکا، در نظر دارند برای قدردانی از جورج بوش، یکی از مراکز تصفیه فاضلاب شهری را به یاد او نامگذاری کنند. اگر ایرانیها بخواهند در سال ۱۳۹۲، هشت سال ریاست جمهوری احمدینژاد را پاس بدارند، چه جایی را به نام او خواهند کرد؟ خاتمی وقتی رفت، خیابانی به نامش نشد. چرا؟ به دو دلیل. اولا ایرانیها تا کسی نمیرد؛ جایی را به نامش نمیکنند. ثانیا، معلوم نیست سیاستمداران ایرانی چه زمانی از صحنه خارج میشوند و بعید نیست بعد از مدتی دوباره برگردند. البته بیعملی و عدم تصمیمگیری را برای همیشه به نام خاتمی زدهاند و دیگر هرکس چنین باشد؛ همه به یاد رئیس جمهور پیشین میافتند! من پیشنهاد میکنم، اتوبان همت را به محمود احمدینژاد تغییر نام دهند تا هر وقت واردش میشوی، در آن اتوبان طولانی با ترافیک پایانناپذیر، به یاد دوران احمدینژاد بیافتیم. البته هنوز پنج سال برای تصمیمگیری در این خصوص زمان داریم اما بهتر است از همین حالا به فکر باشیم که دیر نشود. |