رادیو زمانه > خارج از سیاست > در وب چه خبر > «آقای سردار، دست نگه دار» | ||
«آقای سردار، دست نگه دار»لیدا حسینینژاد
اسماعیل داورفر، بازیگری که دیده نشد اسماعیل داورفر درگذشت.او ۷۶ سال سن، و ۳۸ سال سابقه بازیگری در سینما و تلویزیون داشت. داورفر در منزلش واقع درکاشانک چشم از جهان فرو بست. بهمن عبداللهی در وبلاگش دونده مینویسد: «او بازنشسته اداره تاتر و مدتها بود از عارضه سرطان پروستات رنج میبرد. داورفر به دلیل شیرین بودن چهرهاش، در یاد میماند و به همین دلیل بازی او در نقش پدر اکبر عبدی (بازم مدرسهام دیر شد)، پیشکار فیلم روزهای خوب زندگی، پیشکار فیلم وکیل اول در سینما و بازیاش در سریالهایی نظیر دایی جان ناپلئون، آژانس دوستی،آینه و... همواره در خاطره جمعی ما باقی خواهد ماند. او گرچه بازیگر توانایی بود، اما به دلیل رویکردش در انتخاب نقشها کمتر مورد توجه داوران جشنوارهها قرار گرفت و البته هرگز برای او بزرگداشتی برگزار نشد. شاید اگر همین یکی دو ماه پیش استاد انتظامی و موزه سینما برای عیادت و با دوربین به سراغش نمیرفتند، همین حسرت هم به دل سینماگران میماند.
اسماعیل داورفر با فیلم آقای هالو و توسط داریوش مهرجویی به سینما آمد و تا سال ۷۴ ۱۶ فیلم بازی کرد که آخرینش «تعطیلات تابستانی» در سال ۷۴ بود. صادق کرده، غبارنشینها، سرایدار، تاتوره، لنگرگاه، افسون، زیر بامهای شهر،آقای بخشدار، عیالوار، پادزهر، مهریه بی بی و تحفه هند از دیگر بازیهای او هستند، همچنین سریالهای سلطان صاحبقران،سایه همسایه، آرایشگاه زیبا و... یادش گرامی باد. پیکر مرحوم اسماعیل داورفر ساعت ۹ صبح روز سهشنبه ۱۷ اردیبهشت از مقابل تالار وحدت به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) تشییع میشود. جمعآوری ۳۰۰ کتاب در بیست و یکمین نمایشگاه کتاب معاون فرهنگی وزارت ارشاد جمهوری اسلامی از جمعآوری حدود ۳۰۰ عنوان کتاب در بیست ویکمین نمایشگاه کتاب تهران خبر داد. دلیل جمعآوری این کتابها، رعایت نکردن اصول و ضوابط نمایشگاه عنوان شده است. کتابهای «سه قطره خون»، «گروه محکومین» از هدایت، و «انتری که لوطیش مرده بود» و «خیمه شب بازی» از چوبک، از جمله کتابهایی است که انتشارات جامهدران، عرضهکننده این کتابها در نمایشگاه، اقدام به جمعآوری آنها کرده است. در وبلاگ آزادنویس در همین رابطه میخوانیم: اصولاً که در جمهوری اسلامی کتاب شده است، محصول مشترک دست دوم. چون نویسنده و سانسورچی با هم کتاب را مینویسند و قبل از مردم هم وزارت ارشاد باید کتاب را به دلخواه خودش تغییر بدهد. همین حضراتی که ۳۰ سال است ادعایشان نون و القلم و مایسطرون است، لابد پیغمبر اسلام یک «و ما بعد الارشاد» را یادش رفته بود، اعلام کند! تازه که خود کتابها را بعد از مجوز گرفتن هم جمع آوری میکنند، خوب اسم نمایشگاه کتاب تهران را عوض کنند بگذارند جمعآوری سالانهی دست دومهای از زیر دست در رفته دیگر!
منتهای مراتب فعلاً که خانهها دارد مرتب کوچکتر میشود و هیچکس آنقدری جا ندارد که کتاب انبار کند توی خانهاش. حالا هم که نویسنده میتواند متن حرفچینی شدهی کتاب را روی سیدی نگهداری کند و همان سیدی را بفروشد. وقتی سنتوری را میفروشند، غیرسنتوریاش را هم میشود فروخت دیگر. خیلی هم آدم دلش بخواهد کتاب دستش بگیرد بخواند، میرود یک چاپگر جوهر افشان میخرد از روی سی دی هر قدر از کتاب را بخواهد چاپ میکند. آنوقت وزارت ارشاد چه برنامهای دارد؟ لابد برق شهر را قطع میکنند! این که وزارت ارشاد جمهوری اسلامی در ۳۰ سال گذشته همینطور راه به راه به صنعت الکترونیک خدمت کرده واقعاً قابل تقدیر است. تا حضرات آمدند مشکل تکثیر موسیقی درست کردند، سازندگان رادیوکاستها را به فکر ضبط دو کاسته انداختند. یک کمی بعد هم گیر دادند به موسیقی و خوشبختانه همه در زیرزمین حضور به هم رساندند که برای ضبط موسیقی با کیفیت خوب، بهترین جای دنیاست. سینما را هم که مزین فرمودند به فروش قاچاقی سی دی. حالا خوشبختانه دارند درهای تازه را به روی صنعت نشر باز میکنند. بلکه یک وقتی معلوم بشود وزارت ارشاد جمهوری اسلامی ۳۰ سال است دست صنف وسایل الکترونیکیست. آقای سردار، دست نگه دار که نقش غلط، اندر غلط زدهاند! طرح «امنیت اخلاقی در شرکتهای خصوصی» از نیمه دوم اردیبهشت یعنی همین روزها شروع میشود. باز تابستان و گرما در حال آمدن است. نیروی انتظامی دور جدیدش را شروع کرده و برای اینکه خیلی هم یکدفعه به جوانان بینوا گیر ندهد، قرار است به سراغ شرکتهای خصوصی بروند و دستی به سر و گوش آنها بکشند. زیاد به این طرح کار ندارم که دیگران گفتهاند در این باره. اما واقعاً بعضی از جملات آقای روزبهانی سوژهایست برای خودش خواندنی! برایم جالب است بدانم که نحوه اجرای خواستههای جناب سردار چیست؟ یعنی برادران سبزپوش نیروی انتظامی قرار است چه کنند؟ ضربتی بریزند به شرکتها؟ مثلاً مدیرعامل شرکت را بزنند و با فضاحت به کلانتری ببرند؟ خیلی اوضاع سرمایهگذاری خوب است، خیلی کار و کارآفرینی رونق دارد، خیلی علاقه به کار خصوصی و توان ماندگاری و امنیت سرمایهگذاری بالاست، حالا دغدغهای میسازیم بر دیگر دغدغه های آنها؟ نمیدانم میدانند که چقدر این تبلیغات تاثیرگذار است برای شرکتها، برای نمایندگان انحصاری که احتمالاً مخاطب درجه اول آقای روزبهانی هستند ؟ اصلاً چه می خواهند بکنند تا نوع روابط بین کارمندان را شیرفهم شوند؟ گماشته میگذارند، چه تعداد نیرو دارند؟ بد نیست که کمی به این بیندیشیم که چرا مملکت ما به اینجا رسیده است؟ نه آقای سردار، شما کوتاه بیا و دست از سر ملت بردار، شاید نشستیم و فکر کردیم که چرا شان و شئون اجتماعی در مملکت ما عیان نیست و نابود شده؟ فرق مهمانی و محل و کار و دانشگاه دیگر معلوم نیست. شما بیا و به این مساله بپرداز. البته نه بهصورت قهری. کمک بگیر. به جای این همه هزینه پرداختن در راه سلب اعتماد از مردم و جوانان و سرمایهگذاران هزینهای بابت مسایل اجتماعیمان بپرداز... آقای سردار، هرکسی که در این جامعه زندگی میکند، میداند که جایی از کار غلط است. اما مهم است که بدانیم این نقش غلط را که در انداخته و چطور باید با نقش غلط سر کرد. اصلاً جناب سردار، شما قبل از گفتههایتان هیچ با چند تا مشاور و کارشناس اجتماعی مشورت کردهاید؟ اصلاً به عملیاتی کردن گفتههایتان و پیامدهایش اندیشیدهاید؟ یا فقط قرار است رعبی افکنید که ملت را در خوف و رجا نگه داشتن، زمامداری را راحتتر میکند و احتمالاً موقعیت شما را برافراشتهتر. آقای سردار، دست نگه دارید، از راهش بروید، باور کنید اگر دغدغه شما شود امنیت جامعه، همراهتان بسیار خواهد بود. به شرطی که روشهای معقولی داشته باشید و بشناسید جامعه و زمان و مکان خویش را! |
نظرهای خوانندگان
خانه از پای بست ویران است
خواجه در فکر نقش ایوان است
-- nader ، May 31, 2008 در ساعت 12:06 PM