رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۴ اسفند ۱۳۸۷
مروری بر دنیای وبلاگ‌ها در پایان سال ۸۵ - بخش دوم

وبلاگستان؛ تابستانی که گذشت

رضا شوقی

وبلاگ‌نویسی احمدی نژاد
ورود رییس جمهوری به جرگه‌ی وبلاگ‌نویسان عموما با تلقی مثبت اهالی وبلاگستان مواجه شد و حتی برخی آن را یکی از مهم‌ترین تحولات وبلاگستان در سال ۸۵ دانستند.

«راه اندازی وبلاگ رئیس جمهور نشان دهنده به رسمیت شناخته شدن وبلاگ به عنوان یک رسانه و هم چنین رفع اتهام از پدیده وبلاگ بود، به طوری که قبلا درباره این پدیده به نحوی فضا سازی شده بودکه گویی مخصوص افراد عصیان گر و آشوب طلب است و به این وسیله این ذهنیت تا حد زیادی برطرف شد». (+)

دیگری نوشت: «احمدی نژاد در جایی ایستاده است که زمانی مخملباف ایستاده بود. کشش به درک شهر و شناسه های آن و از خود کردن شهر اتفاق مهمی است. روح زمانه ما بر تشخیص فردیت می چرخد. من از این بابت شادمانم که نشانه های فردیت دیگر همه جا دیده می شود». (+)

یک وبلاگ‌نویس دیگر هم به تحلیل اولین پست وبلاگی احمدی‌نژاد پرداخت:

«احمدی‌نژاد در وبلاگش نوشته است درخانواده ای تهیدست در روستایی دورافتاده از توابع گرمسار متولد شده و کمال شهر نشینی را به سخره گرفته است. تقابل های او با زندگی و مظاهر شهری قابل لمس است. این که او تمام تحولات دانشگاه پیش از انقلاب را در این می بیند که شاه می خواست با تزریق بی بندوباری و ترویج فساد دردانشگاه ها انگیزه های اسلامی و انقلابی را در دانشجویان بخشکاند ریشه در همین تقابل شهر و روستا دارد». (+)

سفر فضایی انوشه انصاری

خبر سفر اولین زن به فضا برای تمام دنیا، و به‌ویژه برای هم‌وطنان خانم انوشه انصاری، بسیار جالب توجه بود. وبلاگ‌نویسان هم، هریک بنا به ذوق و سلیقه‌ی خود، به گوشه‌ای از این مسأله پرداختند. برای یکی، این نکته جالب بود که انصاری در سفر فضایی خود قرآن به همراه داشته است. برای دیگری، به‌عنوان یک زن، محقق شدن نهایت آرزوی زنی دیگر جالب توجه بوده است. دیگری سوال کرده که انصاری هزینه‌ی گزاف این سفر را چگونه به دست آورده است؛ و دیگری گفته آیا بهتر نبود این همه پول صرف مسایل خیریه و اموری مانند ساخت مدرسه و ... می‌شد؟ بعضی هم به استفاده‌ی ابزاری صدا و سیما از این سفر اعتراض داشته‌اند و گفته‌اند اگر انصاری درایران بود، قطعا سرنوشتی مانند دیگر فعالان حقوق زنان داشت، اما اکنون که بحث سفر به فضا مطرح شده، همه‌ی برنامه‌های تلویزیونی، از برنامه کودک «عمو پورنگ» گرفته تا بحث پزشکی شبکه‌ی چهار، از او صحبت می‌کنند. ظریفی هم با توجه به نبود آرم الله دروسط و وجود الله‌های کوچک در حاشیه‌ی پرچم نصب شده بر لباس انوشه انصاری، انواع پرچم‌های موجود کشور را تا ۹ عدد برشمرده است.
البته گفتنی‌ست که خانم انصاری، در وبلاگ خود، به بسیاری از سوالات و شبهات پیرامون این سفر پاسخ گفته است.

سقوط هواپیمای توپولف درمشهد

«این توپولف‌های ایران کی تمام می‌شود؟» این جمله، واکنش یکی از وبلاگ‌ها بود در قبال خبر سقوط هواپیمای توپولف در شهریور ۸۵ درمشهد،که به مرگ ۲۹ نفر منجر شد.
یکی دیگر از وبلاگ‌ها نوشت: «معاون اول دادستان کشور فرمود اشخاصی که در رابطه با این گونه حوادث سهل انگاری کرده اند مانند خلبان و... شناسایی و مجازات می شوند. در حالی که درسراسر دنیا وقتی هواپیمایی سقوط می کند بلافاصله عالی ترین مقام یا مدیر برکنار یا مواخذه شده یا با او برخورد می شود». (+) دیگری به طنز نوشت: «بهتر است علت عدم سقوط هواپیماهای توپولف از رده خارج را بررسی نمایید، نه علت سقوط این یکی را». (+)

و دیگری ادامه داد: «به این وسیله از طرف خود و تمام دوستان از آقای احمدی نژاد جهت رد پیشنهاد بی ارزش و مسخره اروپا مبنی برخرید هواپیما در مقابل از دست دادن انرژی اتمی و همچنین نائل آوردن برخی مردم به مقام شهادت کمال تشکر را دارم». (+)

سفر محمد خاتمی به ایالات متحده امریکا

سفر محمد خاتمی در شهریور ۸۵ به ایالات متحده امریکا، حادثه‌ای بود، که از سوی برخی از مفسران، به‌عنوان گامی جهت تعدیل روابط تیره میان ایران و آمریکا و کاستن از تنش موجود تعبیر شد. طبیعی‌ست که کاستن این تنش آن چیزی نبود که برخی گروه‌های پرنفوذ در هردو کشور دنبال می‌کردند. و این نکته ازچشم وبلاگ‌نویسان نیز مخفی نماند: «محمد خاتمی رئیس جمهور پیشین ایران در جریان سفر به امریکا به شدت از سوی لابی های هوادار اسرائیل، بخشی از اپوزیسیون برانداز و نیروهای محافظه کار افراطی مورد انتقاد قرار گرفته است ... اما آنچه درجریان سفرخاتمی به ایالات متحده رخ داد نباید درسایه این حاشیه سازی ها قرار بگیرد. استقبال بی نظیر روشنفکران و مسلمانان میانه رو و حتی پیروان دیگر ادیان از دیدگاه های خاتمی و باز تاب گسترده این سفر در رسانه های غربی و به خصوص امریکایی، هم چنین بیان نظرات متفاوتی از سیاست های رسمی دولت ایران توسط خاتمی در مورد مسئله عراق، اسرائیل و فلسطین قابل توجه است». (+)

اما همه‌ی وبلاگ‌نویسان تا این اندازه ارادتمند خاتمی و شیفته‌ی کارهای او نیستند. برخی از آنها او را «فرصت سوز»ی می‌دانند که نه تنها در دوران ریاست جمهوری‌اش، حتی در همین سفر هم از تمام امکانات موجود و دراختیار، بخوبی استفاده نکرد و «سلطان از دست دادن فرصت‌ها»ست:
«بازاریابی حجه اسلام خاتمی در سفر غیر رسمی خود به ایالات متحده با کساد روبرو شده است. وی که از دیر باز شهرت" ویترین جمهوری اسلامی" را یدک می کشد، با عرضه اجناس کهنه ای که پیش ترو ازدوران ماموریت های رسمی اش به نمایش گذاشته بود، نتوانست مشتریان مفیدی را به پیاده رو بکشاند...او در برابر رسانه ها ظاهر شد تا تنها استدلال های لاریجانی یا احمدی نژاد در مورد اهداف برنامه هسته ای، ادامه مذاکرات، حمایت از حزب الله لبنان و جز آن را گاه با همان جملات و عبارات تکرار کند... لغو دیدار برنامه ریزی شده او با کارتر، یعنی هدف اصلی تور"گفت وگوی تمدن ها" که می بایست دموکرات ها را با چهره مذاکره پذیر و بی آزار جمهوری اسلامی آشنا کند،به خوبی نشان می دهد که یخ ابتکار آنها نگرفته است». (+)

تولد رادیو زمانه

شهریور سال ۸۵ شاهد تولد رادیویی جدید بود که حرفی از جنس زمان داشت. رادیویی که رسانه‌ی نوین و اقتضائات آن را شناخته بود و پل زدن میان رادیو، به‌عنوان رسانه‌ی کهن، و وبلاگ، به‌عنوان رسانه‌ی جدید، را به مثابه روش ابداعی خود اعلام کرد. تولد زمانه، به‌عنوان رادیویی که از وبلاگ‌ها می‌آموزد، با واکنش‌های مختلف اهالی وبلاگستان مواجه شد. بسیاری از وبلاگ‌نویسان تولد زمانه را تبریک گفتند و دست مسئولان آن را از دور به گرمی فشردند: «باید خوشحال بود از تولد رسانه ای فارسی زبان که حرف تازه ای برای گفتن دارد. هر رسانه ای که متولد می شود یک قمه و پنجه بوکس و اسلحه به زمین گذاشته می شود». (+) برخی دیگر از وبلاگ‌نویسان به عنوان اولین مسأله، منابع مالی رادیو را مورد سؤال قرار دادند: «متأسفانه در فضای زبان فارسی رسانه مستقل (به معنای سرمایه گذاری خصوصی بدون کمک بخشهای دولتی، چه مستقیم، چه پوششی) ممکن نیست. من دوست داشتم که سرمایه گذار رادیو زمانه یک سرمایه دار ایرانی یا شرکت ایرانی بود اما چه می شود کرد که فعلا چنین سرمایه گذارانی پیدا نمی شود. من فکر کی کنم که نخستین اولویت ما اهل رسانه های فارسی زبان باید اندیشیدن به همین مشکل باشد». (+)
تعدادی دیگر از وبلاگ‌نگاران ارزیابی خود را از رادیو و وب‌سایت زمانه در معرض قضاوت خوانندگان قرار دادند: «شکل و شمایل جذابی دارد، بخش های متنوعی را ارائه می‌کند ... تنها دغدغه موجود فیلتر شدن این سایت است (که در آن صورت) آنچه به جا می ماند حسرتی دیگر است برای محروم شدن از آن چیزی که شاید بشود به نوعی دل خوشی لذت بخش این زمانه نامید.

«مهم این است که با تکیه به چه گروهی راهش می اندازید ... به نظر می رسد نقش اهل وبلاگستان در رادیو زمانه پررنگ باشد. گمانم موفق هم بشود ... سایت رادیو زمانه کاندیدای خوبی برای پرتال وب فارسی است». (+)

«به نظرم بزرگ ترین نقطه قوت زمانه در جلب آدم های متفاوت است و در این که فضایی فراهم کرده است برای همزیستی مسالمت آمیز و بیش تر ازآن همکاری مسالمت آمیز آدم هایی که گرایش های فکری و سیاسی متفاوتی دارند و این به نظرم برای ما ایرانیان کم چیزی نیست». (+)

گروهی دیگر از وبلاگ‌نویسان هم انتقاداتی به زمانه داشتند: «رادیو زمانه به شکل ویژه‌ای سعی در غیر سیاسی ماندن دارد و این به گمان من هیچ حسنی ندارد». (+

«انتقاد اصلی من این است که رادیو زمانه اصلا با چه پیش فرضی ایران را در ذهن برنامه سازهایش تعریف کرده است؟ برای رسانه مدرنی که تازه متولد شده است می بایست تعریفی از مخاطب بالقوه اش وجود داشته باشد». (+

«امواج رادیو زمانه از طریق اینترنت و ماهواره خوب است اما تا این رادیو از طریق موج کوتاه پخش نشود از دیدگاه بسیاری هنوز رادیو نیست». (+)

توقیف روزنامه‌ی شرق

یکی از اتفاقاتی که در این فصل بازتاب گسترده‌ای میان وبلاگ‌داران، به‌ویژه وبلاگ‌های سیاسی و روزنامه‌نگارانِ وبلاگ‌نویس پیدا کرد، مسأله‌ی توقیف روزنامه‌ی شرق به دلیل چاپ کاریکاتوری بود که در آن یک اسب با یک خر شطرنج بازی می‌کردند، در حالی‌که خر بخشی از زمین بازی را حذف کرده و عده‌ای آن را هاله‌ای از نور گرد سر او تعبیر کردند. روزنامه‌ی شرق از بازماندگان نادرِ روزنامه‌های اصلاح‌طلب بود که مشی‌ای معتدل داشت و به همین دلیل، وبلاگ‌ها از توقیف آن سخت برآشفتند و در رثای آن نوشتند: وقتی آزادی به حداقل می‌رسد، زندگی توقیف می‌شود. «به گمانم این دولت می خواهد کار را یکسره کند و شمشیر را از رو ببندد». (+)؛ «دلیل توقیف شرق را در یک کلام می توان خلاصه کرد: اصلاح طلبی». (+)
تحلیل دلایل این توقیف هم بخشی دیگر از پست‌های وبلاگستان را به خود اختصاص می‌داد: «این آغاز برخورد جریان احمدی نژاد با جریان هاشمی است». (+)؛ «این احتمال هم می رود که مسائلی در مذاکرات هسته ای و نیز انتخابات آتی وجود دارد که بهتر است در این مدت روزنامه هایی مثل شرق اطلاع رسانی نکنند». (+)؛ «این روزها شرق خواندنی تر هم شده بود. از مطالبی که در جواب نامه توهین آمیز همسر سخن‌گوی دولت چاپ شده بود گرفته تا پوشش خبری سفر خاتمی به آمریکا که فکر می‌کنم این ها در توقیف آن بی تاثیر نبوده است». (+) و البته بعضی از وبلاگ‌نویس‌ها تحلیلی متفاوت داشتند: «زیادی برای شرق غصه نخورید. گفته بودند که مدیر مسئولش را عوض کنید که نکردند یا دیر کردند. حالا هم مسئله را با مذاکره حل می کنند و حداکثر در یکی دو هفته شرق دوباره منتشر می شود». (+)

برخی از وبلاگ‌ها هم به اثرات (به‌ویژه صنفی) این توقیف پرداختند: «با توقیف هر روزنامه کلی آدم از کار بیکار و در واقع مجازات شده اند در حالی که هیچ جرمی مرتکب نشده‌اند». «آیا دادگاه و دولت از خود پرسیده اند که فلسفه وجودی صاحب امتیاز در جرائد چیست؟صاحب امتیاز سرمایه گذار است و با معرفی مدیر مسئول خود را از عهده تخلفات احتمالی کنار می کشد تا در صورت لزوم برای حفظ سرمایه مدیر را تغییر دهد. اگر بنا باشد با هر تخلف سرمایه گذار ضرر ببیند، قانون گذار باید با تغییر قانون و یکی کردن صاحب امتیاز و مدیر مسئول عملا امنیت سرمایه گذاری را منتفی اعلام کند.عدم اعلام این مطلب نوعی فریب است». (+)

پروژه‌ی افتخارنویسی

همه‌ی ما شایستگی‌هایی ذاتی یا اکتسابی داریم، که به وجود آن افتخار می‌کنیم و آن را دست‌مایه‌ی پیشرفت در مراحل مختلف زندگی قرار می‌دهیم. اما چه می‌شود که به یک‌باره در شهریورماه، موج ابراز افتخارات، آن هم به زبان طنز و سخره، مانند بازی دومینو، ظرف مدت کوتاهی، وبلاگستان فارسی را در برمی‌گیرد؟ به هر وبلاگی سرک می‌کشی با فهرستی از افتخارات نویسنده مواجه می‌شوی. افتخاراتی ازین قبیل:

ـ شنونده‌ی فعال جدیدترین آهنگ‌های روز در تاکسی
ـ دارای کمربند مشکی، قهوه‌ای و آبی برای شلوارهای مختلف

ـ دراز

ـ بهرام بیضایی در تاتر شهر جواب سلام من را نداده است

ـ یک بار در آئینه به خودم گفتم خیلی حالیته تو

ـ یک بار به یه دختره شماره دادم زنگ نزد

عده‌ای منشأ ظهور این پدیده را سوء تفاهمی میان چند وبلاگ‌نویس دانسته‌اند، که به دلیل مفرح و انبساط‌بخش بودن، ادامه‌ی آن به وسیله دیگران هم پی گرفته شد.اما این دلیل همه را قانع نکرد، تا جایی که یکی از وبلاگ‌نویسان با حذف پست افتخاراتش نوشت: «من رسما اعلام می‌کنم که اشتباه کردم قاطی این بازی شدم. اصل ماجرا را نمی دانستم و نمی دانستم که چرا شروع شده است. خیال می کردم یکی نشسته همین جوری مطلبی نوشته و بقیه هم خوششان آمده و ادامه اش داده اند. الان که ازاصل قضیه آگاه شدم ابراز پشیمانی کرده و این پست را حذف می کنم». (+)
وبلاگی دیگر نوشت: «این روش را که شخصی، گروهی، وبلاگستانی خموش و تحریک ناپذیر و منجمد و خواب آلوده که در هیچ کار انسانی و مدنی با هم متحد نمی شوند یک باره در جهت حمله کردن، ریشخند کردن و سنگ انداختن به سوی یک نوجوان هم رای و هم صدا می شوند، این روش را نمی پسندم. قصدتان چیست؟ می خواهید شوخی کنید و بخندید یا قصد دارید از اشاعه فرهنگی غلط در بین وبلاگ نویسان جلوگیری کنید؟ ... به رویاها و افتخارات و آرمان های یک نوجوان، هیچ جوان یا میان سال عاقلی نمی خندد».

دیگران هم در مورد لیست افتخارات نوشتند: «راستش این ماجرا شوخی هم نبود. قضیه به یک هجویه جدی و جمعی بدل شد». (+) «قبول دارم که عمده ماجرا دارد به هجو می رسد اما حالا یک گزیده خوب از طنزهای قوی داریم». (+)

«من انتخاب طنز به عنوان یک واکنش را بهترین روش ممکن می دانم. به نظرم این تنها دعوای وبلاگی تاریخ وبلاگستان است که کمترین تلفات را داشته و به جای عصبانیت و سردرد و حرص خوردن لبخندی هم به لب ها نشانده». (+)

آزادی جهانبگلو

آزادی رامین جهانبگلو و اعترافات او، که به روشی غیرمعمول با حضورش در مرکز خبرگزاری دانشجویان ایسنا رخ داد، از جمله مسایل دیگری بود که واکنش وبلاگستان فارسی را در سال ۸۵ به همراه داشت. همه از آزادی او خوشحال بودند، شادی آمیخته با نگرانی و تردید نسبت به اعترافات:
«لحن عصبی و جملات تکراری او درباره این که مورد سوء استفاده سازمان های آمریکایی قرار گرفته است این نگرانی را به وجود آورده که این بار قضیه اعتراف گیری کمی فرق کرده باشد. جهانبگلو در حالی گرفتن فیلم اعتراف از خود را انکار می کند که این خبر بارها توسط مقامات مختلف قضایی کشور تایید شده بود». (+)

اما نگاهی کمتر نگران هم وجود داشت: «جهانبگلو شانس آورد که در ایران زندگی می‌کرد و دست وزرارت اطلاعات به او می رسید تا بتواند حیثیتش را برای آینده نجات دهد. باید شجاعت و صداقتش را ستود که بدون این که عزت نفسش را لگد مال کند و به تناقض‌گویی بیفتد به اشتباهاتش اقرار کرد». (+)

سایر وقایع تابستانه‌ی وبلاگستان

ـ برگزاری میزگرد «وبلاگ‌های تخصصصی؛ فرصت‌ها و چالش‌های پیش رو»
ـ افتتاح پرتال بانوان ایرانی

ـ راه‌اندازی سایت بالاترین

ـ برگزاری جشنواره‌ی وبلاگ‌نویسی با موضوع پیامبر اسلام (ص) در سه بخش جوانان، دانشجویان واساتید، عموم

ـ حضور همزمان مسئولان پنج وبلاگ سرویس برتر فارسی (پرشین بلاگ، میهن بلاگ، بلاگ اسکای، پارسی بلاگ و بلاگفا) در جشنواره‌ی وبلاگ‌نویسی پیامبر اسلام (ص)

ـ راه‌اندازی وبلاگ حسین مرعشی، از معاونان سابق خاتمی

----------------------------
مطلب پیشین: وبلاگستان در بهاری که گذشت

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

epgvd qkgixjn pmxkrhzd hcxfugvji lksp gywiaf rbtu

-- fcsvpmu ruhc ، Mar 4, 2009 در ساعت 11:43 AM

epgvd qkgixjn pmxkrhzd hcxfugvji lksp gywiaf rbtu

-- fcsvpmu ruhc ، Mar 4, 2009 در ساعت 11:43 AM