رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۷ اسفند ۱۳۸۵

«آقای درخشان، روش خود شما چیست؟»

علیرضا مسعودی

این مقاله نوشته‌ای است بر سخنان حسین درخشان در وبلاگ سردبیر خودم، با عنوان از روش خیابانی تا روش پارلمانی، که در سایت رادیو زمانه به تاریخ ۱۷/۱۲/۸۵ درج شده است.

این روزها نظر من به تغییر سمت سخنان درخشان، با گوشه کنايه‌ی ابراهیم نبوی جلب شد. ابتدا احساس کردم نگاه تازه او، در جهت منصفانه نگریستن و درو شدن از فضای رادیکال اپوزیسیونی است اما هرچه پیشتر رفتم برایم تعجب‌انگیز بود که منطق سخنان ایشان، بیشتر به فضای بدبینی جبهه‌ای نزدیک شده است که کمابیش در ایران طرفدارانش را می‌شناسیم.

این بار درخشان جنبش زنان را یکی پس از دیگری آماج حمله خود قرار داده و همه فعالیت آنان را زیر سؤال برده است. نتوانستم تحمل کنم که عده‌ای در گوشه‌ای با آرمانی مشخص تلاش کنند و ایشان تمامی آن را شسته و رفته و باد هوا بداند.

خالی از لطف نیست اگر نکاتی که برایم جالب بود را، با ایشان و خوانندگان رادیو زمانه در میان بگذارم:

۱. لحن شما به کيهانيان بسیار نزدیک شده است. سناريوی ۱۸ تیر گفتن، همان بوی توهم توطئه کیهان است، اما این بار علیه دستگاه دولتی. شما اگر همه چیز را بر اساس قدرت لایزال سیستم اطلاعاتی ایران بدانید پس روزنامه در آوردن روزنامه‌نگاران، زندان رفتنشان، آزاد شدنشان، از ايران رفتنشان و همه و همه زیر سر اطلاعات است و برنامه‌ریزی شده، حتی شمایی که امروز جرأت می‌کنید به اسراییل سفر کنید، آن هم براساس برنامه‌ریزی است که شما از آن خبر ندارید. با اين تفاسیر فضای ایران چیزی همچون داستان اعتراف نبوی می‌شود. همه سعید امامی هستند و همه خودشانند و هیچ چیز جای خودش نیست و همه چیز آنجایی است که من یا سعید امامی می‌خواهم.

نه نمی‌توان همه چیز را این گونه دید. اگر فضا این گونه هست که شما می‌اندیشید، بهتر است خود را بکشیم تا حداقل جزء عمال حاکمیت محسوب نشويم (اگر چه همین خودکشی نیز می‌تواند برنامه‌ای از ناحیه اطلاعات باشد).

۲. نمی‌دانم چرا انگ زدن از جامعه رخت بر نمی‌بندد؟! مهرانگیز کار عامل دشمنان من و شما در آمریکاست (تو را به خدا منطق همان منطق نیست: دشمنان من و شما!) شیرین عبادی رهبر اپوزیسیون است، یعنی او هم از جایی ارتزاق می شود. این همه تهمت زدن هیچ دردی از این جامعه دوا نمی‌کند. بعض وقتها دلم می‌خواهد صدایی داشتم بلند، بلندتر از همه دنیا و فریاد می‌زدم "بس است! التماس می‌کنم این قدر به همدیگر ناسزا نگویید".

سایت شما را اخیرا که نگاه می‌کردم پر از تهمت و افترا بود. من که حالم به هم خورد. شما یا احساس دارید و از این حرف‌ها ناراحت می‌شوید، پس خود چرا تهمت می‌زنید و یا احساس ندارید و برایتان مهم نیست، که آن وقت امر، امر دیگری است. چه آیینی که شهید شدن را ارج نهد، کشتن را نیز گرامی می‌دارد.

۳. راه حل شما واقعا چیست؟ خوب حرف شما درست. اصلا بیرون نیامدیم، حرف نزدیم، تحصن نکردیم، بالاخره که چه؟ واقعا فکر می‌کنید این راه حل پارلمانی که شما داده اید اصلا قابل تصور هست؟ بماند قابلیت اجرایش. در کشوری که همه راه‌ها بسته است، نهایتا سیاست محور تمام بحث‌ها می‌شود .اصلاح‌طلبان نزدیک به خود حاکمیت هم رانده شدند. آن‌ها در اوج قدرت نیز نتوانستند آن دو لایحه کذایی را به جایی برسانند آنوقت شما تجویز می‌کنید مهرانگیز کار عامل آمريکا! (واقعا شرمنده ام) نماینده مجلس بفرستد یا کسانی را به عنوان مدافع زنان به مجلس بفرستد یا او بنشیند با زنان میانه‌روی جناح راست صحبت کند تا آنانی را که ظلم و بی‌عدالتی مردان برایش نوش و گواراست قانع کنند که تازه شورای نگهبان و رهبری را قانع کنند.

شما به چه فکر می‌کنید؟ واقعا فکر می‌کنم طنز نوشته اید. این سیستم بسته است. تقلاهای بیرون از این مجموعه ارجمند است و پرهزینه و هر کسی را توانایی پرداختن آن نیست، اما چاره چیست؟ واقعا وقتی سنگ خارا بر سر راه آب است باید آب را به توافق کردن با سنگ دعوت کرد؟

درست است این حرکت سیاسی نیست و نباید سیاسی شود، کشیدن این بحث به اطلاعات و ... به بیراهه رفتن است اما می دانم در این مملکت حتی آب خوردن هم می‌تواند سیاسی شود. پس نباید ترسید که هزینه پرداختن آخرین چاره دنیای بسته است.

۴. واقعا اگر فکر می‌کنید می‌توان راه بهتری برگزید، من پیشنهاد می‌کنم نام چند زن را که با طرز تفکر زنان حاضر در این جنبش هم‌رأی هستند اعلام کنید تا واقعا ببینیم آیا اینان نیز از فیلتر شورای نگهبان می‌گذرند؟

۵. خواهش می‌کنم واقعا فکر کنید در کجای جهان ایستاده اید و چه می‌خواهید.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

عالی بود. دست شما درد نکند. این آقای درخشان با نوشته ها و تهمت ها و فحاشی هاش چنان اعصاب منو بهم می ریزه ... چنین جواب ملایمی به ایشان دادن هنر است. قلم شما درد نکند

-- sanaz ، Mar 8, 2007 در ساعت 11:24 AM

پاسخ‌های درخشان در وبلاگش:

۱) متاسفم که بیشتر مخالفان من از اینکه استدلالم را رد کنند عاجزند و تنها راهی که برای مخالفت کردن می‌دانند آن است که من را به وزارت اطلاعات منتسب کنندش یا حرف‌هایم را به حرف‌های کیهان و امثال آن تشبیه کنند یا سواد سیاسی و اجتماعی من را زیر سوال ببرند. ولی راستش با هیچ‌کدام از اینها استدلال من را رد نمی‌کنند. بلکه اتفاقا به خواننده ثابت می‌کنند که استدلال من به اندازه‌ای قوی بوده است که اینها نتوانسته‌اند آن را رد کنند و به اتهام‌های شخصی به من عصبانیت‌شان را از شنیدن یک نظر مخالف نشان داده‌اند. به دوستان عصبانی عاجز از استدلال پیشنهاد می‌کنم کمی درباره‌ی مقدمات روش استدلال منطقی مطالعه کنند.

۲) بعضی‌ها گفته‌اند که قانون پیوستن ایران به کنوانسیون منع تبعیض علیه زنان هرگز تصویب نشد. چرا اتفاقا توسط مجلس اصلاح‌طلب ششم پس از کلی بحث تصویب شد، ولی آخرسر توسط شورای نگهبان مغایر شرع اسلام و قانون اساسی تلقی و رد شد. ولی این از ارزش کار مجلس ششم و نمایندگان زنش کم نمی‌کند. صد میلیون امضا جمع کنید ولی باز هم آخر سر برای تغییر قوانین باید اول در مجلس آنها را تصویب کنید، بعد شورای نگهبان را قانع کنید که این قانون خلاف شرع و قانون اساسی نیست تا آن را تصویب و برای اجرا به دولت و قوه‌ی قضاییه ابلاغ کند. جز این راهی نیست. اگر هست توضیح دهید.

۳) تعدادی می‌گویند که مگر در وزارت اطلاعات و هسته‌های مرکزی قدرت کسی هست که موافق برابری حقوق زنان باشد. جواب این است که بله. در بالاترین سطوح حکومت در ایران، حتی بین گروه‌های همفکر سیاسی هزاران مورد اختلاف‌نظر جدی هست و برای این مساله شاهد زیاد است که در این‌جا نمی‌گنجد. در وزارت اطلاعات ایران هم مثل تمام سیستم‌های اطلاعاتی دنیا گروه‌های مختلف سیاسی وجود دارند و هرگز یک‌دست نبوده است. اصلا اگر چیزی جز این بود برای امنیت نه تنها ایران بلکه هر کشوری خطرناک می‌بود. شک نکنید که وقتی بازجوی فرناز سیفی به او می‌گوید که با مطالبات زنان مشکلی ندارد راست می‌گوید. ولی معنی‌اش این نیست که همکاران دیگر او هم مثل او فکرمی‌کنند. شک نداشته باشید که اگر تمام وزارت اطلاعات با مساله‌ی حقوق زنان مخالف بود، همه چیز طور دیگر بود. تا حالا فکر کرده‌اید چرا تا حالا یک کلمه هم درباره‌ی حقوق بهاییان در هیچ روزنامه‌ای نخوانده‌اید؟ (طبیعتا من اینجا از نقض بی‌رحمانه‌ی حقوق بهاییان در جمهوری اسلامی دفاع نمی‌کنم. می‌خواهم با این مثال منظورم را بهتر برسانم.)

۴) من با خانم کار یا خانم عبادی هیچ مشکل شخصی ندارم و هرگز هم تلاش‌های آنها را برای بهتر کردن زندگی زنان و کودکان ایرانی زیر سوال نمی‌برم. ولی با همین نگاه منصفانه باید بگویم که این خانم‌ها در دوسال اخیر بیشتر به منافع دشمنان من و شما خدمت کرده‌اند تا منافع ایران. خانم عبادی از نفوذ فراوانش برای تحریم انتخابات استفاده کرد و از این راه غیر مستقیم در به قدرت رسیدن احمدی‌نژاد نقش داشت. خانم کار هم الان دو، سه سال است که فقط برای آمریکایی‌ها تحقیق می‌کند وعیب و اشکال‌ها و موارد نقض حقوق بشر را در ایران به آنها نشان می‌دهد و خواسته یا ناخواسته برای پروژه‌ی شیطانی نشان دادن ایران خوراک تولید می‌کند، بدون اینکه ذره‌ای از این تحقیقات به زنان ایرانی داخل کمکی بکند.

۵) تشبیه حکومت نژادپرست آفریقای جنوبی با جمهوری اسلامی کاملا بی‌مورد است. تبعیض در جمهوری اسلامی وجود دارد، ولی هرگز به گستردگی و سیستماتیکی آفریقای جنوبی نبوده است و تازه اکثر همین تبعیض‌های موجود هم بخاطر برداشت محافظه‌کارانه‌ی شورای نگهبان است، و نه متن صریح قانون اساسی جمهوری اسلامی. بنابراین میزان مشروعیت داخلی و خارجی حکومت ایران به هیچ وجه با مشروعیت حکومت سابق آفریقای جنوبی قابل مقایسه نیست. از طرف دیگر پارامترهای سیاسی-اجتماعی موجود در جامعه‌ی آفریقای جنوبی آن‌قدر با ایران تفاوت دارد که به هیچ وجه نمی‌توان برای یک مساله‌ی مشابه، راه حلی مشابه تجویز کرد.

-- مسیح قاسمی ، Mar 8, 2007 در ساعت 11:24 AM

مطمئن باشيد ناديده گرفتن يک آدمی غیر حرفه ای و بی اخلاق که به هيچ چيز پايبند نيست، بزرگترين لطف به بلاگستان است. تمام اين بازی ها برای مطرح ماندن است، به هر قيمتی.

-- Ehsan ، Mar 9, 2007 در ساعت 11:24 AM

قسمت چهارم جوابیه ایشان برای من قابل درک نیست.
خانم عبادی یا کار به دشمنان من و شما خدمت کرده اند؟! ( این دشمنان من و شما خیلی کلی گویی به حد و حصری است که مطمئن هستم آقای درخشان در این مورد باید بیشتر توضیح بدهند. این دشمنان کی هستند ؟
وجه اشتراک من و ایشان در دشمنان مان براساس چه معیاری گفته شده؟ یا اصولن ایشان از کجا به این تعریف نایل شده اند؟

منافع ما و ایشان و ایران حد و حدودی دارند. من در بعضی موارد منافعی دارم که با ایشان بعنوان مثال همخوانی یا سنخیت ندارد. چه رسد به منافع ملی؟یا کلن تعریف منافع ملی؟!

خانم عبادی تا چه حد می تواند تاثیر گذار در انتخابات باشد؟

آیا این اغراق برای تخریب یک فعال حقوق بشر لازم بود؟
به نظر من عبادی با دریافت جایزه نوبل باعث افتخار است و شخص ایشان تاکید کرده اند که قصد دخالت در سیاست ندارند و فعالیت های ایشان هم گواه این امر است.

-- یه شورشی ، Mar 18, 2007 در ساعت 11:24 AM