رادیو زمانه > خارج از سیاست > وبلاگ شناسی > رسانههای کهن علیه رسانههای نوین | ||
رسانههای کهن علیه رسانههای نوینترجمه رضا شوقی"خلبانان بلاگ" نام وبلاگی است که نویسندگان یک وبلاگ گروهی آلمانی زبان برای خود انتخاب کردهاند. خلبانان بلاگ در معرفی خود میگویند: «بلاگ ما مسائل حرفهای پیرامون وبلاگها را پی گیری میکند. ما هر هفته مهمترین موضوعات دنیای وبلاگ را مورد توجه قرار داده و به عنوان جعبه سیاه پرواز برای جت پرطنین وب به فعالیت مشغولیم. خلبانان وبلاگ یک نمایشگر هفتگی وبلاگ است که تحریریه آن به طور مستقل و بر اساس میزان قوت استدلال، مهمترین موضوعات وبلاگهای منتخب را بررسی میکند". خلبانان وبلاگ در نوشته این هفته خود به مسئله رسانههای سنتی و رابطه آن با رسانههای دنیای مدرن پرداخته است. نقطه عطف این نوشته به طور ویژه ربط و نسبت وبلاگ و روزنامه است.
رسانههای جدید علیه رسانههای نوین؟ آیا واقعا روزنامه مرده است؟ آیا روزی انتشار و پخش اطلاعات کاملا در دست وبلاگنویسان خواهد بود؟ به راستی سردبیران فردا چه کسانی هستند؟ باید گفت هنوز هم بنگاههای رسانهای بزرگ تعیین میکنند که چه چیزی یک "خبر" است. فرقی نمیکند چه در مورد روزنامه یا تلویزیون یا چندی است در اینترنت، بخش اعظم نشر اطلاعات در دست آژانسهای خبری، منتشرکنندگان روزنامه و فرستندههای تلویزیون است. اما آیا وضعیت همین طور باقی میماند؟ اگر چه روزنامههای روزانه در حال از دست دادن قلمرو خود هستند اما این به آن دلیل نیست که وبلاگنویسان اخبار بهتری را پخش میکنند بلکه به آن دلیل است که در واقع نحوه تهیه اطلاعات از جانب خوانندگان، به وسیله اینترنت تغییر کرده است. واقعیت دنیای مدرن این است که ما دیگر به اخبار ساعت ۸ یا روزنامه روی میز صبحانه وابسته نیستیم. و باید اضافه کرد که روزنامه امروز هم تنها اخبار دیروز را منتشر میکند. از زمانی که ما به لطف سی.ان.ان و اشپیگل.دی.ای اخبار را به ریتم ثانیه - همیشه زنده،همیشه جدید - دریافت میکنیم، حداقل چند قسمت از روزنامه دیگر برای اکثر خوانندگان کهنه و غیر قابل استفاده شده است: بخش اخبار و بخش نرخ سهام بورس که قیمتهای روز قبل را چاپ میکند. با این همه باید دانست که جنگی میان رسانههای کهن و رسانههای مدرن در نگرفته است. حداکثر میشود گفت این جنگ در خیال کسانی رخ داده که در مقابل روشهای نوین انتشار و پخش اطلاعات مقاومت کرده و علیه همکاری روشهای مختلف اطلاع رسانی مقاومت میکنند. پس رسانههای قدیمی میتوانند هم چنان دل خوش باشند که خوانندگان به اصل قابل اطمینان بودن روزنامهنگاری پای بندند. اما از این نکته نباید غافل بود که مراکز انتشاراتی فردا دیگر خود را تنها از طریق روشهای نشر محصولاتشان تعریف نمیکنند. به عنوان مثال انتشارات بوردا که یک مرکز نشر به روش سنتی است امروزه نیمی از فروش و عایدی خود از طریق چاپ عناوین مختلف را از راه روش نوین یعنی اینترنت به دست میآورد. سردبیر فردا مسلما در دفتر سردبیری یک روزنامه کاغذی نمینشیند. او خواننده کنارمیز صبحانه است
جنگی در میان نیست. وبلاگ ها هرگز رقیبی برای روزنامه نگاری یا بنگاه های بزرگ انتشاراتی نبودهاند. وبلاگها در واقع توسعه افق دید خوانندگان هستند و البته یک مرجع کنترل جدید برای کار روزنامهنگاران. مرجع کنترل بودن به این معنا است که وبلاگها به مسائل و قضایای مراکز رسانهای بسیار بیشتر مشغولند تا به خودشان. سردبیر فردا مسلما دیگر کسی نیست که در دفتر سردبیری یک روزنامه کاغذی مینشیند. سردبیر فردا خواننده کنارمیز صبحانه امروز است. در این مورد باید "رسانههای کهن" - بنگاههای انتشاراتی و فرستندههای تلویزیونی- با یکدیگر گفتوگو کنند. خواننده امروز بسی بالغ و شجاعتر از خواننده دیروز است. او اطلاعاتی را میخواهد که جدید باشد و میخواهد که توان واکنش نشان دادن به آن را داشته باشد. او اطلاعاتی را میخواهد که باکمک خودش رسانههای مصرف کننده را شکل بدهد: آنچه او در وبلاگها در مورد فرهنگ میخواند تا به حال پیش از این در دفتر سردبیری روزنامه در موردش صحبت نکرده بوده است. علت این مسئله آن است که خوانندگان بعضی چیزها را بهتر میدانند و میتوانند در شکل دادن یک داستان خوب سهیم باشند. در ضمن توجه داشته باشید که سردبیرهای حرفهای نیز عاری از اشتباه نیستند٬ پس از وبلاگها نیز انتظار نداشته باشید خالی از خطا باشند. جنگ میان وبلاگها، "شهروند-روزنامهنگار" و رسانههای سنتی که به آتش بس رسیده است در مورد خوانندگان نیست بلکه در مورد فهمیدن و درک کردن خوانندگان و نیز در مورد دریافت نیاز امروزین جامعه است. روزنامهها باید فهم این نکته را آغاز کنند که در عصر شبکهها هر فردی می تواند یک سردبیر باشد. اما نیازی به رقابت نیست. این بیشتر یک تشریک مساعی است. تشریک مساعی چگونه شدنی است؟ مراکز شجاعی در حال حاضر این مسئله را میآزمایند. روزنامه فرانکفورتر آلگماینه برخی مقالات را با همکاری خوانندگانش مینویسد و هفته نامه بیلد میکوشد که خوانندگان را با عکسهایش در ارتباط قرار دهد. این تنها گام نخست است و به طور قطع تمام اینگونه فعالیتها نمیتواند کاملا خوب و موفقیتآمیز باشد اما حرکتهایی از این دست راه آینده را نشان میدهند. راهی که در این حوزه هنوز مبهم و اسفنجی است. منبع: Blackbox |