رادیو زمانه > خارج از سیاست > وبلاگ نويسان > ونکوور؛ جلسه با بلاگرها - ۲ | ||
ونکوور؛ جلسه با بلاگرها - ۲نیک آهنگ کوثربرای شنیدن فایل صوتی «اینجا» را کلیک کنید. نشست با بلاگر های ایرانی ونکوور با آمدن چند وبلاگ خوان حرفه ای همراه شد! کرگدن که سال هاست برای خیلی از ما کامنت می گذارد هم آمده بود. خیلی با میکروفون میانه ای نداشت ولی آرام آرام رفیق شد! پرسید حالا چند نفر قرار است بیایند؟ گفتم حد اقل یک نفر و حد اکثر ۱۵ نفر، اولینش هم منظورم خودم است! اگر کسی نیاید با خودم مصاحبه می کنم! هنوز نگفته بودم که پویا و سارا آمدند. وبلاگ من ونکوور برای کسی که می خواهد با این شهر آشنا شود خیلی مناسب است. برای من نا آشنا که خوب بود! وبلاگ یادداشت های اتوبوسی وبلاگ خاصی است! نویسنده اش مطالب را روی کاغذ چرک نویس می کند و بعدا با کی برد پاک نویس! کامیار که به زبان انگلیسی می نویسد وبلاگی دارد که خوانندگانش ایرانی و غیر ایرانی اند. کامیار علت انگلیسی نویسی اش را عدم دسترسی به فونت فارسی ذکر می کند که ما هم به همین دلیل سر به سرش می گذاریم! بلاگری هم سر می رسد که نمی خواهد نامش مطرح شود، و وبلاگش در باره نوستالژی است. دکترای راه و ساختمانش را در سن کم گرفته و اینجا دارد کار می کند. دلش بدجوری برای ایران تنگ شده. مهدی بلاگر جالب دیگری است که سر رسیده، چند وبلاگ دارد از جمله یکی به نام کوفت که عمومی نیست ولی چند وبلاگ دیگر دارد mehdi-box.blogspot.com و uncomfortable-silences.blogspot.com و mehdi-blowup.blogspot.com. شبنم و همسرش هم سر می رسند. شبنم چون درگیر تز دکترایش است، وقت زیادی برای نوشتن ندارد، و بیشتر می خواند! همسرش هم وبلاگی داشت به نام زندگی من به عنوان یک اردک! My life as a Duck. او البته وبلاگ نویسی را ترک کرد ولی تا مدت ها بیماری وبلاگ خوانی مزمن را با خود داشت! امیر هم که وبلاگ نویس نیست ولی وبلاگ خوان حرفه ای محسوب می شود رسید. گاهی به جای درس خواندن فقط وبلاگ می خواند! بچه ها همینطور یکی یکی پیدای شان می شد و بحث زود منحرف می شد. یکی از بچه ها گفت که همه به خاطر قهوه و شیرینی آمده اند و کلی خندیدیم! بعش هم برای شان تعریف کردم که اگر اکبر گنجی مراسم سمبلیک اعتصاب غذا را جور دیگر برگزار می کرد و می گفت مردم بیایند به صرف چلوکباب، چند ده هزار نفر به جای آن ۴۰ نفر می آمدند! ولی بچه ها تنها چیزی که حواس شان نبود به خوردن بود، آنقدر بحث داغ بود که نگو و نپرس! قسمت بعدی این میزگرد را فردا بخوانید بشنوید. |