رادیو زمانه > خارج از سیاست > وبلاگها و زمانه > عليه موسيقی زيرزمينی | ||
عليه موسيقی زيرزمينیموسيقی زيرزمينی: زير کدام زمين؟ عنوان يادداشتی است که صاحب ارض ملکوت نوشته است در نقد موسيقی زيرزمينی و توجه راديو زمانه به آن. اگر شما هم در اين خصوص چيزی نوشتيد ما را بی خبر نگذاريد: مدتهای درازی است میخواهم چيزی بنويسم دربارهی موسيقی و موسيقی زيرزمينی. اخبار بیبیسی و پوششی که راديو زمانه به آن میدهد باعث شد اين بار منسجمتر چيزی که میخواهم بنويسم. شگفتآورتر آنکه دو سه هفته پيش طرح آگهی بنياد ميراث ايران را ديدم با هيأتی بس مهيب که خبر برگزاری «شب زيرزمينی ايران» را میداد. ديدن لوگوی بنياد ميراث ايران بالای چنين اطلاعيهای واقعاً غريب بود. اول فکر کرديم جعلی صورت گرفته است. اما نه، خودِ خودِ بنياد ميراث ايران بود! اما مشکل کجاست؟ کجای اين موسيقی زيرزمينی از نظر من ايراد دارد؟ تعريف ما، يا تعریف خود اين زيرزمينیها، از موسيقی زيرزمينی چیست؟ اصلاً چرا «زيرزمينی»؟ قاعدتاً مقصودشان اين است که چون «روی زمين» نمیشود اجراش کرد، رفته است زير زمين! اما مشکل کجاست؟ اين موسيقی هيپهاپ کجایاش با ما، با من نمیخواند؟ چه بخشی از اين موسيقی محل ايراد است؟ موسيقی ايران، موسيقی سنتی، موسيقی اصيل – هر چه میخواهيد بناميدش – تعريفاش نسبتاً روشن است و همه میدانند چیست. البته بر خلاف تصور عاميانه، چندان هم روزمينی نبوده و نيست. هنوز هم اهل موسيقی سنتی و اصيل ايرانی، در ايران دشواریها و تحقيرهای هميشگی را میبينند و وضعشان بهتر نيست. بهتر که چه عرض کنم، از خيلی از موسيقیهای غیر-سنتی و غير-اصيل وضعشان بسی بدتر است! موسيقی پاپ هم که تعريفاش روشن است. همه کسانی مثل ابی، داريوش، سياوش قميشی، گوگوش و خوانندگانی از اين قبيل را میشناسند. خوانندگان لس آنجلسی هم که شهرتشان اظهر من الشمس است! ولی گويا موسيقی «ِزيرزمينی» اين هم نيست! حتی به يک تعريف «گروه آريان» هم در همان طبقهی موسيقی پاپ قرار میگيرد و «زيرزمينی» نيست. پس اين موسيقی زيرزمينی را چه چيزی از بقيه متمايز میکند؟ نخست اينکه اين موسيقی شباهت غريبی دارد به موسيقیهای هيپهاپ مدل غربیاش با اين تفاوت که زبان و کلاماش فارسی است. اما بعد، اين زبان و اين کلام چه دارد؟ به گمان وجه برجستهاش فحش و ناسزاهای آب نکشيدهای است که در متن ضرباهنگ تکراری اين موسيقیها مرتب به گوش میرسد (از راديو زمانه کسی دوست دارد توضيح بدهد؟). پس رسماً (يا به طور غيررسمی) سه دستهی متفاوت بالا تحت عنوان موسيقی به ما عرضه میشود. حال دردِ ما چیست؟ واقعاً کمبود ما چیست؟ اين گروه اخير چه اندازه از جمعيت ايران را به نمايش میگذارد؟ کدام بخش از فرهنگ درخشان ايرانی در محاق بوده است که اينها دارند صدایاش را بلند میکنند؟ واقعاً رسالت يک بنياد فرهنگی (و از همين منظر رسانهای مثل راديو زمانه) چیست؟ اصلاً رسالتی دارند؟ اولويتهای ما کدام است؟ ما چقدر برای موسيقی ايرانی کار کردهايم؟ هنوز هم بعد از ۲۵ سال در ايران وضع موسيقی سنتی ما نابسامان است و حتی کسی مثل شجريان برای کنسرتهایاش با مشکل مواجه میشود. مسأله این نیست که موسيقی ايرانی در بازار هست يا نه؟ مسأله اين است که ما ايرانیها چقدر میشناسيماش و چقدر برایاش ارزش قايليم. لطفاً نگويید که آن موسيقی امکان پخش و فروش ندارد و اين دارد. مگر مشکل ما فقط فروش است؟ فکر کردهايد با فروش آثار موسيقی سنتی وضع موسيقی سنتی بهتر شده است؟ اما محل نزاع کجاست؟ آيا میگويم اين موسيقی «هيپ هاپ» نبايد باشد؟ حاشا و کلا! باشد! کی جلویاش را گرفته است؟ اما لطفاً اين مزخرفات را به اسم فرهنگ و پسند جامعهی ايرانی به ما زورچپان نکنيد! آدم احساس حماقت میکند. فکر میکنی يکی دارد آشکارا به شعورت توهين میکند. اين تعبير «موسيقی زيرزمينی» با اسم دهن پرکناش که صفت «موسيقی» را هم يدک میکشد، چيزی نموده میشود که اگر کسی نداند محتوایاش چیست، فکر میکند کشف عظيمی در فرهنگ ما صورت گرفته است! «زيرزمينی» میخواهيد؟ تمام فرهنگ و هويت و اصالت و انديشهی ما همين امروز زير زمين دارد نفس میکشد! تمام اصالتهای ما، تمام جنبههای درخشان عقلانيت و معنويت ما از تيغ حماقت و جهالت حکومتها و رسانهها گوشهنشين هستند و عزلت پيشه کردهاند. اما اين «موسيقی زيرزمينی» اصلاً زيرزمين نيست (حداقل رادیو زمانه دارد از «فوق» زمين، از زمين و هوا، منتشرش میکند!). لطفاً آنها که حساسيت فرهنگیشان هنوز کمی به جای خود باقی است، تکانی به خودشان بدهند. اين موسيقیهای سرشار از دشنام و ناسزا را، که آدم وقتی میشنودشان روزش تيره و تباه میشود، بگذاريد باشند. ولی لطفاً به نام ما اين کارها را نکنيد. به نام جوان ايرانی اين حرفها را نزنيد. آدم چرا موسيقی گوش میدهد؟ برای آرامش؟ برای آسايش معنوی و روانی؟ برای لذت بردن؟ واقعاً منصفانه بياييد اغراض و غايات وجود چيزی به نام «موسيقی» را فهرست کنيد. من وقتی اين سر و صداهای گوشخراش کذايی را میشنوم، اعصابام پاک به هم میريزد. نه تنها به آرامشی نمیرسی، بلکه رسماً بايد سر به ديوار بکوبی از شنيدن اين همه مزخرف! مگر ما کمبود «فحش» داريم؟ آخر اين چه ادبياتی است؟ آی اهالی ادبيات! آی ادب خواندهها! آی دلسوزان فرهنگ! اينجا که رسيد خوابتان برد؟ بنياد ميراث ايران همه که دستهگلی حسابی به آب داد با اين کارش. آدم شرماش میآيد هيأت و شمايل آن دخترکان را ببيند و بگويد اينها واقعاً ايرانی هستند! مشکل ما واقعاً کجاست؟ اينها هدفشان چیست؟ تئوری روشنفکرانه دارند؟ هدفشان اعتراض است؟ هيچ راه بهتری برای اعتراض نيست، بدون اينکه نام و حيثيت موسيقی را خدشهدار کنند؟ اين چه هنری است که طوطیوار، بلکه ميمونوار، دارند همان مدل غربی را تقليد میکنند – که در دلِ شرايط خاصی متولد شده است لابد – و اين را به عنوان «ايرانی» به خوردِ ما میدهند؟ خلاقيتاش کدام است؟ نوآوریاش کجاست؟ نورانيت از آن میزايد يا ظلمت؟ چيز تازهای آيا به ما میافزايد؟ بهتر است قبل از اينکه حرفهای ناجورتر ديگری بزنم که به مذاق آقايان و خانمهای «زيرزمين» خوش نيايد، همينجا قلم را غلاف کنم! اما شما را به خدا، میپسنديد که «چنين عزيز نگينی» آلودهی دشنام و ناسزا باشد؟ |
نظرهای خوانندگان
ba arze salam be shoma duste aziz, man az radio zamaneh nistam vali agar ejaze bedin, meyl daram javabe soale shoma ro bedam. avalan muzike zirzamini faghat hiphop nist balke shamele sabkhaye digeye musighi ham mishe. dovvoman agar shoma bishtar vaght sarfe tahghighatetun darbareye muzike zirzamini karde budid, midunestid ke 99% ghata'at dar bareye fohsh dadan va az in ghabil nist. musighiye zirzamini musighiyeye ke baraye omume mardom shenakhte shode nist va be hamin jahat az muzike pop motemayeze. jaleb injast muzike zirzamini kheili asil tar va no avar tar az musighiye pop hast ke dar iran va los angeles tolid mishand.
-- hydra ، Oct 23, 2006 در ساعت 08:23 PMdear azadeh
-- ali Razavi ، Oct 24, 2006 در ساعت 08:23 PMas much as i disliked the underground iranian music, i admired your radio report on it. tonight, after a long time, i listened to an extremely calm, modest and likable programme performed by you. i wish you great success in your on going radio reportings. yours ali razavi
داريوش عزيز سلام ـ بعد از جروبحث بر سر اسلام جهادی که ما گفتيم بالای چشم اش ابروست و شما برنتابيديد ، حالا اين بار يقهء موسيقی دانهای جوان و خلاق ما را گرفته ايد، همانها که ديواری کوتاه تر از ديوارشان در برهوتِ سترون سنّت پيدا نمی شود و پشت و پناهی ندارند به جز انرژی و شور درون خودشان (و صد جای شکر و تشکر از رئيس کل «زمانه» که به حمايـت شان برخاست)؛ آنهم با همان استدلال های محافظه کارانه ای که زمانی ويگن و مهرپويا و گوگوش و فرخ زاد و بقيه را تخطئه می کردند ـ مگر گيتار برقی ساز سنتی ماست؟ مگر می شود کلام را شکست و ترانه به زبان محاوره گفت؟ مگر می شود روی صحنه به جای آنکه مثل چوب ايستاده باشيم قر و اطوار هم چاشنی کنيم؟ اين خانم چرا دامن اش فلان است و اين آقا چرا مشنگ می زند؟ «لالايی» و «سوگند» و «مثال تور ماهيا» ملودی های فرنگی بودند. عباس مهرپويا سيتار را از هند و «رومبا» و «چاچا» را از آمريکای لاتين می گرفت و آش شله قلمکار خودش را برای جوانهای مدرن شهری و فکلی درست می کرد و در زمان خودش فحش می شنيد تا اينکه بعد از سی سال شد نوستالژيای يک نسل.
سيمين غانم پس از سالها برنامهء گلها خواندن ، با يک آلبوم از ترانه های مدرن ساختهء فريبرز لاچينی گل کرد که در برابرش ابتدا جماعتِ گلهای رنگارنگ اخم کردند اما حالا به نظر می رسد تنها شهرت غانم به خاطر همان مجموعهء لاچينی است. همهء چيزهای زنده و مرتبط با زندگی امروزی ما از غرب آمده و به نحوی در زمين ما ريشه دوانده. مگر آرانژمان موسيقی پاپ شهری مدرن از غرب به ما نرسيده ، و پيش تر از آن نـت نويسی توسط کسانی چون روح الله خالقی؟ تحول ذوق و ذائقه (يا «ساختار احساس» به قول منتقد مارکسيست بريتانيائی ريموند ويليامز) بخشی از پروسهء تحول تاريخی است و اجتناب ناپذير. همانطور که خيابان و آسفالت و آپارتمان و طبقهء متوسط و «بورژوا» از راه غرب سروکله شان پيدا شد، جنبه هائی از فرهنگ آنها هم به همراهشان وارد می شود. اول اينجا و آنجا بذری کاشته می شود، بعضی هاش می ميرد بعضی هاش می گيرد تا بعد کم کم سر از زمين درآورد و تناور شود و روی نسل بعد سايه بيندازد. مثل شعر نيمايی و بعد شعر سپيد و بعد شعر موج نو.
اما شما دو چيز را بايد از هم سوا کنيد: علت وجودی يک پديده، و کيفيتِ نمونه های آن. مثل هر منتقد خوب شما بايد بهترين و قوي ترين مورد در يک ژانر را توجيه آن پديده بدانيد (همان طور که خودتان از منتقدانِ تئولوژی اسلام انتظار داريد بهترين نمونه ها را نشان کنند و نه ضعيف ترين حلقه ها را). قضاوت در مورد کيفيت يک اثر، کار منتقد وارد به همان رشته است ، کسی که آن را می فهمد. مثلن با انگشت گذاشتن روی يک رمان بد، نمی توان استدلال کرد که ژانر رمان (که آن هم از غرب آمده) در فرهنگ ما علت وجودی ندارد. يا هر هشلهفی در ژانر شعر نيمائي يا شاملوئی يا نوع شعراحمدرضا احمدی، يا امروزه آنچه به نام «شعر پسامدرن» بعضی ها برما نازل می کنند، الزامن نفیِ شعر خوب در همان ژانر نيست. منتقد است که خوب و بد و سره و ناسره را سوا می کند.
موسيقيِ زيرزميني ايران، همه ، ژانرهاي وارداتيِ غربي است نظير راک کلاسيک، «مِتال»، «سپيد متال»، «رَپ»، «گنگستا رَپ»، «هيپ هاپ»، «ترانس»، «تريپ هاپ»، «تکنو» و انواع ديگر. هرچند زادگاه اين ژانرها شهرهاي بريتانيا و آمريکا است اما امروزه نسخه هاي محلي آن را در شرق آسيا، در روسيه و اروپاي شرقي، در هند و در آمريکاي لاتين به وفور مي بينيم. فرهنگِ طبقهء متوسط ايران نيز بخشي از فرهنگِ جهاني شدهء غرب در پهنهء همان بازاري است که سراسر کرهء زمين را بيشتر و بيشتر فرا مي گيرد. مقاومت در برابر اين فرهنگ، امروزه تنها از سوي کشورهاي اسلامي صورت مي گيرد. مصر، لبنان، سوريه، امارات، و اردن به خاطرِ پيوندِ نزديک شان با غرب بيشتر پذيراي اين فرهنگ اند. در ايران وپاکستان اين فرهنگ «زير زميني» است. //پاراگراف آخر بخشی از يادداشتی است که باقی آن را می توانيد در اينجا بخوانيد:
http://www.nilgoon.org/articles/Abdee_Kalantari_Sounds_of_Silence.html
// با احترام ـ عبدی کلانتري
-- Abdee Kalantari ، Oct 24, 2006 در ساعت 08:23 PMدر مورد مساله "موسیقی زیرزمینی" می شود چند پرسش مطرح کرد:
-- بيژن روحانی ، Oct 24, 2006 در ساعت 08:23 PM1- نام گذاری: آیا هر آن چه که در ایران به طور رسمی مجوز نمی گیرد و از راه دیگری خود را منتشر می کند زیرزمینی است؟ یک پاسخ به این سئوال می تواند آری باشد. در این صورت این صفت بیشتر از آن که مشخص کننده ذات این نوع موسیقی باشد به شیوه بازتولید یا پخش آن نظر دارد. به این نکته هم باید توجه کرد که با توجه به سلیقه ای بودن ممنوعیت ها در ایران و تغییر آن با تغییرات وزارت ارشاد و ... در هر دوره آثار متفاوتی می تواند به جمع آثار زیرزمینی بپیوندد یا خارج شود. سهل است فردا فلان مرثیه خوان که اشعارش مغایر بعضی ملاحظات مذهبی باشد هم ممکن است ممنوع شود و آنگاه به جمع "زیر زمینی" ها بپیوندد. بنابراین این اصطلاح بیش از آن که بتواند صفتی را در خود اثر مشخص کند، بیشتر نشان دهنده سلیقه سانسور خواهد بود. پس موسیقی "زیرزمینی"، سبکی در موسیقی نیست از این جهت جریان هم نمی تواند باشد. می تواند حرکتی باشد در نحوه تولید و پخش اثر.
2- شاید سئوال این باشد که پس چرا تاکید فستیوال و رادیو زمانه و بی بی سی و غیره روی "بخش" خاصی از موسیقی زیرزمینی بوده است؟ این جا فکر می کنم حق با نویسنده وب لاگ ملکوت است.
آیا تمام آن چه که "زیر زمینی" تولید می شود در حیطه موسیقی رپ و هیپ هاپ خلاصه می شود؟ آیا مثلن بهتر نبود نام فستیوال را می گذاشتند "رپ یا هیپ هاپ ایرانی" ؟
3- در کنار هم گذاشتن دو صفت "زیرزمینی" و "ایرانی" یک گرفتاری دیگری هم درست می کند. آیا این موسیقی باید حتمن در ایران تولید شده باشد تا بشود به آن زیر زمینی گفت؟ یا از طریقی "غیر رسمی" و لابد "زیر زمینی" به دست "مخاطب ایرانی" برسد؟ ظاهرن تعداد زیادی از این گروه ها در لندن و آمستردام و شهرهای دیگر اروپا به صورت آزادنه فعالیت دارند و با هیچ منعی در تولید و پخش رو به رو نیستند. پس چرا همچنان "زیرزمینی" نامیده می شوند؟
4- رسانه و سلیقه: نویسنده ملکوت نوشته که رسالت رسانه چیست و در کنارش اضافه کرده که این ها را به زور به ما نچپانید. فکر می کنم "زمانه" طیف متنوعی از موسیقی را در برنامه های روزانه خود پخش می کند گرچه سهم موسیقی "زیر زمینی" بیشتر از بقیه است. شاید هم خیلی بیشتر از بقیه. آیا همان طور که مهدی جامی، در مصاحبه ای گفته بود، زمانه می خواهد از این طریق در موسیقی برای خودش امضایی پیدا کند؟
5- باید توجه داشت که رسانه ای شنیداری مانند رادیو، به موسیقی خیلی وابسته است. موسیقی میان برنامه، برنامه های موسیقی همراه با شرح و معرفی و غیره و غیره. آیا زمانه دنبال عرصه ی جدیدی یا بگویید کمتر شنیده شده ای در موسیقی است که از این طریق بتواند شنونده ثابت پیدا کند؟
پس شاید سئوال اساسی تر(برای زمانه) این باشد که سرمایه گذاری در حیطه این نوع خاص از موسیقی چه قدر می تواند بازگشت داشته باشد؟ آیا مخاطبان زمانه، شنوندگان این نوع موسیقی هستند یا خواهند شد؟ آیا رسانه بر اساس سلیقه مخاطبانش حرکت می کند یا این که "سلیقه سازی" می کند؟
در این مورد خیلی می شود نوشت. دیدم دیروز روزنامه اطلاعات هم مقاله مفصلی در این مورد چاپ کرده است. در اعتراض به برپایی این جشنواره.
کلام آخر این که: هرچند این موسیقی مطلوب سلیقه بنده و شما نباشد، اما با برگزاری یکی دو کنسرت و جشنواره فکر نمی کنم آسمان به زمین بیاید. اما همچنان معتقدم مثل هر پدیده فرهنگی دیگر باید در مورد آن نوشت و قضاوت کرد.
من هم مثل شما یک جوان ایرانی هستم! و این موسیقی را دوست دارم بله موسیقی اسمش همین است. هوار هوار شجریان نیست! قر و قمیش موسیقی لوس انجلسی هم نیست! بله فحش هم دارد ولی نه به اندازه زندگی روزمره تمام ایرانی ها در ایران که در هر قدم برداشتن در خیابانها هزاران فحش بدتر از این را استفاده می کنند یا می شنوند! بابا بسته دیگر چقدر می خواهید به این فرهنگ با نزاکت و تاریخ 2500 ساله بنازید! بله این نوع موزیک همه گیر نیست در ایران. اکثرا این نوع موزیک را نمی شناسند ولی وجود دارند. اینقدر هم نگران ابروی فرهنگ مقدس ایرانی نباشید! فرهنگ یک نسخه از پیش نوشته شده نیست! ادمها توی قالبهای از پیش طراحی شده جا نمی گیرند. مگر موسیقی سنتی و پاپ ایران چه پیشترفتی کرده در این 30 سال گذشته؟ که حالا نگران پیشرفت موزیک راک و هیپ هاپ هستید؟ اگر یک نگاهی به اطرافتون بیاندازید دیگر هیچی از ان نوع فرهنگی که در ذهن شما است باقی نمانده است همه جامعه ایران تحت تاثیر غرب و فرهنگ غرب است. به این افتخار نمی کنم ولی تا زمانی که جامعه ایران خودش تولید کننده فرهنگ ایرانی نیست نمی توانیم از مردم بخواهیم که به زندگی ادامه ندهند و به دنبال علاقمندی خود نباشند.
-- سارا ، Oct 24, 2006 در ساعت 08:23 PMدر ضمن نشان دادن اعتراض فقط توی خیابان ریختن نیست. هر کس به روش خودش اعتراض و خشم خودش را بروز می دهد. این چه دموکراسی دموکراسی گفتنی است که ما حتی تحمل صدایی متفاوت را هم نداریم؟!!
It seems that Mr D.M. doesn’t appreciate many issues here, some of them are summarised below:
-- Mahyar ، Oct 24, 2006 در ساعت 08:23 PMSome of these guys don’t live in Iran so we have Iranian Diaspora music and music from inside the country. These two groups have different issues and surroundings that influence their work.
Another important issue here is that the kind of music we heard in this festival is banned inside Iran and what Malakout says can be easily interpreted as supporting the censorship. In addition, these bands are not mainstream so with supporting them they can establish themselves, improve their work and find more audience.
There is no bad or good genre of music, but there are good and bad music in each genre!
Also, music is alive because different styles influence each other and this is not a new thing at all. For example, O-hum is one of the most successful bands we had as their music is Alternative Rock but at the same time with a very good amount of Iranian music’s spirit. Alternatively, Abjeez experiments Reggae with fresh Persian texts, which we never had and it sounds quite good.
Finally, how on earth D M becomes the Iranian youth representative! as he says: DON’T DO THESE SORT OF MUSIC IN MY NAME, IRANIAN YOUTH
I think he should apologies for this part because this is so ridicules!
...KHEILI ALAGHEMANDAM BEDUNAM IN DOOSTIKE DAR BAREYE MUSICE ZIRZAMINI IRAN INTOR EZHARE NAZAR KARDE,VA HALA BE FEKRE DELSOUZI BARAYE FARHANG VA MUSICE IRANI OFTADE AYA AZ ALFBAYE HONAR CHIZI MIDOONE?!? YA NAZARE ISHUN FAGHAT BAR ASASE TONRAVIHAYE BIBONYAN VA FUNDAMENTALIST KE AZ IN NEMOONE DAR KESHVAR AZIZEMOON KAM HAM NADARIM; BOODE?!
-- derakht ، Oct 24, 2006 در ساعت 08:23 PMBEHAR HAL KHEILI KHOSH HAL HASTAM KE NAZARATE YEK MONTAGHED HAM INJA DARJ MISHE,HARCHAND MONTAGHEDI KE ELMI AZ MOZU NADARE......BA SEPASSE FARAVAN AZ HAMKARAN DAR SITE RADIOZAMANEH KE DAR PISHBORDE HONAR VA FARHANGE IRAN VA IRANI TALASH MIKONID.
PIROUZ O SARBOLAND BASHID
شما نمیتوانید بدون خراب کردن دیگران از مواضعتان دفاع کنید؟ خوب اگر میخواهید به موسیقی اصیل بیشتر در رادیو زمانه یا هر جای دیگر مورد توجه قرار بگیرد، خوب راست و حسینی حرفتان را بزنید، چهکار به کار دیگران دارید که موسیقی مورد علاقهشان از چه نوعی است؟ بله ما جوانهای سیر بیکار نسلسومی بیفرهنگ از صداهای گوشخراش و فحش دادن خوشمان میآید و فکر میکنیم در جامعهای که راهی برای نفس کشیدن باقی نگذاشته، کمپلکسهایمان را آزاد میکند. حالا این چرا به پر قبای شما برمیخورد؟ ما که حرفی نداریم صبح تا شب کسل کنندهترین موسیقیها از رادیو پخش شود و آقای شجریان سرآمد موسیقیدانان دو عالم دانسته شود (که نیست)، ادعایی هم نداریم، اما اگر جایی اجازه دهند خودمان را نشان میدهیم. چرا دوست دارید تفرقه ایجاد کنید؟ ما هم در کنار اینها ربنای شجریان را گوش میدهیم و برایمان نوستالژیک است. اگر هم بتوانیم ریشههای ایرانیمان را در موسیقیمان گوشزد میکنیم. اگر شما تنفری از چیزی دارید، باعث نمیشود محق باشید قیافهی حق به جانب بگیرید و بخواهید دلسوزانه هدایتمان کنید. بروید ببینید خودتان چه مشکلی دارید. به قول گامبریج هیچ اشکالی ندارد آدم بیدلیل از یک اثر هنری خوشش بیاید، اما برای بد آمدنش باید دلیل قانع کنندهای داشته باشد.
-- زر ، Oct 24, 2006 در ساعت 08:23 PMba salam:
-- Siamak Behrooz ، Oct 25, 2006 در ساعت 08:23 PMmaghaleyi dar in baab dar weblg:
www.siamakbehrooz.blogfa.com
darj karde-am ke mitavanad pasokhi bashad baraye bazi so-alate in mokhalefe mossighiye zirzamini !!!
اگر بپذیریم که هر نوعی از موسیقی می تونه نماینده ی گروهی باشه این نوع موسیقی هم نماینده نسلی از بچه های این کشوره. چرا شما از شنیدن این موسیقی و دیدن این دخترها شرمتون میاد؟؟؟ چون اون جوری که هنجار های پذیرفته شده اقتضا می کنن که باشن، نیستن؟ چون آوانگارد هستن؟ این بچه ها هم باید راه خودشون رو برند حتی اگر موافق میل خیلی ها نباشه.
-- lmp ، Dec 7, 2006 در ساعت 08:23 PMمسأله آفریدن نور یا ظلمت نیست چون هیچ فقط دو بعد نداره.
خیلی ها هم از شنیدن آهنگ ها متالیکا سر درد می گیرند. خیلی ها هم از دیدن یه برنامه اپرا حوصله شون سر میره و برای عده ای دیگه چهچه های شجریان سرسام آوره. و لی اینکه دلیل نمی شه که کار اون ها رو موسیقی ندونیم.
حالا اگر شما می خواهید این موسیقی و این نسلی رو که این موسیقی رو دوست داره و گوش می کنه و لذت می بره، انکار کنید یا به هر صورتی که شده می خواهید اون ها رو به صراط مستقیم هدایت کنید.... یا چون این موسیقی و این بچه ها خط قرمزها رو رد کردند، پس باید تکفیرشون کرد و گفت که اسم ایرانی رو لکه دار کردند؟؟
"شرایط خاصی که این موسیقی در غرب متولد شده"! ما صد بار شرایط خاص تری داریم که می تونه بستر متولد شدن این موسیقی باشه.
و آخر اینکه:
من نمی دانم که چرا می گویند اسب حیوان نجیبی است و جرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست؟؟
و یادمون باشه
که چشمها را باید شست جور دیگر باید دید.