رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۹ مهر ۱۳۸۵

ز...ما...نه...

پيشتر از اينها، تصور نوعی درک زيبايی شناسی رو در بين ارباب و اصحاب زمانه، داشتم، که با ديدن اين قالب جديد و نوعی شلختگی و بد فرمی و بد شکلی در قالبی که تازگی به کار برده بودند؛ با خودم فکر می کردم که زهی خيال باطل. مخصوصا زمانی بيشتر حيرت زده می شدم که فکر می کردم که اين قالب جديد٬ ساخته دانيال کِشانی هست و هی باخودم می گفتم چی شده؟ نکنه که راه آمستردام تا تهران دور شده و نامه های پيامبر به خانه نمی رسند.چه طور شده که آن سبز شکيل و خوش فرم اوليه، جای خودشان را به اين بی رنگی خنثی داده (ياد يکی از کارهای مرحوم مميز برای پشت جلد مجله دانشمند افتادم، حدود سال شصت و هفت که درمورد اين نوع سبز نوشته بود و ...).تا اينکه امروز بر حسب اتفاق برای اولين باربه صدای کسل کننده و بی روح خفيه نويس زمانه ، آقای فرجامي، گوش می کردم وفهميدم که اشتباه از من بوده برای توقع زيادي، که اين قالب کار آقای درخشان هست و قبل از اين هم چه در نوشته های خودش و يا در سايت صبحانه،چيزی با عنوان زيبايی شناختی در آنها نديده بودم.

امروز از زمانه، به روايت فرهنگ اردوان(نمی دانم از کدام بخش زمانه و اميدوارم که اسم گوينده را هم درست نوشته باشم.) داستانی را شنيدم که مرا به سالهای دبيرستان، جنگ، خيابان عدل حاج آقای خمينی٬ چهار راه لشگر و ....برد. اگر بتوانم از اين شلخته بازار٬ لينکی از آن پيدا کنم٬ حتما آن را خواهم گذاشت.(صدای گوينده٬ بسيار با حال و هوای داستان همگون بود.)

تا هنوز از شنيدن لالايی خفيه نويس به خواب نرفته ام(گرچه هنوز ساعت هفت هم نشده) شايد بد نباشد که اين آزاده بانوی زمانستاني، من باب ياد آوری به جناب مستطاب خفيه نگار معروض دارد٬ که اين ميجر بلر عزالکرام نبوده که اين صناعت جديد را در باب نسوان مسلمه بکار برده‌اند که اين قصاريه از دفترخانه حضرت قلنل جکی خان استرا ديوان (دبیر و ديوان باشی عهد ماضی و عزت الکرام فعلی باب الاعامه) صادر شده و بر مطبعه بی بی سکينه، به عرض اعيان و اعوام رسانده.

ديگر آنکه شايد بد نباشد تا خفيه نويس شريفه، کمی در مکاتبات و دستخط جات جناب ولايتعهد در دفتر ديوانی٬ غور و تفحص نمايند که من باب تعليم برايشان بد نيست و ديگر آنکه تا ديگر جماعت شنونده زمانه را در خواب نبرده اند از ميرزا نيکان خان کوثرنشان٬ به تلمذ گوش جان سپارند شايد که اوشان هم بتوانند دلينگ و دلانگی مطبوع برای اوراقشان يافت نمايند و هر از چند گاهی نيم دانگ صدايی را هم تغيير داده، نيوشندگان کلامشان را از چرت دم عصر بپرانند.

ثالثا؛آنکه بد نيست اگر می خواهند لاپورتی از احوال وبلاگيه فراهم نمايند٬ سر و گوش به جانب ممالک فنارسه، چين و ماچين٬ محروسات تساريه و مطبوعات ياج و ماجوج و .... در اندازند که اين وبلاغستان، تنها محصور در همان چند خط ربط (اعاجم مغربيه آن را لينک خوانندی.) حاشيه زمانستان نمی باشد و لاپورت نويسان مغرق گو آن را از پانزده تا پانصد هزار ،نيز حتي، گراور نموده اند.

فی الحال که گرسنه شديم. باشد تا باقی نيز بقای همان خفيه نويس شريف.

برگرفته از وبلاگ «دست‌نوشته های پراکنده»

Share/Save/Bookmark