رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۷ مرداد ۱۳۸۵

پارسا: یک دفاع دموکرات منشانه!

پارسا هم بعد از نیکان و ملکوت به میدان وبلاگستان آمد تا به دفاع از زمانه و آقای سیبستان بپردازد. این پست او بعضی از حرف هایی است که گفتنش از زبان یک آدم با انصاف برای زمانه و علاقه مندان آن شنیدنی است. مرسی برادر پارسا!

اين نوشته را بنده ترجيح مى‌دادم ننويسم اما ديدم کسى از دوستان اصلى دست اندرکار ننوشت، حالا مى‌خواهد شائبه پاچه‌خارى يا خودبزرگ‌بينى هم برود برود، من مسوول حدس و گمانهاى آن‌چنانى ديگران نيستم. اما ذکر آنچه را که ديدم لازم مى‌دانم. به نظرم دوستان هم بد نيست در اين مورد بنويسند و توضيحاتى مختصر بدهند. با خواندن نوشته مهدى جامى به نظرم آمد که قدرى عصبانى شده است از دست پيشداورى‌هاى بعضى‌ها. اين سوتفاهمات، بدبينى‌ها و حس رقابت‌هاست که کار را به تدريج به بدگمانى عمومى، جدايى و تفرقه مى‌کشاند.

واقعيت اين است که تا آنجا که من ديدم مهدى را آدمى صادق و مديرى دموکرات‌منش و اهل مشارکت و محول کردن کار يافتم. با عرض پوزش از مهدى عزيز حواسم جمع شده بود و ريز شده بودم ببينم چه مى‌توانم پيدا کنم، اما نکته‌اى منفى در کارنامه او پيدا نکردم. جز اينکه از روز اول همه پلن و طرح خودش را صاف و صادقانه با ما درميان گذاشت. لطف زياد از حد به من داشت. همان روز اول گفتم که تحت تاثير اين طرح مبتکرانه قرار گرفته‌ام و واقعاً اگر وقت آزاد داشتم و کار تمام وقت خودم را نداشتم خيلى جدى به اين موضوع نگاه مى‌کردم. خدمتش گفتم که بيشتر در اين مورد صحبت کنيم و وضعيت کارى خود را هم گفتم که ما را چارميخ کرده‌اند و براى گرفتن يک هفته مرخصى از چندماه جلوتر بايد برنامه‌ريزى کنيم. گفتم هرگونه کمکى از دستم بربيايد هيچ مضايقه نخواهم کرد و سعى خودم هم بر اين بود که دست کم يک آيتم کوتاه در هفته يا دو هفته يکبار براى خود داشته باشم. بيشتر از اين را واقعاً نمى‌رسم. هنوز هم سر قول و قرار خود هستم. در تورنتو نشستى صميمى با دوستان داشتيم، سوال و جواب‌هاى صريحى مطرح شد. هيچ غل‌وغشى در کارش نبود. هرآنچه داشت رو کرده بود در عين اينکه همه آيتم ها و موضوعات بحث را باز گذاشته بود، هم اساسنامه را و هم فرآيند و روند امور را و هم تيم کارى را. سراسر دنيا مى‌گشت و طرح و پلن خود را مى‌گذاشت روى ميز و از همه دعوت به همکارى و همفکرى مى‌کرد. از معرفى دوستان ديگر استقبال مى‌کرد. تعريف از خود نباشد بحث به معرفى بلاگرهاى ديگر رسيد و در اين مدت خودم و با هماهنگى دوست ديگرى که شايد مايل نباشد اسمش را بياورم، تعدادى از دوستان را معرفى کرديم. بلاگر‌هاى پيشنهادى هم از همه تيپ آدمهاى توانا بودند و گرايش فکرى برايمان مهم نبود. خيلى از آنها در ليست او هم بودند و بعداً متوجه شدم که با اکثر قريب به اتفاق دوستان ديگر هم تماس گرفته و تعدادى را هم اضافه کرده است در تيم خودش. اين روندى بود که من به چشم خود ديدم. اين را ذکر کردم که بگويم هر چه بود به همين سادگى و يکرنگى بود. برنامه و ماموريت ويژه در به دام انداختن آدمها در شبکه فلان و بهمان و اينها نبود. در جلسه‌اى از او سوال شد آيا آن موسسه هلندى، خواسته‌هايى با او مطرح کرده است يا انتظاراتى دارد؟ او صريحاً گفت که به هيچ وجه. پروپوزال او هم نشان مى‌داد که نه برنامه بر‌اندازى در کار است نه برنامه ضديت با نظام. اين راديو له نظام هم نخواهد بود. به چشم خودم ديدم که چطور در روند امور من يک لاقبا که قرار هم نبود جزو تيم اصلى باشم، ولو به اندازه کوچکى در اين کارتيمى تاثيرگذار بودم و ديدم که همه کمابيش همين فکر را مى‌کنند. او همه را در کار مشارکت داده بود و چنين مديريت مدرنى حتى در همينجا (کانادا) به سختى مى‌توان پيدا کرد. در آمستردام نبودم و امکان حضور برايم متاسفانه فراهم نشد اما کاملاً مشخص است که آنجا هم اوضاع کمابيش همينطور بوده است. تيمى بسيار خوب و به قول معروف از همه گروه‌ها و جناح‌ها (منظور تيپ‌هاى فکرى است) جمع‌وجور کرده است و همه تيپ آدم کارکشته‌اى در گروه خود دارد. الان هم که ماحصل کار را مى‌بينيد خيلى دموکرات منشانه و فى‌البداهه با فيدبک‌هايى که مى‌گيرند، دارند پيش مى‌روند. موسيقى ها را هم که شنيديد همه چيز درشان پيدا مى‌شد (و زيرزمينى بودنشان من يکى را که کشت!) البته اين بازگذاشتن همه‌چيز به نظرم ممکن است کمى زياد از حد باشد که قبلاً هم فضولى کرده ام و به خودش نوشته‌ام و بحثى جداست.

زمانه جاى کسى را تنگ نکرده است و نخواهد کرد. صبر و تحمل داشته باشيم و بى‌انصاف نباشيم. درها به روى دوستان باز است و جا براى خيلى کارها هست. بياييد براى يکبار هم که شده رقابت جويى و بى‌تحملى ايرانى را کنار بگذاريم و چيزى بسازيم به جاى اينکه خراب کنيم. اشکالات را بهشان بگوييم و تحمل داشته باشيم. به جاى خرابکارى و سمپاشى، با آنها همکارى کنيم. اگر از بنده مى‌شنويد نگران نباشيد، اعتماد کنيد و پا پيش بگذاريد.

فضولى و جسارت من را ببخشيد، آخر ديديم کسى چيزى نمى‌نويسد و فقط نيکان عزيز جوابيه اى به دوستى کج‌سليقه نوشته است، گفتيم ما هم خودمان را داخل ماجرا کنيم و به قول معروف آرتيست مهم سينماتوگراف شويم!‌ شاد باشيد.

Share/Save/Bookmark