رادیو زمانه > خارج از سیاست > ادبیات > «خانه صادق هدایت، زبالهدانی شده است» | ||
«خانه صادق هدایت، زبالهدانی شده است»مجتبا پورمحسنmojtaba@radiozamaneh.comصادق هدایت اگر نگوییم برجستهترین، یکی از بزرگترین نویسندگان ادبیات معاصر ایران است. او را پیشگام داستانویسی مدرن ایران قلمداد کردهاند. هدایت که بیست و هشتم بهمن ماه سال ۱۲۸۱ در تهران متولد شد، آثار ارزشمندی مثل بوف کور، سه قطره خون، علویه خانم، حاجی آقا، سگ ولگرد، زنده بهگور، توپ مرواری و چندین اثر ادبی دیگر را خلق کرد. او همچنین چهار کتاب از فرانس کافکا و چند اثر ادبی دیگر را هم به زبان فارسی ترجمه کرد. اما بیشک رمان بوف کور شاهکار صادق هدایت است. نگاه انتقادی او به فرهنگ ایرانی و خودکشیاش در پاریس، هدایت را به بحثانگیزترین نویسندهی معاصر ایران تبدیل کرده است. اما نکتهی قابل تامل این است که انتشار آثار هدایت چه پیش از انقلاب و چه پس از آن، با مشکلاتی همراه بوده است. تا جایی که بیش از ۵۰ سال پس از مرگش، در حال حاضر بسیاری از آثار او در ایران مجوز چاپ ندارند. باخبر شدم که گروه انتشارات آزاد ایران با همکاری بنیاد کتابهای سوخته اقدام به انتشار مجموعهی کامل آثار هدایت در اروپا کرده است. در صد و ششمین سالروز تولد صادق هدایت با جهانگیر هدایت، برادرزادهی او و همچنین سام واثقی، مدیر گروه انتشارات آزاد ایران گفت و گو کردم.
آقای هدایت، باخبر شدیم که مجموعه آثار صادق هدایت بدون سانسور توسط انتشارات آزاد ایران و بنیاد کتابهای سوخته در خارج از ایران منتشر شده است. چطور شد به این فکر افتادید که کتابها را به جای ایران در اروپا منتشر کنید؟ اصولاً چاپ و انتشار آثار هدایت در ایران سالهاست که با مشکل روبه رو بوده است. به بعضی از آثار اجازهی چاپ میدادند و به بعضیها اجازهی چاپ نمیدادند. اخیراً یعنی در سه سال گذشته تمام آثار هدایت بدون استثنا ممنوعالچاپ شد. یعنی نه تنها مجوزی برای آثاری جدید صادر نشد، بلکه به آثاری که قبلاً هم چاپ شده بود و میخواستند تجدید چاپ کنند، اجازه داده نشد و حتا این مخالفت با صادق هدایت ابعادی پیدا کرد که کتابهایی که دربارهی هدایت هم بود، باز اجازهی چاپ نمیدادند.
الان خودم مدتی است که کتابی را برای کسب مجوز فرستادهام که شناختنامهی صادق هدایت است. ولی اجازهی چاپ این را هم نمیدهند. از طرف دیگر اگر کسی پیدا شود و علیه صادق هدایت حرف و مطلبی را بنویسد که اغلب هم بسیار بیارزش و مبتذل هستند، نه تنها اجازهی چاپ داده میشود، بلکه از بسیاری کمکها هم بهرهمند میشوند. در چنین فضایی تبعاً ما باید فکر میکردیم که چگونه آثار صادق هدایت را که جزو آثار کلاسیک ادبیات ایران درآمده، به دست علاقهمندان آن برسانیم. خوشبختانه همکاری که بین ما و بنیاد کتابهای سوخته و همچنین بنیاد انتشارات آزاد ایران بهوجود آمد، ما تصمیم گرفتیم تمام آثار صادق هدایت را به زبان فارسی در اروپا چاپ و منتشر کنیم. خوشبختانه اولین جلد این کتاب چاپ شد. این جلد کلیهی داستانهای کوتاه صادق هدایت را در خود دارد. یعنی ۴۲ داستان کوتاه است که داستانهای کتابهای «زنده به گور»، «سه قطره خون»، «سگ ولگرد»، «سایه روشن» و همچنین داستانهای متفرقه«فردا»، حکایت با نتیجه، «مرگ»، «سایه مغول»، «زبان حال یک الاغ در وقت مرگ» و همچنین ترجمهی فارسی «سامپینگه»و «هوسباز» است که صادق هدایت این دو را به زبان فرانسه نوشته است. این کتاب در ۶۰۰ صفحه چاپ شده است و آماده است و خوشبختانه پذیرفته شده که این کتاب در کاتالوگهای بینالمللی ذکر شود. یعنی در سراسر اروپا، انگلیس، قارهی آمریکا، ژاپن میشود این کتاب را به سهولت از طریق کتابفروشیهای معتبر سفارش داد و فقط کافی است شابک و نام کتاب ذکر شود و این کتاب را در اختیار علاقهمندان قرار بدهند. البته جلدهای بعدی این کتاب هم در دست اقدام است.جلد دوم طنزهای هدایت خواهد بود که طنزهای هدایت در برگیرندهی «وغ وغ ساهاب»، «حاجیآقا»، «علویه خانم»، «ولنگاری» و «نیرنگستان» خواهد بود.
اشاره کردید که به کتابهای صادق هدایت مجوز نمیدهند و یا مجوز انتشار کتابهایی را که قبلاً گرفتهاند، لغو میکنند. آیا برای این کار هیچوقت دلیلی به شما ارایه شده است؟ نه تنها نمیگویند، حتا جواب نامههای ما را هم نمیدهند که البته این یک سیتم مدیریت جدیدی است. اگر ما نامهای مینویسیم و سوالی میکنیم، مطلقاً جوابی داده نمیشود. یعنی همه چیز در یک مدیریت انباشته از سکوت پیشروی میکند و جلو میرود. کتابهای هدایت چه قبل و چه بعد از انقلاب سانسور شده اند. من به عنوان خوانندهی آثار ایشان هیچ نکتهی مسالهداری را در بسیاری از کتابهای صادق هدایت نمیبینم. این که میگویم مسالهدار منظورم طبق معیارهای معمول ممیزی کتاب در ایران است. به نظر شما با این حال چه چیزی در کتابهای هدایت وجود دارد که انتشارش را در ایران اینقدر دشوار کرده است؟ مسایل قبل از انقلاب با مسایل بعد از انقلاب یک تفاوتهایی دارد. صادق هدایت قبل از انقلاب نویسندهای بود که رژیم وقت به شدت با او عناد میورزید. او حتا در کتابی مثل حاجی آقا خیلی صریح به رژیم پهلوی بد و بیراه گفت و در بسیاری دیگر از آثارش به هر ترتیبی که توانسته انتقاد کرده است. البته انتقادی که او میکرد از ظلم و دیکتاتوری و تجاوز به حقوق مردم بود که تبعاً این موضوع بر میگشت به رژیمی که حاکم بود.
ولی در حال حاضر مساله یک ابعاد دیگری به خود گرفته است. یعنی مربوط شده است به مسایل ایدئولوژیک اسلامی که افراد تشخیص میدهند که مطالبی که صادق هدایت نوشته است با این ایدئولوژی مغایرتهایی دارد و در نتیجه به شدت با او مخالفت میکنند. البته آقای هدایت، به جز یکی دو کتاب صادق هدایت فکر نمیکنم در کتابهای ایشان چیزی باشد که ازنظر ایدئولوژیک ضدیت مشخصی با ایدئولوژیک حاکم ایران داشته باشد. از طرفی ما میبینیم خیلی از نویسندههای قدیمی هستند که آثارشان با ایدئولوژی حاکم ممکن است تعارض هم داشته باشد؛ اما مجوز میگیرند. ولی در مورد صادق هدایت اینگونه نیست. میتوان گفت که آثار هدایت به یک تابو تبدیل شده است؟ تقریباً همینطور است. یک نوع حساسیتی نسبت به صادق هدایت ایجاد شده و این یک جورهایی بین متصدیان امر مد شده است که همه وقتی اسم صادق هدایت را میشنوند، رو ترش بکنند و اینطور وانمود بکنند که میل ندارند که آثار او چاپ شود و اصلاً از او اسمی برده نشود و البته این تصور هست که به این ترتیب میتوانند هدایت را از اذهان مردم پاک بکنند. منتها این درست مثل پاک کردن صورت مساله است. چون هدایت رفته است جزو ادبیات، فرهنگ و قسمتی از تمدن این مملکت و به هیچ عنوانی نمیشود او را از این صحنهای که بعد از صد سال بهوجود آمده، پاک کرد.
آقای هدایت، در دنیا معمولاً دولتها حتا از افتخارآفرینی آن دست از اهالی فرهنگشان که جزو مخالفینشان هم هستند، استقبال میکند. مثلاً وقتی ساراماگو، جایزهی نوبل را برد، با وجود اینکه این نویسنده به دلیل گرایشات چپش رابطهی خوبی هم با دولت نداشت، دولت برای او پیام تبریک فرستاد. اما در ایران چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب چنین برخوردی با صادق هدایت که یکی از بزرگترین نویسندگان تاریخ ادبیات ایران است، صورت نگرفته. به نظر شما چه ارادهای میتواند این تابو را بشکند؟ اصلاً احتیاج نیست. مردم در این مورد خودشان تصمیم میگیرند و آن کاری که باید بکنند، میکنند. هیچ کس نیامده برای صادق هدایت حکمی صادر کند که «آقای صادقخان شما به موجب این حکم به عنوان صادق هدایت نویسندهی معروف ایران منصوب میشوید.» اینطور نیست. صادق هدایت را میلیونها مردم ایران و فارسی زبان دنیا و بعد مردم دنیا میشناسند. برای اینکه آثار هدایت را به بیست و یک زبان دنیا ترجمه شده است و بسیار مورد توجه قرار گرفته است. این میلیونها نفر هستند که دربارهی صادق هدایت تصمیم گرفتند و باید تصمیم بگیرند و آنها دارند کار خودشان را میکنند. کما اینکه الان آثار هدایت در اروپا چاپ شده و همانطور که من گفتم، این کتابی که چاپ شده، در اروپا و انگلیس و قارهی آمریکا، ژاپن و تبعاً آسیا توزیع شده است.
بنابراین مردم هستند که در این مورد تصمیم میگیرند و اقدام میکنند و هیچ نیرویی هم در مقابل مردم نمیتواند ایستادگی بکند و تاریخ نشان داده است که بالاخره مردم پیروز خواهند بود. قبل از انقلاب هدایت، منفور رژیم گذشته بود و به گفتهی شما به سبک خودش با نظام گذشته مخالفت میکرد. پس چرا بعد از انقلاب در کتابها و مقالاتی که دربارهی هدایت نوشته شده است اشارهای به این قضایا نمیشود و بیشتر به نسبت خانوادگیاش با نزدیکان حکومت قبلی تاکید میشود؟ اولاً باید به عرض شما برسانم که خانوادهی هدایت هیچ نسبتی با خانودهی سلطنتی نداشتند. شاهزاده نبودند. یک خانوادهای بودند که در سیستم دیوانی مملکت چون آدمهای باسواد بین آنها خیلی زیاد پیدا میشد و از رضا قلیخان هدایت این قضیه شروع میشود؛ از وجودشان در مقامات بالا استفاده میشد. خاندان هدایت، هیچ وقت هم در مسایل سیاسی یک گرایش خاصی را نشان ندادند و میتوانم این را ادعا بکنم که از آن تیپهایی نبودند که نوکری بیچون و چرا بکنند. منتها صادق هدایت تازه در این خانواده، یک فرد کاملاً استثنایی بود. چون او یک جورهایی خود خانواده را هم قبول نداشت.
صادق هدایت در زندگیاش به دو چیز پشت پا زد. یکی پول و دیگری مقام. کسی که از این دو بگذرد، دیگر هیچ چیزی برایش ارزش ندارد و فقط آن چیزهایی را میگوید و مینویسد که مورد اعتقاد خودش است. صادق هدایت با رژیم قبلی به شدت عناد میورزید. به خاطر اینکه اعتقاد داشت که اگر مثلاً او میرفت به شهریار اطراف تهران و بعد میدید که چگونه چشمهای بچهها، تراخمی است و مردم چگونه در فلاکت و بدبختی دارند زندگی میکنند، این به شدت او را متاثر میکرد و وقتی به تهران برمیگشت مطالبی مینوشت که این موضوع را خیلی جلوه میداد و اشاره میکرد به اینکه مردم ایران چنین وضعی دارند. اما مخالفتی که با او میشد بدین ترتیب بود که میترسیدند با این مطالبی که هدایت عنوان میکند، جوانان شروع کنند به مخالفت کردن با رژیم و از این جهت میخواستند جلوی هدایت را بگیرند. غافل از اینکه با گرفتن و نگرفتن جلوی صادق هدایت، جوانان کار خودشان را انجام میدهند و اجتماع آن حرکتی را که باید بکند، میکند. کما اینکه کردند و انقلاب شد. بنابراین درست است که امثال صادق هدایت، آثاری در کل اجتماع دارند، اما ادارهکنندگان اجتماع نیستند و به نظر من هیچ لزومی ندارد که هیچ رژیمی از اینها هیچ ملاحظهای داشته باشد.
اما در حال حاضر در هیچکدام از کتابهای صادق هدایت ما نمیبینیم که ایشان به طور سیستماتیک به اسلام یا هر دین دیگری حمله کرده باشد. ایشان به طور کلی طنزی بسیار قوی داشت و در قالب طنز خودش دربارهی باورهای خرافاتی تمام ادیان، بدون استثنا شوخی میکرد، مزاح میکرد و مینوشت. مخالفت یعنی اینکه بیاید جلسهای تشکیل بدهد، عدهای را دعوت کند، نطق بکند، خطابه بکند و به طور سیستیماتیک بگوید که این درست است و این درست نیست. صادق هدایت اصلاً اهل این کارها نبود و آنچه که از آثار ایشان برداشت میشود به نظر بنده در اثر این حقیقت است که هنوز که آنچه او نوشته، واقعاً درک نشده است. آقای هدایت برای خانهی صادق هدایت چه اتفاقی افتاده است؟ شما قبلاً به این قضیه معترض شده بودید. الان این خانه در چه وضعیتی است و آیا بنیاد هدایت تلاشی برای بازپسگیری این خانه انجام داده است یا نه؟ متاسفانه خانهی پدری هدایت تبدیل شده است به حیاط خلوت بیمارستان دکتر امیر اعلم و آخرین عکسهایی که دوستانم رفته و از آنجا گرفتهاند تبدیلاش کردهاند به یک نوع زبالهدانی. یعنی چیزهایی که نمیخواهند، جعبهی دارو و ... را آنجا می ریزند و قسمتی از آن را هم تبدیل کردهاند به استراحتگاه آقایان و استادان که بروند آنجا استراحت بکنند.
بعد هم به شدت ممانعت میکنند از اینکه هر کسی برود و این خانه را ببیند و حتا کسانی که با گرفتن اجازهی کتبی از دانشگاه علوم پزشکی تهران، به آنجا میروند، یک کسانی آنجا هستند که مواخذه میکنند که آقا، مگر شما بیکار بودید که آمدید اینجا؟ یعنی تا این حد به نظر من مخالفت بچهگانه انجام میدهند. یعنی خانهی هدایت مصادره شده است؟ خیر، در اختیار بیمارستان امیر اعلم است. چه کسی این خانه را در اختیار بیمارستان قرار داده است؟ وزارت علوم. چون بیمارستانها مربوط به وزارت علوم است. این خانه هم تعمیر شده بود که به موزهی صادق هدایت تبدیل شود. بعد بلاتکلیف بود و یک مکاتباتی کردند و اجازه خواستند که از این خانه استفاده کنند. ابتدا این خانه را تبدیل کردند به مهد کودک صادقیه و بچههای کارمندان بیمارستان امیراعلم در آنجا سرسرهبازی میکردند و چون بعد در این مورد اعتراضات زیادی همه جا منعکس شد، ظاهراً اینجا را تبدیل کردند به کتابخانهی این بیمارستان که مورد استفاده هم قرار نمیگیرد. مگر آن خانه مالکیت نداشت؟ چگونه وزارت علوم آن را واگذار کرد؟ در اواخر کار رژیم پهلوی، دفتر فرح پهلوی این خانه را خرید که به موزهی صادق هدایت تبدیل بکند و تبعاً این جزو خانههایی بود که در اختیار دولت قرار گرفت. بنابراین به نوعی مصادره شده، درست است؟ مصادره نشد. در اختیار دولت قرار گرفت و دولت هم در اختیار بیمارستان قرار داد. پس الان مالکیتی برای آن وجود ندارد؟ مالکیت رسمی وجود ندارد، خیر.
شما مسوولیت بنیاد خانهی هدایت را هم برعهده دارید. خانهی هدایتی وجود ندارد. خاندان هدایت که خودش را مسوول نگهداری آنچه که از صادق هدایت باقی مانده، میدانند؛ من را مامور کرده است که این کار را انجام بدهم و تا بهحال هم انجام دادهام و ما اینجا نگهدارندهی آنچه هستیم که از هدایت مانده است. حالا این اعم از مادی یا معنوی فرق نمیکند. مسالهی دیگر این است که ما مقداری مراقب تجاوزهایی هستیم که متاسفانه به حقوق معنوی صادق هدایت میشود. به عنوان مثال یک تعداد قابل توجهای از ناشرین بعد از اینکه چاپ آثار هدایت آزاد شد، به چاپ این آثار هجوم آوردند و تقریباً تمام کارهای صادق هدایت را که مجوز داده میشد، چاپ کردند. اما اینها را میبردند نزد سانسورچی، سانسورچی هم هر جا دلش میخواست یک قلم قرمز میکشید. اینها هم بدون هیچ تعهدی و هیچ فکری نسبت به ادبیات و فرهنگ و گذشتهی این مملکت، به این صورت این کتابها را چاپ کردند و ریختند در بازار. هنوز این کتابهایی که ما در بازار داریم، به جز آن کتابهایی که آمدند از ما نسخهی اصلی را گرفتند، بقیه تمام کتابهای پر از اشتباه و نامعتبر است. اما همانطور که گفته شد مجموعهی کامل آثار صادق هدایت توسط گروه انتشارات آزاد ایران و بنیاد کتابهای سوخته در اروپا منتشر شده است. در این زمینه با سام واثقی مدیر گروه انتشارات آزاد ایران گفت و گو کردهام. او ابتدا توضیحی دربارهی روند انتشار همهی آثار هدایت میدهد: جلد اول را که منتشر کردیم، مجموعهی داستانهای کوتاه است که بخش عظیمی از کار صادق هدایت است. جلد دوم به کارهای طنز مربوط خواهد شد. البته نمیتوانم بگویم طنز، Satire است، ازجمله وغ وغ ساهاب، علویهخانم، نیرنگستان و... که الان داریم ویرایش میکنیم و منتشر خواهیم کرد. جلد سوم، بوف کور خواهد بود که مجزا چاپ خواهد شد و در ادامهی کارهای بعدی کارهای تاتر و تحقیقی صادق هدایت در زبان پهلوی و غیره منتشر خواهد شد و سرانجام با کمک نشر لالف کارهای غیر فارسی صادق هدایت از جمله به زبان فرانسه منتشر خواهد شد.
در پایان تصمیم بر این است که یک آلبوم از عکسها و نقاشیهای صادق هدایت منتشر کنیم. آقای واثقی یکی از ویژگیهای کار شما این است که کار در فهرست شبکههای بزرگ فروش کتاب مثل آمازون هم قرار گرفته است این یک تاریخچهی کوتاهی دارد که احتمالاً برای این قضیه مهم است که ذکر کنم. ما تقریباً دو سال پیش که کار را در نشر گروه انتشارات آزاد تقویت کردیم، تصمیم گرفتیم که کیفیت نشر کتابهای فارسی را به کیفیت نشر بینالمللی برسانیم. یعنی با استانداردهای بینالمللی نشر و پخش کنیم. این اولین بار در تاریخ نشر و چاپ ایران است که چنین چیزی ایجاد شده، چون که ناشران ایرانی با کتابفروشیهای بین المللی ارتباطی ندارند و اولین اثری را که به این ترتیب چاپ شد، جلد اول آثار صادق هدایت بود که منتشر شد که دو مطلب در این مورد مهم است. یک اینکه اولین اثری است که به زبان فارسی به صورت چاپخش (چاپ و پخش) میشود. یعنی آنچیزی که الان در سراسر جهان مرسوم است و بیشتر ناشران کار میکنند، شما از طریق اینترنت یا از طریق کتابفروشیها، وقتی کتاب را سفارش میدهید، یک نسخهی این کتاب برای چاپ و برای شما فرستاده میشود. از این طریق ما توانستیم یک مسالهی بزرگی را حل کنیم و آن هم مسالهی بیشتر ناشران است که خرج سرمایهی ساکن برای انبار دارند و از این طریق یک نوع سانسور غیرمستقیم در اصل در نشر کتاب در زبان فارسی ایجاد میشود که قربانیان زیادی دارد و آثار هدایت یکی از قربانیان است. به این ترتیب میتوانیم سرمایه را تا حد بسیاری پایین بیاوریم و چاپ و پخش کنیم. از طرف دیگر وقتی کتاب به صورت استاندارد و بینالمللی باشد، امکان این است که در بوکاستورهای جهانی قبول شود و همانطور که شما در سوالتان گفتید الان آمازون قبول کرد و بقیه هم قبول کردند. یعنی ما از طرف آنلاین سلزهای آمریکایی و اروپایی قبول شدیم. این کتاب در اصل باید از طریق هر کتابفروشی طی چند ماه آینده در دسترس همه باشد. معمولاً بیشتر ناشران ایرانی که در خارج از ایران کار میکنند، صرفاً به انتشار کتابهای خاطرات سیاسی میپردازند. چون معتقدند بقیهی کتابها فروش نمیرود. اما اولویت انتشارات شما از قرار معلوم ادبیات، اندیشه و تاریخ است. این گرایش پاسخ به چه ضرورتی است که شما احساس کردید؟ گروه انتشارات آزاد ایران، یک گروه غیر انتفاعی است و این یکی از مزیتهای کار ماست که ما به سرمایه وابستگی نداریم. از این جهت میتوانیم وزنهی کار را بر کیفیت ادبی، کیفیت تحقیقی و غیره بگذاریم و در این زمینه هم با استادان متفاوتی در سرتاسر جهان و با نویسندگان در سرتاسر جهان و نویسندگان ایرانی در تماس هستیم و با مشاورهی آنها کتابها را نشر میکنیم. از این جهت معیار ما این نیست که ناشران دیگر چه میکنند و یا چه چاپ میکنند. همانطور که گفتم ناشران دیگر ایرانی احتمالاً تحت شرایطی که کار میکنند، ناچارند کتابهایی را چاپ کنند که از نظر سرمایه بتوانند خودشان را حفظ کنند. ولی این شامل حال ما نمیشود. اگر به سایت ما نگاه کنید، ما تقریباً ۳۰ درصد ما فقط شعر چاپ میکنیم. ولی شعر فروش نمیرود.این واقعیت است. در عین حال مساله اینجا، فروش نیست. این کاری که ما میکنیم ابعاد دیگری دارد. یک نمونه مثلاً اینکه ما با googlebooks قرارداد داریم. کتابهایی که ما نشر میکنیم وارد گوگل بوکس میشود. کتابهایی که ما نشر میکنیم در سطح جهانی ثبت میشود و از این طریق میراث فرهنگی ایران حفظ میشود و این برای ما ارجحیت دارد و همانطور که گفتم ۳۰ درصد آثار منتشر شده توسط ما، شعر است. شعر محیطی است که در آن ادبیات بهوجود میآید، رشد میکند و خیلی ناشران دیگر این کار را نمیکنند. در این زمینه برای ما مهم است که چه کارهایی سانسور میشود، چه کارهایی اجازهی نشر ندارند، چه کارهایی خوب است و این امکان را ندارند که منتشر شود. اینها معیارهای ما است. لینکهای مرتبط: • جلد اول مجموعه آثار هدایت در سایت گروه انتشارات آزاد ایران • محموعه آثار هدایت در سایت Amazon • سایت رسمی دفتر هدایت |
نظرهای خوانندگان
سلام
-- بدون نام ، Feb 19, 2009 در ساعت 09:03 PMعکس ششم هدایت با علوی ست نه چوبک
سپاس، عالی
..............
پورمحسن: ممنون از لطف شما. در سایت دفتر هدایت آمده که در این عکس صادق هدایت در کنار صادق چوبک است. ممکن است اتباه از آنجا باشد اما شخصا نمیتوانم دقیقا متوجه شوم که آن سر پشت هدایت، چوبک است یا علوی.
«سه قطره خون» جالبترین داستانی است که تا بحال خوانده ام. ساده و پر از حقیقت؛
-- kiana ، Feb 19, 2009 در ساعت 09:03 PMدرود. عالی؛ افسوس که همیشه آنچه شناخته نمی شود اندیشه است وآنکه گمنام می ماند اندیشه مند است. سپاس
-- سیاوش ، Mar 11, 2009 در ساعت 09:03 PM