رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۳۱ شهریور ۱۳۸۷

ژولیت بینوش: برو جلو، بگذار زندگی تو را پیش ببرد

مجتبا پورمحسن
mojtaba@radiozamaneh.com

ژولیت بینوش صرفاً یک بازیگر نیست. اگر هم او را فقط بازیگر بدانیم، شبیه همه‌ی بازیگرها نیست. زندگی پر فرازونشیب او، سرشار از اتفاقاتی است که او را از دیگران متمایز می‌کند. همین که این ستاره سینما برای بازی در فیلمی از عباس کیارستمی دو بار به ایران سفر کرده، نشان می‌دهد که او، بازیگری خاص است. بینوش در گفت و گویی با گاردین، به سوالاتی درباره زندگی‌اش پاسخ‌هایی کوتاه داده است که ترجمه آن را در این‌جا آورده‌ام.

ژولیت بینوش، ۴۴ ساله در پاریس به دنیا آمد و در مرکز ملی هنرهای نمایشی تحصیل کرد. او در سال ۱۹۹۲ اولین جایزه‌ی اروپایی‌اش را دریافت کرد و دو سال بعد به خاطر بازی در فیلم آبی (از سه گانه کیشلوفسکی) برنده‌ی جایزه‌ی سزار شد.

در سال ۱۹۹۷ هم بینوش با بازی در فیلم «بیمار انگلیسی» برنده‌ی جایزه‌ی اسکار شد. سه سال بعد او به خاطر ایفای نقش در فیلم «شکلات» سومین جایزه‌ی اروپایی‌اش را گرفت. ساعت‌های تابستانی و پاریس، دو فیلم آخر بینوش است. او هم‌اکنون با فیلمِ «شیرین» به کارگردانی عباس کیارستمی در جشنواره ونیز حاضر است.

هفته‌ی دیگر، نمایشگاه مرور آثار او با عنوان «جشن‌ها» در بی اف آی سوس بانگ برگزار می‌شود. هم‌چنین «در- من» (In-I) مجموعه‌ای از آثار نقاشی او که محصول همکاری او با اکرم خان، رقص‌پرداز است، از ششم سپتامبر در نشنال تیاتر لندن به نمایش گذاشته می‌شود. بینوش، یک پسر و یک دختر دارد و در پاریس زندگی می‌کند.


ژولیت بینوش

کی بیش از همیشه خوشحال بوده‌اید؟

حالا.

بزرگترین ترس‌تان؟

امروز، بزرگ‌ترین ترس من این است که قبل از افتتاحیه نمایشگاهم، بچه‌هایم را نبینم.

اولین خاطره‌ای که در ذهن‌تان هست؟

در دو سالگی، کهنه‌پیچ توی راهرو می‌دویدم.

کدام انسان در قید حیات را بیش از بقیه تحسین‌ می‌کنید و چرا؟

نلسون ماندلا، نیازی به توضیح نیست.

چه خصلتی در خودتان می‌بینید که به نظرتان تاسف‌آور است؟

وقتی خودم را در حال قضاوت ببینم.

گران‌بهاترین مایملک‌تان؟

من «مالک» درخت‌هایم نیستم، اما عاشق باغچه خودم هستم.

دوست دارید کجا زندگی کنید؟

هر جایی که کار می‌کنم.

بزرگ‌ترین قدرتی که مایل بودید می‌داشتید؟

سکوت.

چه چیزی افسرده‌تان می‌کند؟

فقدان انرژی.

به خاطر چه چیز به والدین‌تان مدیونید؟

عشقم به هنر.

از چه عادت‌تان بیش از همه بدتان می‌آید؟

گوزیدن، آروغ زدن، پرت کردن آب دهان، پاک کردن دماغ و... کافی است؟

عطر مورد علاقه‌تان؟

عطر گل سرخ.

کلمه محبوب‌تان؟

صلح.


کتاب مورد علاقه‌تان؟

هم‌صحبتی با فرشتگان نوشته‌ی گتا مالس.

دوست داشتید در فیلمی که بر اساس زندگی شما ساخته می‌شود، چه کسی نقش شما را بازی کند؟

هیچ‌وقت فکرش را نکرده‌ام.

در بالماسکه، چه لباسی را انتخاب می‌کنید؟

زن نامرئی.

بدترین چیزی که کسی به شما گفته؟

نمی‌خواهم به یاد بیاورم.

دوست داشتید بیشتر به چه کسانی می‌گفتید متاسفم و چرا؟

ترجیح می‌دهم مستقیم و به‌طور خصوصی بهشان بگویم.

گربه یا سگ؟

هر دو: آدورا، رزا، مینو و آگاتا.

گناه‌آلودترین لذت‌تان؟

شکلات.

عشق شبیه چیست؟

راه.

بهترین بوسه زندگی‌تان؟

وقتی شما اولی باشید.

شده به کسی بگویید «دوستت دارم» و دوستش نداشته باشید؟

چرا به کسی که دوستش ندارم باید بگویم دوستت دارم؟

بزرگ‌ترین ناامیدی‌تان؟

این که نتوانستم زندگی‌ام را با کسی دیگر قسمت کنم.


اگر می‌توانستید گذشته‌تان را اصلاح کنید، چه چیزی را تغییر می‌دادید؟

صادقانه بگویم هیچ چیز. واقعاً احساس می‌کنم خودم زندگی‌ام را انتخاب کردم.

اگر می‌توانستید به زمان گذشته برگردید، به چه زمانی می‌رفتید؟

راه برگشتی وجود ندارد. من خیلی زود این را یاد گرفتم. به همین دلیل است که «حال» برای من خیلی مهم است.

آخرین بار کی و چرا گریه کردید؟

امروز موقع تمرین. جان بخشیدن به زندگی و داستان‌ها، شغل من است.

چطور آرام می‌شوید؟

با بستن چشمانم.

چه موقع‌هایی سکس می‌کنید؟

به شما ربطی ندارد.

چه چیز به‌خصوصی کیفیت زندگی‌تان را بهتر می‌کرد؟

زندگی بدون هواپیماها.

از نظر خودتان، بزرگ‌ترین دستاوردتان چیست؟

قاعدتاً من نباید بگویم‌. اما فکر می‌کنم بازی در فیلم آبی با کارگردانی کیشلوفسکی، یکی از شادترین لحظات عمرم بود و فکر می‌کنم بهترین فیلمی است که بازی کرده‌ام.

شب‌ها چه چیزی بیدارتان نگه می‌دارد؟

ترس از بیداری.

دوست دارید در مراسم خاکسپاری‌تان چه آهنگی نواخته شود؟

رکوییم موتزارت، فقط برای خنده.

و مایلید چطور در ذهن دیگران باقی بمانید.

«به زندگی خودت برس!»

بهترین درسی که از زندگی آموختید؟

برو جلو، بگذار زندگی تو را پیش ببرد

همین حالا دوست داشتید کجا بودید؟

راه فراری نیست.

یک جوک به ما بگویید.

من استعدادی در جوک گفتن ندارم. فقط برای خنده! این جوک من بود.



گفت و گو با ژولیت بینوش در گاردین

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

چه پربار شده زمانه ، بعد از مدتها مقاله های نیکفر ، مصاحبه با بینوش ، مقاله گنجی ، مقاله مسعودی ، مقاله جاهد ، مصاحبه با زرفشان و... عالی شده ، آدم نمی دونه از کدوم شروع کنه.
خسته نباشید

-- بدون نام ، Aug 31, 2008 در ساعت 07:15 PM

چه نوشته پرباری و چه مصاحبه مفیدی . روی مجلات زرد را کم کردید ای اصحاب رادیو زمانه!

-- خودمونی ، Sep 1, 2008 در ساعت 07:15 PM

من فقط فیلم "دمیج" ایشون رو دیدم خیلی تاثیر گذار بود
ایشون تو این فیلم با "سکوت" حرف میزد.

-- بدون نام ، Sep 1, 2008 در ساعت 07:15 PM

فکر نمی کردم ژوليت بينوش هم بگوزه! از چشم افتاد.(lol)

-- درویشوند ، Sep 1, 2008 در ساعت 07:15 PM

manam movafegham ba shoma vaghean adam nemidoone kodoom maghala ro bekhoone.ba tashakkore faravan az zamaneh ke in ghadr zood update mishe oon ham ba in keifiyate aali.

-- بدون نام ، Sep 1, 2008 در ساعت 07:15 PM

مثل همیشه پور محسن جان
متنی مزخرف و بی ثمر!
..............................
پورمحسن: از نظر کارشناسی و صائب شما سپاسگزارم

-- احمد زاهدی ، Sep 1, 2008 در ساعت 07:15 PM

مختصر و جالب.

-- ماني جاويد ، Sep 1, 2008 در ساعت 07:15 PM

ترجمه خیلی خوبی بود. عالی!

-- محمود مانیان ، Sep 1, 2008 در ساعت 07:15 PM

با تشکر از شما مثل همیشه عالي بود.

-- شیرین ، Sep 1, 2008 در ساعت 07:15 PM

قابل توجه دوستان. این مصاحبه ترجمه‌ بود از گاردین. لینکش هم اون زیر هست.

-- زویا ، Sep 1, 2008 در ساعت 07:15 PM

کاش راجع به فیلم شیرین هم ازش سوال می شد !

-- leila ، Sep 2, 2008 در ساعت 07:15 PM

haif ast, fazaye karetan ro inchonin sakhif nakonid.bedast avardane khanande baraye matalebetan sakht ast va az dast dadanash, inchonin asan

-- kourosh ، Sep 2, 2008 در ساعت 07:15 PM

همکار عزیز خسته نباشید. پس از آن مقاله ی سرهم بندی شده در باره شاملو! این مصاحبه جالبی بود. من فکر می کنم که این جور مصاحبه ها هم در کنار گفتگوهای خیلی طولانی و عمیق خوب و لازم است . اما آیا ایرانیان مشهور هم حاضرند به این جور سوالات پاسخ دهند. فکر نمی کنید که شما به عنوان یک ژورنالیست مدرن و شاید هم پست مدرن باید کمی هم روی هموطنان شسته و رفته که فقط در مورد مسائل اجتماعی و غیر شخصی حرف می زنند، کار کنید؟ خوبی غربی ها این است که حاضرند در مورد نکات و ریزه کاریهای زندگی شان، خوبی و بدی ها و در واقع همه چیزشان حرف بزنند و کمتر مخفی کنند. البته شاید بگویید که خودی ها که در جامعه باز و مدرن زندگی نمی کنند و جرات حرف زدن ندارند. خوب شاید بهتر باشد از آنها که در همین دور و برها هستند و قصد بازگشت هم ندارند، شروع کنید. تا شاید کم کم برای ما هم سنت شود.
قربانت
فروغ تمیمی

-- بدون نام ، Sep 2, 2008 در ساعت 07:15 PM

خوب بود توضیح می دادید که چرا او فقط یک بازیگر نیست و چه چیز زندگی او متمایز است؟

-- سانی ، Sep 2, 2008 در ساعت 07:15 PM

توی متن اصلی اومده:
How often do you have sex?
یعنی هر چند وقت یه بار سکس می کنید؟ یا کی به کی سکس می کنید؟
که به اشتباه ترجمه شده : "چه موقع هایی سکس می کنید"
........................
پورمحسن: با سپاس از توجه
How Oftenدر لغتنامه دقیقا یعنی هرچندوقت یکبار؛ اما اگر دقت کنید در ترجمه من از این وسال هم معنای چند وقت یکبار مستتر است. ضمن اینکه به نظر من چه موقع در این‌جا مناسب‌تر است.

-- بدون نام ، Sep 21, 2008 در ساعت 07:15 PM