رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۳ مرداد ۱۳۸۷

قصاب سربرنیتسا، شاعر بود

مجتبا پورمحسن
mojtaba@radiozamaneh.com

می‌گویند هیتلر، عاشق موسیقی واگنر بود. اما آدولف هیتلر آن‌قدر «خاص» بود که نمی‌شد علایقش را به کمک استقرا، به قاعده تبدیل کرد. اما دیروز روزنامه گاردین، و روزنامه‌های معتبر دیگر زوایایی از زندگی ‌رادوان کارادزیچ را فاش کردند که جالب به نظر می‌رسد.

آقای کارادزیچ که به خاطر نسل‌کشی در بوسنی و هرزگوین لقب «قصاب» را گرفته، در سال ۱۹۶۰ به سارایوو رفت که در رشته‌ی روان‌پزشکی درس بخواند. در همان سال‌ها او خود را در جرگه‌ی روشنفکران یافت و به همین دلیل شروع به سرودن شعر کرد.

او تا پیش از آن‌که وارد عرصه‌ی سیاست شود به نوشتن شعر ادامه داد و مدتی هم روان‌پزشک تیم فوتبال ستاره سرخ بلگراد بود. این کارنامه‌ی ‌کوتاه‌ نشان می‌دهد، کارادزیچ همیشه در زندگی‌اش به دنبال راه متفاوتی بوده است. ولی اگر در دهه‌ی پنجاه یا شصت کسی به او می‌گفت که او به عنوان جنایتکار جنگی محاکمه خواهد شد، واکنش او خنده‌ای با صدای بلند بود.

کارادزیچ کیست؟

رادوان کارادزیچ، در سال ۱۹۴۵ در ساونیک یوگسلاوی به دنیا آمد. ساونیک، در جایی قرار داشت که حالا جمهوری مونته نگرو خوانده می‌شود. پدرش وکو، یک شورشی چتنیک (جنبش چتنیک، در جریان جنگ جهانی دوم در منطقه بالکان شکل گرفت و پس از آن نیز فعال بود. چتنیک‌ها، خود را ارتش سرزمین پدری نیز می‌نامیدند) بود که در جنگ جهانی دوم علیه نازی‌ها و بعدها علیه دیکتاتور یوگسلاوی، ژنرال تیتو جنگید، به همین دلیل در اکثر سال‌های کودکی رادوان، پدرش در زندان بود.


رادوان کارادزیچ، پیش از آن‌که وارد عرصه‌ی سیاست شود، شاعر بود

در سال ۱۹۶۰ او به سارایوو رفت. تا همان‌طور که گفته شد درس بخواند. گوشه‌ای از زندگی پر تلاطم او پیش از ورود به عرصه‌ی سیاست، به شعر و روان‌پزشکی گذشت.

چرا وارد سیاست شد؟

پس از فروپاشی کمونیسم در یوگسلاوی، ناسیونالیسم کورکورانه‌ای، جمهوری فدراتیو یوگسلاوی، یکی از قدیمی‌ترین کشورهای بالکان را فرا گرفت. ناسیونالیسمی که نتیجه‌اش تجزیه‌ی خونبار کشور و تصرف این سرزمین قدیمی توسط دو نژاد اصلی آن، یعنی صرب‌ها و کروات‌ها شد.

کارادزیچ با هدف تشکیل کشوری برای صرب‌های بوسنیایی در همسایگی صربستان. در سال ۱۹۸۹ حزب دموکراتیک صرب‌ها را تاسیس کرد. او صرب‌های بوسنی را علیه مسلمانان و کروات‌هایی که می‌خواستند از یوگسلاوی تحت حاکمیت صرب‌ها جدا شوند، بسیج کرد. اتفاقی که سه سال جنگ خانمان‌سوز را از سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ در پی داشت.

در زمان جنگ چه کرد؟

نیروهای نظامی صرب، تحت فرماندهی کارادزیچ، با محاصره سارایوو و تصرف ۷۰ درصد بوسنی و هرزگوین، صدها هزار نفر از مسلمانان و کروات‌ها را آواره کردند. در جریان نسل‌کشی خونبار، کارادزیچ که خود را رییس جمهور کشور خود‌خوانده‌ی صربسکا می‌نامید، سیگار برگ کوبایی می‌کشید و شیفته‌ی کنیاک بود.

روزنامه نیویورک تایمز همان روزها در گزارشی وحشت زنان و کودکان مسلمان را که آواره‌ی کوه‌های حاشیه‌ی شهر بودندَ، بازگو کرد. اما آن کوه‌ها نیز جولانگاه شبه‌نظامیان صربی بود که به قتل عام مردان کروات و مسلمان می‌پرداختند.

«نه،نه،نه» ‌این تنها پاسخ کارادزیچ به مسلمانانی بود که از خانه‌شان رانده شده بودند. به اعتقاد مردی که به یک‌باره از شاعری و روان‌پزشکی به قاتلی مخوف تبدیل شده بود، مسلمانان آواره، باید خدا را شکر می‌:ردند که به آن‌ها فرصت «بازگشت» به شهرها و روستاهایی با جمعیت مسلمان و دور از صرب‌ها داده شده بود.

کارادزیچ متهم است به...؟

دویست هزار کشته و یک میلیون آواره، تلفات جنگی بود که با امضای پیمان دیتون پایان یافت.

کارادزیچ، متهم به نسل کشی و جنایت علیه مسلمانان و کروات‌های بوسنی و شهروندان غیر صرب بوسنی و هرزگوین است.

در پرونده‌ی اتهامی او، قتل عام هشت هزار مرد و بچه مسلمان بوسنیایی در سربرنیتسا به چشم می‌خورد. او زمانی دست به این جنایت زد که ظاهراً سربرنیتسا تحت حفاظت نیروهای سازمان ملل قرار داشت. او هم‌چنین به برپایی اردوگاه‌های مرگ برای افراد غیر صرب و کشتار مردم سارایوو، پایتخت بوسنی و هرزگوین نیز متهم است.

کارادزیچ پس از جنگ کجا بود؟

کارادزیچ، در این سال‌ها در یک صومعه‌ ارتدوکس، در کوه‌های شرقی بوسنی پناه گرفته بود.

به گزارش برخی روزنامه‌ها، او با تغییر هویت، خود را یک کشیش معرفی کرده بود که ریش‌اش را کوتاه نمی‌کرد و خرقه‌ای قهوه‌ای می‌پوشید. گفته شده که او برای این‌که در ایست بازرسی‌های نیروهای ناتو گیر نیفتد با آمبولانس رفت و آمد می‌کرد.

بعضی‌ها خبر از سفر او به روسیه دادند، اما به نظر می‌رسد که مخفی‌گاه او، چندان هم پنهان نبود. او گفته‌ که بارها با مادر، همسر و پسرش دیدار کرده است. چندین و چند بار نیز نزدیک‌ بود که او در خانه‌ی همسرش گیر بیفتد که هر طوری که بوده، فرار کرده است.

در سال ۲۰۰۴ او کتابی منتشر کرد با نام «وقای‌نگاری معجزه‌آسای شبانه» که داستانش در دهه‌ی هشتاد و در یوگسلاوی می‌گذرد و داستان مردی است که پس از مرگ رهبر قدرتمند یوگسلاوی، جوزپه بروز تیتو به اشتباه زندانی می‌شود.

هنر و نسل‌کشی؟

پس از مرگ هیتلر، روان‌پزشکان در پژوهش‌های مختلف، ساختار ذهنی این دیکتاتور بزرگ را بررسی کردند. در مواردی مشابه نیز ارتباط هنر با جنایت، توسط پژوهش‌گران برجسته مورد تحقیق قرار گرفته است. اما هیچ‌گاه ارتباط معنی‌داری بین این دو مقوله اثبات نشده است. اگرچه بعضی یافته‌های‌ تایید نشده اذعان دارد که هنر و جنایت؛ بازتاب‌های متفاوت خاستگاه روانی مشترک هستند. شاید مورد اخیر، یعنی آقای رادوان کارادزیچ شاعر، بتواند به اثبات یا رد این فرضیه کمک کند.

کارادزیچ در گاردین

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

حضرت امام امت هم شعر می سرودند و حتی دیوان اشعار معظم له به چاپ هم رسیده است.

-- Mirza ، Jul 24, 2008 در ساعت 08:13 PM

hitler,be naghashi ham kheili alagheh dasht,hatta be donyaye honar ham vared shod,vali be oun movafaghiati ke mikhast naresid,bazi az naghashihash to inernet hast...man fekr mikonam tanha chize moshtareki ke dar honar va jenayat hast,janbe khod ro jelve dadan va matrah kardan bashe,age ensan bekhad khudeshu matrah kone,mitune az rahe mosbat ya manfi vared beshe...vali be nazare man to honar ham age bekhai matrah beshe,bayad khudkhah bashi ke betuni az aasaar va karhat defa koni...va in shayad kheili mosbat tar az in be nzar berese ke ba jenayat bekhai khudeto esbat koni,hamun janbe negative va positive ''khud ro matrah kardan'' shayad bashe

-- Sahar ، Jul 24, 2008 در ساعت 08:13 PM

Then, do you mean that we should not try to compose poems?

-- ماني جاوبد ، Jul 24, 2008 در ساعت 08:13 PM

نه، مانی عزیز، منظور این نیست که چون این حضرات به شعر و ادب علاقه داشته اند، پس شما قلمتان را غلاف کنید و شعری ننویسید. بلکه در پس این گونه نوشته ها و اظهار نظر ها نکتهء ظریفی نهفته است. افتاد؟؟

Did your dohezaari fall

میرزا

-- Mirza ، Jul 24, 2008 در ساعت 08:13 PM

والا من دوزاريم افتاده بود ولي گفتم شايد بقيه همچين تصوري بكنند و شاعر كشي راه بيفتد خداي ناكرده! دلم براي شاعران گرانقدرمان سوخت. وگرنه اصلن به من چه مربوط؟! بعضي شعراي معروف آدم كش مي شوند. بعضي آدم كش ها شعر مي گويند. بعضي شاعران به خاطر شعرشان كشته مي شوند. بعضي آدم كشان به خاطر شعر آدم مي كشند. همه اين ها را داريم. نمونه مشهور و غير مشهور هم فراوان است.
مي گوييد نه؟ از آقاي پور محسن درخواست مي كنم يك ليست كاملش را اينجا قرار بدهد.

از شوخي گذشته مطلب جالبي بود.

-- ماني جاويد ، Jul 24, 2008 در ساعت 08:13 PM