رادیو زمانه > خارج از سیاست > گفتگو > سناپور: «ارشاد خود را پاسخگوی نویسنده نمیداند» | ||
سناپور: «ارشاد خود را پاسخگوی نویسنده نمیداند»مجتبا پورمحسنmojtaba@radiozamaneh.comاین روزها نمایشگاه بینالمللی کتاب درحالی برگزار میشود که بسیاری از ناشران با توانی کمتر از قبل در این نمایشگاه شرکت کردند. چون مدتها است که کتابهای آنها در وزارت ارشاد منتظر مجوز است. این وضعیت برای نویسندگان هم مشکلساز شده و بسیاری از آنها به خاطر ممیزی نتوانستند کتابهایشان را منتشر کنند. برای بررسی مشکل تشدید ممیزی در دو سال اخیر با یک نویسنده و یک ناشر گفت وگو کردم. حسین سناپور، نویسندهای است که رمان «نیمه غایب» او پرفروش شد و به چاپ دوازدهم رسید. او برنده جوایز بنیاد گلشیری و مهرگان هم بوده است. چندی پیش خبر رسید که رمان تازه این نویسنده دو سالی میشود که در ارشاد منتظر مجوز است. در ابتدا از او پرسیدم که ازادی نشر در سال گذشته چطور بود؟
طی دو سال گذشته با سخت گیریهای نامعمول و خیلی بیش از اندازه وزارت ارشاد مواجه بودیم. آقای سناپور وزیر ارشاد چند روز پیش از ممیزی کتاب دفاع کرد و گفت در آثاری که مجوز نمیگیرند، همآغوشی و هم بستری آموزش داده میشود. یعنی رمان شما و کتابهای ادبی دیگر که در این یکی دو سال مجوز نگرفتند، چنین مشکلی داشتند؟ خب، خیلی از کتابهایی که اول مجوز نمیگیرند و بعد مجوز میگیرند بعد معلوم میشود که اصلاً این حرفها به نظرم اینها یک جوری از دریچه تنگ دیدن و فقط رفع تکلیف است. در واقع من فکر میکنم چون جواب بهتری ندارند، این را میگویند. جواب قانع کنندهای برای این همه نویسنده و کتابی که اجازه نشر ندارد، وجود ندارد. بنابراین این حرفها زده میشود. ولی خب، چاره کار نیست. چون کتابهایی که ممنوع شدند هم فعلاً درنمیآید، ایشان اینطوری میگوید و کسی هم نیست که قضاوت کند. من فکر میکنم اگر حتی کتابهایی باشند که به قول ایشان آموزش مسایل جنسی در آنها وجود داشته باشد و اینها اگر از لحاظ فرهنگ عمومی جامعه هم حتی اگر مشکلی داشته باشد، باز قضاوت با ایشان و اداره کتاب و چند نفر آدم که معلوم نیست چقدر با ادبیات داستانی آشنا هستند، نیست. به نظرم قضاوت آن بعد از انتشار است و این کتابها باید منتشر بشود و بعد اگر هم شکایتی باشد، باید دادگاهی با حضور هیات منصفه صالح به چنین چیزی رسیدگی بکند که اگر چنین چیزی هست، آن وقت میتوانند با استناد به مواد قانونی جلوی آن را بگیرند و نه اینکه تکلیف صدها کتاب را بخواهند همین طوری با یک جمله معلوم کنند. به نظرم این بیشتر مغلطه و یا رفع تکلیف است.
آقای سناپور، ما چنین سانسورهایی را در سالهای ۷۴ و ۷۵ هم تجربه کردیم. آن موقع با وجود اینکه تعداد رسانهها خیلی کم بود، روشنفکران و نویسندهها بیشتر از الان اعتراض میکردند. فکر میکنید دلیل آن چیست؟ من که در سال گذشته اعتراضهای زیادی دیدم. به خصوص در این دو ماه اخیر، من خیلی اعتراض دیدم از طرف هم نویسندگان و هم ناشران و هم آدمهایی که به هرحال به نحوی درگیر هستند. درباره این قضیه گزارشهایی دیدم. به نظرم این طوری نیست که اعتراضی نشود، ولی مساله این است که به نظر میرسد که اداره کتاب ما و اداره ارشاد، خودشان را پاسخگوی نویسندهها نمیدانند. شاید هم اصلاً چون خودشان را نماینده اهل فرهنگ نمیدانند و خودشان را نماینده کسی دیگر و جایی دیگر میدانند، در نتیجه فکر میکنند که باید به جای دیگری هم پاسخگو باشند. به همین خاطر هم پاسخگوی نویسندهها نیستند. حرف زدن و اعتراض کردن، خودش یعنی حساسیت ایجاد کردن و چه بسا حتی دشمنی شخصی درست کردن است. در نتیجه خیلیها هم ترجیح میدهند که هیچ چیز نگویند. چون فکر میکنند از یک طرف حرف زدنشان فایدهای ندارد و اعتراض کردنشان فایدهای ندارد و از طرف دیگر فکر میکنند که اگر قرار باشد که مثلاً کتابشان هم مجوز بگیرد و پخش بشود، بهتر است که صبر کنند و یا بروند و خصوصی با مسوولین ارشاد صحبت کنند تا آن طوری نتیجه بگیرند. در مورد مجوز ندادن به کتاب شما، دلایلی هم به شما ارایه کردند؟ تقریباً یک سال پیش، تعدادی موارد اصلاحی برای کتاب من اعلام شد، منتها من حتی میخواستم در آن زمان اینها را یکجوری منتشر کنم تا معلوم بشود که واقعاً چه ایرادهایی میگیرند. اینقدر ایرادها خندهدار و نامعقول و غیرمنطقی بود که من فکردم اگر یک اعتراضی بنویسم و با همه سختگیریهایی که وجود دارد، اگر کس دیگری از همان آدمها بخواند و کمی هم اهل داستان باشد؛ متوجه خواهد شد که این ایرادها چقدر غیرمنطقی هستند. به همین دلیل هم از انتشار آن موقتاً صرف نظر کردم و اعتراضی نوشتم و از طریق ناشر به اداره کتاب ارشاد دادم، اما الان حدود ده ماه است که منتظر جواب مجدد هستم و متاسفانه جواب دیگری نگرفتم. آقای سناپور، یک چیزی که این روزها راجع به آن بحث میشود، یک رویهای است که ناشران و نویسندهها در پیش گرفتند. ناشران میگویند حالا به این یکی کتاب مجوز ندادند، میگوییم دفعات بعد میدهند و نویسندهها هم با چنین استدلالهایی معمولاً به قضیه اعتراض نمیکنند و یا اینکه میخواهند با کدخدامنشی قضیه را حل بکنند. به نظر شما کدخدامنشی یا سکوت، نتیجه میدهد؟ من فکر میکنم آن حل کدخدامنشانه با سکوت کردن متفاوت است. من با هر روشی که بتواند مشکلات را روشن کند، تفهیم و تفاهم ایجاد کند، موافق هستم. اینکه آدم برود صحبت بکند، بحث بکند، نامه بنویسد و یا حتی بهصورت شخصی وارد گفتگو بشود؛ با هر شیوهای که درواقع ما بتوانیم یکجوری نشان بدهیم که جلوگیری از انتشار کتابها به نفع هیچکس نیست، به نفع فرهنگ ما نیست، حتا به نفع کسی که فقط یک نوع داستان یا ادبیات را میخواهد، حتی به نفع آن هم نیست. من فکر میکنم با هر روشی که ما بتوانیم این نگاه مسوولین را تغییر بدهیم یا بتوانیم کمکی بکنیم به روشن شدن این وضعیت، من با همهی این روشهای موافق هستم بهجز سکوت کردن. سکوت کردن و هیچ کاری نکردن و منتظر شدن که همه چیز خود به خود درست بشود، نه، من فکر میکنم این تنها راهی است که هیچ نتیجهای ندارد و هیچ کمکی به حل شدن این فضا نمیکند. در ادامه فلامک بردایی، مدیر انتشارات بازتابنگار از مشکلات نشر در دو سال گذشته میگوید. بازتاب نگار، ناشر اختصاصی آثار ابراهیم گلستان در ایران است و کتابهایی از احسان طبری، لیلی گلستان و فریده لاشایی را هم منتشر کرده است. آقای بردایی، به عنوان یک ناشر در سال گذشته چقدر در زمینه نشر آزادی داشتید؟ شاخصترین مشکلاتی که در سال گذشته یا در چند سال گذشته داشتیم در حقیقت تشدید ممیزی است. کتابهایی را که در گذشته مجوز دادند، لغو مجوز میکنند و یا اینکه کتابهایی را که الان میبرید مجوز نمیدهند و خیلی وقتها جواب نمیدهند. و خیلی گرفتاریهای دیگر را هم به آن اضافه کنید، این مساله یارانهای که داده میشد، اینها همه لغو شده است ما هم میگوییم خب باشد، فرض کنیم میخواهند ناشران مستقل شود. این را می شود پذیرفت به شرطی که همه چیزهای دیگر هم اینطوری باشد.
آقای بردایی، شما به عنوان یک ناشر فعال این حق را دارید که اعلام بکنید کدام یک از کتابهای شما مشمول ممیزی شده. پس چرا عموماً الان ناشرهای ما از اعلام کتابهایی که ممیزی شده خودداری میکنند؟ عافیتطلبی که اتفاقاً در عرصه صنعت نشر خیلی افتاده است. میگویند مثلاً صبر کنیم این موج رد شود. این، روانشناسی این نوع رفتار است. یکی هم این است که اعتراض و اعلام بکنیم. لااقل بیاییم ببینیم چه کم دارد که کتابش در ارشاد خوابیده است. کی چند تا کتابش مجوز داشته لغو شده است. البته مسوولین ارشاد اعلام کردند که تعداد کتابهایی که به آنها مجوز داده نشده، حدود صد تا است که در آنها هم الفاظ و تصاویر قبیحه بوده است. آن صد تا را اعلام کنند و بگویند این صد تا مال این چند تا ناشر بوده که من بدانم. الان ما که ناشر کوچکی هستیم، ده تا کتاب ما در ارشاد مانده است. یعنی واقعا من یک دهم این ناشرها بودم؟ الان بنده میتوانم خدمت شما عرض کنم که چهار کتاب من که مجوز داشته، لغو مجوز شده است.در حالیکه من در سال هفت هشت تا کتاب درمیآورم. حالا بگذریم که تعداد زیادی هم کتاب دادم آنجا که مجوز انشارشان راندادند. ولی چهار تا کتاب من مجوز داشته و لغو مجوز شده است. بعید میدانم صد تا باشد. صد تا، شوخی است. خب حالا بگوییم صدتا، صدتا را اعلام کنند و بگویند که ما در کل صدتا کتاب را لغو مجوز کردیم و این هم لیست آن است و این هم ناشران آن. من در حقیقت اصلاً مجوز را قبول ندارم که بخواهد لغو مجوز را قبول داشته باشم. من اصلاً مخالف ممیزی و مخالف مجوز هستم. اصلاً چرا باید یک کسی به یک کسی مجوز بدهد که کتاب بخواند؟ یعنی چرا خواننده نباید تصمیم بگیرد که کتاب بخواند. من این را سوال میکنم. یعنی این چه منطقی است. این منطق کجاست که من این صلاحیت را دارم که رییس جمهور برای مملکت انتخاب کنم که مقدس میشود و نمیشود از او انتقاد کرد برای اینکه انتخاب من مقدس است. ولی وقتی میخواهم کتاب انتخاب کنم، یک کسی باید انتخاب کند که من چه بخوانم و چه بنویسم. چرا باید در ارشاد یک عدهای بنشینند و تصمیم بگیرند که هفتاد میلیون مردم ایران چه بخوانند و چه نخوانند. این هفتاد میلیونی که هروقت راهپیمایی میشود میگویند خلق قهرمانند، هروقت میآیند رای میدهند، انتخاب آنها مقدس میشود؛ ولی یک کس دیگر برای آنها تصمیم بگیرد که چه کتابی بخوانند، چه روزنامهای بخوانند، چه مجلهای ببینند، چه فیلمی تماشا بکنند. انتشار کتابهای آقای گلستان هم فکر کنم به مشکل برخوردید، درست است؟ یکی از کتابهایشان را به اسم «شکار سایه» و یک کتاب دیگر به نام «جوی و دیوار و تشنه» را به ارشاد دادیم، چنان قلع و قمع کردند و گفتند... عین جمله آنهاست که فعلاً داستانهای فلان و فلان و فلان منتشر نشود. یک کتاب از ترجمههای ایشان را دادیم و مجوز ندادند. ترجمه پنج تا داستان است که در سال ۳۲ در ایران چاپ شده و به قول دوستان در ارشاد هنوز درحال بررسی مجدد است. در هشت ماه گذشته هیچ مجوزی به من ندادند. حالا شاید حرفهایی که خدمت شما میزنم، قضیه را بدتر بکنند. ولی به هرحال این است دیگر. آقای بردایی، به هرحال شما یک صنفی، اتحادیهای یک چنین چیزی دارید. چرا ناشرها بهصورت صنفی به این تشدید ممیزی اعتراض نمیکنند؟ این سوال را من از خودم هم میپرسم و از دوستان هم میپرسم. به هر حال این صنف متاسفانه شکل نگرفته است. من حالا از اصناف دیگر خبر ندارم، شاید آنها هم همین معضلات را داشته باشند. در هر حال فکر میکنم همین عافیتطلبی یک بخشی از آن است. فکر میکنم اگر قرار باشد قضیه صنفی یکجایی پا بگیرد، باید اتحادیه ناشران مستقل درست بشود. یعنی ناشری که ناشر حکومتی هست، حالا حکومتی را به معنی بد آن نمیگویم ولی به هرحال وابسته به یک نهادی و جایی هست؛ در این تعریف نگنجد. من از ناشر مستقل این تعریف را برای خودم دارم که ناشر مستقل، ناشری است که خودش تصمیم میگیرد که چه چیزی دربیاورد و به لحاظ مالی هم وابسته به هیچ جایی نباشد. راهش این است که اتحادیه ناشران مستقل تشکیل بشود و تکلیفمان را روشن کنیم. کتاب نمیخرید، باز دستتان درد نکند. وام نمیدهید، اشکالی ندارد. ولی به هرحال یک حقی من دارم که آن هم این است که من ناشرم و با مساله نشر باید مثل آزادی بیان باید برخورد کرد و من اصلاً ممیزی توی کتم نمیرود. بدترین ممیزی برای من ممیزی خواننده است. خواننده تصمیم میگیرد که کتاب من را نخواند، این بدترین اتفاقی است که ممکن است برای من بیفتد. |