رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۸ اسفند ۱۳۸۷
نگاهی به متن و حاشیه‌ی فیلم«سنتوری» ساخته‌ی داریوش مهرجویی

چه کسی از علی سنتوری می‌ترسد

مجتبا پورمحسن
mojtaba@radiozamaneh.com

این روزها که همه از خبرهای متعدد درباره‌ی پخش غیر قانونی فیلم«سنتوری» حرف می‌زنند، کمتر درباره‌ی خود فیلم بحث می‌شود. شاید بررسی محتوایی فیلم سنتوری، کمک‌مان کند تا بفهمیم چرا وزیر ارشاد صریحاً می‌گوید: "علی سنتوری هرگز نمایش داده نخواهد شد."

از اجاره نشین‌ها تا چادر علی سنتوری
مهرجویی، دو دهه پیش فیلم «اجاره نشین‌ها» را ساخت. فیلمی کمدی که با ظرافتی مثال‌زدنی حرف‌های مهمی داشت. مهم نبود که همه‌ی تماشاگرانِ انبوه «اجاره نشین‌ها» متوجه استعاره‌ی آن خانه‌ی معروف و ساکنانی که در حال نابودی‌اش هستند، نباشند. مهم تاثیر عمیق اما نامشهودی بود که بر تماشاگر می‌گذاشت. مهرجویی در فیلم «اجاره نشین‌ها»، یک تراژدی بزرگ را در قالب کمدی خلق کرد.

خانه‌ی بزرگ فیلم«اجاره نشین‌ها» در فیلم علی سنتوری به چادر تبدیل می‌شود و علی از دنیای کثیف بیرون، اول به خانه پناه می‌برد، وسپس به چادری که در آن زندگی‌اش را با هانیه آغاز می‌کند. «سنتوری» روایت عشقی است که علیه خودش عمل می‌کند. عشق علی به سنتورش، عشق هانیه به علی.


مهرجویی، راوی پناه بردن آدم‌ها از یک چیز به چیز دیگر است. فیلم با نریشن علی آغاز می‌شود. وقتی که می‌گوید به مترو که برود، دیگر هوای کثیف تهران وارد ریه‌ی سوخته‌اش نخواهد شد. آخرین پناهگاه علی، مرگ است. با وجود اینکه در فیلم، شخصیت اصلی به دنبال آرامش است اما نه تنها مامنی نمی‌یابد، بلکه اعتیاد به هرویین، اوج سرگشتگی‌ کسی است که در مرکز بازپروری به جسدی متحرک تبدیل می‌شود.

تا به حال فیلمهای زیادی با مضمونی مشابه در سینمای ایران ساخته شده است اما «سنتوری» ویژگی‌هایی دارد که آن را به فیلمی منحصر به فرد تبدیل می‌کند. در فیلم مهرجویی، شخصیت اصلی تظاهر به تنفر از اعتیاد نمی‌کند. معمولاً در روایت‌های کلیشه‌ای برای نمایشِ گرفتاری کاراکتر اصلی به اعتیاد، بطور اغراق‌آمیزی بر بیزاری او از مواد مخدر تاکید می‌شد اما علی، بر پایه‌ی تاویلی عمیق از کلمه‌ی «‌دچار» خلق شده است. در اکثر صحنه‌های فیلم، او توصیفی عاری از نفرت و حتا گاه عاشقانه از اعتیادش دارد. علی «‌دچار» مواد است و دچار، ترکیبی از عشق و نفرت است‌. با این همه در دو قسمت از فیلم، یکی در ابتدا و یکی در انتها‌، نفرت علی را هم می‌بینیم. نفرتی که بیش از هر چیز نشان دهنده‌ی آگاهی علی از عمق زوال خودش است.

از جنسِ سینمای مهرجویی
بعضی از منتقدین، فیلم «سنتوری» را فاقد فیلمنامه و حتا طرح قوی دانسته‌اند. نمی‌دانم چطور می‌شود به فیلمی که در آن اتفاقات متعدد، از ازدواج تا خیانت رخ می‌دهد، گفت بدون فیلمنامه‌. بله، فیلم «‌سنتوری»، شخصیت‌محور است، مثل باقی فیلمهای مهرجویی. این، جنس سینمای اوست. به همین دلیل معمولاً عنوان فیلمهایش، نام کاراکتر اصلی است. «هامون»، «‌پری»، «‌لیلا»، «‌سارا»، «‌بانو»و حالا «علی سنتوری»... اما این فیلم نیز مثل بقیه‌ی آثار مهرجویی علیرغم شخصیت‌محوری، فیلمنامه دارد و البته ویژگی‌های تکنیکی خیلی خوبی دارد که کمتر در سینمای ایران استفاده می‌شود.


فیلم از صحنه‌ای شروع می‌شود که به آن باز نمی‌گردد. جالب اینکه بعضی از منتقدین، این را ضعف فیلم قلمداد کرده‌اند. آنها می‌پرسند که علی ناامید و سرگشته که قرار است دیگر از مترو بیرون نیاید، در کجای بقیه‌ی فیلم قرار دارد. اتفاقاً همین شروع فیلم، پایان غم‌انگیز فیلمی است که ظاهراً پایانی خوش دارد. اما در واقع علی به همان دنیای کثیف بیرون از مرکز بازپروری باز می‌گردد و باز هم مواد مصرف می‌کند و به جایی می‌رسد که زوالش در خودش است، علی سنتوری، پیش به سوی مرگ.

موسیقی، در فیلم سنتوری نقش مهمی دارد‌. تا جاییکه حتا عده‌ای می‌گویند اگر صدای محسن چاووشی نبود،«علی سنتوری» اصلاً قابل تحمل نبود. نمی‌دانم آیا می‌توان درباره‌ی این فرض محال حرف زد یا نه؛ اما در یک دهه‌ی گذشته خیلی‌ها از ترانه در متن فیلمهایشان استفاده کرده‌اند و نتیجه، بیش از نمونه‌های فیلمفارسی قبل از انقلاب نشده است. از طرفی اکثر ترانه‌های فیلم، قبل از پخش گسترده‌ فیلم در فضای مجازی اینترنت در دسترس بود و برای بسیاری از تماشاگران فیلم، تازگی‌اش از دست رفته‌ بود. هنر مهرجویی در استفاده از صدای چاووشی و صدای جادویی سنتور کامکار، مجموعه‌ای بکر را به وجود آورده است.اتفاقاً خیلی ارزشمند است که فیلمی علیرغم استفاده‌ی زیاد از موسیقی، همچنان استقلالش را حفظ کند و تاثیرگذار باشد.

درباره‌ی نکات فنی فیلم چندان نمی‌شود نظر داد. چون کپی‌هایی که الان وارد بازار شده، نسخه‌های پینه‌دوزی شده‌ی تراک‌های متعد است. به همین دلیل کات‌های متعددی که در این نسخه‌ها هست، قضاوت درباره‌ی فیلم را سخت می‌کند. ولی بعضی اوقات به نظر می‌رسد کات‌ها، نابه‌جا و تحمیلی است. با این حال مهرجویی از جامپ‌کات‌های کلیشه‌‌ای که معمولاً در فیلمهای اینچنینی استفاده می‌شود، اجتناب کرده است.

شعار زدگی؟
می‌گویند سنتوری، فیلمی شعار‌زده درباره‌ی اعتیاد است و این برای مهرجویی خوب نیست. من با این نظر مخالفم. «سنتوری» بیش از اینکه فیلمی درباره‌ی اعتیاد باشد، فیلمی شخصی است. اصلاً هنر وقتی خلق می‌شود که هنرمند جامعه را در یک فرد به تصویر می‌کشد. در عین حال باید در نظر داشت که وقتی وارد مقوله‌ی اعتیاد می‌شویم ناگزیر از استفاده از ادبیاتی معمول می‌شویم. مهرجویی از این ادبیات در فیلمش بهره برده و با اضافه کردن ظرایفی آن را در بافت فیلم نشانده است.


از یاد نبریم که مهرجویی، فیلمسازی اجتماعی است. این اجتماعی بودن نه ضعف او به حساب می‌آید و نه نقطه ی قوتش است. مهرجویی در چنین فضایی، فیلم می‌سازد. آن‌ها که از شعار زدگی«سنتوری» می‌گویند باید دو نکته را در نظر داشته باشند. اول اینکه تعداد دیالوگ‌های پیرامون اعتیاد (نه خود اعتیاد) خیلی کم است. ثانیاً سینمای مهرجویی ایجاب می‌کند که نگاه اجتماعی‌تری داشته باشد. مهرجویی، کیارستمی نیست که با افتخار در مصاحبه‌اش بگوید فیلم بعدی او، برداشتی است طولانی از برخورد موج‌های دریا با دو تخم لاک پشت در ساحل. آن سینما، سینمای کیارستمی است.

هم ستاره، هم بازیگر
جان مالکوویچ در مصاحبه‌ای گفته بود که ستارگان برای سینما پول می‌سازند تا بازیگران با استفاده از آن پول‌ها، بازی کنند. در تعریفی ساده، ستاره‌ی سینما به کسی گفته می‌شود که تماشاگر به خاطر او، به فیلم اطمینان کند و راهی سالن سینما شود.

انصافاً رادان ستاره است. او اگرچه با بازی در فیلمی بسیار کم ارزش به نام«شور عشق» وارد سینما شد اما خیلی زود راهی متفاوت در پیش گرفت. بعد از آن من یادم نمی‌آید که رادان در فیلم بدی بازی کرده باشد. شاید بعضی از فیلم‌های او متوسط بودند، اما بد نبودند. با این وجود رادان همچنان ستاره می‌ماند. عکس او در بیلبوردهای تبلیغاتی، نقش بسته و همچنان نامش در فهرست بازیگران یک فیلم، تضمینی برای بازگشت سرمایه است. بازیگری که زمانی رویایش حضور در صفحه‌ی اول نشریات زرد بود، حالا به «بازیگری» درجه یک تبدیل شده است. کسی که نقش را مال خودش می‌کند. مخاطب سنتوری نمی‌تواند نقش علی را از رادان تفکیک کند. او نقش را در اختیار می‌گیرد. تصویر «علی سنتوری» با بازی بازیگری دیگر، خیلی سخت به نظر می‌رسد و این نشان می‌دهد که رادان راه بازیگران بزرگ را در پیش گرفته است. می‌شود گفت که رادان هم ستاره است، هم بازیگری خوب.


گلشیفته فراهانی هم در سنتوری بازی خوبی ارایه می‌کند. صحنه‌ی اولین مواجهه‌ی هانیه و جاوید، هنر گلشیفته فراهانی را نشان می‌دهد. آنجا که او چنان بازی ظریفی انجام می‌دهد که گاهی برخوردهایش این تصور را در مخاطب ایجاد می‌کند که نکند دارد واکنش طبیعی بازیگری را پس از کات در صحنه‌ی فیلمبرداری تماشا می‌کند.

چه کسی می‌ترسد
«سنتوری» فیلمی به شدت انتقادی است. در صحنه‌ای از فیلم، علی برای معتادانی که به او پناه آورده‌اند لقمه‌ی غذا می‌گیرد و پس از آن بزن و بکوب معتادان صحنه‌‌ی رقت‌انگیزی را رقم می‌زند. فیلمساز با کمی حوصله، بدون اغراق این واقعیت را عیان می‌سازد که هر یک از معتادان کپرنشین می‌توانند مثل علی سنتوری باشند. ممکن است هر کدام آن‌ها استعدادی باشند که جامعه، هرز داده است.

شخصیت آقای «بلورچی»، اوج انتقادی است که مهرجویی به جامعه وارد می‌کند. او مثل مخملباف که در فیلم«عروسی خوبان» تصویری شتاب‌زده و شعاری از«مرفهین» (دقیقاً همین کلمه!) ارایه کرد؛ پایه‌های فکری قشر بازاری سنتی را علناً به نقد نمی‌کشد. در فیلم «سنتوری»، بلورچی رییس صنف بلور فروشان است. از آن دست آدم‌هایی که همیشه توسط حکومت حمایت و تقدیر شده‌اند. مردانی که نماز ظهرشان را در مسجد بازار می‌خوانند، معتمد شیوخِ مساجد هستند، نماز و روزه‌شان ترک نمی‌شود، اما همه‌ی این کارها را با نیتی منفعت‌طلبانه انجام می‌دهند. کسانی که برای جلب نظر خدا، تسبیح می‌زنند و در مقابل، غیر‌انسانی‌ترین رفتار را با اطرافیان خود دارند.

بلورچی و زنش، نماینده‌ی ‌قشری هستند که برایشان بیزاری از ساز و موسیقی (برخاسته از یک تلقی مذهبی) بر هر چیزی اهمیت بیشتری دارد. صحنه‌ای که در آن علی به خانه‌ی پدرش می‌رود و مراسم مذهبی مادرش را به هم می‌زند، تکان‌دهنده است. برای خانم بلورچی حفظ «آبرو» نزد مهمانان مراسمش، مهم‌تر از وضع رقت‌انگیز فرزند معتادش است. در صحنه ا‌ی دیگر وقتی«بلورچی» به منزل پسرش می‌رود تا مثلاً به او کمک کند؛ مجبور می‌شود به خواست علی، به او مواد تزریق کند. خنده‌های علی، هجویه‌ای است بر دلسوزی از سرِ تکلیفِ پدری که محتسب‌مابانه زندگی کرده است. کسی که در بلبشوی اقتصاد افسار‌گسیخته‌ی ایران که هنوز ریشه در قدرت سنتی بازار دارد، در روزنامه‌ی «شرق»، فتوحات اقتصادی، و «خدمتگزاری»‌اش به خلق مومن را رپرتاژ آگهی می‌کند اما با شیوه‌ی زندگی‌اش، هستی فرزندش را بر باد می‌دهد. سنتوری روایت زوال هستی استعدادهایی است که زیر سلطه‌ی عابدان ریاکار خرد می‌شوند.

مهرجویی پیکان انتقاد را به سوی گروهی گرفته است که فرصت‌طلبانه سعی کرده‌اند در ظاهر از کشمکش‌های سیاسی کنار بمانند اما در واقع جامعه را به سوی نقطه‌ی جوشی برده‌اند که در آن همه چیز از هم گسیخته شده و انفجار ناگوار اجتماعی رخ داده است.
«سنتوری»، فیلم کلماتِ ناممنوع است. فیلم کلماتی مثل«دیوث» و«گه» که روزی چند‌بار در دیالوگ‌های مردم ما - از عامی تا روشنفکر- استفاده می‌شود اما قرار است در ویترین گذاشته نشود. «سنتوری»، انعکاس نابسامانی‌های شدید اجتماعی است که در نتیجه‌ی آن هانیه، با مردان دیگر خوش می‌گذراند تا پول هرویین شوهر تباه شده‌اش را بپردازد.

سنتوری‌، فیلمی است که هر روز صدها بار پیرامونمان اتفاق می‌افتد اما قرار نیست در سینما نشان داده شود. چرا که بعضی‌ها از تماشای خودشان وحشت‌زده می‌شوند. واقعاً می‌ترسند.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

خواندني بود/دست مريزاد/در همين رابطه
http://tananegi.blogfa.com/

-- فرياد ناصري ، Mar 9, 2008 در ساعت 05:03 PM

يك سوال كه در فيلم سنتوري بي پاسخ مي ماند اين است كه آيا علي سنتوري چون معتاد و الكلي است مجوز نگرفته يا چون مجوز نگرفته معتاد و الكلي شده است؟! فيلمساز محترم چون به هر ترتيبي شده مي خواهد اعتياد علي سنتوري را به مسايل سياسي-اجتماعي مربوط كند گويا فراموش مي كند كه در جوامعي كه فاقد محدوديتهاي سياسي/فرهنگي جامعه ايران هستند ميزان مصرف مواد مخدر و الكل در ميان هنرمندان به ويژه خوانندگان پاپ چنان بيداد مي كند كه اخيرا مسئول مبارزه با مواد مخدر سازمان ملل خواستار تشديد برخورد با سلبريتي هاي معتاد شد. واقعا اعتياد علي سنتوري و اعتياد ايمي واينهاوس و بريتني اسپيرز چقدر با هم تفاوت دارد؟

-- شهاب ، Mar 9, 2008 در ساعت 05:03 PM

برای خوانندگان شاید بد نباشد، پس از خواندن این متن، سری هم بزنند به این نوشته:
www.rokhdaad.com/yaddasht-d.php?id=234

-- هوشنگ ، Mar 9, 2008 در ساعت 05:03 PM

در جواب آقا شهاب که این بالا نظر دادن
آقا شهاب من فکر میکنم در بررسی و مقایسه ایرا و غرب دچار مشکل شدید.
جامعه ایران رو با غرب مقایسه نکنید.
شما واقعا فکر میکنید اگر در اینجا علی سنتوری ما اگر از طرف مراکز هنری دولتی حمایت میشد باز هم به این روز میافتاد.
انصاف هم خوب چیزیه.
بعد هم علی سنتوری در اصل نماد فرهنگ یک جامعه است که اگر حمایت نشود براش مشکل پیش می آید.

-- پوریا ، Mar 9, 2008 در ساعت 05:03 PM

واقعا لذت بردم.

-- پرستو ، Mar 9, 2008 در ساعت 05:03 PM

به نظر من فيلم ضعيف بود انقدر هم توجيه نكنيد

-- فرشيد ، Mar 9, 2008 در ساعت 05:03 PM

اقبالِ حتمیِ عوام، از سنتوری است، که عمدتاً مربوط به آهنگ‌های شیش‌و‌هشتیِ فیلم است: یعنی بدوی‌ترین و بی‌واسطه‌ترین لذتی که می‌شود از یک اثر برد، شنیدن همان مزخرفاتی که روزانه در تاکسی و اتوموبیل‌های شخصی افراد می‌شنویم درقالب فیلمی از ’استاد‘. درواقع افراد لذتی کاملاً احساسی و بی‌واسطه از این قبیل فیلم‌ها می‌برند. خب، ایرادی هم ندارد، به قولی معروف که امروزه همه ورد زبان‌شان است، ’ما به سینمای بدنه نیاز داریم‘. بله، به‌شرطی که دیگر اسم سینمای هنری و اثر درجۀ یک روی آن نگذارند، مثل هزاران فیلم هالیوودی اکشن و رمانس و تریلر و ملودرام و غیره که با فروتنی و البته با تکنیک و ساختی خوب عرضه می‌شوند، کسی هم از تماشای آنها دچار احساسات عجیب و روشنفکرانه‌ای نمی‌شو

-- نقل قول ، Mar 9, 2008 در ساعت 05:03 PM

بازی طبیعی گلشیفته در صحنه‌ی اولین مواجهه‌ی هانیه و جاوید؟!؟! شوخی می کنین! به سختی بازی ای مصنوعی تر و افتضاح تر از اون صحنه در کل فیلم هایی که دیدم به خاطر میارم. گلشیفته موفق شده با هنرمندی هر چه تمام تر یکی از افتضاح ترین و تصنعی ترین بازی های عمرش رو توی سنتوری ارائه بده و بازی خوب رادان رو هم بدینوسیله کمرنگ کنه! مگه این که تعریف بازی مصنوعی به عقیده ی من و خیلی های دیگه با شما متفاوت باشه.
جسارتن عرض می کنم به عقیده ی من نقدتون خیلی حالت نقد نداره. بیشتر توجیهه و ستایش اغراق آمیز از فیلمی که اصلن در این ابعاد نیست. رادان بازیگر خوبیه اما ستاره؟! و سنتوری جدا از موزیکش اقلن برای قشر عامه اصلن تعریف نمی شه.
سنتوری فیلم بدی نیست و موضوع و نگاه خوبی هم داره ولی مساله اینه که از مهرجویی خیلی فراتر از این ها انتظار میره. اگه یه کارگردان تازه کار گیشه ای این فیلم رو می ساخت خب بله. ولی به قول یه وبلاگی کلن نصف مشکلات سنتوری از اسم "استاد" ی هست که سازنده شه و توقعت رو می بره بالا و با دیدن فیلم می خوره توی ذوقت.
آها نکته ی آخر، کلن برام سوال پیش اومد که غیر از مسئولین محترم، چه کسی از سنتوری ترسیده آیا؟!

-- Elize ، Mar 10, 2008 در ساعت 05:03 PM

سلام
اصلاً هنر وقتی خلق می‌شود که هنرمند جامعه را در یک فرد به تصویر می‌کشد... آخه سطحي تر و شعاري تر ازين ميشه نظر پراكني كرد؟ مهرجويي به سفارش تقي ظهوري اومده سينما همون الماس سي و سه و ميهمان و مامان نشونه سطح دانش و سوادشه فقط شانس داشته چون اعيون بوده و روابط داشته به لطف يكسري و بروبيا هم نشيني ها يه گاو ساعدي گذاشت دامنش و يه گلي ترقي هم درخت گلابي رو. به احترام همين فيلم هاست كه بزرگ كردن بي حدوحصرش رو جماعتي كه فرق دوغ و دوشاب رو ميدونن تاب ميارن پس لطفن سينما رو با سينما بسنجيد و سنتوري رو كه چيزي فراتر از فيلمفارسي هاي مواد مخدري دهه شصت نيست رو تو بوق و كرنا نكنيد كه اينجوري عيار خودتون رو نشون ميديد كه اگه ريشه يابي بشه اين كلي بافي ها تعارفه جماعت همه مفتون تكنو زدن گلشيفته با صداي چاووشي شدن!

-- آزاد ، Mar 10, 2008 در ساعت 05:03 PM

مهرجویی جزو مفاخر سینمای ایران است ولی سنتوری واقعا مزخرف بود. نه قصه داشت نه تکنیک. امیدوارم مهرجویی تمام نشده باشد.

-- رضا ، Mar 10, 2008 در ساعت 05:03 PM

یکی از مزخرف‌ترین فیلمهایی است که دیدم، ضعفها آنقدر فراوان است که نیازی به گفتن ندارد. مشتی فیلم ندیده از چنین فیلمهایی تعریف می کنند! بازی رادان افتضاح است، صدای خواننده کپی مسخره ای از سیاوش قمیشی است که هیچ سنخیتی با صدا و چهره رادان ندارد، فیلمنامه ضعفهای اساسی دارد، در یک کلام فیلم فارسی است که فاقد ویژگیهای درخشان فیلم فارسی (از جمله چند ترانه خوب با صدای امثال داریوش و ابی) است. گویا اگر مهرجویی بمالد به در و دیوار هم هواداران فیلم ندیده اش وظیفه می بینند قربان صدقه اش بروند.

-- جمشید ، Mar 10, 2008 در ساعت 05:03 PM

شاید به این خاطر که حقیقت رو بیان کرده و ما انسان ها جنبه دیدن حقیقتو نداریم پروانه نگرفته

-- مجید ، Mar 10, 2008 در ساعت 05:03 PM

درجامعه ای که همه هنرمند وعاشق وعارف وسیاستمدارندوکارشناس ومنتقدفیلم هنر روبه زوال وعوامانه میشود گرفتهمعنویت وعشق وعلم

-- بدون نام ، Mar 10, 2008 در ساعت 05:03 PM

خیلی متعصبانه بود... یعنی علاقه به مهرجویی جلو نقد درست رو گرفته بود در این یادداشت...
سنتوری خوب منتها به عنوان یک فیلم اجتماعی-آموزشی گیشه‌ای و نه یک اثر هنری در ردیف مثلا هامون یا اجاره نشین ها...

-- 2008 ، Mar 10, 2008 در ساعت 05:03 PM

من هم نقدی برای فیلم نوشته ام که آدرسش را در اینجا میگذارم
www.parchenan.blogfa.com

-- سهیل ، Mar 10, 2008 در ساعت 05:03 PM

به نظر من مهرجویی دوربین رو کاشته بود وبه رادان و گلشیفته گفته بود مسخره بازی در بیارین من میرم یه بسته سیگار بخرم!مقاله ی شما خیلی خوب پرداخت شده ولی متاسفانه در عصری به سر مبریم که مهمه حرفمون رو چه شکلی می زنیم!حتی بعضی وقتا از خود حرف مهم تره!این فیلم حرفهای خوبی داشت اما خالی بود از تکنیک سینمایی شما صحنه های کنسرت و نمایشگها و ...مرور کنید همه در یک لوکیشن تماشاچی ها حتی جا به حا نشدند که لو نره و حتی لباس رادان عوش نشده!ضعف پیش پا افتاده ایست قبول اما به فیلم لطمه می زنه و فیلم پر از سکته است!یک بعدیه!یا بد بد یا خوب خوب...

-- paarmis ، Mar 10, 2008 در ساعت 05:03 PM

اظهار عقيده هاونقدها به اندازه اي متفاوت و درهم-برهم است که گويي دارند از چند فيلم مختلف حرف ميزنند.من بسياري از فيلمهاي مهرجويي راديده ام وميدانم که فيلم هاي او پست و بلندي هاي ارزشي فراواني دارد ولي ماجراي فيلم سنتوري(که در اين گوشه فرانسه هنوز موفق به تماشايش نشده ام)بد جوري بيخ پيداکرده است.مهرجويي يک هنرمند آگاه و باسواد است وبايد ظرافت هاي کاري اش را فهميد.پوستر سنتوري را نگاه کنيد و ببينيد بعد از حذف اسم «علي»از عنوان اصلي فيلم که «علي سنتوري» بود ،تصوير چوب نواختن سنتور را چگونه در پوستر طراحي کرده است که مي تواند «علي» خوانده شود.زنده باشي داريوش مهرجويي.

-- ناشناس ، Mar 10, 2008 در ساعت 05:03 PM

با سلام
درمورد علي سنتوري يك مورد به نظر من خيلي جالب و بكر بود كه تا بحال در هيچ فيلم ايراني ديده نشده .
اين صحنه مربوط به صحنه اي مي شود كه علي وهانيه در دو سمت جوي آب حركت ميكنند
جهت جريان آب خلاف حركت آنها است ودروبين
برروي جريان آب جوي زون مي كند.
تحليهاي متفاوتي از اين تصوير مي توان كرد.
چيزي كه به ذهن من آمد اين بود كه در جامعه
كه نماد جريان اجتماعي پدر ومادر علي هستند اگر خلاف آن حركت كني تبديل به زباله اي مي شوي كه اين جريان شما را باخود مي برد.
در مقابل رقيب علي روشي رادنبال مي كند
بيشتر عرف جامعه است و قانوني تر به نظر مي رسد.
لغو مجوز كنسرت علي نيز نشان از حركت اودر جهت مخالف مصالح جاري اجتماع مي باشد
در هر صورت علي نماينده قشري از مردم از است كه از جريانات اجتماعي زخم خورده اند .

-- بهنام ، Mar 11, 2008 در ساعت 05:03 PM

یکی از قوی ترین فیلمهای ایرانی بود که تماشا کردم هنر کارگردانی مهرجویی انقدر بود که پس از 5بار تماشا کردن فیلم دوست دارم بازم تماشا کنم درمقایسه با مثلا شمعی در باد بنی اعتماد که موضوعش اعتیاد و نابسامانی بود اما هیچ جذابیتی نداشت .بازی رادان عالی بود بهترین صحنه هم به نظر من صحنه ای بود که علی تو خونه مادرش دنبال مداد میگشت.وگفت یعنی شما هیچ وقت نشده بخواهین چیزی بنویسین؟در جواب جمشید چرا دوست دارین با انتقادهای مغرضانه و بی اساس خودتونو مطرح کنین .یعنی که من خیلی حالیمه!

-- سوفیا ، Mar 11, 2008 در ساعت 05:03 PM

مهرجویی فقط گاو.بقیه فیلماش فقط گاف!

-- بدون نام ، Mar 11, 2008 در ساعت 05:03 PM

اصلا قصد حمایت یا رد کردن یک اثر را ندارم فقط یک سوال که برایم هست اینست که کدامیک از کارگردانهای دیگر در این شرایط خفقان فرهنگی توانست این کار را انجام بدهد عدم اکران این فیلم سندی بر نقض آزادی بیان است.

-- مهدی ، Mar 11, 2008 در ساعت 05:03 PM

این واقعا هنر شما رو می رسونه که این همه حرف در مورد فیلم مزخرف سنتوری بزنین ، به اعتقاد من همون تخم لاکپشت فیلم کذایی کیارستمی همه سینمای ایران و می ارزه

-- حجت ، Mar 11, 2008 در ساعت 05:03 PM

متشكرم. نوشته خوب و خواندي در باره سنتوري است.

-- عليپور ، Mar 11, 2008 در ساعت 05:03 PM

هانيه همه چی بود جز عاشق علي.با بقيه اش کار ندارم

-- آرش ، Mar 11, 2008 در ساعت 05:03 PM

بلي آقا يا خانم سوفيا ما خيلي حاليمونه!
آخه اگه با چند تا ديالوگ دو پهلو فيلم سياسي و عميق ميشدو نظرگير پس حتمن اخراجي ها و مارمولك در تاپ ليست شما جاي دارن. اين حرفا كدومه سينما معيارش سينماست اگه سنتوري سياسيه پس آرامش در حضور ديگران ديگه سوپر سياسيه همين آتش سبز امسال به مراتب نغز تر و انتقادي تر بود تا سنتوري شما .اصلن كسايي چون مهرجويي اينجور تاويلات رو و سطحي كه خوراك امثال شماست رو به كار بستن كه الكي الكي شدن بنيانگذار موج نو ! اتفاقن عيب اساسي مملكت ما همينه همه جاي بالاكشيدن خودشون مي خوان ديگرانو بكوبن تا هم قد خودشون بشن همينه كه جهالت آماس ميكنه مسعود ده نمكي ميشه كارگردان مطرح و امين حيايي سيمرغ ميگيره!
كمبود تئوريك با فيلم ديدن جبران نميشه...

-- آزاد ، Mar 11, 2008 در ساعت 05:03 PM

به نظر من نیمه ی اول این فیلم که شامل قسمت اعظم بازی به شدت بد و بچه گانه و لوس خانوم فراهانی هم می شد به هیچ وجه در حد هیچ یک از کارهای آقای مهرجویی نبود.من اصلا احساس نمی کردم که دارم فیلمی از مهرجویی میبینم اما نیمه ی دوم فیلم به جز هپی اند اخرش خوب بود و مال خود مهرجویی.در هر حال بازی اقای رادان عالی بود و واقعا بیشتر جاها جور فیلم نامه ی خام وسردستی فیلم رو می کشید. بازی بازیگر نقش جاوید واقعا افتضاح بود و معلوم نیست این اقا با این سطح هنرنمایی چه جوری برا این فیلم انتخاب شده اما بازی بقیه بازیگرهای نقشهای فرعی خوب و در مواردی مثل خانوم تیموریان عالی بود (مثل همیشه) در مورد خانوم فراهانی به نظر من تقصیر از اقای مهرجوییه چون خانوم فراهانی قبلا با بازی در فیلم میم مثل مادر تواناییشونو به همه ثابت کردن. طراحی لباس فیلم هم خیلی خیالی و غیر واقعی بود. در کل فکر میکنم اقای مهرجویی به هر دلیلی در یه تصویر کشیدن یک زن مظلوم خیلی ماهرترن تا یه دختر خل و چل یه کمی ظالم که اگه نبود فیلم خیلی بهتر میشد (دلیلم هم همون نیمه ی دوم فیلم)...در ضمن فکر میکنم که انقدر ایده داستان برای گروه جالب بوده که توجه به خیلی نکات که در این یه ذره جا نمی گنجه از یادشون رفته

-- کوثر ، Mar 12, 2008 در ساعت 05:03 PM

be nazare man kasi ke filmo dorosto hesabi bebine hatmna mitone az in film ham chizaie khobi yad begire ghadre khanevade,dosty, dos dashtan va khili chizae dige merc az in filme besyar por mohtava motasefane khilia faghat be jinkiil bazie film nega mikonan vali zahere filmo kenar bezarid bebinid bazigar chi mikhad beheton bege ..

-- sanazalone ، Mar 15, 2008 در ساعت 05:03 PM

نقد زیبایی بود.مرسی فقط قضاوت شما منصفانه نبود!

-- شادی ، Mar 18, 2008 در ساعت 05:03 PM

فیلم اصلا در حدو اندازه آقای مهرجویی نبود.
در طول فیلم دایم به خودم می گفتم این کار همون مهرجوییه که شاهکاری مثل گاو رو ساخت؟
موسیقی محسن چاوشی هم که ..

-- بدون نام ، Mar 18, 2008 در ساعت 05:03 PM

آقای مهرجویی ما رو بد عادت کردن.هر وقت به سراغ فیلمهاشون می ریم توقع فیلمی در حد گاو رو داریم. شاید اگه این فیلم رو یک کارگردان معمولی می ساخت به نظر فیلم خوبی می آمد ولی برای آقای مهرجویی نه.

-- سمر ، Mar 18, 2008 در ساعت 05:03 PM

وقتی فیلم رو دیدم.بعضی جاهاش اشکم در اومد.چطور میشه گفت این فیلم ضعیفه.صحنه ای که پدر علی واسش تزریق میکنه واقعا گریه داره.از داریوش مهرجویی واقعا تشکر میکنم.از بهرام رادان که واقعا به نظرم معتاد امد هم تشکر میکنم

-- naser ، Mar 21, 2008 در ساعت 05:03 PM

عالی بود

-- پژمان ، Mar 21, 2008 در ساعت 05:03 PM

مهرجویی کارگردانی است که از بطن عرف سخن می گوید او کسی است که درد جامعه را می فهمد او واقع گراست چون در فیلمهایش هم تراژدی وهم شیرینی به چشم می خورد فیلم سنتوری بدبختی جامعه ای را به تصویر می کشد که دین متعصبانه انسانی را که دارای روحی آرامش پسند است را به تباهی وبردگی وبعد مهاجرت می کشاند انسانی که خود پذیرنده یک دین است کارش به جایی رسیده حالا دین بر او حکومت میکند

-- مقداد احمدی از ساری ، Apr 8, 2008 در ساعت 05:03 PM

لطفا شماره حسابی که آقای مهرجویی جهت واریز هزینه تماشای فیلم را منتشر کرده اند را ویا آدرس ایمیل ایشان را اعلام بفرمایید به من.با تشکر

-- محسن ، Apr 16, 2008 در ساعت 05:03 PM

ایا برای شما امکان دارد مقاله در همین مورد ولی از زاویه ای دیگر را چاپ کنید.اگر امکان دارد تا من مقاله رو بفرستم
. . . . . . . .
زمانه ـ مقاله خود را به یکی از آدرس های رادیو بفرستید
http://www.radiozamaneh.com/about/1654.html
. .

-- محسن ، Jul 25, 2008 در ساعت 05:03 PM

به نظر من اگر این خواننده با صدای نکره اش حس خوانندگی ... اش را جای دیگری ایفا می کرد خیلی بهتر می بود.
جرا ما ایرانی ها باید همیشه در عرصه سینماتوگرافی با به کار بردن سبک های ناموزون اصلیت های برتر را زیر سئوال ببریم.
هیچ هارمونی بین صدای آقای چاوشی و نوازندگی سنتور وجود ندارد و هیچ نیازی به این خوانندگی ها نیست هر چند که آقای چاوشی نیاز مبرمی به شنیدن صدای خودش دارد

-- فرید Digital sound specialist ، Aug 21, 2008 در ساعت 05:03 PM

علی سنتوری داستان بلایی را که سر جامعه ایرانی افتاده به تصویر می کشد. پدر و مادر علی سنتوری : مادر نماینده عقیده دینی ، حکومت حاکمه و پدر نماینده ثروت اندوزی حکومت و منزلشان کاخ است.
محتوی منزل ، روحانی که مردم را به اخلاق توصیه و از تجدد گرایی بیزار می کند. عده ای زن چادر سیاه به سر که نماینده ظلمی است که از طرف حکومت عقیدتی به این قشر می شود. مادر خود را سفید پوش نشان می دهد ولی هدایت گر یک جامعه سیاه پوش است.
علمی را که در این خانه بیان می شود نقل قول است به طوری که هیچ احتیاجی به تابلو جهت درس دادن و قلم ( که مظهر علم است ) و کاغذ و نوشتن نمی باشد علم راکد و بدون پیشرفت و تکراری است . هیچ قلمی وجود ندارد. فقط یک قلم از دست دختر بچه ای به علی داده می شود که عمو بگیر ، دختر بچه نماینده نسل آینده است که با کلمه عمو ، خود را به نسل طغیانگر و رانده شده وصل می کند و نوید اتحاد دو نسل را می دهد.
کاخ دارای سه طبقه بود. وقتی مادر به طبقه بالا می رود که ناچاراً پول بیاورد و دهان علی را خاموش کند نور طبقه بالا سبزآبی می شود چون آن جا طبقه خودی هاست وقتی به طبقه زیرین می رسد و پول به فرزندانش می دهد نور طبقه زیر قرمز است چون آن جا طبقه غیر خودی هاست علیرغم این که فرزندانش می باشند. غیرخودی هستند برادر علی سنش بالاست هیچ کمکی جهت فراهم نمودن تشکیل خانواده به او نمی شود تا نسل نوین را تشکیل دهد هر وقت برای خواستگاری رفته ، خانواده اش گفته اند که از ما نیستند ( در اصل غیر خودی هستند ) برادرش هم به ناچار برای تحمل شرایط آن کاخ نیازمند مصرف انواع قرص های آرام بخش می باشد. برادر علی نماینده جامعه خاموش و مخالف است که جرات قیام ندارند.
ساز علی سنتور است ، وسیله ای فرهنگی و ایرانی. سنتور صدای آزادی است. که علی معتقد است موسیقی ( در حالی که به دکتر می گوید ) مغزم را جلا می دهد ذهنم را باز می کند زندگی را شیرین می کند.
اما مادرش ( عقیده حاکم ) او را از منزل بیرون می کند چون دنیای او زنان سیاه پوش هستند ذهنشان بسته است. ( قلم ندارند فقط تکرار گذشته و . . . ) و مُبَلِغ غم و اندوه هستند نه زندگی شیرین .
بالاخره علی قیام می کند به خانه پدری آمده ، طلب ارث و مالش را می کند مادر می گوید مگر ما مرده ایم ؟ که ارث می خوای . علی می گوید برای من مرده اید.
علی در بین ما ایرانیان چگونه کلمه ای است ؟
علی حق است . علی عدالت ، مظهر شجاعت ، مظهر راستی مظهر قیام و مظهر قدرت و . . . است .
علی از کاخ بیرون می آید و با سنتورش و هنر خوانندکی اش با نسل جوان ارتباط برقرار می کند وقتی او می نوازد و می خواند نسل جوان با شادی و شور با او همراهی می کندد و به وجد می آیند و پایکوبی می کنند او آموزش می دهد و نیمه خود را ( هانیه ) با دادن آموزش پیدا می کند و زندگی شیرین او شروع می شود.
در واقع صدای آزادی را به گوش دیگران می رساند.
در فیلم اعتیاد مظهر تمام دردهای جوانان ایران زمین است. علی در جو فاسد شده جامعه به اعتیاد کشیده می شود همسرش از او جدا می شود. سازی غیر از ساز علی که ساز زندگی بخش و شادی بخش است شروع به نواختن می کند سازی که برای کسانی که حرکت ندارند نواخته می شود ( خانه سالمندان و معلولین ) ویالونی ( تفرقه ) که اهل مبارزه نیست اهل تحمل نیست باعث می شود که هانیه نیمه علی شرایط را تحمل نکند و خارج کشور برود در حالی که علی در خرابه های زندگی حیوانی خود را شروع می کند هانیه قصد رفتن به خارج را دارد و وقتی هانیه از علی آدرس می پرسد علی بدون جواب از او فرار می کند از هانیه ای که خودش فرار را بوجود آورده و راهی را می خواهد جز راه مبارزه.
وقتی پدرش به خانه علی می آید با خودرو سیاه رنگ ( رنگ سیاه مظهر نابودی می باشد )
خانه کاملاً خالیست چیزی نمانده ، حتی همسرش هم نمانده و علی مشغول تزریق است. پدر ( مظهر ثروت اندوزی ) برایش تزریق می کند به این معنی که خود همه باعث این مشکل و فرسودگی است. وقتی پدرش به او می گوید برویم علی جواب می دهد کجا ؟ خونه مادریمون ؟ پیش اون فرشته سیاه پوش ؟ ( مادرش را خطاب می کند که مظهر عقیده منحرف دینی است )
نه نمیام . کی از من پرسیده می خوام ترک کنم یا نه ؟ می خوام تا آخرش برم . اینم زندکی شد شما واسه ما درست کردید ؟!؟!؟!؟ همه رو دوایی کردید.
توجه به لباس علی . هرجا که علی در بدبختی بسر می برد عبا بر دوش دارد. این عبا ، عبای بدبختی است که به تن ایران شده است عبا نشانه بدبختی جامعه ما می باشد.
وقتی علی در اثر درد در خیابان سرفه می کند و درد می کشد مردم رهگذر او را دادا خطاب می کند ( داداش چی شده ؟ حالت خوبه ؟ ) او را پاره تن خود می دانند اما علی در خانه پدری عصیانگر و متمرد است باید بیرون انداخته شود.
علی روی زمین یخ زده می افتد ( این زمین ایران است که منجمد شده ) و درد می کشد خانه علی خراب می شود و او به ناچار به کنار پارک پناه می برد کبوترهایش را همراه می آورد ( کبوتر پیام آور آزادی است ) به آنها غذا می دهد حتی با این که در فقر است غذای خود را با هم کیشان خود تقسیم می کند.
طوفان این مقدار از زندگی را برای علی و دوستانش تحمل نمی کند و این مقدار را هم نابود می کند.
منزلگاه معتادان که همان جامعه درست شده توسط پدر و مادرش است خرابه ای است در جامعه معتادان کسی کسی را نمی شناسد ، دزدی و . . . رواج دارد.
علی در بیمارستان ، به هر سختی ترک می کند ، به دکتر می گوید موسیقی ( آزادی ) ذهنم را باز می کند مغزم را جلا می دهد و زندگی را شیرین می کند .
به دکتر می گوید مرا بیرون نفرست اجازه بده موسیقی آموزش بدم.
سوال : چه کسی برای علی در بیمارستان سنتور آماده کرد ؟ پدر یا مادر ؟
خیر دکتر که همیشه شفابخش است برایش تهیه کرد.
علی آموزش می دهد . در کلاس علی هم تخته وجود دارد و هم قلم . تخته سفید نه سیاه . و هم سنتور که عشق و زندگی و آزادی را نوید می دهد.
علی در آخر فیلم با نسل جدید کنسرت برگزار می کند در این کنسرت نه مادرش و نه پدرش و نه برادر و نه همسرش وجود ندارند.
فقط یاد همسرش با اوست.
فیلم نکات ریز بسیار دیگری داشت که خارج از این مقاله است.
در آخر پیام فیلم : برای مبارزه با عقیده حاکم باید قیام کرد. باید فرهنگ سازی کرد. باید آموزش داد و تسلیم نشد و کشور را ترک نکرد.

-- yek mobarez ، Sep 19, 2008 در ساعت 05:03 PM

برای من فیلم بسیار تأثیر گذاری بود. وضع عینی جامعه ایران را به خوبی نشان می داد.
از خیل فیلمهای بی خاصیت این روزها احتمالا این فیلم در آینده ماندگار خواهد ماند .

-- آرش ، Nov 28, 2008 در ساعت 05:03 PM

بسمه تعالي
پس از 14 سال يعني از زمان نمايش فيلم كيميا و آن سكانس خرد كننده(لحظه ديدار زنده ياد شكيبايي با دخترش پس از سالها اسارت در عراق) صحنه پاياني علي سنتوري ويرانم كرد.هنوز وقتي به ياد ان سكانس مي افتم و يا حداقل دوباره سكانس را مي بيبينم ( مي بينم كه علي بازهم با جاي خالي همسرش مواجه شده - همان پتكي كه بر سرش فرو مي آيد-)بغض گلويم را مي فشارد و چاره اي جز گريه ندارم.
تبريك و افتخار به هنر هنرمند عزيزمان آقايان مهرجويي- رادان چاوشي و كامكار .همچنين تبريك ويژه به گلشيفته فراهاني.
فيلم عميق است و كاملا قابل بحث.متاسفم براي دولت انتقاد پذيري! كه توان تحمل را نداشت.دولتي كه به رييس جمهورش دو بار راي دادم ولي اكنون...
با تشكر
كرج- حجت خباز : كارگر ساده كارخانه امروز و فيلمساز مستقل و خبرنگار سرخورده ديروز
والسلام

-- حجت خباز ، Feb 26, 2009 در ساعت 05:03 PM